مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
باستان گرایی
حوزههای تخصصی:
در دورۀ محمدرضا شاه باستان گرایی شدید حکومت و تبلیغ اندیشة شاهنشاهی دیده می شود. شاه و اطرافیانش تصمیم گرفتند تا از سرمایة نمادین یعنی همان اندیشۀ باستان گرایی بیش ترین بهره را ببرند. یکی از این اقدامات، تغییر مبدأ تقویم شمسی کشور از هجری به شاهنشاهی با مبدأ سلطنت کوروش بود. هدف پژوهش حاضر بررسی روند تغییر مبدأ تقویم شمسی از هجری به شاهنشاهی در دورۀ پهلوی دوم و در پی رسیدن به پاسخی مناسب به سؤال اصلی این پژوهش است که زمینه ها، اهداف و روند تبدیل تقویم هجری شمسی به تقویم شاهنشاهی چه بود و آیا شاه با تغییر تقویم کشور از هجری (رویدادی مذهبی) به شاهنشاهی (رویدادی ملی) در پی مشروعیت بخشیدن به حکومت خود بود یا در فکر ضدیت با مذهب بود؟ روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. شاه در سال 1354ش هم زمان با جشن پنجاهمین سالگرد سلطنت خاندان پهلوی، تقویم کشور را تغییر داد. شاه با این کار در پی مشروعیت بخشیدن به قدرت خود چه در داخل کشور چه به غربی ها بود و درصدد اهانت به دین اسلام نبود؛ اما در عمل، شاه یک نماد اسلامی را حذف و یک نماد ملی را جایگزین کرده بود و این عمل باعث خشم نیروهای مذهبی شد.
شکل گیری ملی گرایی در ایران (مطالعه موردی: پهلوی اول)
اولین شکل گیری ملی گرایی (ناسیونالیسم) بعنوان ایدئولوژی حاکم را می توان در دوره پهلوی اول دانست. این مقطع از آنجایی شایسته بحث و تأمل جدی است که ادراکات و تصوراتی که در ساختار سیاسی دوره پهلوی اول ترویج شد، مبنای مباحث و مجادلاتی شده است که تا به امروز امتداد یافته است. این مقاله می کوشد تا ضمن فهم روند تثبیت الگوی هویت ناسیونالیستی در دوره پهلوی اول، عناصر و مولفه های درونی آنرا که حول چهار محور اصلی وحدت ملی، باستان گرایی، دلبستگی به وطن، تداوم سلطنت و موقعیت محوری شاه مورد تحلیل قرار دهد. در ادامه این بحث، جهت گیری و سیاست خارجی ایران در دوره رضاشاه، که عمیقا متاثر از رویکرد ناسیونالیستی در مناسبات بین المللی ایران مورد بحث قرار می گیرد. در همین خصوص این سوال مطرح می شود که: هویت دولت در ایران عصر پهلوی اول برپایه چه اصولی شکل گرفته و تاثیر آن بر سیاست خارجی و مناسبات بین المللی ایران چگونه بوده است؟ در پاسخ، این فرضیه مطرح می شود که هویت دولت ایران در عصر پهلوی اول برپایه تمرکز بر حس ناسیونالیسم ایرانی در کشور بود که به لحاظ تقلید از فرهنگ غرب و جدایی از فرهنگ ایرانی، باعث ناکارآمدی در امور داخلی و عدم سیاست خارجی درست در مناسبات بین المللی گردید. این تحقیق با استفاده از منابع کتابخانه ای و با رویکردی تاریخی –تحلیلی نگاشته شده است.
آرکائیسم حماسی (مشخّصه اصلی سبک قیصرنامه ادیب پیشاوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آرکائیسم حماسی نوعی از کاربرد هم زمان حماسه به عنوان سبکی فخیم و تأثیرگذار هم راه با شکلی از کهن گرایی است که به تشخّص زبان و بیان شاعر می انجامد. منظومه حماسی قیصرنامه اثر ادیب پیشاوری نیز نمونه کامل استفاده از الگوی حماسه به هم راه کهن گرایی در سطح واژگانی، نحوی و بلاغی است. این حماسه تاریخی بیش از هر اثر دیگری در دوران خود، به سنّت های زبانی- ادبی پیشینان تأسی جسته است و علی رغم روایت یکی از نوین ترین اتّفاقات تاریخ معاصر خود، برای پای بندی به زبان خراسانی شعر حماسی کوشیده، زبان اثرش تا جای ممکن به نمونه معیار ژانر اثر (شاهنامه فردوسی) وفادار باشد. یکی از عوامل اصلی حفظ زبان حماسی قیصرنامه، باستان گرایی بوده است. این مقاله جنبه های مختلف آرکائیسم حماسی در قیصرنامه ادیب پیشاوری را بررسی و این نتیجه را در این خصوص حاصل کرده است که این کیفیت در شعر ادیب در سه سطح واژگانی، نحوی و بلاغی «فردیت سبکی» یافته است. واژه سازی با اصطلاحات جدید سیاسی، اجتماعی و نظامی، بازسازی نحو خراسانی و خلق تصاویر مرکب مبتنی بر تشبیهات حماسی کهن از رئوس باستان گرایی در قیصرنامه بوده است.
واکاوی رابطه دولت پهلوی اول و حوزه علمیه؛ از تعامل تا تضاد
منبع:
پژوهشنامه تاریخ سیاست و رسانه سال اول پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
329-340
حوزههای تخصصی:
رابطه دین و سیاست در ایران یکی از موضوعات پژوهشی است که گستره وسیعی را به خود اختصاص داده است. حوزه علمیه به نمایندگی از دین و دولت به عنوان نماینده سیاست، در تاریخ ایران الگوهای مختلفی از رابطه هم گرایی تا واگرایی را رقم زده اند. شکست مشروطه و قدرت یافتن دولت رضاخان یکی از مقاطع قابل بررسی چگونگی این ارتباط است. مقاله حاضر تلاشی در چهارچوب نظریه گفتمان است و در راستای پاسخ به این سؤال سامان یافته که «چه مؤلفه هایی بر رابطه حوزه علمیه قم و دولت در بین سال های1300 تا 1320 تأثیر داشته است؟» فرضیه مقاله بر این استوار است که که «در آغاز حیات سیاسی رضاشاه یعنی تا سال 1308، به دلیل عدم انسجام و نداشتن قدرت كافی در هر دو نهاد دولت و حوزه علمیه، رابطه ای تعاملی بین دو گفتمان اسلام گرایی آیت الله حائری و باستان گرایی رضا شاه وجود دارد؛ امّا با تمركز قدرت در رضاشاه، تضاد در رابطه شكل می گیرد.» در این مقاله به مهم ترین مؤلفه های تأثیرگزار در هم گرایی و واگرایی این دو گفتمان پرداخته می شود.
مؤلفه های هویّت ملّی و اساطیری درآثار فرّخی یزدی
حوزههای تخصصی:
زبان و ادب فارسی در شکل گیری هویّت ایرانی بسیار اهمّیّت داشته و با بن مایه های وطن خواهی، مهرورزی، خردگرایی و دین محوری آمیخته شده است. سپس شاعران ادبیّات سیاسی مشروطیت از این سرمایه ها در خدمت آرمان های مردمی استفاده کرده اند. هر چند آزادی خواهی و اندیشه های ناسیونالیستی از درون مایه های اصلی مشروطیت بود، امّا به دلایلی هر کدام از روشنفکران برداشت خاصّی از آن ها داشتند؛ مثلا : آزادی در دیدگاه فرّخی علاوه بر مفاهیم دموکراسی و آزادی های اجتماعی و قانون گرایی، با مفاهیم عناصر اساطیری، ملّی و مذهبی، نوگرایی، جهان وطنی و صلح عمومی و چاشنی اندیشه های سوسیالیستی آمیخته شده است. فرّخی یزدی، بیش از دیگر شاعران مشروطه، عناصر اساطیری و تاریخی را برای آرمان های اجتماعی و سیاسی به کار می گیرد، امّا در این راه هرگز دچار باستان گرایی و شووینیزم افراطی نمی شود. نگارنده می کوشد، به شیوه ی توصیفی و تحلیلی این مسائل را با تجزیه و تحلیل و مقایسه ی اشعار و مقالات فرّخی یزدی و با بهره جستن از تألیفات و تحقیقاتی که در باره ی زندگی، شعر و اندیشه ی وی صورت گرفته، بحث و بررسی کند.
باستان گرایی (آرکائیسم) در اشعار نصرت رحمانی و علی موسوی گرمارودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از شیوه های آشنایی زدایی و برجسته سازی کلام در نظر منتقدان فرمالیسم، استفاده از واژه ها و عبارات کهن است که در نقد ادبی به باستان گرایی (آرکائیسم) معروف است. کاربرد بجا و مناسب باستان گرایی، علاوه بر تعالی شعر، باعث اعجاب و التذاذ مخاطب نیز می شود. نصرت رحمانی و علی موسوی گرمارودی از این شگرد زبانی به نحو چشمگیری استفاده نموده و علاوه بر زیبایی، زبان شعر خود را نیز تشخص بخشیده اند. گفتنی است بسامد این نوع آشنایی زدایی در شعر گرمارودی- به دلیل آشنایی و مطالعه عمیق در اشعار کلاسیک فارسی- بسیار بالاتر از رحمانی است و می توان آن را یکی از ویژگی های سبکی وی به شمار آورد. هدف این پژوهش بررسی و کاربرد باستان گرایی در اشعار این دو شاعر است که به تشخص زبان و بیان شاعرانه آنها منجر شده است.
نسبت قیام گوهرشاد با سیاست های فرهنگی رضاشاه
حوزههای تخصصی:
رضاشاه در راستای برنامه ها و اقدامات شبه مدرنیستی، وجود فرهنگ اسلامی را مانعی برای اهداف خود می دانست و سعی کرد به بهانه ی مدرن سازی ایران، شرایط را برای تحقق این اهداف فراهم آورد. بنابراین، ضمن در پیش گرفتن سیاست ناسیونالیسم گذشته گرا(باستان گرایی)، تجددگرایی(ایجاد جامعه شبه غربی) و سکولاریسم(جدایی دین از سیاست)، مذهب زدایی را در رأس برنامه های فرهنگی خود قرار داد و سیاست کشف حجاب یکی از این نمونه ها بود؛ که در نتیجه ی مقابله روحانیون و مردم با این سیاست ها، قیام گوهرشاد به وقوع پیوست. بر این اساس، مقاله حاضر بر آن است تا نسبتِ میان قیام گوهرشاد را با سیاست های فرهنگی رضاشاه بسنجد و راهبردهای وی را برای مبارزه با فرهنگِ مذهبی بیان کند و نقش قیام گوهرشاد را در این زمینه مورد بررسی قرار دهد. حاصل این مطالعه تاریخی، ما را به این واقعیت رهنمون می سازد که قضیه کشف حجاب در راستای سیاست فرهنگی رضاشاه و به خصوص سیاست مذهب زدایی وی قرار داشت.
تحلیلی بر تکاپوهای مشروعیت یابی جانشینان عضدالدوله در دوره آل بویه (447-372 ﻫ.ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ نامه ایران بعد از اسلام سال یازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۴
93 - 120
حوزههای تخصصی:
مشروعیت ازجمله مؤلفه های اساسی و بنیادین در مناسبات میان حاکمیت و مردم است. تلاش حاکمان در طول تاریخ معطوف بر توجیه قدرت از راه هایی بوده است که برای مردم قابل پذیرش باشد. حکومت آل بویه نیز برای پیشبرد قدرت خود از راه های مختلفی برای کسب مشروعیت استفاده کرده است. در پی مرگ عضدالدوله، نیمه دوم حکومت بویهیان به صحنه کشاکش قدرت های داخلی و اختلافات خانوادگی تبدیل شد. با وجود این، حاکمان این دوره به شیوه های گوناگون در پی کسب مشروعیت در جهت استحکام پایه های قدرت خود برآمدند. مقاله حاضر به روش توصیفی تحلیلی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای در پی واکاوی و تحلیل تکاپوهای مشروعیت یابی حاکمان بویهی در دوره پس از مرگ عضدالدوله تا سقوط این حکومت است. پژوهش حاضر می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که امیران آل بویه در حدفاصل سال های 372 تا 447 ﻫ.ق از چه شیوه هایی برای کسب مشروعیت بهره می گرفتند؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که فارغ از قدرت طلبی های درون خاندانی که بر تاریخ آل بویه در این محدوده سایه افکنده است، جانشینان عضدالدوله معیارهایی چون کسب امتیازات سیاسی از خلافت، باستان گرایی و توجه به میراث کهن و کارآمدی و تأمین منافع عمومی را برای کسب مشروعیت در این دوره مدنظر داشته اند.
بررسی مختصاتِ زبانیِ قصایدِ فریدون توللی
منبع:
شفای دل سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶
105 - 122
حوزههای تخصصی:
فریدون توللی از پیشگامان شعر نو فارسی و از زمره شاعران تأثیرگذار معاصر ایران به شمار می رود که علاوه بر طبع آزمایی در قالب های نوین، چندین قطعه شعر زیبا و دل نشین در قالب های کهن از جمله قصیده نیز از وی به جای مانده است. تعداد قصاید او اندک و کمتر از بیست و پنج قصیده است که مضامین گوناگونی از قبیل وصف طبیعت، مدح و ستایش، مسائل سیاسی و اجتماعی و... را شامل می شود. جامعه آماری این تحقیق را مجموعه قصاید او که اغلب در مجموعه «بازگشت» به چاپ رسیده، تشکیل می دهد. هدف از این پژوهش، بررسی و شناخت شاخص ترین ویژگی های زبانی فریدون توللی در مجموعه قصاید وی از منظر واژگان، ترکیبات، نحو جملات، افعال پیشوندی، باستان گرایی لغوی و نحوی و... با روش توصیفی – تحلیلی و مطالعه کتابخانه ای است تا از این طریق بتوان سیمای عناصر زبانی حاکم بر قصاید توللی را ترسیم نمود. یافته های این مطالعه نشان می دهد که زبان شعری توللی در مجموع ساده، سلیس و پخته است. وی با ساختن ترکیبات بدیع و جدید، به کار بردن واژگان امروزین (بخاری و ارز دلاری) در کنار واژگان کهن (هودج و خراج)، استفاده از کلمات عامیانه، کاربرد جملاتی که دارای ساختار نحوی خطی و مستقیم هستند و موارد متعدّد دیگر در مجموعه قصاید، دایره و شمول لفظی و معنایی واژگان زبان فارسی را غنی تر و پربارتر کرده است.
گاه نگاری آثار روایی صادق هدایت بر پایه «تاریخ تحولات بشر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
639 - 656
حوزههای تخصصی:
علاقه ی صادق هدایت به درنگ در تاریخ و فرهنگ بشری در بسیاری از گفته ها و نوشته های او بازتاب یافته است. از همین رو در بیشتر آثارش به گونه ای آشکار یا پنهان، سایه ای از تاریخ زندگانی انسان را می توان یافت. در مقاله ی پیش رو نشانه های تاریخی در یک اثر بررسی نشده، بلکه برای نخستین بار، نشانه های یک مسیر ممتد از مراحل گوناگون حیات بشری در شانزده اثر هدایت بازشناسی شده است. بر پایه ی این واکاوی، «افسانه آفرینش»، «پدران آدم»، «نمک ترکی»، «تاریک خانه»، «بوف کور»، «آفرینگان»، «آتش پرست»، «تخت ابونصر»، «پروین دختر ساسانی»، «آخرین لبخند»، «مازیار»، «سایه مغول»، «توپ مرواری»، «حاجی آقا»، «فردا» و «س.گ.ل.ل» بررسی شده که هر یک به بخشی از مراحل پیش گفته اشاره دارند؛ و در مجموع خط ممتدی را از ابتدای تاریخ بشر تا انتهای آن ترسیم می-کنند. اگر چنین انگاره ای پذیرفته شود، بر پایه ی آن می توان از نظمی تسلسل یافته در آثار داستانی صادق هدایت سخن گفت که روی کردی تاریخ مدار را دنبال می کند.
مؤلفه های هویت ملی در شعر معاصر (مطالعه موردی شعر محمدرضا شفیعی کدکنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۱ تابستان ۱۳۸۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
105 - 126
در عصر حاضر، فرایند جهانی شدن، انسان ها را به سوی یکپارچگی، وحدت و شهروندی جهانی دعوت می نماید و ضرورت پرداختن به هویت ملی و بنیان های آن آشکارتر می باشد. یکی از آبشخورهای هویت ایرانی، زبان و ادبیات فارسی است. در تاریخ افتخارآمیز ایران، همواره هویت و همبستگی مردم از راه زبان فارسی حفظ شده است و شاعران معاصر نیز از شعر پارسی به عنوان ابزاری در جهت حفظ هویت ملی بهره برده اند.
یکی از مسائلی که شاعران معاصر با هدف تقویت هویت ملی بدان توجه نموده اند، بهره گیری از عناصر قومی، فرهنگی، تاریخی و... مشترک میان ساکنان ایران زمین است. در این راستا بزرگداشت اسطوره های قومی و ملی، ستایش عظمت باستانی ایرانیان و تأکید بر شاخصه های مهم فرهنگی، دارای اهمیت فراوان می باشد. ازجمله شاعران معاصر که به هویت ملی توجه نموده اند، می توان محمدرضا شفیعی کدکنی را نام برد. وی باستان گرایی را که یکی از روش های برجسته سازی زبان است، به عنوان ابزاری در جهت دستیابی به هویت ملی به کار برده است.
شفیعی در شعر خود به نمادها و شخصیت های اسطوره ای، آیین های باستانی، تاریخ و فرهنگ گذشته، و جغرافیای ایران قدیم که از عناصر فرهنگ و هویت ملی به شمار می آیند، توجه بسیار نموده اند و علاوه بر اینها، شفیعی در شعرش به شخصیت های بزرگ عرفانی و ادبی گذشته فارسی نیز پرداخته است. این امر نشانگر توجه ویژه وی به این بُعد از هویت ملی ایرانیان می باشد. بدین سان کاربرد باستان گرایی در سخن شاعران معاصر را می توان رویکردی به هویت ملی انگاشت.
جایگاه نقوش برجسته صخره ای عهد قاجار در بازیابی هویت ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۵ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
161 - 180
نقوش برجسته صخره ای یکی از مهم ترین یافته های مستند در مطالعات تاریخی و باستان شناختی به شمار می آیند. ضرورت مطالعه این مدرک باستان شناختی، بیشتر به دلیل برخورداری این نقوش از اطلاعات ارزشمند سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یک دوره تاریخی است که در قالب نقوش و کتیبه ها برجای مانده اند.
نوشتار حاضر می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که عوامل تأثیرگذار بر ایجاد نقوش برجسته و پیامدهای این اقدام شاهانه چه بوده است؟ رویکرد تحقیق، مطالعه تطبیقی و تاریخی است و در چارچوب نظری بر هوّیت فرهنگی ایرانی تاکید شده است و آن را مقوله ای تاریخی دانسته است. هم چنین در گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای بهره گرفته شده است.
نتایج این تحقیق نشان می دهد شاهان قاجار با هدف یکپارچگی سیاسی ایران و بقای سلطنت خاندانشان و نیز تجدیدحیات هویت ایرانی، به ایجاد نقوش برجسته در مناطق شمالی، جنوبی و غربی ایران اقدام نمودند. بررسی نقوش برجسته ساسانی و قاجاری نشان می دهد که تشابهات موجود بیشتر به مفهوم اقتدارگرایی سیاسی محدود گردیده است. مهم ترین وجه افتراق این نقوش، بی توجهی به موضوعات مذهبی و مشروعیت دینی است که شاه را فارغ از حمایت نیروهای دینی و به شکلی مستبدانه به نمایش می گذارد.
جایگاه باستان گرایی و نمادهای اسطوره ای در برجسته سازی (شعر و نگارگری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
118 - 134
حوزههای تخصصی:
شعر و نگارگری از هنرهایی هستند که با بیان و تصویرگری توانایی بالایی در انتقال مفاهیم دارند. در این میان کاربرد روش هایی چون برجسته سازی نقش مهمی پررنگ کردن قدرت انتقال فرهنگ و نمادهای فرهنگی دارند. در برجسته سازی در لغت به معنای پیش زمینه، جای برجسته و آشکار به کار رفته و در اصطلاح به عدول و انحراف هنری از هنجار متعارف زبان گفته می شود. یکی از اشکال آشنایی زدایی برجسته سازی است و آن زمانی تحقق می یابد که هنجارگریزی بیانگر مفهومی باشد؛ یعنی نقش بپذیرد. از دید فرمالیست های روس، هنجارگریزی یا فراهنجاری یکی از روش های تأثیرگذار برجسته سازی ادبی در شعر هست. پژوهش حاضر بر آن است تا با شیوه ای توصیفی - تحلیلی به جایگاه باستان گرایی و نمادهای اسطوره ای در برجسته سازی (شعر و نگارگری) بپردازد. یافته های پژوهش نش ان می ده د که باستان گرای ی و نماده ای اسطوره ای در برجسته سازی های زبانی و معنایی همچون تکرار واج، تکرار کلمه، تکرار عبارت، تشخیص، کنایه، استعاره، تشبیه و حس آمیزی و... دستخوش عادت زدایی شده اند و موجب ات برجسته سازی در شعر را فراهم نموده اند. در نگارگری نیز نمادهای باستان گرایی و اسطوره ای با برجسته سازی جلوه بیشتری یافته اند. اهداف پژوهش: بازشناسی جایگاه باستان گرایی و نمادهای اسطوره ای در برجسته سازی شعر و نگارگری. بررسی برجسته سازی با عناصر تصویرساز و خیال انگیز در شعر فارسی و عرب. سؤالات پژوهش: باستان گرایی و نمادهای اسط وره ای چه جایگاهی در برجسته س ازی شعر و نگارگری دارند؟ باستان گرایی و نمادهای اسطوره ای تا چه اندازه و چگونه توانسته اند موجبات برجسته سازی سخن را فراهم آورند؟
سازماندهی اجتماعی ایران در عصر پهلوی دوم با تکیه بر تصویرپردازی اسطوره ای آیین مهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
97 - 114
حوزههای تخصصی:
جامعه ایران در عصر پهلوی دوم در نتیجه کودتای 28 مرداد 1332 دچار سرشکستگی و انفعال در عرصه فعالیت های سیاسی، حزبی و نشاط اجتماعی شد و حاکمیت پهلوی نیز دچار بحران مشروعیت گردید. بنابراین، محمدرضا شاه برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود و چاره جویی برای رفع شکاف های اجتماعی و نجات جامعه از بحران هایی که طی تحولات داخلی و جهانی در فرایند نوسازی گرفتار آن شده بود، درصدد استفاده از الگویی برآمد که بر رویکرد باستان گرایی استوار بود. آنچه این پژوهش را ضروری می سازد، شناخت این الگو و کارکرد آن در عصر پهلوی دوم است. این پژوهش بر آن است تا با روش تحلیل تاریخی که مبتنی بر توصیف و تحلیل داده هاست و با تکیه بر منابع به این پرسش پاسخ دهد که نمادهای آیین مهر چگونه در سازماندهی اجتماعی سیاست پهلوی مؤثر بودند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که محمدرضا شاه با الگوبرداری از برخی از نمادهای آیین مهر از قبیل شکست ناپذیری، نجات بخشی و توزیع عادلانه رفاه و ثروت کوشید سازماندهی اجتماعی نوینی را در ایران ایجاد کند و به حاکمیت خود مشروعیت بخشد. اما این تلاش کاملاً موفقیت آمیز نبود و تنها توانست به صورت مقطعی در ایجاد همدلی اجتماعی و مقابله با بحران ها و کسب مشروعیت مفید واقع شود.
مؤلفه های شرق شناسانه با رویکرد نشانه شناسی در کاشی هایی با نقوش باستان گرایانه؛ مطالعه کاشی های پنج عمارت قاجاری در شیراز
حوزههای تخصصی:
بسیاری از ﺁﺛﺎﺭ ﻫﻨﺮی ﻋﺼﺮ ﻗﺎﺟﺎﺭ، ازجمله کاشی کاری، نقش مایﻪ ﻫﺎی ﻫﻨﺮ ﺍیﺮﺍﻥ باستان را بازتاب می دهند. این درحالی است که دوران پهلوی اول را دوره تاریخی باستان گرایی در هنر معاصر ایران معرفی می کنند؛ اما شرایط تاریخی و اجتماعی خاص دوران قاجار را می توان زمینه ساز این جریان در سال های بعد دانست. تأثیر شرق شناسی و فعالیت های باستان شناسان اروپایی در این گرایش موضوعی در هنر قاجار مؤثر بوده است. رویکرد نشانه شناسانه نقش مایه های باستان گرایانه قاجار به تشخیص مؤلفه های شرق شناسی در نمونه موردی پژوهش یاری خواهد رساند. کاشی کاری های قاجار بهترین بستر برای ردیابی گرایش های باستان گرایانه در معماری قاجارند. نمونه هایی از کاشی کاری های باستان گرایانه از پنج عمارت قاجاری شیراز در این پژوهش بررسی شده است. هدف از پژوهش دسته بندی نشانه های باستان گرایانه کاشی های قاجار به منظور استخراج مؤلفه های شرق شناسانه آن است. سؤال پژوهش این است که چه مؤلفه ها و نشانه هایی را می توان در تشخیص جریان شرق شناسی در نمود باستان گرایانه نقوش کاشی کاری های دوران قاجار تشخیص داد؟ بر اساس مطالعات، این فرضیه مطرح شد که احتمالاً آثار باستان گرایانه قجری نشانه ای نمایه ای از تأثیر گرایش های شرق شناسانه در هنر این دوران است. یافته های پژوهش، ضمن تأیید فرضیه، مشخص کرد که مؤلفه ها و نشانه های شرق شناسانه در نمونه های بررسی شده شامل نقوش تزئینی باستانی، نقش برجسته و بناهای باستانی، مؤلفه های فیگوراتیو باستانی، مؤلفه های مشروعیت بخش و مؤلفه های شخصیت های اساطیری است. همچنین مشاهده مستقیم نتایج فعالیت های باستان شناسان در مناطق باستانی شیراز و کپی برداری از این آثار را می توان از عوامل رواج نقوش باستان گرایانه در عمارت های قاجاریه شیراز دانست. در این پژوهش، با روش تحلیلی و توصیفی و با تأکید بر روش نشانه شناسی لایه ای، نمونه آثار مدنظر از عمارت های شیراز بررسی شده است. روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای همراه با مشاهدات نویسنده از نمونه کاشی های مدنظر بوده است
معمای امنیت- هویت و بازخیزی گفتمان باستان گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتمان ها همواره در پیکار و ستیز باهم اند و در این میان، گاه برجستگی می یابند و گاه به حاشیه می روند. حاشیه ای شدن به معنای نابودی نیست، بلکه به معنای از دست دادن توان کنش گری سیاسی و خفته ماندن است. خفته ماندن همیشگی نیست بدین معنا که همواره امکان بازگشت بازندگان و برون رفت سوژه ها از جایگاه سوژگی و بازیابی توان کنش گری سیاسی وجود دارد. اینک گفتمان باستان گرایی بازنمون چنین بازگشت و برون رفتی است که نمود آن را می توان هم در پهنه اجتماع و هم در سپهر رسانه دید؛ از این رو، نوشتار کنونی، می کوشد بدین پرسش پاسخ دهد که «زمینه های بازخیزی این گفتمان در ایران کنونی کدام اند؟» با بهره گیری از نظریه «معمای امنیت هویت» و روش شناسی «گفتمانی– شناختی،» نشان داده می شود که این بازخیزی در هویت سازی تک ساخت جمهوری اسلامی، گروه بندی های گفتمانی، نابرابری های میان فرهنگی و احساس خودگسلی و هراس هستی شناختی هواداران فرهنگ باستان ریشه دارد. همچنین این بازخیزی را می توان پیکربندی گونه ای هویت مقاومت دانست.
باستان گرایی در فرهنگ و ادبیات دوران سامانی
منبع:
تاریخ ایران اسلامی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
69 - 86
حوزههای تخصصی:
پس از استیلای اعراب در خراسان و ماوراءالنهر و سایر قلمرو سرزمین ایران، جنبش های آزادی خواهی و استقلال طلبی رواج پیدا کرد. این جنبش ها منجر به پیدایش دولت های ملّی طاهریان، صفاریان و سامانیان شد. در تحکیم استقلال دولت های مذکور زبان فارسی نقش ویژه ای داشت. سامانیان از جمله حکومت هایی بودند که در راستای زنده کردن سنّت های باستانی به ادبیات پارسی توجه نشان دادند و ثمرات خوبی بر جای گذاشتند که شاهنامه حکیم توس نمونه ای از آن است. در این مقاله به روش کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی، راهبرد فرهنگی سامانیان و نگرش به دوره باستان در ادبیات آن دوران بررسی می شود. یافته پژوهش نشان می دهد که سامانیان بسترهای لازم را برای رویکرد به باستانگرایی در عرصه ادبیات و فرهنگ را در زمانه خویش فراهم کردند.
بررسی عناصر محوری ایدئولوژی ملی گرایی ایرانی در دوره ی پهلوی اول
حوزههای تخصصی:
بررسی عناصر محوری ایدئولوژی ملی گرایی ایرانی در دوره ی پهلوی اول شهرزاد رومز دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسلامی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران سید علیرضا ابطحی (نویسنده مسئول) استادیار گروه تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران ناصر جدیدی دانشیار گروه تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران چکیده جنبش مشروطیت در ایران به دلیل آماده نبودن بسترهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه ایران و دخالت های کشورهای بیگانه به جای استقرار حکومتی مردم سالار، به بی نظمی و آشوب انجامید. در چنین شرایطی برقراری امنیت و حفظ یکپارچگی کشور از مهم ترین ضرورت های جامعه ایران بود. در دوره ی انتقال قدرت از قاجار به پهلوی علاوه بر اینکه در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دگرگونی گسترده ای رخ داد، تلاش زیادی برای بازسازی نظام فکری و هویتی ایرانیان صورت گرفت و مفاهیم و مقولات بدیعی وارد ادبیات و واژه های مورداستفاده عامه مردم شد. روشنفکران با الگوبرداری از کشورهای اروپایی بهترین راه چاره اوضاع آشفته ایران را تقویت وحدت ملی از طریق تشکیل دولتی مقتدر دانستند. در این مقاله ضمن بررسی روند ملی گرایی در دوره ی رضاشاه و اینکه عناصر و مؤلفه های محوری ایدئولوژی ملی گرایانه در آن دوره چه بود؟ موردبحث است و تلاش می گردد با استفاده از روش تاریخی و شیوه تحلیلی و با تکیه بر منابع و مآخذ معتبر موردبررسی قرار گیرد. به نظر می رسد وحدت ملی، باستان گرایی، میهن دوستی و شاه پرستی از عمده مؤلفه های محوری ملی گرایی ایران در زمان رضاشاه بوده است.
واکاوی رویکرد انتقادی احسان طبری به باستان گرایی حکومت پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
159 - 183
حوزههای تخصصی:
رویکرد انتقادی احسان طبری به ایدئولوژی باستانگرایی حکومت پهلوی، مواجهه ای ست ایدئولوژیک، خصمانه و ستیزه جویانه که در بافت گفتمانی و فضای سیاسی ایران در این دوره دارای معناست. طبری تلاش می کند به مثابه ی صدایی غیرهمگون و ناهمساز، گفتمان رسمیِ باستانگرایانه ی حکومت پهلوی را به چالش بکشد. این رویکرد، بیش از آنکه دغدغه ی اتکا بر مستندات تاریخنگارانه داشته باشد، خصلتی مبارزاتی، ایدئولوژیک و سیاسی دارد و تابعی ست از موقعیت سیاسی- ایدئولوژیکی مورخ در قامت یک ایدئولوگِ چپِ مبارز و دلبسته به منطق نظری مارکسیسم در بازخوانی تاریخ. این رویکرد انتقادی، واجد چند خصلت پراهمیت است: نخست اینکه روایت رسمیِ تفاخرآمیز و پرشکوه حکومت پهلوی از مفهوم بنیادینِ شاهنشاهی را در چشم اندازی اخلاق گرایانه- عبرت آموز و با گنجاندن آن ذیل مفهوم انحطاط، به چالش می کشد، دوم اینکه خصلت های نژادی- ملی گرایانه ی این ایدئولوژی باستانگرایانه را با اتکا بر مفهوم انترناسیونالیسم مورد حمله قرار می دهد، و سوم، با طرح برخی دیدگاه های انتقادی، نهادسازی های برآمده از این جهان بینی باستانگرایانه را برآمده از نوعی توهم تاریخی ارزیابی می کند که راه به شوینیسم نهادین می برد. در این پژوهش، با رویکردی تحلیلی، بینش انتقادی احسان طبری به ایدئولوژی باستانگرایی حکومت پهلوی مورد واکاوی قرار خواهد گرفت و تلاش می شود تا لایه های متعدد این رویکرد انتقادی و عوامل موثر بر شکل گیری آن و نیز بسترهای برسازنده ی آن به پرسش گرفته شود.
گذری بر هویت ملی در عصر پهلوی دوم (1320-1357)؛ سیاست ها و ابزارها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت شاکله ی جامعه است و پیوندی وثیق با فرهنگ، تاریخ و آداب ورسوم هر ملتی دارد. مانایی جامعه و حکومت در گرو حراست و پاسداشت مؤلفه های هویت جمعی است از سوی دیگر، اگر نظام سیاسی نتواند مؤلفه ها و شاخص های هویتی خویش را حفظ نماید، با بحران های مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مواجه می شود و به تعبیری، استحکام نظام مورد آسیب قرار می گیرد. ازاین رو، حکومت ها، مترصد اتخاذ سیاست های هویتی از طریق ابزارهای مختلف برای نهادینه سازی هویت خویش هستند. نظام های غیردموکراتیک و استبدادی، تلاش دارند هویت مطلوب خویش را در جامعه نهادینه نمایند. سیاست هویتی آن ها عموماً در تقابل با هویت ملی است و لذا می کوشند با تدابیر و سیاست های دستوری، هویت سازی متناسب با ایدئولوژی خویش را پیگیری نمایند. حکومت پهلوی در ایران معاصر مترصد اتخاذ چنین رویکردی بود که منجر به بروز شکاف هویتی در جامعه بین اجتماع و نظام سیاسی شد. مقاومت عمومی در برابر سیاست هویتی پهلوی دوم منجر به شکل گیری جریان اجتماعی مخالف سیاست دستوری پهلوی دوم گردید. جریان های اسلامی نیز شکل دهنده ی مخالفت عمومی با سیاست هویتی پهلوی- مبتنی بر ملزومات باستان گرایانه و ضدّ دینی- برای پاسداشت هویت دینی و ملی ایرانیان به صورت توأمان بودند. مقاله ی حاضر با بهره گیری از رویکرد تحلیلی- توصیفی مترصد پاسخگویی به این سؤال است که پهلوی دوم برای هویت سازی باستان گرایانه از چه سیاست ها و ابزارهایی بهره گرفت؟ یافته ها نشان می دهد در حکومت محمدرضا شاه از مجموعه نهادهای فرهنگی برای هویت سازی جعلی و همسو با سیاست فرهنگی پهلوی بهره گرفته شد و برخی از این سیاست ها در عرصه ی هویتی شامل؛ شاه پرستی، باستان گرایی، اسلام زدایی و ترویج غرب گرایی می شود.