
بررسی های حسابداری و حسابرسی (حسابداری و حسابرسی سابق)
بررسی های حسابداری و حسابرسی دوره 31 زمستان 1403 شماره 4 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف: گسترش شرکت ها مشکلات نظارتی و کنترلی ای را به دلیل عدم حضور دائمی سهام داران در شرکت برای آن ها فراهم کرده است. وظایف حسابرسان مشخص است؛ اما ممکن است الگوهای فکری آنان در راستای حفظ منافع عموم گام برندارد و به دنبال اهداف شخصی خود باشد و مقوله ای به نام هم سویی منافع حسابرس و صاحب کار به وجود آید. با توجه به فقدان مطالعات کافی در خصوص الگوهای فکری و رقابت در بازار حسابرسی ایران و اهمیتی که حفظ استقلال و حفظ منافع عموم برای محافظت از جامعه در برابر تقلب های مالی و کسب اطمینان از انعکاس سلامت مالی توسط گزارش های مالی دارد و با در نظر گرفتن این موضوع که حضور نداشتن مؤسسه های حسابرسی بین المللی می تواند هم سویی میان صاحب کاران و حسابرسان را تشدید کند، هدف اصلی این پژوهش بررسی و تبیین فرامادی گرایی بر حفظ منافع عموم، استقلال و هم سویی منافع حسابرس و صاحب کار است.
روش: پژوهش حاضر با توجه به هدف اجرای آن توصیفی و از نوع هم بستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر، به منظور توزیع پرسش نامه ها، حسابرسان شاغل در مؤسسه های حسابرسی خصوصی و سازمان حسابرسی بود. برای گردآوری داده های هم سویی منافع میان حسابرس و صاحب کار، حفظ منافع عموم و استقلال، از پرسش نامه براینکوا و اسپینوسا پیک (۲۰۱۷) و فرامادی گرایی حسابرس، از پرسش نامه گیاکالون و جورکیز (۲۰۰۴) استفاده شد. داده های پژوهش از بین ۳۰۹ پرسش نامه تکمیل شده، در سال ۱۴۰۱ به دست آمد و برای تحلیل داده ها، از روش معادلات ساختاری استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که میان فرامادی گرایی و حفظ استقلال و منافع عموم، ارتباط مثبت و میان فرامادی گرایی و هم سویی منافع بین حسابرس و صاحب کار، ارتباط منفی وجود دارد. علاوه براین، میان حفظ منافع عموم و هم سویی منافع میان حسابرس و صاحب کار ارتباطی گزارش نشد و در نهایت، میان حفظ استقلال و هم سویی منافع میان حسابرس و صاحب کار ارتباط منفی مشاهده شد.
نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که فرامادی گرایی بر رفتار اشخاص تأثیر می گذارد و حسابرسان فرامادی گرا سعی می کنند که به دنبال منافع شخصی خود نباشند و اقدام های غیراخلاقی انجام ندهند. حرفه حسابرسی به دنبال حفظ منافع اشخاص ثالثی است که بر اظهارنظر حسابرس اتکا می کنند؛ بنابراین حسابرسانی که درجه بالایی از نگرش فرامادی دارند، اهداف غیرمادی بیشتری را دنبال می کنند و هم سویی کمتری میان منافع آنان با صاحب کار مشاهده می شود و در نتیجه، به دنبال منفعت شخصی خود، اقدام های غیراخلاقی انجام نمی دهند و تمایل کمتری به تعقیب منافع شخصی دارند؛ بنابراین در راستای حفظ منافع عموم گام برمی دارند و معتقدند که اقدام های غیراخلاقی، استقلال آنان را که ویژگی اصلی و اغماض ناپذیر حسابرس در ارائه خدمات اطمینان بخش از جمله حسابرسی صورت های مالی است، تضعیف می کند. به بیان دیگر، حسابرس باید از هرگونه وابستگی به صاحب کار دور باشد تا بتواند بی طرفانه و بدون هرگونه سوگیری، در خصوص صورت های مالی اظهارنظر کند.
رابطه بین دوره تصدی شریک مؤسسه حسابرسی و کیفیت حسابرسی: بررسی نقش تعدیلی تغییر مؤسسه حسابرسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: چرخش و دوره تصدی شریک مؤسسه حسابرسی، از موضوعات مهم برای شرکت های بزرگ جهان امروز است که بر کیفیت گزارشگری مالی آن ها نقش بسزایی دارد. پژوهش حاضر از مطالعات پیشگامی است که شواهدی در خصوص تأثیر این متغیرها بر کیفیت حسابرسی شرکت ها فراهم می سازد. هدف این مطالعه، بررسی اثرهای چرخش و دوره تصدی شریک مؤسسه حسابرسی بر شاخص های کیفیت حسابرسی با در نظرگرفتن نقش تعدیل کننده چرخه تغییر مؤسسه حسابرسی است.
روش: پژوهش حاضر در فضای خاص پژوهشی ایران صورت گرفته است؛ به طوری که برای سنجش چرخش شریک مؤسسه حسابرسی، از الگوی پژوهش گیپر و همکاران (۲۰۲۱) و به منظور اندازه گیری کیفیت حسابرسی، از سه شاخص اقلام تعهدی، تجدید ارائه صورت های مالی و افشای نقاط ضعف کنترل های داخلی استفاده شده است. در پژوهش حاضر کلیه شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، به عنوان جامعه آماری بررسی مدنظر قرار گرفت و از میان آن ها ۱۳۶ شرکت به عنوان نمونه آماری، در بازه زمانی سال های ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ (درمجموع ۱۲۲۴ مشاهده) با توجه به ویژگی های پژوهش انتخاب شد. برای آزمون فرضیه های پژوهش، از روش پنل دیتا استفاده شده است.
یافته ها: پس از آزمون فرضیه ها، یافته های پژوهش حاضر نشان داد که چرخش شریک مؤسسه حسابرسی، به افزایش افشای ضعف کنترل داخلی شرکت ها منجر شده است و افزایش دوره تصدی شریک مؤسسه حسابرسی، به کاهش تجدید ارائه صورت های مالی و افشای ضعف کنترل های داخلی انجامیده است.
نتیجه گیری: به طور کلی، پژوهش حاضر ادبیات مربوط به چرخش شریک مؤسسه حسابرسی و شاخص های کیفیت حسابرسی شرکت ها را توسعه داده و شواهدی را در خصوص پیامدهای چرخش و دوره تصدی شریک مؤسسه حسابرسی ارائه کرده است؛ از جمله اینکه چرخش حسابرس توسط شرکت ها، ممکن است حاوی پیام هایی برای سرمایه گذاران باشد، مبنی بر اینکه شرکت ها به واسطه ناآشنایی با حسابرس تازه منصوب شده با شرکت صاحب کار تمایل داشته باشند که گزارش های مالی خود را تحریف کنند. مطابق با مبانی نظری، نتایج پژوهش گویای این است که هرگاه تعداد دفعات چرخش شرکای یک مؤسسه حسابرسی افزایش یابد، میزان افشای ضعف کنترل داخلی شرکت، به عنوان معیار کیفیت حسابرسی افزایش خواهد یافت. همچنین هرگاه دوره تصدی شریک یک مؤسسه حسابرسی طولانی تر باشد، میزان تجدید ارائه صورت های مالی و افشای ضعف کنترل های داخلی شرکت به عنوان معیارهای کیفیت حسابرسی کاهش خواهد یافت؛ در حالی که برخلاف مبانی نظری پژوهش، هرگاه به طور هم زمان دوره تصدی شریک مؤسسه حسابرسی و چرخه تغییر مؤسسه حسابرسی افزایش یابد، میزان اقلام تعهدی، تجدید ارائه صورت های مالی و افشای ضعف کنترل های داخلی شرکت، به عنوان معیارهای سنجش کیفیت حسابرسی شرکت ها، تغییری نخواهد یافت. این موضوع می تواند به این دلیل باشد که اغلب مؤسسه های حسابرسی در ایران، در بازگشت به کار قبلی، برای اموری مانند برنامه ریزی حسابرسی، بودجه بندی و تهیه اطلاعات موردنیاز برای حسابرسی سال جاری، به کاربرگ های سال گذشته حسابرسان قبلی اتکا می کنند. این تکیه بیش از حد و پیش بینی نتایج، به جای توجه به تغییرات کوچک و مهم، ممکن است باعث عدم دستیابی به اهداف حسابرسی با وجود تغییر مؤسسه حسابرسی شود.
ارزشیابی کیفیت درونی برنامه درسی کارشناسی ارشد حسابرسی در ایران: دیدگاه استادان و دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با ارزشیابی سطح کیفیت درونی برنامه درسی کارشناسی ارشد حسابرسی، از دیدگاه استادان و دانشجویان این رشته و بر اساس عناصر ۹ گانه الگوی فرانسیس کلاین، تلاش کرده است که مراجع تدوین کننده سرفصل برنامه درسی مذکور را از میزان موفقیت این برنامه ها، برای رسیدن به هدف های آموزشی مطلوب (از چه جهاتی مؤثر بوده و از چه جهاتی به تغییر یا تکمیل نیاز دارد) آگاه سازد تا برای بهبود و نیل به بازده و برون داد مدنظر به درستی تصمیم گیری کنند.روش: این پژوهش از نوع کمی و در دسته مطالعات توصیفی از نوع کاربردی قرار می گیرد. برای جمع آوری داده های پژوهش، از پرسش نامه استفاده شده است. پرسش نامه تحقیق به دست ۴۶ نفر از کل ۵۲ دانشجوی ترم سوم به بعد کارشناسی ارشد حسابرسی در دانشگاه های دولتی کشور و ۲۸ نفر از ۵۱ عضو هیئت علمی این دانشگاه ها تکمیل شده است. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس و آزمون تی تک نمونه ای تجزیه وتحلیل شده است.یافته ها: یافته های این پژوهش نشان می دهد که با توجه به دیدگاه استادان و دانشجویان، همه عناصر برنامه درسی کارشناسی ارشد حسابرسی، کیفیت نامطلوبی دارند. در این میان، از دید دانشجویان، فقط عنصر فضا (مکان) و از نگاه استادان، فقط عنصر گروه بندی فراگیران کیفیت مطلوبی دارد.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که سرفصل برنامه درسی کارشناسی ارشد حسابرسی، در تمام عناصر ۹ گانه کیفیت درونی برنامه درسی، نامطلوب است و به بازنگری نیاز دارد. درخصوص عنصر «هدف»، در این برنامه درسی هدف به وضوح نگاشته شده است؛ اما به افزایش هم زمان دانش (همان مباحث تئوری) در کنار مهارت (نظیر مهارت های ارتباطی، حل مسئله، تصمیم گیری، نگارش، کار گروهی و…) و نگرش (از جمله خلاقیت و نوآوری، مسئولیت پذیری اجتماعی، پایبندی به اصول اخلاقی و…) دانشجویان توجه کافی نشده است و تمرکز هدف در این برنامه، فقط روی افزایش «دانش» دانشجویان بوده است. از سوی دیگر، «محتوای» این برنامه درسی با وجود تناسب با ساختار رشته حسابداری، دربرگیرنده آخرین نظریه ها و پیشرفت های علمی جدید نیست. افزون براین، از نظر عنصر «زمان»، ساعات (تعداد واحد درسی) اختصاص یافته به دروس با محتوای این دروس مطابقت ندارد و به برخی دروس که چندان ضرورتی برای این رشته ندارد (نظیر حسابداری مدیریت و تئوری های حسابداری)، زمان هایی اختصاص داده شده است که بهتر است این زمان ها به دروس جدید منطبق با نیازهای در حال تغییر جامعه و بازار کار اختصاص یابد؛ برای مثال می توان به دروس جدیدی همچون تجزیه وتحلیل کلان داده ها، نرم افزارهای تخصصی پیشرفته حسابرسی، حسابرسی رایانه ای و مبتنی بر هوش مصنوعی، اقتصادسنجی و پژوهش های حسابرسی، کارآموزی و مانند اینها اشاره کرد. از سوی دیگر، این برنامه به گونه ای نوشته نشده است که استادان رشته حسابداری را ملزم کند تا تدریس خود را بر اساس روش های نوین و فعال بنا کنند. در خصوص «مواد و منابع آموزشی» نیز، کتب و منابع درسی ذکر شده در این سرفصل، به راحتی در دسترس دانشجویان قرار دارد؛ اما این منابع به روز نیستند. همچنین امکانات کمک آموزشی در این رشته مهیا نشده است. به علاوه، کیفیت «یادگیری» نیز در این برنامه درسی نامطلوب است که از بی توجهی به راهبردهای تدریس و نیز، امر یادگیری در این برنامه درسی نشئت می گیرد. عنصر «گروه بندی فراگیران» نیز در این برنامه درسی مغفول مانده است، در حالی که با رونق گرفتن شبکه های اجتماعی، می توان از ظرفیت های آن در راستای افزایش کیفیت این عنصر و نیز عدالت آموزشی بهره مند شد. در نهایت، با توجه به کیفیت نامطلوب شیوه «ارزشیابی» دانشجویان در این برنامه درسی، لازم به نظر می رسد که ارزشیابی های مستمر و سایر روش های نوین ارزشیابی، مدنظر مراجع بازنگری کننده این برنامه درسی قرار گیرد.
بررسی عوامل مؤثر در به کارگیری تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک با تأکید بر متغیرهای اقتضایی و کنترلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: حسابداران مدیریت از طریق ارائه اطلاعات مهم و استراتژیک، می توانند در تصمیم گیری های مدیریتی نقش بسزایی داشته باشند. تکنیک های حسابداری مدیریت، از جمله ابزارهای مهم برای تحقق این هدف مهم است. طراحی و اجرای تکنیک های حسابداری مدیریت، به شدت از فرهنگ سازمانی، توانایی حسابداران مدیریت در برقراری تعامل سازنده با دیگران و استقرار یک سیستم اطلاعاتی کارآمد تأثیر می پذیرد. در این پژوهش اثرهای چهار متغیر اقتضایی (مهارت های نرم، سیستم های اطلاعاتی، فرهنگ مبتنی بر نوآوری و فرهنگ نتیجه گرا) و چهار متغیر کنترلی (اندازه مؤسسه، رقابت، ابهام های محیطی ادراک شده و تنوع محصول) بر به کارگیری تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک، در قالب یک مدل جامع بررسی شده است.
روش: این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش گردآوری داده ها، توصیفی پیمایشی است. داده های پژوهش حاضر از طریق پرسش نامه مبتنی بر مقیاس لیکرت پنج گزینه ای گردآوری شد. پرسش نامه پژوهش مشتمل بر دو بخش بود. در بخش اول، سؤال های جمعیت شناختی و در بخش دوم، سؤال های مربوط به سازه های پژوهش مطرح شده بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، حسابداران شاغل به کار در شرکت های تولیدی ایرانی در نظر گرفته شد. حجم نمونه ۱۷۳ حسابدار بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و به کمک نرم افزارهای اس پی اس اس نسخه ۲۶ و آموس نسخه ۲۴ انجام شد.
یافته ها: بنابر یافته های پژوهش، از بین متغیرهای اقتضایی مهارت های نرم، متغیرهای فرهنگ نتیجه گرا و سیستم های اطلاعاتی بر به کارگیری تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک اثرگذار بودند. همچنین فرهنگ های مبتنی بر نوآوری و نتیجه گرا، بر رابطه بین مهارت های نرم و به کارگیری تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک اثر تعدیلی نداشتند؛ اما در مقابل، اثر تعدیلی سیستم های اطلاعاتی بر این رابطه تأیید شد. یافته ها نشان داد که مهارت های نرم حسابداران مدیریت، بر رابطه بین فرهنگ مبتنی بر نوآوری و اجرای تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک، اثر میانجی دارد؛ به این معنا که فرهنگ مبتنی بر نوآوری، بر اجرای تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک تأثیر مستقیم ندارد؛ اما از طریق مهارت های نرم حسابداران، روی مدیریت اثر غیرمستقیم می گذارد. به علاوه، تأثیر فرهنگ نتیجه گرا بر اجرای تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک، مستقیم و مثبت بود. هرچند تأثیر فرهنگ نتیجه گرا بر مهارت های نرم حسابداران مدیریت معنادار بود؛ تأثیر غیرمستقیم آن بر اجرای تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک، از طریق تعامل حسابداران مدیریت معنادار نبود. همچنین طبق یافته های پژوهش، از میان متغیرهای کنترلی، فقط اندازه شرکت بر اجرای تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک تأثیر مثبت و معناداری داشت. در مقابل، سه متغیر دیگر (ابهام های محیطی ادراک شده، تنوع محصول و رقابت) بر اجرای تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک تأثیر معناداری نداشتند. در نهایت متغیرهای اقتضایی و کنترلی توانستند ۶۵ درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کنند.
نتیجه گیری: پژوهش حاضر تلاش کرد تا به سهم خود، در راستای توسعه ادبیات تئوری اقتضایی، در خصوص شناسایی عوامل مؤثر بر اجرای تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک و نحوه نقش آفرینی حسابداران مدیریت در این زمینه گام بردارد. همچنین این پژوهش از طریق مدنظر قرار دادن روابط پیچیده تر، توانست تصویر بهتری از نحوه اثرگذاری سه متغیر مهارت های نرم حسابداران مدیریت، کیفیت سیستم های اطلاعاتی و فرهنگ سازمانی، بر فرایند اجرای تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک ارائه دهد. به علاوه، حسابداران مدیریت، برای نقش آفرینی بهتر در طراحی و اجرای تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک، به برقراری تعامل با سایر ذی نفعان نیاز دارند. در مجموع، یافته های این پژوهش می تواند به سازمان ها در اجرای هرچه بهتر تکنیک های تکنیک های حسابداری مدیریت استراتژیک کمک کند.
واکاوی ابعاد مؤثر فناوری های نوین بر حرفه حسابداری: کاربست فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در سال های اخیر، پیشرفت سریع فناوری ها، نحوه به اشتراک گذاری اطلاعات را دستخوش تغییرات چشمگیری کرده است و حسابداری به عنوان یکی از سیستم های اطلاعاتی برجسته در جامعه، از این تغییرات مصون نبوده است. استفاده از فناوری های نوینی مانند هوش مصنوعی، بلاکچین، کلان داده و ابر، باعث بهبود کیفیت و افزایش سرعت دسترسی به اطلاعات شده است. بنابراین شناخت این فناوری ها و درک کارایی آن ها، ضرورت تعیین کننده ای برای رقابت در عصر اطلاعات و همچنین، عنصری حیاتی در موفقیت هر تجارتی به شمار می رود. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر، واکاوی ابعاد مؤثر این فناوری های نوین بر حرفه حسابداری، جهت رفع چالش های موجود در این حرفه و افزایش توان رقابتی شرکت هاست.
روش: پژوهش حاضر از نظر نوع پژوهش، کیفی و بر مبنای هدف پژوهش، کاربردی و از لحاظ روش شناسی، توصیفی از نوع پیمایشی است. با توجه به اهمیت فناوری های نوین در حرفه حسابداری و لزوم تحلیل سیستماتیک و نظام مند ابعاد مؤثر این فناوری ها بر حرفه حسابداری و همچنین ضرورت یکپارچه سازی یافته های پژوهش هایی که به این موضوع پرداخته اند، از روش کیفی فراترکیب سندلوسکی و بارسو استفاده شده که مشتمل بر هفت مرحله است. از این رو، تعداد ۴۰ مقاله مرتبط با موضوع، در بازه زمانی ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۲ خورشیدی برای منابع فارسی و ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳ میلادی برای منابع انگلیسی بررسی شد. بعد از استخراج ابعاد مؤثر این فناوری های نوین از طریق روش فراترکیب، با استفاده از روش آنتروپی شانون و بر اساس رویکرد تحلیل محتوا، ضریب اثر هر یک از این ابعاد مشخص شد و در نهایت مقوله های دسته بندی شده، از طریق روش سوارا رتبه بندی شدند.
یافته ها: یافته های این بررسی حاکی از آن است که ابعاد مؤثر فناوری های نوین بر حرفه حسابداری، در ۶۴ مؤلفه و ۱۲ مقوله دسته بندی می شوند. پس از پردازش داده ها با استفاده از روش فراترکیب و آنتروپی شانون مشخص شد که در بین مؤلفه های شناسایی شده، مواردی همچون افزایش دقت و صحت، افزایش جامعیت و دقت گزارش دهی، کاهش دوباره کاری، تجزیه وتحلیل صحیح داده ها و کاهش زمان تجزیه وتحلیل داده ها، اهمیت بیشتر و اثرهای زیست محیطی شامل آلودگی هوا، کاهش مصرف انرژی، کاهش انتشار گازهای گلخانه ای اهمیت کمتری دارند. بر اساس روش سوارا، در بین مقوله ها نیز مدیریت زمان و هزینه، بالاترین رتبه را کسب کرده اند.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان بیان کرد که فناوری های نوظهور تا حد شایان توجهی موجب افزایش کارایی و بهبود کیفیت فرایندهای حسابداری شده اند و حسابداران را از اپراتورهای واردکننده اطلاعات، به تحلیلگران آن ها تبدیل کرده اند و با ساده سازی فعالیت ها، موجب بهره وری بیشتر کارکنان شده اند. همچنین این فناوری ها با فراهم کردن داده های تغییرناپذیر، امن و مطمئن باعث کاهش تقلب، حساب سازی و بهبود کیفیت گزارشگری مالی شده اند که این امر بهبود نگرش مدیران و اخذ تصمیم های بهینه را به همراه دارد. این پژوهش می تواند چشم انداز جدیدی را در اختیار استفاده کنندگان از نتایج آن، از جمله حسابداران و مدیران مؤسسه هایی قرار دهد تا بتوانند با آگاهی بیشتری در جهت توسعه و بقای سازمان خود گام بردارند.
تحلیل پدیدارشناسی فضای حاکم بر آموزش حسابداری بخش عمومی از دیدگاه دانش آموختگان رشته حسابداری بخش عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: موضوع آموزش حسابداری بخش عمومی، در زمره مطالعات چندوجهی قرار دارد که در ادبیات حسابداری کمتر به آن پرداخته شده است؛ در حالی که این موضوع، بر پیشبرد اهداف بخش عمومی تأثیر زیادی دارد. به دلیل ضرورت ایجاد جایگاه مناسب برای حسابداری بخش عمومی در ایران، گرایش حسابداری بخش عمومی، برای نخستین بار، از سال ۱۳۹۷ به مقطع تحصیلات تکمیلی رشته حسابداری افزوده شد و برنامه آموزشی مختص این رشته، در سال ۱۳۹۸ به تصویب شورای گسترش و برنامه ریزی وزارت علوم رسید. با این حال علی رغم توفیق فراوان تأسیس این رشته، به دلیل ظرفیت پایین پذیرش دانشجویان و متمرکز بودن آن در دو شهر کرج و تهران، دانشگاه ها در آموزش و تربیت نیروی انسانی مورد نیاز بخش عمومی، چندان موفق نبوده اند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف واکاوی نگرش ها و تجارب زیسته دانش آموختگان رشته حسابداری بخش عمومی، از آموزش حسابداری بخش عمومی در دانشگاه های کشور اجرا شده است.
روش: در این پژوهش برای فهم تجارب زیسته دانش آموختگان حسابداری بخش عمومی، از رویکرد پدیدارشناسی استفاده شده است. جامعه مورد مطالعه، کلیه دانش آموختگان حسابداری با گرایش حسابداری بخش عمومی بود که ۵۳ نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تا نیل به حد اشباع نظری انتخاب شدند. روش اصلی جمع آوری داده ها، مصاحبه غیرساختاریافته با سؤال های باز بود و این امکان برای شرکت کنندگان فراهم شد تا به طور کامل، تجربه های خود را در خصوص آموزش حسابداری بخش عمومی تشریح کنند. در پژوهش حاضر، تحلیل داده ها در پنج گام و با بهره برداری از روش جیورجی انجام شد.
یافته ها: بر اساس دیدگاه های دانش آموختگان، سه مضمون اصلی، شامل موانع و چالش ها، منافع و فرصت ها و راه کارها و رویه های بهبود آموزش حسابداری بخش عمومی شناسایی شد. همچنین برای هر یک از مضامین اصلی، سه مضمون فرعی مختلف استخراج شد. از نگاه دانش آموختگان، در خصوص موانع اصلی یادگیری آموزش حسابداری بخش عمومی، در مجموع ۳۶ روایت مختلف بیان شد. بیشترین روایت ها به عملکرد مراجع متولی، همچون دانشگاه ها و سایر مؤسسه های آموزش عالی، حرفه حسابداری و همچنین، خود دولت و نهادهای تابعه آن مرتبط بود. همچنین ۱۶ روایت در خصوص منافع و مزایای آموزش حسابداری بخش عمومی شناسایی شد که بیشترین روایت، به سودمندی برای جامعه مربوط بود. در نهایت، ۲۲ راه کار و رویه برای ارتقای کیفیت آموزش حسابداری بخش عمومی ارائه شد که مهم ترین آن ها به مضمون آموزشی و دانشگاهی مرتبط بود.
نتیجه گیری: یافته های پژوهش از این موضوع حکایت می کند که دولت و نهادهای زیرمجموعه آن، از جمله وزارت علوم، در رفع موانع و چالش های آموزش حسابداری بخش عمومی، نقش مهمی دارند و این نقش، از طریق بازنگری در برنامه درسی مصوب حسابداری بخش عمومی برجسته تر می شود؛ زیرا با توجه به تمایل مشارکت کنندگان به مسائل کاربردی و همچنین، موضوعات بین رشته ای، لازم است تا وزن این مباحث در محتوای آموزشی دانشگاه ها افزایش یابد و اساتید نیز در تدریس خود، اهمیت بیشتری برای این موضوع قائل شوند. این هدف زمانی محقق می شود که با همکاری سه جانبه نهادهای فعال در بخش عمومی، حرفه حسابداری و دانشگاه ها، برای تمام دروس مصوب رشته حسابداری بخش عمومی، محتوای آموزشی کاربردی و بومی شده با شرایط حاکم بر فضای حاکمیتی ایران تهیه شود.