مطالب مرتبط با کلیدواژه

طراحی انسان محور


۱.

تأثیر الگوهای بازشناسی اشیاء در فرآیند ادراک بصری بر روی طراحی انسان محور (از منظر روان شناسی شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادراک بصری روان شناسی شناختی طراحی انسان محور بازشناسی اشیاء

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۴ تعداد دانلود : ۳۴۷
مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که حقایق و روابط الگوهای بازشناسی اشیاء را که در فرایند بنیادین برای درک بصری نقش ایفا می کنند جست وجو نماید و این الگوها را در منابع متفاوت علوم شناختی، به صورت خاص روان شناسی شناختی، بررسی کند. از همین رو مقاله حاضر سعی دارد تا بفهمد آیا این روابط تأثیری در طراحی انسان محور دارد؟ و اگر تأثیری دارد چه دستاوردی می تواند در این حوزه برای طراحان داشته باشد؟ این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی انجام شده است و از نظر روش، کیفی است. پژوهش، با استناد به نظریات مطرح شده در حوزه روان شانسی شناخت تلاش می کند تأثیر شناخت ادراک بصری بر طراحی انسان محور را جستجو نماید. این پژوهش بر اساس مطالعات ضمنی و بر پایه مستندات و نظریات متفاوت در حوزه روان شناسی شناخت، ده پیشنهاد نهایی را برای طراحان ارائه می دهد تا طراحان بتوانند بیش ازپیش طراحی خود را متناسب با توانایی های شناختی انسان انجام دهند. این ده پیشنهاد اثبات کننده ی دو مطلب اساسی است. اول آنکه نشان می دهد، دانش علوم شناختی می تواند به طراحان کمک کند تا طراحی خود را متناسب با محدودیت های ذهنی انسان انجام دهند. دوم، می توان از این نظریات دستاوردهایی استخراج کرد که با توجه به این دستاوردها به قوانینی کلی برای طراحی رسید. در نهایت این پژوهش به این می پردازد که شناخت الگوهای بازشناسی و در نظر گرفتن آن در طراحی، باعث ایجاد یکپارچگی بیشتر در ادراک طرح، درک سریع تر کاربر از روابط بصری و در نظرگرفتن ساختار کلی برای ایجاد تمایز بین شکل ها می شود.
۲.

کاربردپذیری سامانه یکپارچه بهداشت (سیب) از دیدگاه کارشناسان بهداشت عمومی و مامایی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

تعداد بازدید : ۲۲۷ تعداد دانلود : ۱۷۴
هدف: سامانه یکپارچه بهداشت (سیب) از جمله پرونده های الکترونیک سلامت رایج در سراسر ایران است که به طور گسترده در مراکز بهداشتی-درمانی استفاده می شود. هدف از این مطالعه تعیین کاربردپذیری سامانه سیب در میان برخی از کاربران مراقب سلامت بود. روش ها: مطالعه حاضر یک پژوهش کاربردی از نوع توصیفی- تحلیلی بود که در سال 1400 با مشارکت 196 نفر از مراقبین سلامت انجام شد. ارزیابی کاربردپذیری سامانه از طریق پرسشنامه مقیاس کاربردپذیری سیستم (SUS) و پرسشنامه استاندارد ایزومتریک انجام گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که کاربردپذیری سامانه سیب با استناد به پرسشنامه SUS در حد مرزی و از طریق پرسشنامه ایزومتریک نسبتاً مطلوب بود. ابعاد هفت گانه پرسشنامه ایزومتریک نیز همگی با نمره میانگین 1/3 الی 2/3 در محدوده نسبتاً مطلوب قرار داشتند. سامانه سیب برای 6/30 درصد کاربران غیرقابل قبول، برای 4/45 درصد کاربران مرزی و برای 9/23 درصد کاربران قابل قبول بود. کاربردپذیری با میانگین ساعات کار با سامانه سیب در طول روز دارای ارتباط معنادار و معکوس بوده (039/0 =p) و زنان در مقایسه با مردان این سامانه را کاربردپذیرتر برآورد کردند (007/0 =p). نتیجه گیری: مطالعه حاضر ضرورت بازطراحی سامانه سیب را با هدف بهبود کاربردپذیری و انتقال مناسب پیام نشان داد. اهم اقدامات مؤثر در این زمینه عبارتند از ساده سازی مراحل اجرایی، هماهنگ سازی و تجانس، حافظه-محور نبودن، قابلیت شخصی سازی، خطاپذیری و کاربر-محوری.
۳.

عوامل کالبدی مؤثر بر ارتقای رضایتمندی از مکان آموزشی در جهت کیفیت بخشی به معماری مخصوص ناشنوایان

کلیدواژه‌ها: معماری فضای آموزشی کیفیت معماری معماری ناشنوایان ترجیحات کالبدی معماری رضایتمندی فضای آموزشی ناشنوایان طراحی انسان محور

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶ تعداد دانلود : ۵
پژوهش حاضر به بررسی نقش طراحی معماری در بهبود تجربه کاربری و افزایش رضایتمندی افراد ناشنوا و کم شنوا در فضاهای آموزشی پرداخته است. فضاهای آموزشی، به عنوان یکی از اصلی ترین بسترهای رشد و یادگیری، نیازمند طراحی هایی هستند که بتوانند به نیازهای خاص کاربران پاسخ دهند و تعامل مؤثر میان فرد و محیط را ارتقا بخشند. با وجود اهمیت این موضوع، نیازهای ناشنوایان در طراحی معماری ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این پژوهش با تکیه بر نیازهای خاص دانشجویان ناشنوا و کم شنوا و با تمرکز بر اهمیت طراحی انسان محور، تلاش دارد محیط های یادگیری را به گونه ای متحول کند که نه تنها رضایتمندی این گروه را افزایش دهد، بلکه نقش مؤثری در بهبود کیفیت تجربه آموزشی و تقویت تعاملات اجتماعی آنان ایفا کند. همچنین، با ارائه پیشنهادات کاربردی، به دنبال ارائه الگویی عملی برای معماران و طراحان است که تأثیری ماندگار بر آموزش و توسعه اجتماعی پایدار داشته باشد. مطالعه حاضر با بهره گیری از چارچوب مفهومی روان شناسی محیطی و استفاده از روش های کیفی نظیر مشاهده و مصاحبه های عمیق، به شناسایی ترجیحات کالبدی در فضاهای آموزشی مناسب برای ناشنوایان پرداخته است. داده های گردآوری شده با نرم افزار Atlas.ti تحلیل شده و نتایج نشان می دهد که طراحی مرکزگرا، چیدمان های مدور و دایره ای شکل، استفاده از بافت های متنوع، رنگ های مناسب و نورپردازی هوشمندانه از عوامل کلیدی در بهبود تجربه بصری و ارتباطی ناشنوایان هستند. علاوه بر این، فراهم سازی تجهیزات ارتباطی و امکانات محیطی، تأثیر قابل توجهی در ارتقای کیفیت یادگیری و تعاملات اجتماعی این افراد داشته است.