مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
جنوب خراسان
حوزههای تخصصی:
این مقاله بعد از طرح آرا و نظریات مورخان درباره زمان ورود اعراب به جنوب خراسان و منشا قبایل آنان به بررسی علمی گویش عربی موجود در این منطقه می پردازد. محدوده جغرافیایی این گویش، شهرستان در میان واقع در شرق شهرستان بیرجند و به صورت دقیق تر روستاهای (خلف، دره چرم، سراب، محمدیه و رود رباط) است، که هم اکنون نیز به زبان عربی تکلم می کنند. در این جستار سعی کردیم با تحقیق در مسائل زبانی این گویش و ویژگی های آن، به نقد نظرات مورخان بپردازیم، تا در انتها بتوانیم با شناسایی این خصوصیات، پاسخی درخور برای زمان ورود و طایفه این اعراب ارایه کنیم.
بررسی گویش عربی جنوب خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله بعد از طرح آرا و نظریات مورخان درباره زمان ورود اعراب به جنوب خراسان و منشا قبایل آنان به بررسی علمی گویش عربی موجود در این منطقه می پردازد. محدوده جغرافیایی این گویش، شهرستان در میان واقع در شرق شهرستان بیرجند و به صورت دقیق تر روستاهای (خلف، دره چرم، سراب، محمدیه و رود رباط) است، که هم اکنون نیز به زبان عربی تکلم می کنند. در این جستار سعی کردیم با تحقیق در مسائل زبانی این گویش و ویژگی های آن، به نقد نظرات مورخان بپردازیم، تا در انتها بتوانیم با شناسایی این خصوصیات، پاسخی درخور برای زمان ورود و طایفه این اعراب ارایه کنیم.
قرض گیریِ فعل «است» و گونه های آن در گویش عربی سراب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰ (پیاپی ۸۵)
۲۳۱-۲۵۲
حوزههای تخصصی:
قرض گیری فرآیندی زبانی است که در زبان شناسیِ درزمانی بررسی می شود. در این فرآیند، زبان عناصری را از زبان دیگر قرض می گیرد. این فرآیند معمولاً در مناطقی رخ می دهد که دو زبان با یکدیگر برخورد می کنند و به مدت طولانی تماس دارند. یکی از مناطق ایران که چنین موقعیتی دارد، جنوب خراسان است. در این منطقه، عرب هایی زندگی می کنند که احتمالاً تاریخ مهاجرت آنها به قرون نخست اسلامی بازمی گردد. در این مقاله به بررسی فرآیند قرض گیری فعل «است» و گونه های آن در روستای عرب نشین سراب می پردازیم. فعل اسنادی فارسی به سه صورت est (با تحول آوایی، صرفی و معنایی)، hast (بدون تحول) و mest (به مثابه اسم فاعل) در این گویش کاربرد دارد. در گویش عربی سراب، فعل «است» و گونه های آن در سه وجه اخباری، التزامی و امری به کار می رود. کاربرد شناسه های عربی در ساختار فعلِ «است» در این گویش و ساخت فارسی آن تفاوت دارد.
تبیین نظام حاکم بر اقدامات حفاظتی معماران بومی با بهره گیری از دانش ضمنی معماران در جنوب خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش و اهمیت معماران بومی در خلق و تداوم معماری، قابل چشم پوشی نیست. این نقش، تنها منحصر به تولید اثر معماری نبوده و اقدامات تعمیراتی و حفاظتی را نیز شامل می شده است؛ به طوری که آنها را می توان منابعی مهم برای شناسایی نظام حاکم بر اقدامات حفاظتی در گذشته دانست. علی رغم این موضوع، معماران به عنوان اصلی ترین عاملان اقدام، واسطه انتقال دانش معماری به نسل های بعد و یکی از منابع شفاهی معماری و حفاظت، کمتر مورد استناد قرار گرفته اند؛ این در حالی است که دانش حاصل از تجارب ایشان، به عنوان دانش ضمنی حفاظت و بخشی از میراث ناملموس، قابل توجه است. مقاله پیش رو با تمرکز بر فهم این دانش ضمنی، به دنبال"تبیین نظام حاکم بر یک اقدام حفاظتی در میراث معماری" است که در راستای پاسخ به پرسش"تفکر و نظام حاکم (شرایط، اهداف و پاسخ ها) برای اقدام حفاظتی از منظر معماران بومی چیست و چه اجزایی دارد؟" شکل گرفته است. در جهت دست یابی به این هدف، در قالب یک مطالعه کیفی و با بررسی میدانی، داده های حاصل شده از طریق مصاحبه (گفتگو) نیمه ساختاریافته با گروهی از معماران بومی جنوب خراسان، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته اند. روش پژوهش مورد استفاده، برگرفته از روش نظریه زمینه ای است که با کُدگذاری و دسته بندی مؤلفه های ذهنی معماران در زمینه حفاظت فراهم شده است. پژوهش نشان می دهد دلایلی هم چون؛ نیازهای تعمیراتی، عدم پایداری، شرایط اضطراری کالبد، نیازهای روز و باورها و اعتقادات در کنار تأثیر شرایط زمینه (تغییر در مصالح و شیوه معماری، ارزش ها و باورها، هنجارها، مسائل و محدودیت ها) و دخیل (که شرایط معمار، نقش اصلی را در آن ایفا می کند)، منجر به اقدامات حفاظتی شده اند. هم چنین چگونگی تأمین هدف "پایداری در سازه و تداوم در عملکرد"، از طریق راهبردهای عمل-تعامل مانند تعمیر، نو ساختن، به روز رسانی و دوباره ساختن شناسایی شده است. در نهایت نیز با بررسی نتایج حاصل، تفکر حاکم بر اقدامات حفاظتی در جنوب خراسان مورد توجه قرار می گیرد.
تحلیلی بر سفال شیاردار خراسان جنوبی
منبع:
Sinus Persicus, Volume ۱, Issue ۲, July ۲۰۲۴
17 - 52
حوزههای تخصصی:
سفال فراوان ترین یافته ای است که در محوطه های باستانی به دست می آید. به همین دلیل بیشترین شناخت و آگاهی درباره برهمکنش های انسانی و تعاملات فرهنگی را نیز می توان از این داده فرهنگی به دست آورد، چرا که بسیاری از دوره بندی های تاریخی صورت گرفته، براساس مطالعه سفالینه های هر دوره انجام می شود. سفال های تولید شده در مناطق مختلف، تفاوت های اساسی با یکدیگر از نظر خمیره، نقش، نوع ساخت، حرارت و ... داشته و در دوره های مختلف نیز متنوع هستند، که بدون پیوند و یا تحت تأثیر مناطق پیرامونی بوده اند. جنوب خراسان و شرق ایران یکی از مناطقی است که با توجه به گستردگی مطالعات باستان شناختی در غرب ایران، کمتر بررسی شده است. در برخی از محوطه های جنوب خراسان، نوع خاصی از سفال که بیشتر به دوران تاریخی نسبت داده می شود و با نام سفال شیاردار سیستان شناخته می شود، رایج است. به نظر می رسد، گونه سفالی مورد مطالعه، تنها در محدوده سیستان (ایران و افغانستان) و بخش هایی از جنوب خراسان گسترش نیافته، بلکه دارای تنوع زیادی از لحاظ شکل و نوع اجرای شیار بر سفال است. سفال شیاردار در انواع مختلف و در یک بازه زمانی طولانی از پیش از تاریخ تا دوران اسلامی در منطقه رواج داشته است. هدف از این پژوهش، مطالعه، بررسی و معرفی انواع مختلف سفال شیاردار در پهنه فعلی خراسان جنوبی و سپس مطالعه پراکنش این گونه سفالی در مناطق پیرامونی و محدوده ایران فرهنگی است.
یافته هایی جدید از فرهنگ خراسان بزرگ (بلخی-مروی) در جنوب خراسان براساس شواهدی از محوطه سرتخته باراز قاینات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنوب خراسان و بالأخص منطقه قاینات، در سال های اخیر موردتوجه ویژه باستان شناسان قرار گرفته است. بررسی هایی که در دهه اخیر انجام گرفته، اطلاعات ارزشمندی را از این منطقه در اختیار جامعه باستان شناسی قرار داده است. جایگاه ویژه جغرافیایی و ارتباطی این منطقه به عنوان یک گذرگاه طبیعی میان آسیای مرکزی و شمال خراسان با جنوب شرق و فلات مرکزی ایران، موجب اهمیت ویژه آن در دوره های مختلف، بالأخص اوایل هزاره دوم پیش ازمیلاد گشته است. از مهم ترین تحولات هزاره دوم پیش ازمیلاد گسترش فرهنگی وارداتی به نام «فرهنگ خراسان بزرگ» (بلخی-مروی) در نیمه شرقی ایران است. یافته های اخیر نشان می دهند که این فرهنگ بخش هایی از جنوب خراسان را دربرگرفته است. داده های به دست آمده در محوطه های رزه درمیان، گوند فردوس و بکندای طبس شاهد این مدعاست که قبلاً به آن ها پرداخته شده است. محوطه سرتخته باراز یکی از استقرارهایی است که در کنار محوطه های نام برده دارای شواهدی از فرهنگ خراسان بزرگ در خراسان جنوبی است که کمتر موردتوجه قرار گرفته و در این پژوهش سعی بر آن است تا به معرفی این محوطه و گسترش فرهنگ خراسان بزرگ در منطقه جنوب خراسان پرداخته شود. این محوطه در منطقه قاینات در شمال خراسان جنوبی و در ناحیه ای کوهستانی واقع شده و به دلیل نزدیکی به مناطق روستایی، مورد آسیب فراوانی قرار گرفته است. این پژوهش در دو بخش میدانی و کتابخانه ای، با روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است. داده های اصلی پژوهش، طی بررسی منطقه قاینات در 1395 ه .ش. به دست آمده است. در مرحله بعدی این داده ها طی مطالعات کتابخانه ای مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفته اند. هدف از این نوشتار، تبیین گسترش فرهنگ خراسان بزرگ در جنوب خراسان با توجه به شواهد به دست آمده از این فرهنگ در محوطه سرتخته باراز است. به نظر می رسد که فرهنگ مذکور در نیمه اول هزاره دوم پیش ازمیلاد در جنوب خراسان گسترش داشته است.