این مقاله بخشی است در باب ماهیت ماده(جوهر جسمانی)در فلسفه دکارت،دکارت دراصل فیلسوفی بوده است با دغدغه تاسیس یک علم.از این لحاظ وی کوشید تا در رقابت با فیزیک گالیله ای ،فیزیکی صرفا ریاضی عرضه کند که براصول پیشینی مبتنی باشد.به یک معنی،تمامی تلاش فلسفی دکارت را باید ذیل این آرمان او قرائت کرد .این مقاله ،هرچندبه این نکته به صورت همه جانبه نمی پردازد،اما می کوشید با توصیف دیدگاه دکارت درباب ماهیت ماده برخی از لوازم این نظر را در حوزه فیزیک دکارتی بررسی کند.
مسأله "نفس ـ بدن" که امروزه به معضله "ذهن ـ جسم"1 معروف است، یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که از دیدگاههای مختلف یگانهانگار و دوگانه انگار (مکتب مونیزمو دوآلیزم) به آن توجه شده است. لایبنیتس و ملاصدرا از جمله فیلسوفانی هستند که ضمن نقد دیدگاه اسلاف خویش (دکارت و ابنسینا) در حل این معضل اندیشیده و راه حلهای تقریباً مشابهی ارائه کرده¬اند. از جمله این که ملاصدرا نفس را موجودی در مرز عالم ماده و تجرد دانسته و لایبنیتس آن را منادی خاص که نه کاملاً مجرد و نه مادی تلقی کرده است. ملاصدرا ترکیب اتحادی نفس و بدن را نوع منحصر به فردی از انواع ترکیب دانسته و لایبنیتس نیز معتقد است که ترکیب مناد نفس با بدن همانند ترکیبهای مادی نیست. در این مقاله به بررسی تطبیقی دیدگاه دو فیلسوف و راهحلهای آنها در مورد این مسأله پرداخته شده است.