مطالب مرتبط با کلیدواژه

نوپاتریمونیالیسم


۱.

بررسی نقش نوپاتریمونیالیسم بر کژکارکردی نهادهای مدرن در دوره پهلوی مطالعه موردی: ارتش و دیوانسالاری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ایران پهلوی اول پهلوی دوم مدرنیزاسیون نوپاتریمونیالیسم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۷ تعداد دانلود : ۲۸۵
هدف این مقاله بررسی نحوه مواجهه نظام نوپاتریمونیالیستی پهلوی با دو نهاد جدید برخاسته از تشکیل دولت مدرن در ایران یعنی ارتش و دیوانسالاری و تاثیر آن بر کارکرد این نهادها است. در تحلیل وبری از دولت، دولت سنتی ایران دولتی فرد مدار، مبتنی بر سلسله سالاری و سیطره مناسبات حامی پرورانه حاکم و دربار بود که تداوم خود را از طریق مجموعه ای راهبردهای سیاسی مطابق با مناسبات پاتریمونیال تضمین می کرد. دولت شبه مدرن پهلوى، نخستین دولت متشکل در ایران بود که بر پایه بسط نهادهاى بروکراتیک و ارتش مدرن پدیدار شد. با این حال ترکیب ویژگی نوپاتریمونیالیستی این دولت با ساختارهای مدرن وارداتی از غرب به تغییر ماهیت و کارکرد این ساختارها منجر شد. وجه مشخصه نوپاتریمونیالیسم این نظام، تلفیق ویژگی هایی پاتریمونیالیسم سنتی چون شخص محوری، سیطره مناسبات حامی پرورانه و شخصى سازى قدرت با نهادهای دولت مدرن است. براساس مباحث مطرح شده، این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی در صدد پاسخ به این پرسش است که نوپاتریمونیالیسم پهلوی چه تاثیری بر کارکرد نهاد ارتش و دیوانسالاری داشته است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد، نوپاتریمونیالیسم پهلوی در فقدان طبقات مستقل و نیرومند بعنوان پایگاه اجتماعی و نیز ضعف مالکیت خصوصی بر نهادهای مدرن اثر گذاشته و آنها را قلب ماهیت کرده است. بدین معنا ترکیب ویژگی های پادشاهی سنتی با وجهه نوپاتریمونیالیسم پهلوی در ساختار نهادهای مدرن آنها را از کارویژه های اصلی خود دور ساخت و به تضعیف قابلیت های نهادهایی چون دیوانسالاری و ارتش انجامید.
۲.

تحلیل جایگاه نوپاتریمونیالیسم در سیاست خارجی عربستان سعودی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سیاست خارجی عربستان سعودی نوپاتریمونیالیسم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۵ تعداد دانلود : ۱۷۲
شناخت نقش، جایگاه و میزان تأثیرگذاری متغیرهای داخلی و اهمیت آن بر فرایند تصمیم سازی در عرصه سیاست خارجی اهمیت ویژه ای دارد. سیاست خارجی در امتداد سیاست داخلی قرار دارد و تصمیمات این حوزه برخواسته از شرایط و متغیرهای داخلی مانند ساختار اداره دولت، سازوکارهای انتقال قدرت، تأثیر افراد، نهادها و ساختار و فرهنگ سیاسی کشور است. از دیگر سو، پاتریمونیالیسم به عنوان بخشی از ساختار سنتی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس که انتقال قدرت به صورت موروثی را به همراه دارد و تأثیر آن بر سیاست خارجی این کشورها به ویژه عربستان سعودی، موضوعی است که کمتر بدان پرداخته شده است. در این پژوهش با این فرض که کاربست رویکردهای مختلف در سیاست خارجی عربستان، از ابتدای شکل گیری بر عنصر پادشاه به عنوان هسته اصلی قدرت بناشده، به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که نوپاتریمونیالیسم و تأثیر آن در سیاست خارجی این کشور چیست؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که مفاهیم هویتی، جانشینی و ساختاری و فرهنگ سیاسی از مهم ترین عوامل در رویکردهای مختلف سیاست خارجی عربستان هستند که از ابتدای شکل گیری آن تاکنون بر عنصر پادشاه به عنوان هسته اصلی قدرت بناشده و رفتار دولت در حوزه خارجی را همواره تابعی از وضعیت و شرایط قدرت پادشاه در نظام سیاسی، فرایندهای جانشینی در این کشور و سیستم های تابعه آن کرده است. در حالی که تصمیم سازان سیاست خارجی نسل پیشین عربستان، احتیاط، محافظه کاری و شکیبایی را در سیاست خارجی مهم می دانستند، انتقال قدرت در قالب نوپاتریمونیالیسم به نسل جدید نخبگان سیاسی عربستان، به درپیش گرفتن سیاست های جدید و تهاجمی منجر شده است.      
۳.

بازاندیشی در نسبت نولیبرالیسم و مسائل برآمده از روابط کار شرکتی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نیروهای کار شرکتی نولیبرالیسم اقتصاد سیاسی نوپاتریمونیالیسم سرمایه داری سیاست صنعتی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱ تعداد دانلود : ۱۰
نولیبرالیسم به یکی از پرکاربردترین مفاهیم حوزه ی علوم اجتماعی انتقادی تبدیل شده است. گرایش فعالان و نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی به یافتن متحدانی ملی و فراملی نیز سبب تقویت این تصور شده که نولیبرالیسم روندی است واحد که یک به یک کشورهای گوناگون جهان را درمی نوردد و تفاوت های زمینه ای اجتماعی و نهادی آن ها را در دستور کار خردکننده ی خویش حذف و ادغام می کند. این مقاله با مرور پاره ای از نظرگاه های مهم مطرح شده از سوی اصحاب اقتصاد سیاسی در ایران و با واکاوی آن چه در چارچوب روابط شرکتی در ایران پس از انقلاب رخ داده و می دهد، به بازاندیشی انتقادی درباره ی ایده ی سیطره ی نولیبرالیسم می پردازد. نتایج این مطالعه از آن حکایت دارند که روایت های عام و معطوف به عالم گیری نولیبرالیسم برای آغاز احتجاج در باب روندهای رخ داده در اقتصاد سیاسی ایران مفید هستند، اما بدون رجوع به جزئیات متنوع موضوعی و زمینه ای، خروجی تحلیل های ارائه شده متضمن هیچ ادای سهمی از جهات علمی و تحلیلی نخواهد بود. این مقاله با تمرکز بر روابط شرکتی در ایران، نشان می دهد که برای تشریح دقیق تر الگوی شکل گیری و بسط این روابط مبتنی بر استثمار، نه تنها باید از قرائت عام ارائه شده از نولیبرالیسم مبنی بر برون رفت حداکثری دولت از صحنه های سیاست گذاری و اجرا و جایگزینی آن با بازار آزاد خودتنظیم گر فاصله گرفت، بلکه باید بر شناخت هرچه دقیق تر دینامیسم هایی پای فشرد که دولت را در هیأت مهم ترین منتفع آن روابط استثماری، در میانه ی میدان سیاست گذاری برای تولد و تداوم این گونه از روابط کار نگاه می دارد.