مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
تقلید
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
237 - 260
حوزههای تخصصی:
درباره شناخت پذیری خدا و نیز نحوه شناخت او در کلام متقدم بحث از «تقلید» و «نظر» مطرح شده است. «تقلید» نگاه درون دینی به شناخت خداست و «نظر» نگاهی برون دینی به معارف عقلی است. «نظر» در گفتمان جدید در مقابل عمل قرار می گیرد و در کلام اسلامی متقدم در حوزه خداشناسی اهمیت می یابد. این نوشتار که با روش توصیفی، تحلیلی نگارش یافته است، در پی آن است مسئله جایگاه نظر در خداشناسی کتاب «الیاقوت» و شارحان آن را بررسی و تحلیل کند. پرسش این است «نظر» به چه معناست و کاربست«نظر» در خداشناسی کتاب الیاقوت و شارحان او چگونه است؟ روش شناخت خدا نزد آن ها چگونه است؟ مؤلف الیاقوت با طرح دوگانه «تقلید» و «نظر»، «نظر» را در مقابل «تقلید» قرار داده و راه نظر را انتخاب کرده است. یافته های این پژوهش این است که «نظر» در «الیاقوت» و شارحان آن به معنای «تعقل و تفکر» است. جایگاه «نظر» نزد آن ها «معرفت شناسانه» است و آ ن ها نه تنها بر وجوب شناخت خدا، بلکه به وجوب عقلی نظر نیز دلیل ارائه می کنند براین اساس رهیافت آنها «برون دینی» است. طرح این مسئله اهمیت روش شناخت خدا را روشن می کند.
فرا تخصصی شدن رسانه های نوین در سایه نقد افلاطونی
منبع:
مطالعات دینی رسانه سال پنجم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۰
28 - 51
حوزههای تخصصی:
هدف: ظهور رسانه های نوین و گسترش آن در میان ملل مختلف، مسائل و دشواره های جدیدی را به وجود آورده و یا تشدید کرده است. به دنبال این گسترش، مفهوم «سلبریتی» جدی شده است و اظهارنظر درباره هر چیزی اعم از مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، تجربی، تاریخی و بهداشتی بدون داشتن تخصص معنا پیدا کرده و حتی به فراتخصص تبدیل شد. از طرفی شبیه این جریان در زمان افلاطون در نسبت رسانه با شاعر، خطیب و سوفیست مطرح بود. بنابراین این پژوهش با دیدگاه انتقادی افلاطونی به چگونگی فراتخصصی شدن رسانه های نوین پرداخته است.روش شناسی پژوهش : این پژوهش ابتدا گزاره های افلاطونی را از محاورات او در باب موضوع سفسطه، شعر و خطابه، استخراج و تفسیر کرده است. در ادامه با تحلیل فلسفی به شناختی از فعالیت های رسانه به طور عام پرداخته است. سپس شبیه به آن در مقایسه با سلبریتی عصر حاضر در رسانه های نوین، مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است.یافته ها: در دو مرحله نقد افلاطونی به رسانه صورت می گیرد. مرحله اول نقد به رسانه به صورت مطلق مورد ارزیابی واقع شده و نشان داد که رسانه دارای ویژگی دانش نمایی، تحریک پذیری مخاطب و سرگرمی است. در مرحله دوم، به صورت ویژه رسانه های نوین را مورد ارزیابی قرار داده و نشان داد که این رسانه زمینه دروغ مجازی، چابلوسی، بازی با مخاطب، بی قانونی و جنون را فراهم کرده است.بحث و نتیجه گیری: این مقاله تخنه نبودن رسانه های نوین و اینکه سلبریتی دانشمند نیست را گوشزد کرده و هشدارهای قانونی را متذکر شد و به این نکته دست یافت که فراتخصصی در رسانه نوین، منجر به وجودآمدن کثرت مجاز در عالم شده است. از این رو رسانه نوین از لحاظ جنس با دیگر رسانه ها هویت یکسانی دارد ولی از لحاظ ابزار زبانی شدت گرفته و همچنین نقد را می توان براساس نظر ارسطو ادامه داد و بستر تعلیمی و سرگرمی را در رسانه های نوین دنبال کرد. در این صورت است که فلسفه می تواند به مطالعه رسانه نوین و پدیده سلبریتی بپردازد.
هم آمیختگی یا هویت وانمود: تقلید و شیفتگی فرهنگی در فضای دیاسپوری به مثابه امر وانموده در داستان کوتاه «سنگام» نوشته مهرنوش مزارعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، به بررسی واقعیت و کارکرد هویتی که متأثر از فضای دیاسپوری است می پردازد و سعی دارد تا واقع بودن هویتِ هم آمیخته را با خوانشی تطبیقی از مفهوم هم آمیختگی هومی بابا و مفهوم وانموده ژان بودریار، با اتکا به متن و بافتار داستان کوتاه «سنگام»، نوشته مهرنوش مزارعی واکاوی نماید. «سنگام» روایتی است که از منظر فرم، تلفیقی ست از واقعه نگاری و شرح حال نویسی و محتوی آن خاطراتِ آشنایی و دوستی تقریباً یک ساله راوی – زن مهاجر ایرانی- با یک زن هندی در جامعه دیاسپوری امریکا را روایت می کند. این پژوهش در بخش های مختلف، با اشاره به فرم متفاوت داستان و شخصیت راوی نشان می دهد که چگونه هویت راوی حاصل از هم آمیختگی، توأمان با وانمود ها ست، وانمود هایی که خود او از طریق نگاه خیره و شیفتگی بصری و تقلید ساخته، به طوری که هویت شالپا، زن هندی را در خود جذب می کند. مضاف بر این کنش ها و در نتیجه آنها، لایه های مختلفی از تکرار و بدل سازی پدید می آید که ماهیت و لایه های وانمود را دوچندان می کند و به آن طوری استحکام می بخشد که نشانه های تجربه هم آمیختگی متزلزل شده و هویت هم آمیخته فرو می پاشد.
حجیت تشخیص موضوع برای مقلّد متخصص با تأمّلی در اندیشه آیت الله محسن فقیهی
حوزههای تخصصی:
«موضوع شناسی» از ارکان اصلی فرآیند اجتهاد و تطبیق احکام شرعی بر مصادیق خارجی است. هر حکم شرعی، متوقف بر شناخت صحیح موضوع آن است و خطا در تشخیص موضوع، به خطای در اجرای حکم منتهی می شود. از مسائل نوظهور در این عرصه، بررسی حجیت تشخیص موضوع توسط مقلّد در فرضی است که وی در آن موضوع، صاحب تخصص باشد. در این مقاله، با تمرکز بر دیدگاه فقیه عالیقدر حضرت آیت الله محسن فقیهی، به بررسی حدود و ثغور حجیت نظر فقیه در تشخیص موضوعات پرداخته شده و نشان داده می شود که در موارد تخصصی، اگر مقلّد به دلیل تخصص، در تشخیص موضوع به اطمینان دست یابد، الزام به پیروی از نظر مجتهد برای او وجود ندارد. البته این عدم حجیت، تنها ناظر به تشخیص موضوع است و در تشخیص حکم شرعی همچنان پیروی از مجتهد لازم است. مقاله حاضر ضمن تبیین جایگاه موضوع شناسی در فرآیند استنباط و تأکید بر مرجعیت عرف، لغت، نصوص دینی و متخصصان، مرز میان وظایف فقیه و وظایف مقلدِ متخصص را روشن می سازد.
سازگاری حقوق اسلامی با کدیفیکاسیون: امکان یا امتناع؟
منبع:
فلسفه حقوق سال ۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
187 - 215
حوزههای تخصصی:
دیدگاهی که امکان زیستِ حقوق اسلامی در بستر مدرنیته و دولت مدرن را غیرممکن قلمداد می کند، از جمله دلایل بنیادین این ادعا را تمایز و ناسازگاری معرفت شناختیِ حقوق اسلامی با روش کدیفیکاسیون (تدوین قوانین)، به عنوان یکی از مهم ترین ویژگی های نظام حقوقی مدرن بیان داشته است. در این رویکرد، کدهای قانونی تکنولوژی دولت مدرن برای انحصار قاعده گذاری، ایجاد اقتدار و یکپارچگی و همگن سازی جامعه به شمار می روند. در مقابل بر اساس این برداشت، تاریخ شکل گیری حقوق اسلامی و ویژگی های آن در دوران پیش مدرن نمایانگر خصلت غیرانحصاری، نامعطوف به اقتدار سیاسی، تکثرگرایانه و البته فردگرایانه و هرمنوتیکی آن است که از اساس با فن کدیفیکاسیون هم خوانی ندارد. در هر صورت، به نظر می رسد که دست کم به دو دلیل عمده، چنین روایتی اشتباه است و با ادعای امکان سازگاری کدیفیکاسیون و حقوق اسلامی می توان در برابر آن خطر کرد: نخست، رویکرد قائل به ناسازگاری کدیفیکاسیون و حقوق اسلامی، تاریخ حقوق اسلامی در دوران پیش مدرن را نادرست و بدون توجه به تحولاتی که در آن گرایش به گونه ای از گردآوری قواعد و احکام اسلامی در مجموعه های مدون وجود داشته، روایت کرده است؛ دوم، دیدگاه فوق مبتنی بر درک نادرست از کد و کدیفیکاسیون و نقش آن در دولت مدرن است و بیشتر به عنوان یک امر ایدئولوژیک تلقی می شود. بدین ترتیب، در این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی، ضمن تبیین دیدگاهِ قائل به ناسازگاری حقوق اسلامی با کدیفیکاسیون، به شرح و بسط نقدهای پیش گفته در راستای ترسیم افقی سازگار میان کدیفیکاسیون و حقوق اسلامی، پرداخته خواهد شد.