تحقیقات فرهنگی ایران
تحقیقات فرهنگی ایران سال 18 زمستان 1404 شماره 4 (پیاپی 72) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
مطالعه تجربه زیسته بیگانگی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف و زوایای گوناگون آن در پیوند با ادراک پدیداری آن ها از دانشگاه هدف مطالعه را تشکیل می دهد. 19 دانشجو، به وجهی هدفمند و بر پایه معیارهای شمول به عنوان آگاهی دهندگان پژوهش انتخاب شدند. داده یابی از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و کاوش در تجربیات با روش کلایزی صورت گرفت. 3 مضمون «استنکاف و انصراف از انتخاب پیشین، دروازه کردارها و گفتارهای بازاندیشانه پسین»، «تحقیر در نظاره فرصت های بر باد و هزینه های بر آب» و «رجحان یافتگی اضطرار مفارقت بر انتخاب متابعت» بازنمایی کننده تجربه زیسته بیگانگی آگاهی دهندگان هستند. پدیدار بیگانگی در پیوندِ همزمان با مناسبات درون دانشگاهی و زمینه های زیست شده برون دانشگاهی در دانشجویان متحقق می شود. در همین راستا، «برهم کنشی زندگی کنکوری و موفقیت تحصیلی کالایی شده»، «حک شدگی برساخته های بازار در مناسبات انتخاب رشته» و «فهم ذات انگار از نخبگی» زمینه های برون دانشگاهی مقدم بر تجربه زیسته بیگانگی دانشجویان را تشکیل می دهند. 4 مضمون «شریف؛ آمیزنده محاسبه پذیری و عقلانیت بازار»، «شریف؛ سکوی پرتاب به خارج از کشور»، «شریف؛ کارگزار جامعه پذیری ابزاربنیاد و درجه اندیش» و «شریف؛ هادم کثرت های هویتی» در حکم وجوه سازنده ادراک پدیداری دانشجویان از نهاد علم هستند. برساخت صورتبندی های انتقادی از انشقاق و چندپارگی های موجود درون وزارتخانه ای و میان وزارتخانه ای در خصوص شاخه های مختلف علوم، همنشین سازی علوم انسانی ازیک سو و علوم پزشکی و فنی مهندسی از سوی دیگر ذیل ملاحظات میان رشتگی و سرانجام، بازاندیشی های معطوف به انگاره وحدت علوم محوری ترین نتایج مطالعه را تشکیل می دهند. استخدام مفاد مذکور در مقام سیاست گذاری و برنامه ریزی نظام آموزش عمومی و عالی کشور به مراتب زمینه ساز فروکاهش و تعدیل تجربه زیسته بیگانگی در نهاد دانشگاه خواهد بود.
شیوه های بهره گیری از نظریه در پژوهش های جامعه شناسی؛ مروری نظام مند برای شناسایی چالش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این تحقیق ناظر بر شیوه های بهره گیری دانشجویان جامعه شناسی از نظریه در پژوهش بوده و با هدف شناسایی چالش ها در این خصوص انجام شده است. مطالعه حاضر با اتکا به مرور نظام مند 176 پژوهش در رشته جامعه شناسی و در بازه زمانی 1400-1391، به این نتیجه دست یافت که چالش های موجود را می توان ذیل چهار محور خلاصه کرد: 1) اختلال در نسبت یابی تحلیلی (اشتباه در انتخاب نظریه)؛ 2) ضعف در درک، تفسیر و تطبیق مفاهیم نظری (ناتوانی در پردازش نظریه)؛ 3) اختلال در فاصله گذاری تحلیلی با نظریه (باور قلبی به صادق بودن نظریه)؛ 4) تحمیل پیش فرض نظری به واقعیت (تمایل قلبی به صادق بودن نظریه). یافته ها گویای آن است که این مشکل به ساختارهای آموزشی و فرهنگی مسلط بر تولید علم در کشور باز می گردد؛ اگرچه بخش اندکی از آن را می توان به مهارت های فردی نیز نسبت داد. از این رو، برای عبور از وضع موجود نیازمند تحول در سه سطح راهبردی هستیم: 1) تحول در گفتمان نظریه پردازی؛ 2) بازآرایی نهادی نظام آموزش عالی؛ 3) تقویت تربیت نظری دانشجو. دستیابی به چنین افق هایی نیز تنها از مسیر تقویت اراده جمعی در دانشگاه، بازاندیشی در سنت های رایج و تقویت روحیه گفت وگوی انتقادی ممکن است. در غیراین صورت، بهره گیری از نظریه در میان بخشی از جامعه دانشگاهی همچنان در سطحی نمایشی، صوری و غیرمولد باقی خواهد ماند.
معناسازی و گفتمان سازی هویت قومی در شبکه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی چگونگی بازنمایی هویت طلبی قومی ترک ها در فضای مجازی با تمرکز بر شبکه اجتماعی اینستاگرام پرداخته است. ضرورت تحقیق از آنجا ناشی می شود که شبکه های اجتماعی نوین، به ویژه اینستاگرام، با ظرفیت بالای خود در تولید و انتشار محتوا به محملی مهم برای تبلیغ گفتمان های قوم گرایانه بدل شده اند و می توانند انسجام ملی را تحت تأثیر قرار دهند. روش تحقیق کیفی بوده و بر مبنای نشانه شناسی بارت و پیرس و تحلیل محتوای هدایت شده انجام گرفته است. جامعه آماری شامل صفحات اینستاگرامی هواداران پان ترکیسم بود. از میان ده ها پروفایل موجود، سه صفحه با بیش از دو هزار دنبال کننده به روش هدفمند انتخاب شدند. داده ها با مشاهده مستقیم و تحلیل نشانه ها گردآوری و سپس با رویکرد کدگذاری و طبقه بندی کیفی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها نشان داد محتوای صفحات مورد مطالعه به طور مستمر بر برجسته سازی هویت قومی و بازتولید گفتمان قوم گرایی متمرکز بوده است. تصاویر و متون با ارجاع به مؤلفه های فرهنگی و تاریخی، تلاش کرده اند انسجام درون گروهی ایجاد کرده و حس تعلق به جامعه قومی واحد را تقویت نمایند. تحلیل داده ها آشکار ساخت که برای اقناع مخاطبان، از شیوه های متنوع ارتباطی بهره گرفته شده است؛ از جمله برانگیختن احساسات، ایجاد حس نوستالژیک و استفاده از جاذبه های عاطفی و هیجانی. نتایج نشان می دهد اینستاگرام بستری مؤثر برای بازتولید هویت های مقاومتی و گفتمان های قومی است. این امر ضرورت توجه جدی به سیاست گذاری فرهنگی و مطالعات تطبیقی در سایر شبکه های اجتماعی و سنجش بازتاب آن در افکار عمومی را برجسته می سازد.
واکاوی فرایندهای عاملیت زنان در عرصه مجالس مذهبی تک جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فضاهای شهری زمانی به مکان های موفق تبدیل می شوند که بتوانند محصول کنش های جمعی مردم باشند و در شکل دهی به آن نقش ایفا کنند. مفهوم فضای سوم رویکرد نوینی است که با تأکید ویژه بر فضا، شکل گیری امر اجتماعی، تنوع بخشیدن به زندگی روزمره، ارتباط با هم نوعان و نگرش به جایگاه خود، تولید فضای شهری را نمایان می کند. زنان با شرکت در جلسات مذهبی نیاز به «در جمع بودن» را در مکانی فراهم می کنند که خودآگاه جمعی نسبت به «عمل به وظیفه دینی» وجود دارد و فضاهای ارتباطات اجتماعی خود را در سازگاری با عقاید رسمی و ارزش های تعریف شده در جامعه تولید می کنند. رویکرد این پژوهش کیفی و روش گراندد تئوری بوده است. جمعیت هدف این پژوهش 11 نفر از زنانی بوده اند که به عنوان مبلغ یا شرکت کننده در جلسات مذهبی حضور داشتند و به صورت هدفمند انتخاب شدند. هسته مرکزی پژوهش عاملیت زنان و استمرار کردارهای اعتقادی استخراج شد. مقولات مرتبط با علل و انگیزه های پاسخگویان از شرکت در جلسات مذهبی شامل احساس تعلق به فضا، تنوع بخشی به زیست روزمره، مشارکت مدنی، معرفت افزایی بوده است که با راهبردهای شخصی همچون استفاده از برنامه های جانبی، نمایش سبک زندگی، انعکاس گرایش های سیاسی محقق شده و پیامدهایی روان شناختی، اجتماعی، آموزشی و اقتصادی داشته است. مقولات مرتبط با زمینه ها در این فضای سوم شامل آشنایی با جلسات مذهبی از دوران کودکی، اعتقادات مذهبی، داشتن اوقات فراغت و بیکاری، وجود گروه های پیام رسان جلسات مذهبی و شرایطه مداخله گر نیز شامل کمبود فضای متناسب با اعتقادات، روزمرگی و مشگل گشایی بوده است. یافته ها نشان می دهد که زنان در برابر فضاهای شهر منفعل نیستند و به طور دائمی معناهای خود را خلق می کنند. آنها با قرار گرفتن در نوعی ساختار فضایی متناسب با نظام ارزش های رسمی به بازتولید باورهای مرسوم می پردازند و عاملیت خود را با انتخاب انواع متفاوتی از جلسات مذهبی نشان می دهند.
معلمان زن در مدار بی ثبات کاری؛ مطالعه ای کیفی در مدارس غیردولتی تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، خصوصی سازی آموزش عمومی و گسترش مدارس غیردولتی در ایران، ساختار اشتغال را دگرگون ساخته و اشکال متنوعی از بی ثبات کاری را به ویژه در میان معلمان زن پدید آورده است. پژوهش حاضر با هدف واکاوی ویژگی ها، ابعاد و پیامدهای بی ثبات کاری از منظر معلمان زن در مدارس غیردولتی و خاص شهر تهران انجام شد. این مطالعه با رویکرد کیفی و استفاده از روش تحلیل مضمون صورت گرفت. داده ها از طریق ۱۹ مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته گردآوری و با چارچوب شش مرحله ای براون و کلارک تحلیل شدند. یافته ها در قالب مضمون فراگیر «تجربه درهم تنیده و چندلایه بی ثبات کاری» و سه مضمون اصلی سامان یافت: ۱) بی ثبات کاری به مثابه ابزار سلطه و بازتولید نابرابری؛ ۲) بی ثبات کاری و تعویق زندگی؛ و ۳) تجربه زنان معلم از بی ثبات کاری و طرد. نتایج نشان داد که معلمان زن در معرض قراردادهای موقت و شکننده، بیمه های ناقص، ناامنی شغلی و روابط قدرت ناعادلانه قرار دارند. این شرایط پیامدهایی چون فرسودگی، اضطراب، کاهش منزلت اجتماعی و ناتوانی در برنامه ریزی بلندمدت زندگی به همراه داشته است. علاوه بر این، تجربه بی ثبات کاری با ایدئولوژی جنسیتی مسلط گره خورده است؛ ایدئولوژی ای که از طریق گزینش های سخت گیرانه، محدودیت های پوششی، بازتولید نقش های سنتی زنانه و کنترل بر عاملیت زنان نمود یافته و موقعیت آن ها را بیش از پیش شکننده کرده است. یافته ها نشان می دهد بی ثباتی شغلی زنان معلم، صرفاً یک وضعیت اقتصادی گذرا نیست، بلکه پدیده ای ساختاری و چندلایه است که از تلاقی سیاست های کلان اقتصادی، ضعف در تنظیم گری دولت و نظم جنسیتی مسلط ناشی می شود و در نهایت کیفیت آموزش عمومی و سرمایه فرهنگی جامعه را نیز تهدید می کند.
فرهنگ کوچ نشینی دیجیتال: مطالعه مردم نگاری درمیان ایرانیان ساکن ترکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کوچ نشینی دیجیتال زندگی مبتنی بر تکنولوژی های دیجیتال و سفر، با دو ویژگی دورکاری و حرکت است. کوچ نشینی دیجیتال برخلاف ظاهر آزاد و مملو از لذتی که از آن ارائه می شود، شیوه ای پرریسک و برمبنای قاعده زندگی در لحظه است که از دوراندیشی و آینده نگری به روش سنتی و تصویرسازی های مدرن، سربازمی زند. برای درک موقعیت و انگیزه های انتخاب این شیوه زیستن، مردم نگاری کوچ نشینان دیجیتال ایرانی در استانبول ترکیه آغازشد. این مطالعه طی شش ماه با رویکرد «خودمردم نگاری» انجام شده و داده ها حاصل مشارکت و گفت وگوهای عمیق با سی تن از کوچ نشینان دیجیتال ایرانی است که با روش گلوله برفی با پژوهش همراه شده اند. کوچ نشینان دیجیتال ایرانی ساکن ترکیه از لحاظ نوع دورکاری چهار گروه اصلی: سرمایه گذاران و متخصصان مجرب مالک کسب وکار، متخصصان مجرب و میانه با قراردادهای بلندمدت دورکاری، مشارکت کنندگان پروژه ای با قرارداد های کوتاه مدت دورکاری و در نهایت، کوچ نشینان تازه کار بدون قرارداد هستند. اگرچه رهایی از قواعد دست وپاگیر و غیرضروری هدف مشترک کوچ نشینان دیجیتال است، زندگی بهتر و دسترسی به شبکه های آزاد اقتصادی برای ایرانیان اهمیت بیشتری دارد. این زیستنِ ماجراجویانه که می توان آن را نوعی «مهاجرتِ بی مقصد» نیز نامید، با وجود گریز از قواعد رسمی کنترل و سازماندهی نیروی کار و مرزبندی های سیاسی و اجتماعی، بیش از گذشته و به شکلی درونی شده با این قوانین آمیخته است. تداوم مسیر کوچ نشینی، آگاهی از قوانین داخلی و بین المللی کشورهای مختلف را درباره صدور ویزا، اقامت، مالیات و بیمه ضروری می کند. اگرچه زندگی بدون مرزها و قواعد آن غریب می نماید، چنین به نظرمی رسد که حرکت و آزادی این زندگی مرزهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سیال تری را برمی سازد.