چکیده

رویکرد تأملی که شامل تفکر عمیق انسان در طبیعت، ماورای طبیعت، انسان و هستی اوست، در شعر معاصرعرب بویژه بین شاعران ادبیات مهجر، عمق بیشتری پیدا کرده و شاعران مقاومت فلسطین نیز تحت تأثیر بحرانهای سیاسی و اجتماعی سرزمین اشغالی و حس انسانگرایی و غربت، به این گرایش روی آوردند. از بین شاعران فلسطینی، محمود درویش، ژرف اندیشی را بویژه در مراحل پایانی زندگی خود، هر چه بیشتر با شعر همراه کرد. جلوه های این ژرف اندیشی فلسفی عبارتند از: زندگی و مرگ، ذات و جایگاه آن در زمان و مکان که در آخرین مجموعه های شعری وی یعنی«جداریه، کزهر اللوز أو أبعد، لا تعتذر عما فعلت و أثر الفراشه» بیشتر آشکار شده است. نتایج این بحث حاکی از آن است که درویش در پی جستجوی هویت درونی، غربت مکانی را سبب غربت درونی و بی هویتی می داند، او به مرگ نگاهی تمسخر آمیز دارد و این به دلیل خوش بینی شاعر به این مسأله است چرا که در نزد او مرگ پایان همه چیز نیست؛ بلکه آن را گذرگاهی برای تولد زندگی نو می داند و به طور کلی منشأ همه ی تأملات او بحران فلسطین و ترس از بی هویتی است.

تبلیغات