مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
خودهمبستگی فضایی
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۷ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵۱
۱۲۸-۱۰۷
حوزههای تخصصی:
فقر واقعیتی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی سیاسی است که از دیرباز از بزرگ ترین مشکلات انسان بوده است و در حال حاضر نیز جامعه بشری، علی رغم تحولات بسیار عظیمی که در زمینه های مختلف علوم روی داده،با آن روبرو می باشد. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و رویکرد حاکم بر آن در این پژوهش توصیفی و تحلیلی است و بر پایه مطالعات انجام شده در این زمینه و تحلیل محتوی مبانی نظری و استخراج شاخص های تعدیل فقر از یک سو و از سوی دیگر با تکیه بر نظرات کارشناسان ذی ربط، با بهره گیری از مدل دلفی و استفاده از ابزار مصاحبه عمیق، پرسشنامه و همچنین استفاده از نرم افزار SPSS در تحلیل های آماری و افزار ARC-GIS GEODA TMو تحلیل های آمار فضایی انتخاب شده است. تحلیل ها نشان می دهد 8 روستا در طیف فقر خیلی زیاد، 21 روستا در طیف زیاد، 8 روستا در طیف متوسط، 5 روستا در طیف کم و 5 روستا در طیف خیلی کم قرار گرفتند. همچنین نتایج نشان می دهد 3 خوشه سرد: فقر روستایی پایین(LL)، و 5 خوشه داغ فقر روستایی بالا(HH) در منطقه شناسایی گردید که بزرگترین لکه داغ در جنوب شرق شهرستان و در نزدیکی سمنان قرار دارد و روستاهای قرار گرفته در این لکه دارای فقر روستایی بالایی هستند و در مجاور همدیگر قرار گرفته اند و بزرگترین لکه سرد شمال غرب شهرستان و در نزدیکی شهرستان تهران و ری قرار گرفته است.
بررسی تغییرات فضایی- زمانی میانگین ذوب برف فصول سرد در منطقه شمال غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تغییرات زمانی و مکانی ذوب برف دارای اهمیت زیادی در زمینه های مختلف از جمله مدیریت منابع آب دارد. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرات زمانی و مکانی و نیز خودهمبستگی فضایی میزان ذوب برف شمال غرب ایران برای ماه های فصول سرد انجام شده است. برای این منظور، داده های ذوب برف از مرکز اروپایی پیش بینی میان مدت هوا (ECMWF)، نسخه (ERA5) با قدرت تفکیک مکانی 25/0×25/0 درجه طی دوره آماری 1982 تا 2022 دریافت و سپس به چهار دوره ده ساله تقسیم گردید. جهت تحلیل تغییرات خودهمبستگی فضایی، از شاخص های موران جهانی و تحلیل لکه های داغ (گتیس- آرد جی) در سطح معنی داری 90، 95 و 99 درصد استفاده گردید. هم چنین به منظور تعیین اثر دما بر میزان ذوب برف، روند تغییرات میانگین حداقل دمای ماهانه تعداد 20 ایستگاه سینوپتیک منطقه شمال غرب مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که در منطقه مورد مطالعه ذوب برف دارای خودهمبستگی فضایی و الگوی خوشه ای شدید می باشد. طی دهه اول تا پایان دهه چهارم، میزان ذوب برف در ماه های اُکتبر، نوامبر و دسامبر بین تقریبا صفر تا 27/5 میلی متر در روز بوده، که در ماه دسامبر همراه با ناهنجاری منفی حداقل دما، از پهنه (تعداد پیکسل) و مقدار ذوب برف شمال غرب کاسته شده است. نتایج حاصل از تحلیل میزان تغییرات ذوب برف در ماه های فصل زمستان نیز نشان داد که در این فصل هم مقدار و هم پهنه ذوب برف در طی دوره مورد مطالعه افزایش پیدا کرده است. بدین صورت که دامنه ی تغییرات آستانه ی ذوب برف در ماه های ژانویه، فوریه و مارس بین 95/0 تا 27/19 میلی متر در روز از دهه اول تا پایان دهه چهارم افزایش پیدا کرده است. در بین ماه های فصل زمستان، ماه فوریه با ناهنجاری شدید مثبت حداقل دما (با روند افزایشی معنی دار حداقل دما) همراه بوده، و بر این اساس به پهنه (تعداد پیکسل) و مقدار ذوب برف شمال غرب افزوده شده است.
تحلیل فضایی فشار بخار آب در جنوب و جنوب غرب ایران با استفاده از تکنیک-های خودهمبستگی فضایی با تآکید بر مراکز و کانون های جمعیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۳ تابستان ۱۳۹۴ شماره ۳۹
۲۲۰-۲۰۱
حوزههای تخصصی:
بخار آب به عنوان مهم ترین گاز گلخانه ای نقش مؤثری در گرمایش زمین ایفاء می کند. از این رو شناخت وضعیت این عنصر اقلیمی در مناطق جمعیتی می تواند نقش مهمی در بررسی آسایش اقلیمی یک منطقه داشته باشد. لذا در این پژوهش ابتدا به بررسی خودهمبستگی فضایی و شناسایی الگوی رفتاری مقادیر فشار بخار آب در جنوب و جنوب غرب ایران با استفاده از تکنیک تحلیل اکتشافی داده های فضایی (ESDA) و آماره موران محلی پرداخته شده است و سپس تأثیرات این عنصر مهم اقلیمی در کانون های جمعیتی مورد بحث قرار گرفته است. در این راستا از داده های فشار بخار آب 78 ایستگاه سینوپتیک موجود در پهنه جغرافیایی جنوب و جنوب غرب ایران با طول دوره آماری مناسب و بالاترین درجه تفکیک زمانی بهره گرفته شد. برای انجام تحلیل های خودهمبستگی ابتدا محدوده مطالعاتی با توجه به بهینه ترین تفکیک مکانی، به یاخته های 9×9 کیلومتر (3338 یاخته) تقسیم گردید. سپس مقادیر فشار بخار آب به صورت میانگین ماهانه، سالانه و دهه ای برای هر یاخته و با استفاده از نرم افزار MATLAB استخراج شد. نتایج تحلیل خودهمبستگی فضایی طی سه دهه گذشته (2010-1981) حاکی از تقویت خوشه های فشار بخار آب زیاد (بالا- بالا) و تضعیف خوشه هایی با مقادیر پایین (پایین- پایین) است. ایجاد خوشه های بالا-بالا فشار بخار آب در حاشیه خلیج فارس (به خصوص در استان بوشهر) و از بین رفتن مقادیر پایین- پایین در بخش های جنوبی زاگرس قابل مشاهده است. بررسی و مقایسه پراکندگی فضایی خوشه های بخار آب با خوشه های دمایی به عنوان یکی از مهم ترین پارامترهای تأثیرگذار بر روی فشار بخار آب، حاکی از خودهمبستگی مثبت و معنی دار در دوره مورد مطالعه بود. بنابراین، با توجه به اثر گذاری مستقیم و غیر مستقیم فشار بخار آب بر فعالیت های انسان و همچنین محیط طبیعی به عنوان بستر فعالیت های انسانی، استقرار جمعیت در کانون ها و مراکز جمعیتی مناطق مورد مطالعه، متأثر از نوسانات فشار بخار آب خواهد بود و این روند در آینده مشهودتر خواهد بود.
بررسی تغییرات الگوهای خودهمبستگی فضایی دمای بیشینه ی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره ۶ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۲۱
86 - 104
حوزههای تخصصی:
دمای حداکثر طیف وسیعی از فعالیت ها را به ویژه در دوره گرم سال تحث تاثیر خود قرار می دهد. این مطالعه باهدف شناسایی الگوهای زمانی- مکانی و تعیین لکه های دمایی بیشینه ماهانه کشور با استفاده از روش های نوین آمار فضایی مانند شاخص موران جهانی، محلی و تحلیل لکه های داغ با استفاده از امکانات برنامه نویسی در محیط متلب و سیستم اطلاعات جغرافیایی بهره گرفته شد. بدن منظور آمار دمای بیشینه 125 ایستگاه همدید کشور طی یک دوره 30 ساله جمع آوری گردید. نتایج نشان داد که بالاترین مقادیر ناهنجاری مکانی دمای حداکثر ایران در ماه های ژانویه، فوریه و مارس اتفاق افتاده است. نتایج حاصل از روش موران جهانی مبین این امر بوده است که تغییرات درون سالی دمای حداکثر ایران از الگوی خوشه ای بالا پیروی می کند و بر اساس خروجی های این آماره بزرگترین الگوی خوشه ایی دمای حداکثر ایران با مقدار 973876/0 در ماه مارس اتفاق افتاده است. بررسی های ساختار دمای ایران با استفاده از روش خوشه ها و ناخوشه ها نشان داد که در ماههای سرد همگنی دمای حداکثر کشور کاهش و در ماههای گرم همگنی دمای حداکثر کشور افزایش می یابد.در این بین بر اساس شاخص لکه های داغ، دمای حداکثر در کرانه های ساحلی دریای خزر ، بخش های غرب و شمال غرب و شمال شرق کشور دارای خودهمبستگی فضایی منفی(خوشه های دمایی با ارزش پایین) و بخش هایی از نواحی مرکزی و همچنین بخش هایی از جنوب شرق کشور و نواحی مرکزی دارای خودهمبستگی فضایی مثبت (خوشه های دمایی با ارزش بالا)بوده است.
تحلیل کاربری اراضی و اثرات آن بر تغییرات دمای سطح زمین،مطالعه موردی: شهرستان کرج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بوم شناسی شهری سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
79 - 100
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به بررسی تغییرات کاربری اراضی با دمای سطح زمین و خودهمبستگی فضایی با استفاده از شاخص موران و لکه های داغ جزیره حرارتی شهرستان کرج پرداخته شده است . بدین منظور از تصاویر ماهواره ای لندست و سنجنده های (TM-OLI) سال های 2000 - 2018 بهره گرفته شد . ابتدا تصاویر مربوطه اخذ و پیش پردازش های لازم اعمال شد . سپس طبقه بندی با استفاده از روش شیءگرا و الگوریتم نزدیک ترین همسایگی صورت گرفت و دمای سطح زمین با الگوریتم های پنجره مجزا و تک باندی استخراج شد . نتایج نشان داد که زمین بایر در سال 2000 و 2018 به ترتیب با مقادیر 46 - 44 (درجه سانتی گراد)، دارای بیش ترین دما می باشند که من اطق بایر حاشیه شهر به دلیل عدم وجود پوشش گیاهی، ظرفیت بالای جذب گرما توسط خاک لخت، دم ای س طح زم ین بالایی را دارا می باشند و کاربری مناطق آبی در سال 2000 و 2018 به ترتیب مقادیر 38 - 25 (درجه سانتی گراد) را به خود اختصاص داده اند که آب گرمای بیش تری را دفع و دارای دمای پایین تری می باشد . همچنین نتایج نشان داد رابطه قوی بین کاربری اراضی و دما وجود دارد . سپس نتایج حاصل از تحلیل خودهمبستگی فضایی با شاخص های موران جهانی نشان داد که داده های دمای سطح زمین شهرستان کرج دارای ساختار فضایی بوده و به شکل خوشه ای توزیع شده است . در نهایت با استفاده از شاخص تحلیل لکه های داغ خوشه های گرم و سرد دمای سطح زمین شهرستان کرج استخراج شد . تحلیل لکه های داغ تأییدی آشکار بر متمرکز شدن و خوشه ای شدن دمای سطح زمین شهرستان کرج در فضا با افزایش دوره زمانی بوده است .
ارزیابی میزان تاب آوری کالبدی بافت مرکزی شهرها در برابر سوانح (نمونه موردی: منطقه 8 شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رسالت این نوشتار در پی ارزیابی میزان تاب آوری کالبدی بافت منطقه 8 شهر شیراز است. این منطقه دربرگیرنده هسته اولیه شهر شیراز است و سوای بناهای تاریخی که دارای ارزش میراث فرهنگی هستند. قسمت اعظمی از این منطقه مسکونی است و جمعیتی بالغ بر 35727 نفر را در خود اسکان داده است. روش این پژوهش توصیفی – تحلیلی و مبتنی بر داده های مکانی مربوط به ابنیه موجود در این منطقه است. شاخص های مورداستفاده در این پژوهش عبارت اند از شاخص قدمت بنا، کیفیت بنا، اسکلت بنا، تعداد طبقات بنا، مساحت بنا و مصالح نمای بنا می باشند. مدل های به کار گرفته شده در این پژوهش شامل مدل رگرسیون فضایی برای کشف روند الگو که با استفاده از نرم افزار Geoda انجام شده است؛ و مدل موران جهانی (Moran’s I) برای کشف الگوی فضایی (خوشه ای، تصادفی، پراکنده) تاب آوری کالبدی در منطقه و مدل انسلین محلی موران برای مشاهده خوشه های تشکیل شده در نرم افزار ArcGis به کار گرفته شده است. نتایج پژوهش نشان داد که از مجموع 12717 واحد ابنیه ای که در این منطقه وجود دارد 2371 واحد معادل 6/18 درصد در وضعیت تاب آوری مطلوب هستند؛ و 3587 واحد معادل 20/28 درصد در وضعیت تاب آوری نامطلوب هستند و 6759 واحد معادل 14/53 درصد نیز در وضعیت تاب آوری متوسط هستند. به طورکلی بخش اعظم بافت منطقه 8 شهر شیراز در خوشه های غیرتاب آور و تاب آوری متوسط قرارگرفته است؛ که در صورت بروز سانحه مستعد تلفات جانی و مالی بسیار هستند؛ بنابراین نیازمند اقدام سریع در راستای ایجاد تاب آوری هستند.
تحلیل فضایی و مدل سازی عوامل موثر بر ناکارآمدی بافت شهر زیارتی مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۱
33 - 48
حوزههای تخصصی:
شهر مشهد، کلانشهری مذهبی و کانون گردشگری زیارت در کشور است که طی دوره ای بسیار کوتاه، با هدف توسعه و مدرن سازی و بدون برنامه ریزی های آینده نگرانه، نسبت به تغییر بافت شهری به ویژه در محدوده حرم مطهر امام رضا (ع) اقدام شده است. درحالی که مدل سازی ناکارآمدی بافت های شهری، امکان شناسایی عوامل مؤثر در بهینه سازی بافت های قدیمی را دارا بوده، از این مزیت در برنامه ریزی توسعه ای این شهر زیارتی استفاده نشده است. به این منظور، پژوهشی با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استفاده از روش جمع وزنی و روش های آمار فضایی (تکنیک خودهمبستگی فضایی و رگرسیون وزنی جغرافیایی)، با هدف بررسی الگوی فضایی ناکارآمدی در شهر مشهد انجام شد که با تحلیل فضایی و پهنه بندی بافت های ناکارآمد، به شناسایی عوامل مؤثر بر ناکارآمدی این شهر اقدام نمود. نتایج حاصل از تکنیک جمع وزنی، بیانگر ناکارآمدی بیشتر پهنه های حاشیه ای شهر مشهد، نسبت به مناطق میانی بود. همچنین کاربرد تکنیک موران در این پژوهش نشان داد که این ضریب در بافت های ناکارآمد، مثبت (1/0) بود که بیانگر پیروی بافت های ناکارآمد این شهر از توزیع خوشه ای است. از سوی دیگر، محاسبه آماره گیتس-اورد-جی نیز بیانگر تمرکز بالای خوشه های ناکارآمد با غالبیت خوشه های داغ (حدود 30درصد) بود. نتایج حاصل از مدل سازی متغیرهای پژوهش نیز بیانگر تأثیر دو متغیر ریزدانگی، نسبت واحدهای استیجاری و تعداد ساختمان های کم دوام بر ناکارآمدی بافت ها بود. نتیجه برازش مدل های مورد استفاده در این پژوهش نشان داد که میزان ناکارآمدی، توزیع خوشه ای و عوامل مؤثر بر توزیع خوشه ای بر ناکارآمدی بافت های غیررسمی و حاشیه ای، بیش از بافت های مرکزی بود که این نتیجه بر اولویت نیاز به مداخله مؤثر در بافت های حاشیه ای به عنوان چشم انداز ورود گردشگران و زائران پیاده به شهر مشهد تأکید داشته و ضرورت توجه به تغییر راهبردهای مورد نظر متناسب با انواع بافت های ناکارآمد را یادآورمی شود.