مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
آموزش جغرافیا
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل کلیدی تاثیرگذار برآموزش جغرافیا در مدارس متوسطه شهر کرج با رویکرد آینده پژوهی می باشد. تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و روش آن پیمایشی و اکتشافی است. جامعه آماری پژوهش شامل خبرگان حوزه آموزش جغرافیا شامل اساتید دانشگاه فرهنگیان و معلمان با تجربه شهر کرج می باشند که به صورت نمونه گیری هدفمند تعداد 22 نفر انتخاب گردید و از طریق پرسشنامه از ایشان نظرخواهی به عمل آمد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش معادلات ساختاری و تکنیک تحلیل اثرات متقابل استفاده شده است. نتایج حاصل از یافته ها حاکی از ناپایداری نظام فعلی آموزش جغرافیا در مدارس متوسطه و نیز وجود مشکلات جدی در آموزش این درس است. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که مولفه های سیاستگذاری وبرنامه ریزی آموزش جغرافیا مبتنی بر تحولات آینده، حرکت سیستم آموزشی جغرافیا از مدل کارخانه ایی و توده ایی به سمت آموزش ترکیبی و ساخت گرایی خلاق، صلاحیت حرفه ای آموزشی _ پژوهشی معلمان جغرافیا، توجه به تغییرات فرهنگی، نسلی و فناورانه ( همانند هوش مصنوعی و ...) در محیط های جغرافیایی، و... از جمله عوامل پیشران کلیدی و تاثیر گذار بر آموزش جغرافیا در مدارس متوسطه شهر کرج می باشد. در نهایت اینکه توجه سیاست گذاران و دست اندرکاران امر آموزش و کاربست این پیشران ها می تواند ضمن بهبود و ارتقاء نظام آموزش جغرافیا، به تحقق اهداف عالی اموزش این درس در مدارس کمک نماید.
تأثیر رویکردهای آموزشی معلمان بر آموزش مؤثر جغرافیا در دبیرستان های منتخب ایران
حوزههای تخصصی:
امروزه آموزش جغرافیا، جهت آشنایی دانش آموزان با ویژگی های طبیعی و انسانی کشور خود و سایر کشورها اهمیت خاصی در نظام برنامه ریزی آنها دارد. جغرافیا یک درس ضروری جهت آماده سازی دانش آموزان برای آینده است.آموزش جغرافیا در چارچوب یک عنوان درسی خاص به منظور ایجاد فرصت های مناسب یادگیری برای اهداف کلی و جزئی در ایران انجام می شود. اگرچه کتاب های درسی توسط سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، در سه حیطه یادگیری شناختی، مهارتی و نگرشی تهیه می شوند، اما در نهایت معلمان جغرافیا هستند که برنامه درسی را هماهنگ و اجرا می کنند و به رفتار پایانی که به عنوان آموزش تعریف می شود دست می یابند.این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از فرم مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفته است. در طول مصاحبه، از معلمان سوالاتی در مورد روش های تدریس، فنون و تکنیک های آموزشی، مهارت های جغرافیایی، وسایل و مواد کمک آموزشی و نحوه مدیریت کلاس سوالاتی از آنها پرسیده شده است.جامعه آماری ما در این پژوهش 40 نفر از دبیران جغرافیای مدارس شهرهای مختلف ایران در سال تحصیلی 1402-1401می باشد که به شیوه تصادفی انتخاب شده اند. داده ها از طریق تحلیل محتوا و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در محیط نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان می دهد، هرچند معلمان جغرافیا از روش های متناسب با برنامه درسی استفاده می کنند ولی در خصوص وسایل و مواد کمک آموزشی ضعف های وجود دارد که باید جبران شود.
نقش عکس برداری و تصویر در آموزش جغرافیا: تأثیرات مثبت بر یادگیری مکانی و فهم عمیق مفاهیم
حوزههای تخصصی:
نقش عکس برداری و تصویر در آموزش جغرافیا: تأثیرات مثبت بر یادگیری مکانی و فهم عمیق مفاهیمدرک و آموزش مفاهیم جغرافیایی نیازمند ابزارهایی است که بتوانند پیچیدگی های مکانی و ارتباطات بین پدیده های جغرافیایی را به شکلی ملموس و قابل فهم ارائه دهند. عکاسی به عنوان یکی از این ابزارها، نقش مهمی در تسهیل فرآیند یادگیری و درک عمیق تر مفاهیم جغرافیایی ایفا می کند. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای-اسنادی، به بررسی تأثیرات مثبت عکس برداری بر یادگیری مکانی و فهم مفاهیم جغرافیایی پرداخته و نشان می دهد که چگونه تصاویر می توانند به عنوان یک وسیله ارتباطی مؤثر در آموزش جغرافیا عمل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که عکس برداری و تصویر با جغرافیا یک پیوند ناگسستنی دارد و امروزه توسط بسیاری از سازمان ها یا مؤسسات تحقیقاتی و آموزشی همانند نشنال جئوگرافی در حوزه های مختلف از جمله اقیانوس ها، زمین، دنیای حیوانات وحشی، فرهنگ ها و مکان های تاریخی، نبوغ انسانی و همچنین گردشگری از این روش تأثیرگذار برای آموزش و پژوهش استفاده می شود. نتایج بررسی همچنین نشان می دهد که استفاده از عکس ها در فرآیند آموزش جغرافیا، به افراد کمک می کند تا پیچیدگی های مفاهیم جغرافیایی و ارتباط بین این مفاهیم را بهتر درک نمایند. بعلاوه این روش با ارائه تجربه واقعی و بصری از مناطق و پدیده های جغرافیایی، تحریک و انگیزه بخشی برای فرد ایجاد می کند. در این روش با ایجاد گلچینی از تصاویر مناطق مختلف و لمس محیط، نوعی تجربه مستقیم در زمینه مفاهیم و پدیده های جغرافیایی برای فرد ایجاد می شود.
بررسی تطبیقی برنامه درسی آموزش جغرافیا در نظام آموزشی ایران با فنلاند
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در زمینه بهبود آموزش جغرافیا در ایران بااستفاده از مطالعه تطبیقی آموزش جغرافیا در کشور فنلاند است. هدف این تحقیق توسعه مهارت های کاربردی و اجتماعی دانش آموزان در درس جغرافیا و ارزش نهادن، تصمیم درست و منطقی در زمینه محیط زیست می باشد. روش تحقیق تطبیقی– توصیفی و با بهره مندی از روش کتابخانه ای تهیه شده است. یافته های این تحقیق به بررسی ساختار نظام آموزشی ایران و فنلاند و همچنین آموزش جغرافیا در این دو کشور پرداخته شده است سپس تفاوت ها و شباهت های نظام آموزشی با تأکید بر محتوا آموزش جغرافیا در این دو کشور پرداخته شده است. نتیجه این تحقیق آشنایی با نقاط مثبت و منفی و نقطه اشتراکات نظام آموزشی ایران و فنلاند در درس جغرافیا بود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که باتوجه به نظام آموزشی متمرکز در ایران استانداردهای معینی آموزش جغرافیا را تحت تأثیر قرار داده است و کتاب ها و منابع مشخصی برای هر مقطع جهت تدریس در نظر گرفته می شود. نحوه اجرای جغرافیا در فنلاند نشان می دهد که محتوای درسی با یکدیگر در ارتباط و رابطه طولی با یکدیگر دارند.
جستاری بر مؤلفه های سازنده دانش محتوایی تربیتی(PCK) در آموزش جغرافیا
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف هدف مطالعه حاضر تأملی بر دانش محتوایی تربیتی در آموزش جغرافیا بوده است تا نظر به نوپا بودن این نوع دانش در ادبیات تعلیم و تربیت، مؤلفه های سازنده آن دانش را با مروری بر ادبیات علمی مربوطه شناسایی و تبیین نماید. روش ها این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی بوده و روش پژوهشی مورد استفاده در این مطالعه جستار نظرورزانه است. در مطالعه جستار نظرورزانه پژوهشگر جمع بندی شخصی خود از دانش و تجربیات در یک حوزه را به دیگران منتقل می نماید؛ از این رو در این مطالعه نیز پژوهشگر پس از مطالعهٔ کتابخانه ای، جستار نظرورزانه ای در خصوص دانش محتوایی تربیتی داشته و مؤلفه های سازندهٔ آن را شناسایی و آن ها را در حوزه آموزش جغرافیا تبیین و تشریح نموده است. تأییدپذیری یافته ها از طریق مرور همکاران انجام پذیرفته است. یافته ها: نتایج این مطالعه برشماری مؤلفه های سازنده دانش محتوایی تربیتی در چهار بخش دانش مخاطب، دانش تخصصی، دانش برنامه ریزی درسی و دانش شخصی است. نتیجه گیری: برای دانش تخصصی 5 پرسش، دانش مخاطب 7 پرسش، دانش برنامه ریزی درسی 5 پرسش و برای دانش شخصی 3 پرسش و مسأله شناسایی شده است تا با معرفی مسائل و سؤالات پژوهشی بالقوه مؤلفه های سازنده دانش محتوایی تربیتی آموزش جغرافیا، زمینه پژوهش های بیشتری در این حوزه فراهم گردد.
دانش قدرتمند جغرافیایی؛ نو اندیشی در کیفیت آموزش جغرافیا
حوزههای تخصصی:
در دهه اخیر مفهوم «دانش قدرتمند» مورد توجه بسیاری از متخصصان آموزش و پرورش قرار گرفته است. در چنین رویکردی هدف اصلی مدارس، ارائه دانشی است که دانش آموزان را قادر می سازد تا فراتر از محدودیت های تجربه خود، جهان و مسائل آن را درک کرده و فکر کنند، چنین دانشی به عنوان «قدرتمند» توصیف می شود. رشته جغرافیا با توجه به ظرفیت های آن برای تجهیز دانش آموزان به دانش قدرتمند در موقعیت مطلوبی قرار دارد. مفاهیم کلیدی که این رشته بر اساس آن ها استوار است به دانش آموزان کمک می کند تا دیدگاه های خود را برای تجسم و تفکر کل نگر توسعه داده و آنچه را که بررسی می شود را در تصویر بزرگتر آن، قرار دهند. این مقاله با استفاده از روش مروری سنتی و روش کیفی تحلیل مفهومی به بررسی، تحلیل و کاربرد دانش قدرتمند در آموزش جغرافیا، به ویژه در جغرافیای مدارس می پردازد. بر این اساس ابتدا با مرور ادبیات مربوطه، معرفت شناسی پشتیبان مفهوم دانش قدرتمند بررسی شد و سپس به ارتباط این مفهوم با جغرافیا و جغرافیای قدرتمند، نظام مدرسه ای و برنامه ریزی درسی در جغرافیای مدرسه پرداخته شد. یافته ها حاکی از این است که بکار گیری دانش قدرتمند جغرافیایی و ارائه درک تصویر بزرگتر به دانش آموزان، راه های جدیدی برای تفکر، تجزیه و تحلیل و توضیح، ارائه می دهد. افزون بر این، پژوهش حاضر تاکید می کند که نو اندیشی در آموزش جغرافیا و به کارگیری یک برنامه درسی مبتنی بر جغرافیای قدرتمند می تواند با آموزش توانایی ها و مهارت های کاربردی جغرافیا، به درک بهتر دانش آموزان و افزایش مهارت و توانایی مشاهده جهان با چنین دانش و قابلیت هایی و یافتن راه حل هایی برای مسائل و مشکلات با زمینه های مختلف، کمک قابل توجهی بکند.
پداگوژی گفتمانی و کنشی هابرماس در آموزش جغرافیا
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: کنش مفاهمه ای ارتباطی است مبتنی بر تعامل چندسویه مفهوم و محتوا که ساختار آن با تفاهم اشتراکی چندجانبه مبتنی بر تخصص (نه انحصار)، اساس می یابد. در این کنش افراد در میزواره ای آزاد با مشارکت همدیگر و خارج از فرایندهای انحصار و قدرت به تبادل نظر پرداخته و در روی مفاهیم به درک مشترک رسیده و مفهوم واحد ارائه می دهند. روش ها: این پژوهش به بررسی نقش کنش ارتباطی مبتنی بر نظریه هابرماس در آموزش های مکان و فضاپایه جغرافیا پرداخته است. مطالعه حاضر از نوع مطالعات سامان مند مبتنی بر مرور و توسعه ادبیات نظری و مدل سازی تبیینی است که گردآوری داده های آن مبتنی بر ادبیات کتابخانه ای می باشد. یافته ها: یافته ها نشان می هد فلسفه مبتنی بر کنشگری پداگوژیک می تواند در تبیین مفاهیم جغرافیا به ویژه تحلیل فضایی عوامل و عناصر جغرافیایی مؤثر عمل نموده و با عملکرد اکتشافی یادگیری مفاهیم جغرافیایی را پایدار نموده و مفاهیم تحلیلی جغرافیا را با کنش تفاهمی ساختار مشترک می دهد. نتیجه گیری: در نتیجه می توان گفت که آموزش های مبتنی بر کنشگری ارتباطی در ساختار دروس میان رشته ای جغرافیا ضمن ایجاد ارتباط تعاملی، هم افزایی آموزشی میان رشته ای را نیز توسعه می دهد.