فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۳۳۶ مورد.
طبیعت به صورت نظام حالات در فلسفة اسپینوزا
حوزههای تخصصی:
در نظام فلسفی اسپینوزا سه اصطلاح دارد‘که پایه و اساس آن است:جوهر‘صفت‘حالت. جوهر که از آن به خدا‘و طبیعت طبیعت آفرین هم تعبیر میکند‘شیئی است‘که در خودش است و به نفس خودش به تصور می آید‘نه وجودش متوقف بر دیگری است‘و نه تصورش. جوهر واحد ویگانه است‘خود علت خود است ‘نامتناهی مطلق است‘بسیط است ‘ متقوّم از صفات نامتناهی است ‘ که هر یک بیانگر آن ذات نامتناهی است. از میان صفات نامتناهی فقط دو صفت شناخته شده است : فکر و بعد یا امتداد. همان طور که فکر صفت خداست ‘بعد نیز صفت خداست همان طور که فکر فعال است ‘ بعد نیز فعال است .البته برای اینکه ترکیب و تجزیه در جوهر یا خدا پیش نیاید بعد و امتداد به امتداد معقول تفسیر می شود‘نه محسوس و متخیل. صفت شیئی است ‘ که عقل آن را مقوّم‘ یا مکوّن ذات جوهر درک می کند. حالت شیئی است ‘ که در شیئی دیگر است ‘ هم وجودش متوقف بر دیگری است ‘هم تصورش.عالم‘یا ماسوای الباری حالت نام گرفته است که با ضرورت ازلی از ذات جوهر منتشی می شود‘همچنانکه از طبیعت مثلث برمی آید که زوایایش برابر دو قائمه است . بنابراین ‘نظام هستی نظام حالات نامیده شده است و ما دراین مقاله با عنوان""طبیعت به صورت نظام حالات"" به اختصار و اجمال به بیان آن پرداخته ایم امید است که مفید و سودمند باشد. امین یا رب العالمین.
آیین کاتولیک و الهیات جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقدمه مقاله پس از بحث واژه شناسی به ظهورمدرنیته و عوامل دخیل در پیدایش تفکر مدرن مختصرا اشاره خواهد شد. در این باره به دیدگاه رایج درباره عامل اصلی پیدایش دوره مدرن یعنی اندیشه دکارت اشاره می شود. درادامه به چالش های مدرنیته با مسیحیت بویژه آیین کاتولیک اشاره خواهد شد. همچنین به سیر تاریخی واکنش های آیین کاتولیک به مدرنیته پرداخته می شود و گفته خواهد شد که چرا الهیات جدید نتوانست در بستر آیین کاتولیک رشد و نمو کند. در پایان به دیدگاه های یکی از الهی دانان کاتولیک(که می توان او را الهی دان جدید در الهیات کاتولیک دانست) یعنی هانس کونگ پرداخته می شود.
مسآله ی «حرکت» در حکمت متعالیه ی ملاصدرا و فلسفه ی لایب نیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وقتی چیزی در حال تغییر و عوض شدن تدریجی است، دارای صفتی می باشد که از آن به حرکت تعبیر می کنیم. در حرکت، شیء از پوسته ی نخستین خود بیرون می آید و به پوسته و هسته ای دیگر دست می یابد و یا نیست می شود و شیء دیگری بر جایش می نشیند. سؤال این جاست که تغییر و دگرگونی چگونه صفتی است؟ و چیزی که عوض می شود و از حالتی به حالت دیگر درمی آید بر او چه می گذرد؟ آیا خودش می ماند و احوالش عوض می شود؟ آیا ظاهرش نو می شود و باطنش باقیست؟ و یا همه ی هستی اش دست خوش تحول می گردد؟ در این پژوهش، آرای لایب نیتس در باب حرکت و احکام آن، محرک و غایت حرکت با آراء صدرالمتألهین مقایسه شده است. به رغم تفاوت هایی که لایب نیتس در تعریف حرکت و احکام آن با ملاصدرا دارد، در متحرک و فعال دانستن جوهر عالم و بحث محرک و غایت حرکت دیدگاه او بسیار به صدرالمتألهین نزدیک است. وی با نگرشی که به مفهوم جوهر و مناد دارد، مناد را موجودی فعال، زنده، خود انگیخته و دارای ادراک و اشتیاق معرفی نموده است و مبدأ فعالیت جوهر فعال و خودجوش را نیرو معرفی می کند. لذا در تبیین ماهیت حرکت، به حرکت جوهری ملاصدرا نزدیک می شود. این مقاله با بهره گیری از شیوه ی اسنادی، به جمع آوری اطلاعات درباره ی مسأله ی تحقیق پرداخته است و با روش توصیفی-تحلیلی و بررسی تطبیقی، به تجزیه و تحلیل داده ها می پردازد.
بررسی تطبیقی اراده الهی در فلسفه اسپینوزا و استاد مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
این نوشتار به بررسی اراده الهی از دیدگاه دو فیلسوف بزرگ، استاد مطهری و باروخ اسپینوزا می پردازد و هدف آن روشن کردن شباهت ها و تفاوت های موجود در دیدگاه های آن دو در باره این پرسش است که آیا خداوند دارای اراده است یا نه، و در صورت داشتن اراده آیا اراده او مطلق و آزاد است. جستار حاضر در این راستا به مقایسه نظریات این دو فیلسوف در مسائل زیر می پردازد: عقل الهی، اراده الهی، نسبت عقل و اراده به خداوند، قدرت خداوند، نسبت اختیار به خداوند یا قضا و قدر الهی، موجَب یا واجب بالغیر، اراده آزاد خداوند و فعلی بودن علم خداوند.
اختیار و جهان های ممکن از دیدگاه لایب نیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مساله اختیار از مهم ترین مسایل مورد توجه لایب نیتس است. او از این مساله تحلیلی را ارایه داده است که در آن می خواهد نشان دهد انسان و خداوند به معنای مشابهی مختارند. او در راستای ارایه راه حل خود برای مساله اختیار نکات مهمی را مطرح کرده و مورد بحث قرار می دهد که از جمله آنها تمایز میان ضرورت شرطی و ضرورت مطلق و نظریه جهان های ممکن است. در این مقاله نشان داده می شود که تلاش لایب نیتس برای مساله اختیار خود دشواریهایی را به دنبال خواهد داشت و در نهایت به موجبیت افعال انسانی منجر خواهد شد.
تبیین نقش مبدا هستی در اندیشه دکارت
حوزههای تخصصی:
دکارت در آثار خود، با استفاده از براهین و استدلال های عقلی، سعی در تشریح یکی از مسائل بنیادین فلسفی، یعنی اثبات مبدا هستی دارد. او با در هم شکستن شالوده اسلوب های گذشته و با بهره گیری از ابزار خرد، در پی شناخت و تبیین نقش خداوند به عنوان امری یقینی و جوهری نامتناهی در جهان هستی است. دکارت، ضمن فطری خواندن حس خداخواهی در انسان، آن را ناشی از میل کمال جویی انسان می داند.
ادله دکارت برای اثبات وجود خداوند، ادله ای فلسفی است، نه کلامی؛ زیرا آرایی که دکارت درباره ذات خداوند و جاودانگی روح انسانی ارائه می دهد، تنها با کمک خرد استدلالی و فلسفی قابل تفسیر است. خردباوری دکارتی برای تبیین نقش مبدا هستی؛ دیدگاه ها و راهکارهای علمی و در عین حال روحانی او برای اثبات وجود خداوند؛ بهره گیری او از مبانی ریاضی و علم مکانیک برای تبیین جهان مادی؛ و بالاخره باور قلبی، سلوک عقلانی، خشوع معنوی و آرامش عمیق دکارت در برابر اراده پروردگار، از جمله مواردی است که در این مقاله تحلیل می شوند .
عصر روشنگری
نگاهی ارزیابانه به «تجربه گرایی برساختی» ون فراسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه علم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
ون فراسن از زمان نگارش کتاب تصویر علمی، رئالیسم علمی را به باد انتقاد گرفته و تجربه گرایی برساختی خود را به عنوان جایگزینی مناسب برای آن ارائه نموده است. او با تمسک به این آموزه تجربه گرایی که «تجربه، یگانه منبع ما برای شناخت جهان می باشد» هر گونه آگاهی از سطح مشاهده ناپذیر جهان طبیعت را ناممکن اعلام می کند. ون فراسن اعتقاد رئالیست ها به صدق (تقریبی) نظریه های علمی را فاقد هر گونه مبنای معرفتی به شمار می آورد و در این مورد فقط باور به کفایت تجربی این نظریه ها را مجاز و معتبر می شمارد. در این مقاله عناصر محوری تجربه گرایی برساختی و نوع تقابل آن با رئالیسم علمی به بحث، بررسی و ارزیابی گذاشته می شود. نتیجه بررسی های این مقاله حکایت از آن دارد که نکات و استنادات ون فراسن در رد رئالیسم و دفاع از مواضع مختار خویش به گونه ای نیستند که بتوان آنها را فراهم کننده توجیهات لازم و کافی برای جایگزینی رئالیسم علمی با تجربه گرایی برساختی در نظر گرفت.
مقایسه مسأله نفس و بدن در بینش فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه ذهن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مقولات
مسأله "نفس ـ بدن" که امروزه به معضله "ذهن ـ جسم"1 معروف است، یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که از دیدگاههای مختلف یگانهانگار و دوگانه انگار (مکتب مونیزمو دوآلیزم) به آن توجه شده است. لایبنیتس و ملاصدرا از جمله فیلسوفانی هستند که ضمن نقد دیدگاه اسلاف خویش (دکارت و ابنسینا) در حل این معضل اندیشیده و راه حلهای تقریباً مشابهی ارائه کرده¬اند. از جمله این که ملاصدرا نفس را موجودی در مرز عالم ماده و تجرد دانسته و لایبنیتس آن را منادی خاص که نه کاملاً مجرد و نه مادی تلقی کرده است. ملاصدرا ترکیب اتحادی نفس و بدن را نوع منحصر به فردی از انواع ترکیب دانسته و لایبنیتس نیز معتقد است که ترکیب مناد نفس با بدن همانند ترکیبهای مادی نیست. در این مقاله به بررسی تطبیقی دیدگاه دو فیلسوف و راهحلهای آنها در مورد این مسأله پرداخته شده است.
روشنفکرى و روند شکلگیرى آن و نقد هگل از آن
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۲شماره ۲۳
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد است تا تبیینى تاریخى و مفهومى فشرده از روشنفکرى در غرب را ارائه کند. بدین منظور نخست نقطه مقابل آن؛ یعنى جهانبینى مسیحیت قرون وسطى توصیف شده است و سپس تحولات فرهنگى اجتماعى اواخر قرون وسطى که زمینهساز نهضت تجدید حیات فرهنگى (رنسانس) و اصلاح دینى (پروتستانتیزم) و بالاخره انقلاب علمى بودند، بیان گردیده و پس از ارائه گزارشى فشرده از نهضت تجدید حیات فرهنگى، نهضت اصلاح دینى و انقلاب علمى به عنوان عوامل تکوّن عصر روشنایى و روشنفکرى، به خود روشنفکرى، اهداف، ویژگیهاى روشنفکرى و روشنفکران پرداخته شده است. جهت ارائه بحثى انتقادى در این زمینه، نقد هگل از روشنگرى که در کتاب پدیدارشناسى روح مطرح شده است نیز گزارش مىگردد. قبل از پرداختن به نقد هگل از روشنگرى، ابتدا روند روشنگرى در آلمان و مراحل مختلف آن توصیف و سپس نقد هگل از روشنگرى در دو مرحله مطرح شده است: الف) نقد او از موضع سلبى روشنگرى نسبت به ایمان مذهبى. ب) نقد او از دستاوردهاى ایجابى روشنگرى. هگل در مجموع روشنگرى قرن هیجدهم از نوع فرانسوى آن را روشنگرى کاذب و سطحى مىشمرد. اما قبل از پرداختن به نقد هگل از روشنگرى، چگونگى و جایگاه روشنگرى در آلمان را بررسى مىکنیم و پیشاپیش خاطرنشان مىکنیم که پدیده روشنگرى در آلمان آن روزگار مانند پدیده روشنگرى در ایران امروز، امرى وارداتى، اجنبى و نامطلوب تلقى مىشده است.
دکارت و برهان وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دکارت در برهان وجودیِ، تأمل پنجم، می کوشد تا مطابق مشی عقل باورانه خویش و بر اساس تصور فطری ای که از کمال نامتناهی داریم، وجود عینی خداوند را آشکار سازد. به نظر او، فرض ذاتی که واجد جمیع کمالات است اما موجود نیست، فرضی است محال و متناقض. خداوند، آن چنان که تصور فطری ما از او حکایت می کند، کمال نامتناهی است و چنین ذاتی ضرورتاً اقتضای وجود دارد. به نظر دکارت، هرچند در تمام موجودات تمایز ذاتی بین وجود و ماهیت در کار نیست و از ذات می توان وجود اخذ کرد، نوع وجودی که به هر ذات متعلق است، می تواند متفاوت باشد؛ به این معنا که از ذوات متناهی فقط وجود امکانی، و از ذات کامل متعال و نامتناهی (خدا) ضرورتاً وجود واجب استنتاج می شود.
بررسی رابطه فیزیک و متافیزیک در زمینه مسأله واقعیت فضا و زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف ما در مقاله حاضر توضیح چگونگی تأثیر متقابل علم و متافیزیک در بحث فضا و زمان است. خصوصاً بر این نکته تأکید خواهیم داشت که، بر خلاف تصور رایج، تحولات در نظریه های علمی و فیزیکی می تواند در اتخاذ موضع فلسفی و متافیزیکی ما در قبال واقعیت فضا و زمان تأثیرگذار باشد. به این منظور ضمن بررسی براهین سنتی جوهرگرایان و رابطه گرایان درباره فضا و زمان، که خصوصاً در مکاتبات لایبنیتز و کلارک مطرح شده است، تأثیر متقابل علم و متافیزیک را با توجه به زمینه های نظری جدید مثل، اتخاذ ساختار نونیوتنی یا نظریه میدان و نسبیت خاص و عام، نشان خواهیم داد و در پایان به این دیدگاه نزدیک خواهیم شد که با در نظر گرفتن نظریه های علمی جدید، مثل نظریه نسبیت عام اینشتین، دیدگاه جوهرگرایان در مورد فضا و زمان فعلاً قابل دفاع تر به نظر می رسد.