مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
کاربردشناسی
منبع:
جستارهای زبانی دوره ۱۵ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۸۴)
105 - 135
حوزههای تخصصی:
ترجمه یک گفتمان بین فرهنگی، بین دو زبان مبدأ و مقصد است. یکی از دشوارترین انواع ترجمه، ترجمه متون ادبی است. اگر اثر ادبی یک نمایشنامه باشد ترجمه آن با چالش های بیشتری روبه روست. در این پژوهش سعی بر آن داریم تا با تحلیل چالش های موجود در ترجمه نمایشنامه «الکساندر پوشکین» که توسط میخاییل بولگاکف نویسنده مشهور دهه اول قرن بیستم روسیه نوشته شده، راهکارهایی را در زمینه ترجمه نمایشنامه های کلاسیک روسی ارائه دهیم. به عبارت دیگر هدف از این پژوهش بررسی و تحلیل چالش های زبانی پیش روی مترجم هنگام ترجمه نمایشنامه های کلاسیک روسی است. مهم ترین چالش های پیش روی مترجم در فرایند ترجمه ادبی کدامند؟ مترجم در برخورد با واقعیت های خاص زبان مبدأ باید از چه شیوه هایی استفاده کند؟ در این پژوهش از روش تحقیق کتابخانه ای و نمونه کاوی توصیفی تحلیلی استفاده شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مترجم نمایشنامه نیاز به شناخت واقعیت های زبان مبدأ دارد تا بتواند معادل یابی دقیقی برای آن ها انجام دهد. مترجم باید درک مطلوبی از موقعیت های گفتاری موجود در اثر داشته باشد و تلاش کند، تأثیر مشابه متن مبدأ را بر روی خواننده متن مقصد ایجاد کند. علاوه بر آن مترجم باید توانایی تحلیل گفتمان های موجود در نمایشنامه و هدف هر یک از شخصیت ها از بیان آن ها را داشته باشد تا در ترجمه کارکردهای منظوری ساختارهای نحوی موفق باشد. نتایج این تحقیق می تواند در ترجمه دقیق آثار ادبی کلاسیک به ویژه ترجمه نمایشنامه های کلاسیک از زبان روسی به زبان فارسی مؤثر باشد.
تأثیر عوامل گفتمانی-کاربرد شناختی بر حذف مفعول در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۲
129 - 151
حوزههای تخصصی:
حذف مفعول، پدیده ای کاهنده ظرفیت فعل است که در خلال آن فعل دوظرفیتی تنها با موضوع فاعل خود در جمله نمایانده می شود. برخلاف دیگر فرآیندهای ظرفیت کاه، مفعول حذف شده در این ساخت، عنصری تهی یا حرکت داده شده نبوده و نمی توان رد آن را جای دیگری در متن یافت. حذف موردنظر در پژوهش حاضر نیز آن نوع حذف مفعولی است که برخلاف حذف به قرینه یا بافت محور، مرجع مفعول محذوف جایی در گفتمان آورده نشده و بافت تأثیری بر درک آن نداشته باشد. بااین حال، حذف موضوع خللی در انتقال پیام به مخاطب ایجاد نمی نماید. از آن جا که درک مفهومی که در جمله نمود آشکار ندارد را می توان به عوامل گفتمانی-کاربردشناختی و دانش زبانی طرفین گفت وگو مرتبط دانست، نگارندگان پژوهش حاضر کوشیده اند با بررسی نمونه های گوناگونی از ساخت حذف مفعول که از منبع های گوناگونی همچون فیلم، رمان، روزنامه و محاوره های روزمره گردآوری شده است، روشن سازند کدام عوامل گفتمانی-کاربردشناختی بر رخداد حذف مفعول تأثیر دارند و دلیل تأثیرگذاری آن ها چیست. به سبب نبود پیکره مناسب و سیال بودن مبحث های گفتمانی-کاربردشناختی، پژوهش حاضر آماری نبوده و به شیوه ای توصیفی-تحلیلی به ارائه مهم ترین عواملی می پردازد که احتمال حذف مفعول را بالا می برد. یافته ها نشان می دهد برخی از این عوامل به ویژگی های فعل، برخی به ویژگی های مفعول و برخی دیگر به ساختارهایی مربوطند که وجود هریک را می توان عاملی در ایجاد شرایطی درنظر گرفت که در آن احتمال رخداد حذف مفعول بیشتر خواهد بود.
خوانشی کاربردشناختی از فن بدیعی «مبالغه» بر اساس «اصل همکاری» گرایس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
15 - 32
حوزههای تخصصی:
مبالغه ازجمله برجسته ترین شگردهای کلامی است که از دیرباز توجه بسیاری از زبان پژوهان را به خود جلب کرده و به گونه ای ویژه در ذیل علم بدیع طرح یافته است. آنچه درباره این فن بدیعی، مانند هر فن بدیعی دیگری، مهم است آنکه طی چه فرایندی آفرینش یافته و چگونه دریافت و خوانش شده است. پژوهش حاضر برای پاسخ به چنین پرسش بنیادینی، روش توصیفی تحلیلی را در پیش گرفته و با بهره مندی از نظریه کاربردشناختی «اصل همکاری گرایس» به تجزیه و تحلیل فرایند ساختی- معنایی این فن بدیعی پرداخته است. نتایج حاکی از آن است که آفرینش فن بدیعی مبالغه در اساس بر رعایت نکردن آنچه گرایس قاعده «کیفیت» می نامند، استوار است؛ چراکه در روند آفرینش این فن، متکلم از اینکه اطلاعاتی درست و استدلال پذیر در اختیار مخاطب قرار دهد، خودداری کرده و بدین گونه قاعده کیفیت را رعایت نمی کند؛ البته باید توجه داشت که رعایت نکردن قاعده کیفیت در این فرایند عامدانه و به گونه ای آشکار و تشخیص پذیر بوده [= نقض قاعده کیفیت] و متلکم نه با هدف فریب دادن یا گمراه ساختن مخاطب [= تخطی از قاعده کیفیت]، بلکه با هدف رهنمون ساختن وی به «تضمن مکالمه ای» دست به چنین کاری می زند. این مطلب می تواند معیاری دقیق برای تمییز مبالغه از سخن دروغین قلمداد شود.
بررسی تطبیقی واژه «گاو» در زبان های چینی و فارسی از نظر معناشناسی و کاربردشناسی
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۴
159 - 177
حوزههای تخصصی:
زبان اهمیت بسزایی در انتقال فرهنگ و واژگان دارد؛ همچنین زبان به عنوان یکی از مهم ترین عناصر، نقش اساسی و فعالی در حفظ و انتقال میراث تاریخی و فرهنگی یک ملت دارد. این مقاله مبتنی بر تجربه گرایی و عقل گرایی دوگرایش متضاد در معناشناسی و با استفاده از روش تطبیقی و توصیفی، واژه «گاو» را به عنوان موضوع تحقیق خود قرار داده است و با کاوش در چهارده فرهنگ لغت به مقایسه نظام معنایی «گاو» در زبان های فارسی و چینی به شباهت ها و تفاوت های این واژه از جنبه های کاربردشناسی و معناشناسی (کنایه، استعاره) در ادبیات دو زبان می پردازد. پژوهش ها نشان می دهد که کلمه «گاو» در فارسی بار معنایی منفی و تحقیرآمیزی دارد و بیشتر برای استعاره در مورد افراد احمق، ناآگاه از آداب معاشرت و ترسو به کار می رود؛ درحالی که در زبان چینی، واژه گاو استعاره ای از افراد قدرتمند، سخت کوش، لجباز لاف زن و خودخواه است. گاو در زبان چینی باستان نماد مقام و منزلت و در فارسی باستان نماد باروری می باشد؛ زیرا گاو از مفیدترین حیوان ها به شمار.
کاربردشناسی واژه قریب در عبارت "یتوبون من قریب" درآیه 17 سوره مبارکه نساء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش دینی دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
155-181
حوزههای تخصصی:
بررسی و شناخت اسماء و صفات الهی از دیرباز تاکنون مورد توجه متکلمان و مفسران بوده است. در این میان واژه "قریب" نیز از صفات الهی و از واژگان کلیدی قرآن کریم است که از میان 92 بار مشتقات قرب بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است. کاربرد خاصی از مجموع این موارد در آیه 17 سوره نساء قرار دارد که نظرات مختلفی از سوی مترجمان و مفسران ذیل آن بیان شده است. با بررسی تفاسیر مختلف و کاوش ارتباط بین این واژه و با محتوای آیه و آیات قبل و بعد از آن بنظر می رسد که این لفظ در جایگاه یک صفت و نه یک قید زمانی است. این برداشت در بافت آیه، نگارنده را برآن داشت تا با روش کاربردشناسی و با تکیه بر منابع تفسیری و از طریق مشخص نمودن مولفه ها و عناصر کارگفتی ارتباط لفظ "قریب" در آیه 17سوره نساء و آیات همجوار آن را بررسی نماید. پس از بررسی های انجام شده بنظر میرسد یکی از صفات الهی براساس لایه های بافتی یعنی بافت درون زبانی و بافت برون زبانی در این آیه از قرآن کریم با توجه به کنشی که مدنظر گوینده بوده است، صفت "قریب" است.