مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
بحران یمن
حوزههای تخصصی:
بحران یمن از جمله مسائل چالش برانگیز منطقه خاورمیانه است که بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در جهت دهی به سمت وسوی تحولات آن مؤثرند. از جمله بازیگران منطقه ای در این بحران، ایران و عربستان هستند که کنش رفتاری متضادی را در یمن از خود به نمایش گذاشته اند. نوشتار حاضر بر آن است تا عوامل مؤثر بر تقابل این دو کشور را در بحران یمن مورد بررسی قرار دهد. دستاوردهای این نوشتار نشان می دهد که بر اساس نظریه سازه انگاری، انگاره های هویتی دو کشور ایران و عربستان، جهت دهنده سیاست خارجی آن ها در یمن است. ازاین رو به دلیل برداشت های عینی و ذهنی متفاوتی که هریک از آن ها نسبت به محیط پیرامونی خود دارند، کنش های رفتاری متعارضی را در عرصه تحولات داخلی یمن از خود بروز داده اند. در این راستا تقابل دو ذهنیت اسلام شیعی و اسلام سلفی – وهابی به همراه درک هرکدام از شرایط عینی خود و دیگری، سبب شده تا ایران با نگرش تعاملی (لاکی-کانتی) و عربستان با رویکرد تهاجمی (هابزی) به کنشگری در یمن بپردازد.
ارزیابی راهبرد جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با هدف بررسی راهبردهای جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران یمن، در وهله نخست به تبیین عوامل بحران ساز در این کشور در قالب نظریه بحران های لوسین پای می پردازد. نگارندگان با تشریح رویکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران یمن و با در نظر گرفتن ارزش ها و اصول کلی حاکم بر سیاست خارجی و توجه به شرایط امنیتی حاکم بر منطقه، به ارزیابی راهبردهای جمهوری اسلامی ایران در مقطع کنونی، با استفاده از نظریه مجموعه امنیتی باری بوزان و تلاشهای عربستان سعودی برای امنیتی کردن امور منطقه ای می پردازند. در واقع، ریاض از آغاز شکل گیری عربستان سعودی در سال 1932 تلاش داشته تا با امنیتی سازی مسائل یمن در صدد تحقق منافع و سیاست های خود در صنعا برآید و در حال حاضر نیز با توجه به افزایش قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران، سعی دارد با امنیتی سازی محیط پیرامونی، تهران را عامل تهدید در فضای منطقه معرفی نماید. مقاله سپس به تبیین راهبرد پیشنهادی فراروی جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران یمن می پردازد و با واکاوی راهبرد امنیتی زدایی که بر رویکرد مسالمت آمیز و مشارکت جویانه بنا نهاده شده است آن را موجب شکستن فضای امنیتی حاکم بر منطقه خلیج فارس و اهتمام به سیاسی کردن بحران و سرانجام عادی سازی شرایط منطقه می داند.
بررسی دو ضلعی قطر و عربستان و مؤلفه های تأثیرگذار این دو ضلعی بر تحولات سوریه و یمن از سال 2011 تا 2019
حوزههای تخصصی:
عربستان و قطر دو کشور عربی همسایه هستند که بیش ترین اثرگذاری و نقش آفرینی را دارا می باشند. منابع غنی نفت و گاز در این دو کشور و ثروت فراوان حاصل از این منابع، بلندپروازی ها و مداخلات منطقه ای فراوانی را برای هر دو کشور به همراه داشته است که این امر در کنار اختلافات ریشه دار و عمیق مرزی و تاریخی بین دو کشور، و نیز اختلافات ایدئولوژیک ناشی از نگاه های وهابی- اخوانی برخاسته از اندیشه های سران این دو کشور، اصطکاک ها و مخاصماتی را در تاریخ نه چندان درازمدت روابط دو کشور ایجاد نموده که این دو کشور همواره تا پیش از سالیان اخیر، می کوشیده اند با تعامل و مساعدت، جلوه های این مخاصمه را چندان علنی نکنند. با این وجود، تحولات بیداری اسلامی (بهار عربی) در منطقه که از 2011 کلید خورد و مجموعه تحولات منطقه خصوصاً دیدگاه های متعارض دو کشور در جریان تحولات سوریه و یمن، دامنه اختلافات را تعمیق بخشیده و این مسأله حتّی تا مرحله پیش از رویارویی مستقیم نظامی نیز، ادامه پیدا کرد. این پژوهش، با اشاره به مؤلفه های هویتی سیاست داخلی و خارجی دو کشور قطر و عربستان، تلاش دارد به این سئوال پاسخ دهد که عوامل تشدید این بحران و روند تشدید اختلاف بین دو کشور خصوصاً تشدید اختلافات این دو کشور در سال جاری(2019) چه بوده است؟ دلیل تشدید خصومت در روابط کشور در موضوعات اشاره شده را می توان در پیشینه ی اختلافات مرزی میان دو کشور، پایگاه های فکری متفاوت در زمینه ی وهابیت و سلفی گری، تفاوت و تعارض دیدگاه ها در رابطه با جنبش ها و گروه-هایی همانند اخوان المسلمین، تعارض منافع در سوریه و یمن، نوع و میزان روابط با ایران و ایالات متحده، و نیز جاه طلبی ها و ماجراجویی های سران تازه کار و نه چندان مجرب دو کشور جستجو کرد.
آینده پژوهی راهبرد منطقه ای جمهوری اسلامی ایران در پرتو تحولات بحران یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین چالش ها و مباحث مهم بین المللی در منطقه غرب آسیا، بحران یمن و بی ثباتی و ناآرامی های ناشی از آن در منطقه است که آثار و پیامدهای قابل توجهی در سطح منطقه ای و بین المللی دربرداشته است. این تحولات شگرف که هرروز ابعاد گسترده تری می یابد دریکی از استراتژیک ترین نقاط جهان در حال رخداد است. حضور مستقیم و غیرمستقیم برخی از کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای در قالب اعزام مستقیم نیروی نظامی به یمن و یا ارائه کمک های مستشاری و تسلیحاتی و یا مبادرت به جنگ های نیابتی، بر تطویل و پیچیدگی بحران در این کشور افزوده و پیامدهایی را برای آینده راهبرد منطقه ای جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از فعال ترین بازیگران منطقه غرب آسیا دربرداشته است. سؤال اصلی آن است که بحران یمن و سناریوهای احتمالی آتی در این کشور چه تأثیری بر راهبرد منطقه ای ایران در غرب آسیا و خلیج فارس خواهد داشت. این پژوهش فرضیه آزما نبوده و درصدد است تا به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکردی آینده پژوه بر اساس "سناریونویسی" و گردآوری داده بنیاد در چارچوب نظری سازه انگارانه، تحولات بحران یمن را مورد مداقه قرار داده و کنش های آتی گروه های مختلف موردحمایت عربستان سعودی و امارات متحده عربی در یمن و سناریوهای آتی پیش رو در بحران یمن را بررسی کرده و تأثیرات آن ها بر راهبرد منطقه ای جمهوری اسلامی ایران را مورد واکاوی قرار دهد.
نقش قطعنامه 2216 شورای امنیت در اجرای حقوق بشردوستانه بحران یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۳ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
127 - 157
حوزههای تخصصی:
بحران های داخلی، امروزه متاثر از توجهات بین المللی و مطالبات گروه های مخالف، با واکنش های متفاوتی از سوی شورای امنیت به عنوان مسئول اولیه حفظ صلح و امنیت بین المللی روبه رو هستند، که ممکن است در برخی بحران ها، شورای امنیت تحرکات و درگیری های داخلی را حق بر تعیین سرنوشت برشمارد و مطابق اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها، وقعی بدان ننهد. اما بحران یمن به دلیل مسلحانه بودن نوع اعتراضات و دخالت سازمان های منطقه ای همچون شورای همکاری خلیج فارس و موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک این کشور بر خلیج عدن، موجب شد تا شورای امنیت در قطعنامه 2216 اصداری خود، صلح و امنیت جهانی را به دلیل تحولات آن کشور در معرض خطر اعلام و صریحاً خواستار رعایت حقوق در جنگ و انجام عدالت انتقالی شود. لذا در این پژوهش به شیوه تحلیلی – توصیفی، به نقد نقش قطعنامه 2216 در اجرایی شدن حقوق بشردوستانه با رویکردهای مورد نظر آن قطعنامه از جمله ایجاد شرایط عدالت انتقالی، تحریم اشخاص، منع به کارگیری کودکان در جنگ و تضمین رعایت حقوق بشردوستانه در طی جنگ پرداخته ایم و این نتیجه حاصل شده است که، قطعنامه علیرغم توجه به مقوله حقوق بشردوستانه، فاقد اهرم فشار و نظارتی کافی جهت اعمال نمودن حقوق بشردوستانه توسط تمام طرفین درگیر در جنگ و ایجاد شرایط گذار عدالت انتقالی است.
سیاست و مواضع ایالات متحده آمریکا درقبال بحران یمن (2019-2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۷ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
141 - 168
حوزههای تخصصی:
مواضع و سیاست خارجی قدرت های بزرگ همواره تاثیرات ملموسی را درعرصه نظام بین المللی و نظام های منطقه ای داشته است. بحران یمن درسال 2011 از یک سو ناشی از مسائل ملی و مشکلات داخلی و نارضایتی مردم و از سوی دیگر متاثر از تحولات منطقه ای و فراملی، آغاز شد و از سال 2015 با ورود بازیگران فراملی شکل جدیدی به خود گرفت. درمیان بازیگران فراملی، ایالات متحده آمریکا ، ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی، امارات و ایران نقش پررنگ تری نسبت به سایر بازیگران دارند. سوال اصلی اینست که سیاست و مواضع ایالات متحده آمریکا در قبال بحران یمن چگونه ارزیابی می گردد؟ فرضیه تحقیق اعلام می دارد که سیاست اصلی آمریکا، ایجاد موازنه قوا میان عربستان و ایران و و در این راستا دامن زدن به تنش و درگیری میان طرف های درگیر برای کاهش توان ایران و وابستگی بیشتر عربستان به غرب است . رویکرد آمریکا حاکی از آنست که تشدید تنش ها باعث افزایش وابستگی کشورهای عربی جنوب خلیج فارس به غرب و تسلیحات آمریکایی می گردد و منابع نفتی و انسانی کشورهای اسلامی منطقه در مسیر نابود سازی یکدیگر هزینه می گردد، سیاستی که اسرائیل نیز شدیدا آنرا دامن می زند. درپژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی وتحلیل اسناد، درصدد تحلیل داده ها هستیم. چهارچوب نظری پژوهش معطوف به بهره گیری از نظریه نظام های منطقه ای کانتوری واشپیگل به ویژه مبحث سیستم بازیگران خارجی مداخله گر می باشد. هدف نهایی تحقیق، کمک به دستگاه سیاست خارجی ایران برای برنامه ریزی در سیاست های منطقه ای است.
«بحران ژئوپلیتیک یمن» نمونه ای از ناکارآمدی نظام بین الملل در برقراری صلح عادلانه و حفظ کرامت انسانی
حوزههای تخصصی:
«جامعه بین المللی»، مجموعه ای متشکل از بازیگران مختلف در عرصه جهانی است که بر اساس چارچوب های قانونی و پذیرفته شده ای به نام حقوق بین الملل و تعهدات آن، به یکدیگر پیوند خورده اند. در این جامعه گسترده و متنوع، رعایت حقوق بشر از جمله برقراری صلح، امنیت و حفظ کرامت انسانی که از اصول اولیه، بدیهی و فطری انسانها به شمار می رود، همواره مورد تأکید بوده است. وجود گستردگی و تنوع آراء و اندیشه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و ... و منافع متفاوت بازیگران جهانی، باعث شده است حقوق بین الملل در زمینه صلح عادلانه، رعایت حقوق بشر و حفظ کرامت انسانی مورد خدشه و آسیب قرار گرفته و به نوعی ناکارآمدی دچار گردد. یکی از نمونه های بارز این آسیب در مقطع کنونی، بحران یمن است. هر چند آغاز بحران یمن را به سال 2011 و همزمان با موج بیداری اسلامی ذکر می کنند؛ اما این بحران از سال 2014 و به دلایل داخلی آغاز و با حمله عربستان در مارس سال 2015 میلادی شدت گرفت. یافته های تحقیق که با رویکرد توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از منابع مختلف گردآوری شده است، نشان می دهد وظیفه خطیر حقوق بین الملل و نهادهای بین المللی به دلایل مختلفی در حل این بحران، کارآمد نبوده است. منافع مختلف بازیگران داخلی و منطقه ای و بهره گیری از منابع مالی و نفوذ کشور عربستان، نوعی استثناگرایی ایالات متحده و عدم بی طرفی در مواجهه و حل بحران یمن به وجود آورده است. مسأله ای که ضمن نشان دادن ناکارآمدی سازمان ملل، صلح، امنیت منطقه ای و کرامت انسانی را مورد هجمه و آسیب قرار داده است.
فرصت ها و چالش های سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی در بحران یمن (2022-2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیش از یک دهه از بحران یمن و تهاجم ائتلاف سعودی به این کشور می گذرد. موقعیت خاص و اهمیت آن در مناسبات بین المللی و منطقه ای از یک سو و راهبرد ضد صهیونیستی مجموعه حاکم بر صنعا (انصارالله و متحدان آن) از سوی دیگر باعث شده تا پیامدهای این بحران بر امنیت رژیم صهیونیستی به پرسشی جدی تبدیل شود. بر این اساس، مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که بحران یمن چه فرصت ها و چالش های امنیتی و سیاسی برای رژیم صهیونیستی به دنبال داشته است؟ روش پژوهش در این مقاله تحلیلی- توصیفی می باشد و برای گردآوری داده ها از شیوه کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که بحران یمن در کنار خلق فرصت ها، چالش هایی نیز برای دولت یهود ایجاد کرده است. فرصت های بحران یمن برای رژیم صهیونیستی را می توان در سه مورد کلی پیشبرد استراتژی بالکانیزه کردن غرب آسیا و امکان تقسیم شدن یمن و بهره مندی رژیم صهیونیستی از این تحول؛ افزایش همگرایی رژیم صهیونیستی با جبهه سازش در طی بحران یمن و پیگیری روند عادی سازی روابط با کشورهای عربی و بهره مندی از مزیت های ژئوپلیتیکی یمن در دوران بی ثباتی این کشور بیان کرد. چالش های بحران یمن برای رژیم صهیونیستی نیز افزایش توانایی های نظامی انصارالله و امکان هدف قرار گرفتن سرزمین های اشغالی و نقش آفرینی انصارالله در محور مقاومت علیه رژیم صهیونیستی می باشد.
تحلیل تطبیقی نقش ایدئولوژیک ایران و عربستان در تحولات یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
77 - 95
حوزههای تخصصی:
ورود جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی به عنوان بازیگران اصلی منطقه ای در بحران یمن را می توان به عنوان جلوه ای از رقابت ایدئولوژیکی مورد ملاحظه و بررسی قرار داد. ایدئولوژی نقش بسیار مهم و پررنگی در این مسئله دارد و نیز زمینه ساز افزایش رقابت دو کشور در منطقه گردیده است. روش تحقیق مقاله حاضر تطبیقی– تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات نیز از نوع کتابخانه ای است و از کتاب ها، مجلات علمی و پایگاه های اینترنتی استفاده شده است. مطالعه موضوع نیز به صورت تطبیقی در چارچوب نظریه «مجموعه امنیتی» باری بوزان می باشد. این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش اصلی است که؛ «رقابت عربستان و ایران در بحران یمن چگونه قابل ارزیابی است؟» به نظر می رسد که با توجه به چارچوب نظری پژوهش؛ در چهار مؤلفه ی نقش، هدف، سطح و راهبرد رقابت ایدئولوژیک دو کشور جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در یمن قابل بررسی است. به واقع در این رقابت، دو کشور در این چهار مؤلفه تفاوت هایی دارند که در این مقاله به تشریح آن پرداخته ایم. همواره به طور سنتی این دو کشور در منطقه خلیج فارس به رقابت با هم پرداخته اند. لذا پژوهش حاضر با تمرکز بر این مسئله و با هدف اصلی افزایش شناخت جمهوری اسلامی ایران از طریق بررسی دقیق سیاست خارجی عربستان سعودی در منطقه، به سبب فراهم سازی زمینه صحیح برای مقابله ی منطقی و واکنشی مناسب در جهت حفظ موقعیت ایران در منطقه و موازنه قوا صورت پذیرفته است.
چشم انداز جنگ یمن و پیامدهای امنیتی آن برای جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
بحران یمن که در سال 2015 و با حمله عربستان سعودی به آن آغاز گردید، امنیت کشورهای بسیاری را تحت تأثیر خود قرار داد. تاثیرپذیری امنیت کشورهای غرب آسیا از رخدادهای منطقه سبب گردیده تا اغلب کشورها استراتژی تقویت سیستم های پدافندی و دفاعی را در پیش گرفته و این منطقه را به انبار تسلیحات نظامی تبدیل سازند. امنیت جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان بازیگر فعال منطقه تحت تأثیر رخدادهای موجود به ویژه بحران یمن است. این پژوهش که با روش آینده پژوهی و تکنیک سناریونویسی از قلم گذشته، سعی دارد تا آینده جنگ یمن را در قالب چندین سناریو تبیین ساخته سپس پیامدهای امنیتی آن برای جمهوری اسلامی ایران را مورد واکاوی قرار دهد. درواقع سؤال اصلی پژوهش بدین صورت است که آینده جنگ یمن چگونه خواهد بود و چه پیامدهای امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران به دنبال خواهد داشت؟ جهت نیل به پاسخ این پژوهش از شیوه گردآوری منابع اسنادی بهره گرفته شده است. فرضیه این پژوهش حکایت از این دارد که 4 سناریوی «ادامه روند فعلی جنگ»، «گفتگو»، «تقسیم یمن به شمالی و جنوبی» و «همه پرسی» به ترتیب محتمل ترین سناریوهایی هستند که می توان برای آینده جنگ یمن متصور شد.
تبین بحران ژئوپولیتیکی یمن: عوامل و بازیگران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره هشتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
193 - 228
یمن اکنون یکی از کانون های بحرانیِ فعال در غرب آسیا است و کنشگران مختلفی در سطوح داخلی،منطقه ای و برون منطقه ای با هدف کسب نتیجه گیری مطلوب، در طول بحران جاری به ایفای نقش پرداخته اند. مسئله مهم در خصوص تحولات یمن کنکاش راجع به ریشه های پیدایش و تداوم این بحران و راهبردها و دلائل اصلی مداخله ی کنشگران درگیر است. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این سؤال است که علل اصلی مداخله ی کنشگران منطقه ای و فرامنطقه ای در بحران جاری یمن کدامند؟ فرضیه پژوهش این است که عربستان سعودی و امارات متحده عربی با توجه به ادراک تهدید نسبت به تنگناهای ژئوپلیتیکی از ناحیه جنوب، به مناطق راهبردی یمن چشم دوخته اند و در نتیجه همین مسئله منجر به تهاجم به خاک این کشور شده است.کنشگران ذی نفع دیگر یعنی ایران،آمریکا، چین،اسرائیل با توجه به اهمیت تنگه باب المندب، خلیج عدن و سایر بنادر استراتژیک یمن به کنشگری پرداخته اند .یافته های پژوهش حاکی از این است که بحران یمن بیش از آنکه نتیجه اختلاف ایدئولوژیکی میان حوثی ها و عربستان باشد، نشئت گرفته از تلاش بازیگران مهاجم از جمله عربستان و امارات به صورت مستقیم ، اسرائیل و آمریکا به صورت غیرمستقیم با هدف تسلط بر بخش های استراتژیک یمن،کاهش وابستگی به تنگه هرمز،کنترل تنگه ی باب المندب،تسلط بر بنادر عَدن، مُکلا، مخا، الحُدیده وجزایر میون، سُقُطری، زقر و حنیش می باشد،از سوی دیگر کنشگرانِ ذی نفعی نظیر ایران و چین، راهبرد خنثی سازی اهداف کشورهای مهاجم را در پیش گرفته اند.روش پژوهش توصیفی تحلیلی بوده و شیوه ی گردآوری داده ها نیز اسنادی کتابخانه ای است.
منافع ژئوپلیتیکی بازیگران منطقه ای در بحران یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یمن به دلیل موقعیت ویژه ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی که دارد همواره قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در آن دخالت کرده اند. شکل گیری خیزش های عربی و پس از آن دخالت قدرت های منطقه ای و بین المللی در آن، یمن را بیش ازپیش به بحران کشاند و این کشور را به میدان جنگ داخلی و خارجی تبدیل کرد. در این مقاله در پی پاسخ این پرسش هستیم که چهار بازیگر مهم منطقه ای، یعنی جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل، چه منافع ژئوپلیتیکی را در بحران یمن دنبال می کنند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که با وجود انگیزه های سیاسی و ایدئولوژیکِ هرکدام از بازیگران، بیشتر اهداف اساسی آنان در این بحران، متوجه مزیت های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی یمن است. ایران علاوه بر اهداف ایدئولوژیک در کمک به مستضعفین، این بحران را عرصه ای برای گسترش عمق ژئوپلیتیک محور مقاومت می داند و عربستان سعودی نیز که مهم ترین بازیگر منطقه ای دخیل در بحران یمن است، یمن را برای جاه طلبی های منطقه ای و بین المللی و همچنین متوقف شدن مشکلات ژئوپلیتیکی اش ضروری می داند. امارات متحده عربی که سیاست خارجی اش را بر دیپلماسی دریایی و تنگه ای بنا کرده است، ژئوپلیتیک یمن را محور سیاست هایش برای نقش آفرینی مؤثرتر در منطقه می داند. اسرائیل نیز که یکی از واحدهای سیاسی ذی نفع در دریای سرخ محسوب می شود، موقعیت ژئوپلیتیکی یمن را برای امنیت کشتیرانی و افزایش قدرت بازدارندگی اش در برابر جبهه مقاومت مهم می داند.