مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
بیدل
منبع:
کاشان شناسی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۳۸۵ شماره ۳
55 - 71
این مقاله به بررسی مشترکات و تناسبات شعری بیدل و سپهری پرداخته است. ممکن است عملاً بر پایه تفکر یا تصویر آفرینی بیدل نسروده باشد، اما در دفترهای شعر سپهری و دیوان بیدل تشابهات بسیاری می توان دید. به زعم من جوهر شعر در آفرینش جاری است و این شاعر است که می تواند به اندازه گنجایش قلبی خود از این رود جاری برخورد. و به قلم بنگارد و وقتی دو شاعر از نظر احساس و اندیشه به یکدیگر نزدیکتر باشند، لاجرم اشعاری مشابه هم خواهند داشت. بیدل با فرهنگ هزار توی هند آشناست و روحی درون گرا و تخیّلی عمیق، سرمایه شعری او به شمار می رود که در بستر زبان نغمه فارسی آنان را به کار می گیرد، سپهری نیز فارسی زبانی ساده است. با همان روح لطیف و درون گرا و با همان تخیل انتزاعی. از این رو کنار هم قرار دادن این اشعار تو خالی از لطف نیست. با مطالعه در شعرهای سپهری و بیدل نقاط مشترک بسیاری را می توان دید. با توجه به پژوهش های قبلی در این موضوع، در این مقاله سعی بر این است که چشم اندازهایی که کسی تاکنون به آن نپرداخته یا گذرا از آن رد شده نشان داده می شود. موضوعات اصلی، اندیشه های مشترک این دو شاعر، تصویر آفرینی ها و تخیلات نزدیک به هم آنان، تفکرات سوررئال حاکم بر بعضی اشعار، عرفان موجود در اشعار و دیگر تشابهات شعری است. اما قصدی بر اثبات تأثیر سپهری از بیدل نیست. در این مقاله نیز نجواهای نزدیک به هم دو شاعر که متعلق به زمان های مختلفی اند با قالب های شعری متفاوت، بررسی شده است و به واقع افسون همین نزدیکی روح انسان هاست به هم.
تحلیل کارکردهای ترکیب های زبانی بیدل دهلوی در تزیین صورت کلام از منظر سبک شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۹
183 - 201
حوزههای تخصصی:
بیدل دهلوی یکی از قله های ادب پارسی در دوره سبک هندی است. بیشتر توجّه پژوهشگران سبک هندی، به مضمون آفرینی، نکته سنجی و تصویرگری شاعران است. لیکن توجه به هنرهای زبانی این شاعران کمتر بوده است. در این مقاله، تلاش بر آن است که به هنر ترکیب سازی بیدل و کارکردهای این هنر زبانی پرداخته شود. هنر ترکیب سازی، با توجه به قابلیّت زبان فارسی از آغاز شعر پارسی در میان شاعران جریان داشته امّا در دوره سبک هندی نمودی برجسته تر به خود گرفته است. اکثر ترکیبات موجود در شعر بیدل، برساخته قلم خود اوست و نمونه های کمتری از آن را می توان حتّی در میان شاعران ترکیب ساز معاصرش یافت. کاربرد فراوان ترکیبات در شعر بیدل مقاصد متعددی دارد؛ تازه و پویا کردن کلام، برجسته سازی صورت سخن، مهارت در گزینش واژگان و اظهار فضل، آرایش و زینت بخشیدن به اشعار و آهنگین و گوشنواز کردن کلام، از جمله آنهاست. الگوهای ترکیب سازی بیدل در این مقاله عبارتند از: ترکیبات وندی، ترکیبات شبه ونددار، صفات فاعلی مرکّب، صفات مرکّب و ترکیبات مصدری. چینش ترکیبات زبانی در محور افقی و عمودی ابیات با نظم و دقّت خاصی صورت می گیرد تا صورت گرایی شاعر بیشتر نمود پیدا کند. تجلّی ترکیبات اشتقاقی فراوان در شعر بیدل علاوه بر بلیغ ساختن صورت کلام او، موجب ایجاد تشخّص سبکی برای سخن او نیز شده است.
نارسایی بیان سنتی در تحلیل تصویرهای شعر بیدل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵(پیاپی ۹۰)
۲۶۹-۲۴۷
حوزههای تخصصی:
پیچیدگی هندسه برخی تصویرها، به ویژه تصویرهای سبک هندی، که در ساحت دانش بیان سنتی دیده نمی شود و دانشمندان این حوزه در سنت تاریخی به آن اشاره ای نکرده اند، به اندازه ای است که برای تجزیه و تحلیل آنها باید از ابزاری متناسب و درخور استفاده کرد. در مطالعه حاضر، که با روش کمی آماری انجام شده است، نخست با بسامدگیری به بررسی و مقایسه شمار شگردهای منفرد و آمیغی در 500 بیت از غزلیات بیدل (که به صورت تصادفی از سراسر دیوان او انتخاب شده) پرداخته شده و در ادامه، سه شگرد آمیغیِ «استعاره کنایه»، «استعاره ایهامی کنایه» و «استعاره ایهامی کنایه تشبیهی» در سازه تصویرهای بیدل بررسی شده است. نتایج این جستار نشان می دهد که در هر دو بیت از اشعار بیدل، تقریباً، یک صناعت آمیغی وجود دارد؛ نیز یک سوم تصویرهای بیدل به دست یاری همین شگردها خلق شده است و این یعنی با بسنده کردن به عناصر چهارگانه بیان سنتی (تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز) و نادیده گرفتن ابزارهای ادبی آمیغی، تحلیل و تفسیر سازه های بیدل ناقص و نارسا خواهد بود.
زیبایی شناسی تصاویر طنز بیدل و کلیم و انعکاس آن در هنر عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
461 - 479
حوزههای تخصصی:
در عصر صفوی که یکی از درخشان ترین دوره های هنر ایرانی – اسلامی است، جریان های ادبی و هنری، روایت گری کامل از فرهنگ مردم آن روزگار است که افق های دید هنرمند را گسترش می دهد. ارتباط تنگاتنگ میان شعر و نقاشی ایرانی در این عصر و درهم تنیدگی شعر با طنز از ویژگی های بارز هنر این دوره است. از میان شاعران طنزپرداز معروف این دوره می توان به بیدل و کلیم اشاره کرد که مفاهیم طنزآمیز و انتقادی را با شگردهای هنری خاص خود آورده اند. مسئله ای که اینجا مطرح است زیبایی شناسی طنزهای موجود در آثار ادیبانی چون بیدل و کلیم و بازشناسی این زیبایی در هنر دوره صفوی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیل و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای به رشته تحریر در آمده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که شاعران مذکور در ساختار طنزهای خود با زبان ادبی – هنری و با آگاهی از رموز بلاغت، کلام رندانه خود را در خطاب به اهل تفکر و تأمل سروده اند. از میان نقاشان معروف این عصر نیز می توان به کمال الدین بهزاد و رضا عباسی اشاره کرد که با نگرشی جدید به خلق نقاشی های پرمایه پرداخته اند. نقاشان نیز همانند شاعران طنزپرداز، مفاهیم و معانی جامعه پیرامون خود را با بیان زنده و جاندار که حاکی از تشخیص ویژه آنهاست، به خوبی تصویر کرده اند. همگامی و هماهنگی میان شعر و نقاشی را می توان در محافل اجتماعی آن روزگار بویژه در قهوه خانه دانست که با حضور اقشار مختلف مردم به طرح و نقد شعر و پیوند آن با نقاشی پرداخته اند. اهداف پژوهش: 1.تبیین انگیزه شاعران از طرح مقوله های طنزآمیز در خلال آثارشان. 2.بازشناسی انعکاس فرهنگ مردم عصر صفوی در شعر و نقاشی های آن دوره. سؤالات پژوهش: 1.بیدل و کلیم از عناصر بلاغی چگونه در طنزهای خود بهره جسته اند؟ 2.آیا نقاشی های عصر صفوی توانسته است بازتاب دهنده فرهنگ مردم آن روزگار باشد؟
نقش آشنایی زدایی مبتنی بر مؤلفه های سبک هندی(صائب و بیدل) در سبک شعر آیینی محمد سهرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمد سهرابی از شاعران آیینی معاصر با تخلص «معنی» است. با سیری در شش دفتر شعری او به نظر می رسد وی به سبک هندی و تتبع از صائب و بیدل علاقه خاصی دارد. انحراف از نُرم به مثابه عنصری مهم، همان گونه که سبب تمایز شعر سبک هندی از اشعار دوره های پیشین شد، سبب نو شدن شعر آیینی محمد سهرابی نسبت به آیینی سرایان پیش از خود نیز شد. برخی از مؤلفه های آشنایی زدایی را می توان در سبک هندی ردیابی کرد. در پژوهش پیش رو کوشیده ایم به این پرسش پاسخ دهیم که با نظرداشت ویژگی های سبکی شعر هندی، به ویژه اشعار صائب و بیدل، محمد سهرابی از کدام ویژگی ها و مؤلفه های آن در ایجاد آشنایی زدایی در آفرینش شعر خود بهره گرفته است. به این منظور، با روش تحلیلی- توصیفی و بر اساس شواهد و مستندات به دست آمده، نشان داده ایم که سهرابی با خلق ترکیبات خاص، همانند صائب و بیدل هم تصاویر شعری خود را مخیل تر کرده، هم این ظرفیت زبانی را به خدمت مضمون درآورده است. ذوق شاعرانه او صرفاً متعهد و همگام با ذوق عامه نیست، بلکه در راه خلق مضامین جهانی نیز گام برداشته است. وجود اسلوب معادله در شعر سهرابی، بیانگر ظرفیت زبانی دیگری است که سبب شده است لفظ در ساختار دو عبارت مستقل از هم در خدمت مضمونی واحد قرار بگیرد. ذوق سهرابی صرفاً در خدمت خواص هم نیست و با بهره گیری از اصطلاحات عامیانه و باورهای رایج در بین عموم، توانسته است زمینه ای برای انس عامه با شعر خود فراهم آورد.
مدل مفهومی نسبت «گفتمان» و «معنا» بر مبنای غزلیات بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۰
۲۶۶-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
تقریباً همه پژوهشگران حوزه نقد ادبی پذیرفته اند که معنا در تلاقی ذهن مؤلف، متن و ذهن مخاطب شکل می گیرد. اما این حکم بدون درنظر گرفتن مفهوم گفتمان ناقص و غیرقابل دفاع است، چراکه نحوه کار و تحلیل ذهن مؤلف، موضوع و سازماندهی متن و همین طور ذهن مخاطب توسط قواعد گفتمانی هر دوره تعیین می شوند. مقاله حاضر، از دیدگاه فلسفه میشل فوکو و با درنظر گرفتن بیدل دهلوی به عنوان مصداق کار، تلاش می کند یک مدل مفهومی برای مطالعه دقیق نسبت گفتمان و معنا طراحی کند. این مدل یک نظام جامع مطالعاتی برای آثار شاعران ادبیات فارسی است و اکثر پژوهش های پیشین و آینده را ذیل یک روش تحقیقاتی جامع قرار می دهد تا یک نتیجه بنیادین پیرامون اشعار ادبیات فارسی اخذ شود.
تأملی در مفهوم فنا در اندیشه بیدل و مولانا و تفاوت آن با فنا در عرفان هندی (بودایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
93 - 110
حوزههای تخصصی:
مولانا نماینده تصوف خراسان و بیدل نماینده سبک هندی و پرورش یافته هند و آگاه به عرفان بودایی و اسلامی، هر دو است و اگرچه در شیوه بیان متفاوت اند، در بسیاری از موضوعات عرفانی تشابه دارند. یکی از این مفاهیم عرفانی فناست که در اشعار مولوی و بیدل کاربرد گسترده ای دارد. مولانا در مثنوی حدود 89 بار و بیدل در اشعار خود حدود 101 بار به این مفهوم عرفانی اشاره کرده است. فنا از مسائل مهم در نظام فکری مولوی است، مولوی به شیوه تمثیلی قرآن، فنا را تفسیر می کند و آن را استحاله نفس دانی به نفس عالی می داند و بیدل گاه با قراردادن واژه «فنا» در جایگاه قافیه و گاه با تشبیهاتی مانند «خواب فنا»، «گرداب فنا»، «محراب فنا»، «مضراب فنا» و «رسن تاب فنا» به توصیف و تصویر مقوله فنا می پردازد. در این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که دیدگاه بیدل و مولانا درمورد مقام عرفانی فنا چیست و وجوه اشتراک و افتراق فنای اسلامی با فنا در عرفان هندی کدام اند؟ نتیجه تحقیق نشان می دهد که بیدل دهلوی با آنکه در بستر عرفان بودایی بالیده، عرفان او رنگ و بوی اسلامی خود را حفظ کرده است.
تحلیل فلسفی- عرفانی وجوب و امکان در غزلیات برگزیده بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های ادبیات، اشتمال آن بر مبانی و اصول کلی علوم مختلف و به طورکلی مسائل میان رشته ای است. در این میان، مباحث فلسفی، پیدایش و تکوین مخلوقات و موجودات و غیره، در کلام گویندگان و سرایندگان گذشته و معاصر، از اهمیت بسزایی برخوردار است. خاصه که این مسائل از جنبه عرفانی و ماورایی نیز بررسی شوند و به نحوی ارتباط آن ها با جهان بینی خاص عرفا و صوفیان مورد تحلیل قرار گیرد. بیدل دهلوی یکی از معدود شاعرانی است که در اشعار خود با تلفیق شالوده های فلسفی و نیز اصول و آموزه های عرفانی، به نوعی سبک شخصی دست یافته است و بیان وی از این نظر شایسته تأمّل و تدقیق است. وی شعر را آیینه حکمت و تأملات فلسفی خود قرار داده ،و علیرغم عقیده عارفان مبنی بر ناتوانی لفظ در ادای معنی، به خوبی توانسته است این حقایق را در قالب الفاظ و استعارات دشوار و دیریاب سبک هندی به تصویر بکشد. دراین پژوهش برآنیم تا جهان بینی خاص و منحصربه فرد وی را در آمیختن این دو مبحث (فلسفه و عرفان)، خصوصاً در مسأله وجوب و امکان، تحلیل نماییم.
مفهوم تناسخ در مثنوی های بیدل بر اساس انگاره های هستی شناختی دین هندو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۲۵
98 - 75
حوزههای تخصصی:
تناسخ زیربنای اخلاقیات و آخرت شناسی دین هندو را تشکیل می دهد. بیدل دهلوی شاعر معروف فارسی زبان، بارها به مسئله تناسخ در مثنوی هایش اشاره کرده است. در این پژوهش به بررسی مفهوم تناسخ در مثنوی های بیدل می پردازیم. در دین هندو انسان بر اساس قانون کرمه (عمل و عکس العمل) دوباره متولد می شود تا به نتایج اعمال خود برسد. این توالد و تناسخ که به آن «سمساره» می گویند، پیوسته ادامه دارد تا زمانی که انسان به کشف حقیقت غایی در درون و ذات خود برسد. بر اساس اوپه نیشدها هدف از تناسخ، شناخت آتمن یا روح حقیقی است. این روح به علت آمیختن با پرده های مادی و جسمانی از حقیقت خود غافل شده. روح مادی و عنصری دچار تناسخ می شود تا زمانی که بتواند با کنار زدن پرده های مادی و جسمانی به شناخت حقیقت خود برسد و با آن یکی شود. بر این اساس بهشت و جهنم انسان در همین جهان است. بهشت برخورداری از نعمت های این جهان، و جهنم تولد مجدد و دوری انسان نسبت به آتمن یا حقیقت خود است. در مثنوی های بیدل، تناسخ هم در وجه نظری و هم در داستان های رمزی، مفهومی مستند به انگاره های هستی شناختی دین هندو است.
بررسی واژۀ «ادب» در دیوان ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۸
73 - 95
حوزههای تخصصی:
میرزا عبدالقادر بیدل یکی از پرسراینده ترین شاعران گستره ادب پارسی دری به حساب می آید. چون به پیمانه او که بیشتر از نود و نه هزار بیت سروده است، کمترین سخن سرایان ما بدین درجه و مقام رسیده اند. آنچه که کلام این سرایشگر بزرگ را رنگ وبوی دیگر بخشیده و از سایر سرایشگران متمایز ساخته است، نحوه ترکیب سازی ها و بسامد بالایی ویژه واژگانی هم چون: حیرت، موج، آیینه، وحدت، عدم، رنگ، خط، ادب وغیره است. دست ادب آفرین او از این واژگان، به ویژه واژه (ادب) ترکیب های هنری زیبا و گوناگونی ساخته است. در این مقاله سعی شده است، گونه های کاربردی ادب و مفاهیم آن در دیوان بیدل مورد بررسی و تحلیل قرار داده شود. هدف کلی این کاوش ادبی، بازنمایی جلوه های رنگین ادب، در سرایش های هنری بیدل و باز شناخت شعر او از این منظر است. اهمیت این پژوهش که بر مبنای روش تحلیلی- توصیفی انجام شده، در این است که تاکنون این موضوع در دیوان بیدل بازنمایی نشده است. از این جهت ضرورت بود من حیث یک مسأله تحقیقی مورد بررسی قرار گیرد. یافته های آن نشان می دهد که اشعار بیدل، افزون بر درون مایه بلند عرفانی- ادبی، نیز یکی از منابع فربه و غنامند عرصه فرهنگ نگاری به ویژه قاموس های ترکیبی می باشد و نتایج آن نیز می رساند که ادب با گونه ها و مفاهیم مختلف آن بیش از ۱۷۱ بار در دیوان او به کار رفته است.