حقوق اساسی در پرتو هرمنوتیک حقوقی
منبع:
تحقیق و توسعه در حقوق عمومی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
370 - 397
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک فلسفی با تأثیر از فلسفه هایدگر و گادامر، انسان را هستنده ای هرمنوتیکی می داند و نظر به تفسیری بودن ماهیت انسان، بار تفسیر را بر دوش او می گذارد. در این معنا، تفسیر امری عارضی در صورت وجود ابهام در متن و همچون امری کمکی در فرایند فهم نیست، بلکه شرط اجتناب ناپذیر فهم است. هر فهمی در این معنا تفسیر است. تفسیر در این منظور تفسیری پویا با عنایت به زمان مندبودن و مکان مندبودن مفسر است. به عبارتِ دیگر تفسیر گذشته در پرتو حال صورت می گیرد و فهم در کاربرد است که به فهم بدل می شود. مفسر حقوق اساسی با چنین ماهیتِ تفسیری در تفسیر حقوق اساسی هم به سیاست و واقعیات روز جامعه توجه دارد و هم به اخلاق؛ بنابراین نه عمل گرایی پوچ است و نه آرمان گرایی کور. در این مقاله با مدد از یافته های فلسفه هرمنوتیک و اعمال آن در حقوق با مددجستن از رویکرد تفسیری رونالد دورکین در فلسفه حقوق، تلاش خواهد شد بر ماهیت تفسیری حقوق اساسی پرداخته شود. چنین رویکردی، تفسیری متفاوت از حقوق اساسی خواهد داشت. تفسیری که در بخش دوم مقاله ماهیت تفسیری انسان را در نظر دارد، اصول، راهنمای تفسیر هستند. حق ها در چنین تفسیری نقض نمی شوند، انسان در مقام تفسیر موجودی مسئول است، تفسیر ناگزیر از توجه به واقعیات بیرونی است، چنین تفسیری ضرورتاً پویاست، متکثر است و به حاکمیت قانون پایبند است. این چنین تفسیری به یکپارچگی نظام حقوق اساسی می انجامد.