فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۶۵۴ مورد.
رویکرد نقدی احسان عباس و عبدالحسین زرین کوب در تعامل با فرهنگ و ادبیات غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احسان عبّاس و عبدالحسین زرّین کوب از جمله پژوهشگران برجسته ای هستند که در عرصه تعامل با فرهنگ و ادبیات غرب به مانند عرصة نقد ادبی معاصر عربی و ایرانی، با استفاده از روش آزمون و خطا به تحقیق و بررسی در این حوزه پرداخته اند. آنها همه تأثیر و تأثّرهایی را که در طول تاریخ و در طی ادوار مختلف، از یونان قدیم تا به امروز، بین دو ادب شرق و غرب صورت گرفته، مورد بررسی و نقد قرار داد و به این نتیجه رسیده اند که این داد و ستد فرهنگی، همواره بین این دو ادب وجود داشته و دارد. اما این تبادل به این معنا نیست که تطبیق همة اصول یکی از این فرهنگ ها بر ادب و فرهنگ دیگری همواره امکان پذیر باشد. آنان همچنین در برابر نظریه های نقد غربی که از دیرباز تا به امروز وارد ادبیّات عربی و فارسی شده اند، موضع کاملاً آگاهانه برگزیده اند و ضمن بررسی و پذیرش آنها تسلیم و مقلّد محض نبوده اند.
بر این اساس، در این پژوهش، تلاش شده است که با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی، ضمن اشاره به تعامل دوجانبه و همیشگی ادبیّات و فرهنگ شرق و غرب، آرا و نظرات این دو ناقد معاصر را در زمینه چگونگی و میزان این تعاملات در گذشته و حال و میزان گرایش هر یکی از آنها به ادبیّات و فرهنگ گذشته خود و همچنین به ادبیّات و فرهنگ معاصر غرب، بررسی و مقایسه کنیم.
تحلیل تطبیقی کاربست رئالیسم جادویی در دو رمان «حارس المدینة الضائعة» و «کولی کنار آتش»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرایش به سبک رئالیسم جادویی در ادبیات، یکی از شیوه های جدید و کارآمد در حوزه داستان نویسی است که امروزه با به کار گیری این سبک به تحلیل انواع تضادها، مشکلات اجتماعی، سیاسی و ادبیّات فولکور به صورت ضمنی می پردازد؛ از جمله این رمان های رئالیسم جادویی می توان به کولی کنار آتش نوشته منیرو روانی پور داستان نویس معاصر ایران، و حارس المدینة الضائعة اثر ابراهیم نصرالله نویسنده و منتقد فلسطینی اشاره کرد. در این مقاله مفاهیم و مبانی رئالیسم جادویی با توجه به دیدگاه منتقدان و صاحب نظران ادبی تعریف و تبیین شده و سپس رمان های ذکر شده با توجه به ویژگی ها و مؤلّفه های رئالیسم جادویی تحلیل شده اند. پژوهش حاضر به بررسی کاربست رئالیسم جادویی با تکیه بر عناصر شخصیت و فضا در این رمان ها می پردازد و کاربست جلوه های رئالیسم جادویی در رویکردهایی همچون: شخصیّت ها، وهم و خیال، ترس از تنهایی، استحاله روحی و فضای وهم آلود، تعفّن بار و اغراقی، نمود یافته اند.
بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به «شهر زنان» در اخبارالطوال دینوری و شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسکندر، شخصیتی تاریخی است که زندگی و کشورگشایی های او در کتاب اخبارالطوال و شاهنامه روایت شده است. این مقاله در صدد است تا با بررسی تطبیقی چهره اسکندر و داستان شهر زنان در هر دو متن - روایت دینوری و فردوسی - را از نظر شیوه های روایت گری مورد بررسی و تطبیق قرار دهد. به این منظور ضمن بررسی چهره اسکندر در متون قبل و بعد از اسلام، به تفاوت ها و تشابه های روایت داستانی و تاریخ روایی بر اساس دیدگاه راویان، توصیف ها، ویژگی های روایت ها، انتقال و گفتگوها، اشاره می شود. تا اینکه میزان توفیق هرکدام از راویان در این بررسی و تطبیق معلوم گردد. یافته های این پژوهش، بیانگر این است که این روایت در دو اثر از ساختار مشابهی پیروی می کند؛ اما گفتگوها و توصیفات در شاهنامه طولانی تر است و بار نمایشی در آن بیشتر خود را نشان می دهد.
بررسی تطبیقی درمان درد فراق (نوستالژی) در شعر نازک الملائکه و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درد فراق (نوستالژی) دردی است که به سبب جدایی و دوری از مطلوب یا اندیشیدن به نامطلوب در فرد تجلّی می یابد و شاعر یا نویسنده به بیان آن می پردازد. همچنین درمان درد فراق (نوستالژی) به تلاش شاعران برای رهایی از اندیشه دردناک و حسرت آور نوستالژی گفته می شود. نازک الملائکه (2007-1923) و سهراب سپهری (1307-1359) ازجمله شاعران نوستالژیکی معاصر ادبیات عربی و فارسی هستند که درد فراق (نوستالژی) در شعر آن ها به صورتی برجسته دیده می شود. ازآنجاکه هر دردی درمان خاصی می طلبد، این دو شاعر با توجّه به شناختی که از درد جان فرسود خویشتن داشته اند به ارائه راه هایی برای درمان پرداخته اند که در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلیِ مجموعه های شعری دو شاعر و استفاده از منابع کتابخانه ای و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به بررسی مقایسه ای راه های رهایی و درمان درد فراق (نوستالژی) در شعر دو شاعر پرداخته شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد هر دو شاعر برای درمان درد فراق راه حل های مشابهی ارائه داده اند؛ هر دو شاعر «ایمان و یاد خدا و غنیمت شمردن فرصت و در زمان حال زیستن» را راهِ رهایی از درد و رنج و رسیدن به آرامش، «پناه بردن به طبیعت» را برای درمان غم غربت و تنهایی، «پذیرفتن تقدیر» را برای درمان نوستالژی حاصل از اندیشیدن به مرگ و «خزیدن در سایه ها» را برای درمان نوستالژی بکار برده اند.
بررسی ناسیونالیسم ایرانی و عربی و بازتاب آن در شعر دوران مشروطه ایران و نهضت عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناسیونالیسم از جمله مفاهیمی است که به دنبال آشنایی با تمدن غرب در اوایل قرن نوزدهم، وارد ادبیات سیاسی ایران و کشورهای عربی شد و رشد آن، زیادی محصول استعمار بود. از آن جای که وقایع این دوران تمامی جنبه های زندگی اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده بود، شاعران این دوره در نقش مصلحان اجتماعی ظاهر شدند و محتوای شعرشان را در خدمت بسط اندیشه های جدید مخصوصاً ناسیونالیسم قرار دادند که در نتیجه شعر از حالت ذهنیت گرایی بیرون آمد و حالت عینیت گرا و رئالیستی یافت. در این مقاله به شیوه توصیفی تحلیلی ناسیونالیسم ایرانی و عربی در دوران نهضت عربی و مشروطه ایران مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته و چهار مؤلفه ناسیونالیسم؛ یعنی زبان، تاریخ و فرهنگ، سرزمین و دین در شعر شاعران بزرگ این عصر بررسی شده با این هدف که دیدگاهی نسبتاً جامع و گویا ارائه شود. در نهایت این نتیجه به دست آمد که ناسیونالیسم عربی به دلیل پراکندگی سرزمین، تنوع تاریخی، تعدد ادیان و نقش دوگانه حکومت عثمانی با چالش های زیادی روبرو بوده است. در ناسیونالیسم عربی، زبان عربی بیش از سایر مؤلّفه ها مدنظر بوده، ولی در میان شاعران ایرانی، بیش تر بر تاریخ و فرهنگ و سرزمین تکیه شده است. دین اسلام نیز به دلیل حضور تاریخی و مبارزه با استعمار در میان شاعران ایرانی و عربی به عنوان یکی از عناصر ناسیونالیسم مورد توجّه قرار گرفت؛ از این روی ناسیونالیسم ایرانی و عربی بر خلاف نوع اروپایی نه تنها ضد دین نبود بلکه رنگ دینی هم داشت.
تاریخ مداری در رمان های «سووشون» از سیمین دانشور و «سباق المسافات الطویلة» از عبدالرحمن منیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی تطبیقی تاریخ مداری در رمان های «سووشون» اثر سیمین دانشور و رمان «سباق المسافات الطویلة» از عبدالرحمن منیف می پردازد. در این بررسی برخی از عناصر داستانی مانند شخصیت پردازی، زاویه ی دید، درون مایه و سبک مورد تحلیل قرار گرفته و چگونگی بهره گیری از این عناصر در جهت روایت تاریخی بررسی شده است. همانندی و تفاوت ها در زمینه پرداختن به رویدادهای تاریخی با محوریت استعمار، با توجه به نگرش هر دو نویسنده مشخص گردیده و فضای رمان ها تشریح شده است. از آنجا که هر دو نویسنده دوره ای مشخص از تاریخ ایران را به تصویر کشیده اند و به شکست نهضت ملی و سقوط مصدق و کودتای 28 مرداد 32 اشاره نموده اند و با توجه به اینکه این دو رمان در زمره ی رمان های سیاسی- تاریخی محسوب می شوند، تلاش شده است جنبه ی تاریخی این دو رمان نیز مورد بررسی قرار گیرد و رمزهای سیاسی آن تشریح شود. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از شیوه ی تحلیل محتوا بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به این نتیجه می رسدکه حضور بیگانگان و توطئه های آنها در کشور، آشوب داخلی، شیوع فتنه، سرسپردگی ارکان دولت، غفلت توده ی مردم، مقاومت و.. از جمله موضوعات مشترکی است که در این دو رمان به صورت آشکار تجلی یافته است.
بررسی تطبیقی جلوه های ادبیات شگرف در دو رمان درخت انجیر معابد و کوابیس بیروت(مقاله علمی وزارت علوم)
ریخت شناسی تطبیقی مقامه های فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقامه های فارسی و عربی با وجود فراوانی و تنوع ظاهری، بنیانی همبسته دارند که حاصل ساختار روایی مشترک آن ها است. هدف اصلی این پژوهش، کشف و شناخت این ساختار روایی مشترک است. بدین منظور بر پایة «نظریة ریخت شناسی ولادیمیر پراپ» به ارزیابی 124 مقامة موجود در کتاب های مقامات بدیع الزمان همدانی، مقامات حریری و مقامات حمیدی پرداختیم و دریافتیم که ساختار روایات مقامه های فارسی و عربی از نظر انواع قهرمان و عملکرد آنان همانند هستند و در 31 «خویشکاری» و هفت حوزة عمل با نظریة ریخت شناسی ولادیمیر پراپ قابل تطبیق هستند. چنین رویکردی سبب شد، طرح 124 مقامه را در چارچوب الگویی واحد خلاصه کنیم و به این نتیجه برسیم که ساختار روایی این مقامه ها، در واقع اشکال مختلف از یک طرح اولیة بنیادین است که در خلق و ایجاد گونة مقامه مؤثر بوده است.
أثر فریدالدین العطار النیسابوری فی شعر عبدالوهاب البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
للرمز والقناع حضور مکثف فی شعر عبد الوهاب البیاتی إلا أنّ معظم رموزه تدخل فی نطاق الرموز الصوفیة ما یدلّ علی استمداد البیاتی من رموز کبار المتصوّفة من أمثال فرید الدین العطّار وغیرهم کثیرون. یبدو من آثار البیاتی أنّه تأثّر بآراء الأدباء الفرس خاصّة الأدیب الصوفی الشهیر العطّار. ربّما من الأسباب التی ساعدت علی تأثّر البیاتی من العطّار تشابه الظروف المعیشیة التی عاناها الشاعران. فکلاهما عاش أوضاع سیاسیة واجتماعیة قاسیة. لو تقصّینا أشعار البیاتی لوجدنا أنّه اهتمّ بآثار العطار اهتماماً بالغاً فأخذ المزید من أفکاره الصوفیة فی أشعاره إلا أنّ تأثر البیاتی بالعطار لم یمنع البیاتی من النزوع إلی الحداثة والعصرنة فیمکن القول إنّ البیاتی جمع النزعة الصوفیة مع الاتّجاه الصوفی المتأثّر بالعطار.
ترمی هذه الدراسة إلی المقارنة بین أشعار البیاتی والعطار والترکیز علی أنّ البیاتی استقی من مصدر عرفان العطار العذب حتی الارتواء بالاعتماد علی المنهج الصوفی التحلیلی والذی ینتمی إلی المدرسة الفرنسیة وقد بنیت النتائج أنّ البیاتی استلهم کثیراً من الأفکار الصوفیة لدی العطار الذی یظلّ مناراً مضیئاً لسالکی درب العرفان. ولذلک یوجد المزید من المضامین المشترکة بینهما والوجه الممیّز بین الشاعرین یتمثّل فی انتهاجهما لمسارین مختلفین فی توظیف النزعة العرفانیة عالجناه فی المقال هذا.
بررسی تطبیقی مضامین عشق عذری در «لیلی و مجنون» و «عروه و عفراء»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«لیلی و مجنون» یکی از برجسته ترین داستان های عاشقانه است که در ساختار، مضمون و نقش مایه های خود اشتراکات بسیاری با داستان «عروه و عفراء» دارد، در حالی که هر دو نمودی از عشق عذری و پاک هستند؛ از این رو شایستگی مقایسه و تطبیق با یکدیگر را دارند. نگارندگان در این پژوهش بر آنند که با تطبیق، توصیف و تحلیل این دو داستان مهم ترین ویژگی های عشق عذری را نمایان سازند و برای این منظور از روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس رویکرد نقد تطبیقی در مکتب آمریکایی استفاده کرده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که نظامی و راویان داستان عاشقانه عروه و عفراء، آغاز و اوج گیری عشق را از دوران کودکی و به مرور زمان دانسته که بروز عوامل بازدارنده ویژگی های اصلی عشق عذری را سبب شده است. بر این اساس، مهم ترین مضامین عاشقانه مشترک میان دو داستان که مبتنی بر ویژگی های عشق عذری است، ویژگی هایی چون: اوج گرفتن عشق، تلاش برای وصال، پاکدامنی، عوامل بازدارندة متعدد، طلب یاری از نزدیکان، وجود رقیب و نصیحت کننده، پیوستگی یاد معشوق در تمام لحظات عاشق، وفاداری به معشوق تا پایان زندگی، تصویر حالت ناامیدی، طلب درمان، مرگ در راه عشق و وصال در جهان دیگر، هستند.
بررسی نماد خورشید در شعر امل دنقل و شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو شاعر متعهّد و اجتماعی مصر و ایران؛ یعنی امل دنقل و شفیعی کدکنی، «خورشید» را به عنوان نمادی نو در مفاهیمی چون عدالت، آزادی، حقیقت و... به کار گرفته اند. با نگاهی به شعر این دو شاعر درمی یابیم که نماد خورشید، پیام آور امیدها، آرزوها و آرمان های از دست رفته یا دست نایافتنی ای است که غبار تیره ابرهای ظلم و بی عدالتی و جهل، چون پرده ای در مقابل تشعشع انوار حقیقت و عدالت پرور خورشید قرار گرفته است. هر دو شاعر تأکید می کنند؛ تنها راه برون رفت از این سایه های تاریک و ظلمانی، کنار زدن حجاب هایی است که فراروی خورشید تابان حقیقت و عدالت قرار گرفته است. از سوی دیگر، خورشید در شعر این دو، بازتاب روشنی از عشق، محبّت و انسانیت است که در مقابل آن، سیاهی و تاریکی قرار دارد که آن هم بازتابی از ظلم و کینه و ددمنشی می باشد که انسان معاصر به آن دچار شده است. با توجّه به اهمیّتی که بازشناسی مسائل سیاسی و اجتماعی و بازخورد نمادین آن در فرآورده های ادبی ملل دارد، این مقاله سعی دارد با رویکردی تطبیقی به بررسی کاربرد نماد خورشید، که یکی از پر بسامدترین نمادهای ادبی - اجتماعی در شعر این دو شاعر است، بپردازد.
بررسی تطبیقی چکامه های ابوطیب متنبی و مسعود سعد سلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ارزشمندترین موضوعات ادبیات تطبیقی، به سبب روابط تاریخی و فرهنگی دیرین میان فارسی زبانان و ملل عرب، بررسی پیوندهای ادب فارسی و عربی است. وام ستانی شاعران پارسی گوی از شاعران عرب به ویژه از ابوطیب متنبی شاعر شهیر دوره عباسی (354 303 ه .ق.)، از موضوعات دلاویز این بخش از ادبیات تطبیقی است. این پژوهش به بررسی دیوان مسعود سعد سلمان (515 438 ه .ق.) شاعر پارسی گوی دوره غزنوی می پردازد تا چند و چون تأثیر متنبی بر سروده های وی را روشن سازد زیرا وی از جمله شاعرانی است که مهارتش در زبان عربی و آشنایی-اش با دیوان متنبی، به بهره گیری هنرمندانه از مضامین سروده های این شاعر عرب انجامیده است. افزون بر این، همسانی در اندیشه و احساس و زیستن در شرایط سیاسی نسبتاً مشابه، سبب فراخوانی و همخوانی برخی مضامین در آثار دو شاعر شده است. این پژوهش با نگاهی تطبیقی به چکامه های ابوطیب متنبی و مسعود سعد سلمان، به بررسی درون مایه های همسان میان اشعار دو دیوان می پردازد و با آوردن نمونه های متعدد نشان می دهد که مسعود سعد گاه به برگردان ابیاتی از متنبی پرداخته و هنرمندانه از آن ها سود جسته است. آنگاه مضامینی مشترک را مطرح می سازد که برخاسته از توارد خاطر میان این دو شاعر است و نمی توان آن ها را ترجمه یا اقتباس به شمار آورد.