جنگ جهانی دوم که در پی یک سلسله مناقشات سیاسی اروپایی در سال 1939 میلادی آغاز شد، پیامدهای سیاسی و اقتصادی متعددی در ایران داشت. در نتیجه چنین وضعیتی بود که پروژه صنعتی سازی در ایران عصر رضا شاه نیز به عنوان یکی از سیاست های اقتصادی این حکومت از پیامدهای جنگ بی تأثیر نماند. جنگ جهانی در دو مرحله بر صنعتی سازی در ایران تأثیر گذاشت و در نهایت منجر به پایان پروژه صنعتی سازی در کشور شد: مرحله یکم این تأثیرگذاری از آغاز جنگ جهانی تا اشغال ایران در شهریور 1320 و مرحله دوم پس از اشغال ایران توسط نیروهای متفقین را در بر می گیرد.
مقاله حاضر در صدد است تا با روش تاریخی و استفاده از کتاب ها و اسناد و مدارک آرشیوی با طرح این پرسش که جنگ جهانی دوم چرا و چگونه بر سیاست صنعتی سازی در ایران تأثیر گذاشت؟ به بررسی پیامدهای جنگ جهانی دوم بر سیاست های صنعتی سازی در ایران عصر رضاشاه بپردازد. برای پاسخ به این پرسش، این پیش فرض مطرح است که نیاز ایران به صنایع و متخصصان آلمان جهت تأسیس، تجهیز، تعمیر و نگهداری صنایع نوپای خود موجب وابستگی صنعتی ایران به آلمان شد. قطع ارتباط ایران با آلمان در نتیجه محاصره دریایی این کشور توسط انگلستان، صنایع ایران را که به صنایع و متخصصان آلمانی وابسته شده بود، دچار بحران کرد. در ادامه هم اشغال ایران توسط متفقین موجب شد تا صنایع ایران در نتیجه سیاست های جنگی متفقین به تعطیلی کشیده شوند و یا در خدمت سیاست های نظامی آنان درآیند.
«گزارشهای رسیده از قم حاکی است که روز جمعه، دوم فروردین ماه، طی زد و خوردی در مدرسه فیضیه و مرکز حوزه علمیه قم، یک نفر به قتل رسیده و عدهای مجروح گردیدهاند. طبق اطلاع، جریان از این قرار است که بعد از ظهر جمعه که مصادف با وفات امام جعفر صادق بوده است، مجلس تذکری در محوطه مدرسه فیضیه از طرف روحانیان تشکیل گردیده بود که عده زیادی از طلاب علوم دینی و جمع کثیری از زائران مرقد مطهر حضرت معصومه و مسافران نوروزی شهر قم در آن حضور داشتهاند. هنگامی که آقای حاج انصاری، یکی از وعاظ قم در این مجلس مشغول سخنرانی بوده است، عدهای از مستمعین و شرکتکنندگان در این مجلس، مرتبا صلوات ختم میکرده اند و این موضوع سبب شده است که آقای حاج انصاری از بالای منبر اعتراض کند. بر اثر این وضع مجلس به هم خورده و اختلالاتی ایجاد شده و ضمن آن سنگپرانی آغاز گردیده و در این اثنا یکی از دهاقین شرکتکننده در این مجلس بر اثر اصابت سنگ فوت کرده است.1»
در طول دورة اسلامی ایران، مجموعه بناهای آرامگاهی فاخری ساخته شده که گروه ویژه ای را در معماری تشکیل می دهند. هستة اولیة شکل گیری مجموعه های مزبور تدفین یک فرد شاخص مذهبی یا سیاسی بوده و سپس در همان زمان یا در طول زمان?های بعدی بناهای جانبی دیگری مانند مسجد، مدرسه، خانقاه، کاروانسرا و... به مقبره افزوده شده است. نکتة قابل توجه در مورد این مجموعه ها بخصوص مجموعه های آرامگاهی مذهبی، تاثیر اساسی آنها بر روند شکل گیری و گسترش بسیاری از شهر های ایران دوران اسلامی است، بدین معنا که در اغلب موارد مجموعه های مزبور هستة اولیه و مرکز ثقل تشکیل یک شهر شده اند. تحقیق حاضر بر آن است تا با تعیین تاریخچة زمانی ظهور این فرم از معماری بر اساس یکی از مهم ترین منابع ادبی و تاریخی، عوامل مؤثر بر تکوین و توسعة آن را ردیابی نماید تا بدین وسیله به شناختی دقیق تر و جامع تر از معماری مذهبی ایران دست یابد. با توجه به یافته های تحقیق، ابداع این شیوه در معماری ایران، به احتمال قریب به یقین با جریانات تصوف و بخصوص شخص ابوسعید ابوالخیر صوفی بزرگ قرون چهار و پنج هجری ارتباط دارد که این ارتباط از جهات مختلف قابل بررسی می باشد.
دوره 27 ماهه صدارت دکتر محمد مصدق که دورهای آمیخته به چالشهای بزرگ در سیاست داخلی و خارجی ایران بود، از این نظر که تنها دوره اقتصاد بدون نفت در دهههای اخیر میباشد، حائزاهمیت است؛ چرا که با خلع ید شرکت نفت انگلستان و ایران از صنایع نفت جنوب، دولت انگلستان با استفاده از تمام ابزارهای سیاسی، نظامی و اقتصادی خود مانع از صدور نفت ایران شد و دولت مصدق را از دسترسی به این منبع مهم درآمدی محروم کرد. این در شرایطی بود که در سال 1329 سهم ایران از فروش نفت 22184 میلیون ریال و از صادرات غیرنفتی 3563 میلیون ریال بود و یک نسبت 2/6 به 1 را نشان میداد.
اگر چه اقدام شوروی در ایجاد دو حرکت جداییطلب در بخشهای ترک زبان و کردنشین آذربایجان ـ فرقه دموکرات تبریز و جمهوری کرد مهاباد ـ میبایست در مقام دو بازوی یک اهرم در جهت اعمال فشار بیش از پیش بر ایران و تأمین منافع مسکو عمل کند ولی در عمل تنشهایی که میان این حوزه پدید آمد خود عاملی شد در تضعیف اهداف شوروی و رو به کاهش نهادن فشار مورد بحث . در این بررسی یکی از ناظرانِ مهّم و همچنین عواملِ ذیمدخل در دامن زدن به این تنشها، گزارشی از تحولات مورد بحث به دست میدهد.
نووارگی(مدرنیته) و تحولات ناشی از آن در شهرسازی و تغییر ماهیت و مفهوم شهر که در ایران از دوران قاجار آغاز گردید(ر.ک. به حبیبی، 1373، الف)، در دولت پهلوی(1320-1300) در مرحله حساسی قرار می گیرد. در این مقطع می توان شاهد مفهوم نوگرایی(مدرنیسم) به مثابه یک الگو در شهرها (به ویژه شهر تهران) بود که در تمامی ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کالبدی، مدیریتی و برنامه ریزی شهری به شدت اثر می گذارد(ر.ک. به حبیبی، 1373، ب). اما سؤال اصلی در این میان کشف نکات پنهان در تحول و دگرگونی شهر است، نکاتی که می تواند چگونگی نووارگی و نوگرایی ایرانی در این سال ها را طرح کند. نکاتی که در لابلای سطور رمان ها، اشعار و یا داستان های کوتاه مشاهده می گردد. در این دوران نوشته های ادبی چه آنها که از زبان نویسندگان مخالف، و چه آنها که از سوی بی طرفان یا طرفداران حکومت و دولت شنیده می شوند، می توانند بخش هایی از واقعیت تحول شهر را رویارو قرار دهند و اگر پذیرفته شود که: «ادبیات آینه ای تمام نما در برابر حوادث و رخدادهای جاری و تاریخ ملت هاست»(اکبری شلدره ای، 1382، 11) می توان آنچه در این روزگاران به قلم آمده است را محملی برای تحلیل و تفسیر شهر قرار داد