مطالب مرتبط با کلیدواژه

دیابت نوع دو


۶۱.

مقایسه اثر تمرینات ترکیبی (مقاومتی - هوازی) با مصرف مکمل زنجبیل و دارچین بر برخی از شاخص های گلیسمی در زنان یائسه چاق مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرینات ترکیبی زنجبیل دارچین چاقی دیابت نوع دو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۶ تعداد دانلود : ۱۳۹
مقدمه و هدف: دیابت یک بیماری التهابی ناشی از عدم تعادل طولانی مدت سیستم ایمنی، سندرم متابولیک و انرژی اضافی مرتبط با چاقی است. تمرین ورزشی علاوه بر نقشی که در پیشگیری از دیابت دارد، به درمان دیابت نیز کمک میکند و حساسیت به انسولین و اختلالات سلامت مرتبط با دیابت را به میزان قابل توجهی با حداقل عوارض ناخواسته بهبود می بخشد.مواد و روش ها: در این تحقیق که از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بود، تعداد 23 نفر زن چاق مبتلا به دیابت به صورت نمونه در دسترس انتخاب و با استفاده از یک طرح یک سویه کور، به صورت تصادفی در دو گروه، تمرین ترکیبی و مصرف دارچین (12 نفر، قد 4.69± 154.17 سانتی متر، وزن 6.62±75.45 کیلوگرم، شاخص توده بدن 1.7±31.7 کیلوگرم بر مترمربع) و تمرین ترکیبی و مصرف زنجبیل (11 نفر، قد 4.03± 154.45 سانتی متر، وزن 6.09±75.18 کیلوگرم، شاخص توده بدن 1.56±31.46 کیلوگرم بر مترمربع) قرار گرفتند. افرادی که در گروه مصرف زنجبیل بودند به مدت هشت هفته روزانه 1500 میلی گرم پودر ریزوم زنجبیل و افرادی که در گروه مصرف دارچین بودند طبق همین برنامه اما کپسول دارچین دریافت می کردند. هر دو گروه هشت هفته، سه جلسه در هفته، تمرینات مقاومتی و تمرینات تناوبی هوازی (دویدن) را با شدت 85-75% ضربان قلب بیشینه انجام دادند. اندازه گیری شاخص ها 48 ساعت قبل از اولین جلسه تمرینی و پس از هشت هفته تمرینی برای تعیین تغییرات گلوکز، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین صورت گرفت. برای بررسی اختلاف میانگین متغیرهای موردنظر از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های تکراری استفاده شد. سطح معناداری 0.05>P < span lang="AR-SA"> در نظر گرفته شد.یافته ها: بین تغییرات شاخص گلوکز در گروه های مورد مطالعه تفاوت معناداری مشاهده نشد (0.05)، اما در شاخص انسولین و شاخص مقاومت به انسولین در گروه تمرینات ترکیبی و دارچین نسبت به گروه تمرینات ترکیبی و زنجبیل کاهش معناداری مشاهده شد (0.0001=P < span lang="AR-SA">).بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش به نظر می رسد برای بهبود شاخص های گلیسمی انجام تمرینات مقاومتی- هوازی و مصرف دارچین کارایی بهتری را نشان می دهد.
۶۲.

بررسی تغییرات نیمرخ لیپیدی به دنبال تمرینات ترکیبی (مقاومتی - هوازی) همراه با مصرف مکمل زنجبیل و دارچین در زنان یائسه چاق مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرینات ترکیبی مکمل زنجبیل دارچین چاقی دیابت نوع دو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۶ تعداد دانلود : ۱۳۰
مقدمه و هدف: دیابت، شایع ترین بیماری ناشی از اختلالات متابولیسمی و یکی از مهم ترین مشکلات بهداشت عمومی است. تمرینات ورزشی یکی از ارکان درمان دیابت نوع دوم در کنار درمان های پزشکی و تغذیه ای می باشد. در کنار درمان های پزشکی و تغذیه ای اجرای تمرینات ورزشی به عنوان یکی از روش های درمانی نوع 2 می باشد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تغییرات نیمرخ لیپیدی به دنبال  تمرینات ترکیبی (مقاومتی - هوازی) همراه با مصرف مکمل زنجبیل و دارچین در زنان یائسه چاق مبتلا به دیابت نوع دو است. مواد و روش ها: 23 زن چاق دیابتی به صورت هدفمند انتخاب شدند و به  صورت تصادفی در دو گروه، تمرین ترکیبی و مصرف زنجبیل (11 نفر) و تمرین ترکیبی و مصرف دارچین (12 نفر) قرار گرفتند. در دو گروه مصرف مکمل زنجبیل روزانه 1500 میلی گرم پودر ریزوم و دارچین روزانه 1500 میلی گرم بصورت کپسول، به مدت هشت هفته، دریافت می کردند. هر دو گروه هشت هفته، سه جلسه در هفته، تمرینات مقاومتی و تمرینات تناوبی هوازی (دویدن) را با شدت 85-75% ضربان قلب بیشینه انجام دادند. برای بررسی اختلاف میانگین متغیرها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های تکراری استفاده شد. سطح معناداری 0.05>P  در نظر گرفته شد.یافته ها: هشت هفته تمرینات ترکیبی منجربه کاهش معنادار مقادیر کلسترول، تری گلیسیرید و نسبت LDL/HDL شد (0.05>P < span lang="AR-SA">). اما تفاوتی در شاخص های مذکور بین دو گروه تمرینی با مصرف زنجبیل و دارچین وجود نداشت (0.05).بحث و نتیجه گیری: هر دو نوع تمرین ترکیبی و مصرف دارچین و تمرین ترکیبی و مصرف زنجبیل موجب بهبود نیمرخ لیپیدی در زنان یائسه چاق مبتلا به دیابت نوع دو می شود، که با توجه به افزایش اولیه آن در این بیماران، رویداد مطلوبی است.
۶۳.

آثار هشت هفته تمرینات استقامتی بر شاخص های کبد چرب، نیمرخ چربی و مقاومت به انسولین در زنان دیابتی مبتلا به کبدچرب غیرالکلی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین استقامتی ترکیب بدن نیمرخ چربی کبدچرب غیرالکلی دیابت نوع دو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۱ تعداد دانلود : ۱۳۰
مقدمه و هدف: بیماری کبدچرب غیرالکلی با رسوب چربی در سلول های کبدی مشخص می گردد و در صورت عدم کنترل ممکن است سبب فیبروز، سیروز و تخریب سلولی کبد گردد. پژوهش حاضر با هدف تعیین آثار 8 هفته تمرین استقامتی بر شاخص های ترکیب بدنی، نیمرخ چربی و کبد چرب در زنان دیابتی مبتلا به کبد چرب غیرالکلی اجرا شد.مواد و روش ها: در این مطالعه 30 زن دیابتی (سن 7±53 سال، قد 4±158 سانتی متر، وزن 9±75 کیلوگرم) دارای کبدچرب غیرالکلی شرکت کردند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (15=n) و تمرین (15=n) تقسیم شدند. تمرینات گروه تمرین به صورت دویدن در هر جلسه به مدت 30-45 دقیقه و شدت 60-70 درصد ضربان قلب ذخیره و سه جلسه در هفته و طی هشت هفته اجرا شد. آنزیم های کبدی، نیمرخ لیپیدی، قند خون، انسولین، شاخص مقاومت به انسولین، شاخص های ترکیب بدن و VO2max پیش و پس از پروتکل تمرینی ارزیابی شد. از روش آماری آنووا با اندازه گیری مکرر جهت تعیین تفاوت ها استفاده و سطح معنی داری آزمون ها P≤0.05 در نظر گرفته شد.یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر نشان داد که اثر تعاملی زمان × گروه در متغیرهای نیمرخ چربی (TG، TC، HDL و LDL)، آنزیم های کبدی (ALT و AST)، انسولین، مقاومت به انسولین، VO2max ، WHR، وزن و درصد چربی بدن معنادار می باشد. نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد که به جز در متغیر HDL که تغییر معناداری نداشت، سایر متغیرهای نیمرخ چربی در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری داشت (P<0.05). همچنین نتایج بین گروهی نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه های کنترل و تمرین، در فاکتورهای قندخون ناشتا، ALT، AST، TG، HDL ،LDL، انسولین، مقاومت به انسولین، VO2max ، WHR، وزن و درصد چربی بدن وجود دارد (P<0.05).بحث و نتیجه گیری: این نتایج پیشنهاد می کنند که تمرین هوازی با شدت متوسط می تواند از طریق جبران اثرات تخریبی دیابت نوع دو و کبدچرب غیرالکلی نقش مهمی را در بهبود این بیمارن ایفا کند. علاوه بر این انجام تمرینات هوازی می تواند از پیشرفت بیماری NAFLD جلوگیری کند.
۶۴.

تاثیر تمرین شنا بر سایتوکاین های التهابی درسرم موش های مبتلا به افسردگی-دیابت نوع دو

کلیدواژه‌ها: فاکتورنکروزتومورآلفا اینترلوکین1بتا دیابت نوع دو تمرین افسردگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۷ تعداد دانلود : ۶۸
مقدمه: مطالعات تجربی نشان داده دیابت نوع دو با اختلالات مرتبط با افسردگی ارتباط دارد. التهاب به عنوان یک مکانیسم رایج در دیابت نوع دو و افسردگی شناخته شده است. مطالعات متعدد نشان داده که ورزش شنا می تواند علائم مرتبط با افسردگی را کاهش دهد. هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرین شنا برسایتوکاینهای التهابی در سرم موش های مبتلا به افسردگی- دیابت نوع دو بود. روش: طرح پژوهش تجربی از نوع کارآزمایی تصادفی کنترل دار می باشد. جامعه آماری ، موش های نرC57BL6 نگهداری شده در انستیتو پاستور ایران سال 2021 می باشد. 40 موش بصورت تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی به 2 گروه(۲۰نمونه درگروه) تقسیم شد. یک گروه با غذایی پرچرب و استرپتوزوسین دیابتی شد. دیابتی ها 4 هفته تحت تمرین شنا قرار گرفتند. سپس، رفتارهای شبه افسردگی با ترجیح ساکارز، هایپوفاژی ناشی از تازگی، تعامل اجتماعی و تست تعلیق دم مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین سطوح گلوکز، انسولین و سایتوکاین های پیش التهابی مانند اینترلوکین1بتا و فاکتور نکروز تومورآلفا را در سرم حیوانات اندازه گیری کردیم. داده ها توسط گراف پدپریزم مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد دیابت نوع دو رفتارهای افسردگی را در موش به طور قابل توجهی افزایش می دهد. همینطور، ورزش شنا باعث کاهش رفتار شبه افسردگی در موش های دیابتی نوع دو و همچنین باعث کاهش گلوکز و سایتوکاین های التهابی در سرم موش های مبتلا به دیابت نوع دو شد. نتیجه گیری: در مجموع، این مطالعه نشان می دهد که ورزش شنا با کاهش التهاب در موش های دیابتی نوع دو، رفتار شبه افسردگی را کاهش می دهد. مطالعات بالینی بیشتری برای تایید این یافته ها در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مورد نیاز است.
۶۵.

تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر بیان ژن miR-30c و شاخص های گلایسمیک بافت قلب در موش های دیابتی نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بافت قلبی تمرین هوازی دیابت نوع دو miR-30c

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۱ تعداد دانلود : ۷۹
مقدمه: این مطالعه با هدف بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر بیان miR-30c بافت قلبی و شاخص های گلایسمیک موش های T2DM انجام شد.روش پژوهش: 20 سر موش صحرایی نر ویستار (28±239 گرم و 6-8 هفته ای) به طور تصادفی به چهار گروه (5=n) کنترل دیابتی، کنترل سالم، تمرین دیابتی، تمرین سالم تقسیم شدند. تعداد 10 سر از موش با غذای پرچرب 60% مصرف و سپس تزریق درون صفاتی استروپتوزوسین دیابتی شدند. گروه های تمرینی به مدت هشت هفته در یک برنامه تمرین هوازی روی نوارگردان (با سرعت 5-24 متر بر دقیقه) قرار گرفتند. غلظت گلوکز با روش گلوکز اکسیداز و غلظت انسولین خون ناشتا از طریق کیت الایزا و برای بررسی بیان ژن miR-30c از روش Real-time PCR استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون های تحلیل واریانس یک راهه و تعقیبی توکی، در سطح معنی داری 05/0≥P از طریق نرم افزار SPSSV27 صورت گرفت.یافته ها: هشت هفته ابتلاء به T2DM منجر به افزایش معنا دار گلوکز، انسولین و مقاومت به انسولین شد (001/0=P). هشت هفته تمرین هوازی منجر به کاهش معنا دار مقادیر گلوکز و مقاومت به انسولین شد (001/0=P). همچنین ابتلاء به دیابت منجر کاهش معنا دار بیان ژن miR-30c نسبت به گروه کنترل سالم شد (023/0=P). که این کاهش هرچند با هشت هفته تمرین هوازی تا حدودی نسبت به گروه کنترل دیابتی افزایش یافت، اما این افزایش معنا-دار نبود (05/0P≥).نتیجه گیری: به نظر می رسد مدت یا شدت تمرینی اعمال شده در مطالعه حاضر همچنان برای افزایش مقادیر بیان ژن miR-30c ناکافی است که نیاز به مطالعات بیشتری در این زمینه است.
۶۶.

تأثیر تمرین هوازی با مکمل عصاره هیدروالکلی میوه قره قات بر شاخص های گلایسمیک و بیان miR-195 در بافت قلب موش های صحرایی دیابتی شده نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین هوازی دیابت نوع دو قره قات miR-195

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۱۵
زمینه و هدف: میکرو RNAها و مکمل های آنتی اکسیدانی به عنوان اهداف درمانی بالقوه برای عوارض قلبی عروقی و هایپرگلیسمی ناشی از دیابت مطرح شده اند. این مطالعه به بررسی اثر تمرین هوازی همراه با عصاره هیدروالکلی میوه قره قات بر شاخص های گلایسمیک و بیان miR-195 در بافت قلبی رت های مبتلا به دیابت نوع دو پرداخته است. روش تحقیق: تعداد 24 موش های صحرایی نر نژاد ویستار (میانگین وزنی 20±200 گرم و سن هشت هفته) به طور تصادفی به چهار گروه کنترل دیابتی، دیابتی+مکمل، دیابتی+تمرین، و دیابتی+مکمل+تمرین تقسیم شدند. دیابت نوع دو با تغذیه رژیم پرچرب و تزریق استرپتوزوتوسین القا شد. گروه های دریافت کننده مکمل، روزانه ۲۵۰ میلی گرم بر کیلوگرم از وزن بدن عصاره قره قات دریافت کردند. پروتکل تمرینی شامل دویدن روی نوارگردان با سرعت ۱۸ تا ۲۴ متر در دقیقه، به مدت ۳۰ تا ۶۰ دقیقه به مدت هشت هفته و پنج روز در هفته اجرا شد. پس از پایان مداخله، گلوکز، انسولین، مقاومت به انسولین و miR-195 بافت قلبی اندازه گیری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون آماری آنالیز واریانس یک راهه با استفاده از نرم افزار SPSS در سطح معنی داری 05/0>p استفاده شد. یافته ها: پس از هشت هفته مداخله، گلوکز خون ناشتا و مقاومت به انسولین در تمامی گروه های مداخله نسبت به گروه کنترل دیابتی کاهش معنی داری نشان داد (p=0/001). سطح انسولین در گروه های دریافت کننده مکمل نسبت به گروه های دیابتی و تمرین به تنهایی، به طور معنی داری کاهش یافت (به ترتیب با p=0/002، p=0/001). بیان miR-195 در تمامی گروه های دیابتی+مکمل، دیابتی+تمرین و دیابتی+مکمل+تمرین؛ نسبت به گروه کنترل دیابتی، کاهش معنی داری داشت ( به ترتیب با p=0/001، p=0/001 ،p=0/01). نتیجه گیری: هر دو مداخله تمرین هوازی و مکمل دهی قره قات باعث بهبود شاخص های گلایسمیک و بیان miR-195 می شوند؛ و ترکیب مکمل دهی قره قات با تمرین هوازی اثرات مطلوب تری بر بیان miR-195 بافت قلبی موش های صحرایی دیابتی نوع دو دارد. 
۶۷.

تأثیر تمرین هوازی فزآینده و مکمل سین بیوتیک بر سختی شریانی و پروتئین واکنشی C در زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین هوازی مکمل سین بیوتیک دیابت نوع دو سختی شریانی پروتئین واکنشی C

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۸
مقدمه و هدف: استفاده از مکمل ها و تمرینات ورزشی جهت رفع اختلالات متابولیک و درمان بیماری ها رواج یافته است؛ هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر تمرین هوازی فزآینده و مکمل سین بیوتیک بر سختی شریانی و پروتئین واکنشی C (PRC) در زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع دو بود.  روش تحقیق: در این پژوهش نیمه تجربی، 39 زن مبتلا به دیابت نوع دو به طور تصادفی به سه گروه تمرین هوازی + دارونما، تمرین هوازی + مکمل سین بیوتیک و مکمل سین بیوتیک تقسیم شدند. برنامه تمرینی با شدت 40 تا 70 ضربان قلب ذخیره به صورت فزاینده در 12 هفته اجرا شد. آزمودنی های گروه مکمل، یک ساعت پس از صرف ناهار، یک عدد کپسول سین بیوتیک باکانت (109×1 CFU) را مصرف کردند. برای سنجش CRP، قندخون ناشتا، سطح انسولین پلاسما پس از حداقل ۱۰ ساعت ناشتایی، به میزان پنج سی سی خون از سیاهرگ بازویی اخذ گردید و به روش الایزا و با کیت های مخصوص اندازه گیری شد. از آزمون t زوجی برای مقایسه درون گروهی و از روش تحلیل واریانس یک راهه برای مقایسه تغییرات بین گروهی در سطح معنی داری 05/0>p استفاده شد. یافته ها: پس از مداخله شاخص پایی بازویی (ABI) در گروه تمرین هوازی+دارونما (03/0=p) و تمرین هوازی+مکمل سین بیوتیک (0/02=p) به طور معنی داری نسبت به پیش آزمون افزایش یافت. همچنین شاخص قلبی- عروقی مچ پایی (CAVI) در گروه تمرین هوازی+دارونما (0/002=p) و تمرین هوازی+مکمل سین بیوتیک (02/0=p)؛ و PRC در هر سه گروه تمرین هوازی+دارونما (001/0=p)، تمرین هوازی+مکمل سین بیوتیک (0001/0=p)، و گروه مکمل سین بیوتیک (002/0=p)؛ کاهش معنی داری را نشان داد. با این حال، سطوح سرمی گلوکز ناشتا، انسولین، شاخص مقاومت به انسولین، شاخص توده بدن و درصد چربی بدن در سه گروه تغییر معنی داری نکرد (05/0<p). همچنین، شاخص های  ABI (0/29=p)، CAVI (0/30=p)، PRC (0/48=p)، و انسولین (0/73=p)؛ تفاوت معنی داری بین گروه ها نداشت. نتیجه گیری: به نظر می رسد تمرین هوازی و مصرف سین بیوتیک در زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع دو، می تواند بر روند بهبود شاخص های سختی شریانی و PRC مؤثر باشد.
۶۸.

تأثیر تمرین هوازی بر بیان ژن mir-195 در بافت قلب موش های صحرایی مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین هوازی ژن miR-195 بافت قلب موش های صحرایی دیابت نوع دو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۱۷
مقدمه و هدف: در سال های اخیر رابطه بسیار نزدیکی بین miRNA و بیماری های دیابت و قلبی عروقی پیدا شده است. بنابراین، این تحقیق با هدف بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی بر بیان ژنmir-195 در بافت قلب موش های صحرایی مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.مواد و روش ها: برای این منظور، 18 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (با میانگین وزنی 240 گرم و میانگین سن 8 هفته ای) بصورت تصادفی به سه گروه 1) کنترل سالم، 2) کنترل دیابتی، و 3) تمرین دیابتی تقسیم شدند. برای القاء دیابت نوع دو، ابتدا یک رژیم غذایی پرچرب (60 درصد) به مدت دو هفته و سپس تزریق استرپتوزوسین در حالت ناشتا صورت گرفت. پروتکل تمرین دویدن روی تردمیل پنج روز در هفته با رعایت اصل اضافه بار در هفته اول با سرعت 10-5 متر در دقیقه به مدت 10-15 دقیقه و در هفته هشتم با سرعت 18-24 متر در دقیقه به مدت 60 دقیقه به دست آمد. برای بررسی بیان ژن miR-195 از روش Real-time PCR استفاده شد. از آزمون های تحلیل واریانس یک راهه و تعقیبی توکی، در سطح معنی داری 0.05≥P استفاده شد.یافته ها: هشت هفته ابتلاء به T2DM منجر به افزایش معنی دار در گلوکز و بیان ژن miR-195 شد (0.05≥P). با این حال هشت هفته تمرین هوازی منجر به کاهش معنی دار در گلوکز و بیان ژن miR-195  نسبت به گروه کنترل دیابتی شد (0.05≥P).نتیجه گیری: نتایج ما نشان داد که ورزش به ویژه تمرینات هوازی یک استراتژی مناسب برای کاهش miR-195 و بهبود عملکرد میوکارد در موش های دیابتی است.
۶۹.

اثربخشی درمان مثبت نگر بر خود مراقبتی و هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران زن مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خود مراقبتی دیابت نوع دو درمان مثبت نگر هموگلوبین گلیکوزیله

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۱۲
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان مثبت نگر بر خودمراقبتی و سطح هموگلوبین گلیکوزیله در زنان مبتلا به دیابت نوع ۲ بود. این مطالعه به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل انجام شد. ۳۰ زن مبتلا به دیابت نوع ۲ که در بازه زمانی خرداد تا تیرماه ۱۴۰۳ به بخش غدد بیمارستان شهید دکتر لبافی نژاد مراجعه کرده بودند، به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. سپس، شرکت کنندگان به طور تصادفی و با استفاده از نرم افزار اکسل در دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) تخصیص یافتند. گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه هفتگی (هر جلسه ۹۰ دقیقه) تحت درمان مثبت نگر قرار گرفت، درحالی که گروه کنترل تنها درمان های روتین بیمارستان را دریافت کرد. ابزار گردآوری داده ها شامل مقیاس خودمراقبتی دیابت و اندازه گیری سطح هموگلوبین گلیکوزیله بود که در سه مرحله (خط پایه، پس از مداخله، و پیگیری سه ماهه) جمع آوری شدند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ و روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چندمتغیری تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان داد که میانگین نمره خودمراقبتی در گروه مداخله به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود. همچنین، سطح هموگلوبین گلیکوزیله در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری داشت. این یافته ها نشان می دهد که درمان مثبت نگر می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر در بهبود خودمراقبتی و کاهش هموگلوبین گلیکوزیله در زنان مبتلا به دیابت نوع ۲ مورد استفاده قرار گیرد.
۷۰.

اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش نشانگان سایبر کندریا در بیماران دارای دیابت نوع دو در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نشانگان سایبر کندریا دیابت نوع دو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۱۲
زمینه: مطالعات مختلف نشان دادند که اضطراب سلامت به میزان بالایی در بیماران مبتلا به دیابت مشاهده می شود. این اضطراب می تواند زمینه ساز اختلال سایبرکندریا نیز باشد. علی رغم بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی سلامت روان بیماران مبتلا به دیابت نوع دو، در مورد اثربخشی این رویکرد درمانی بر کاهش نشانگان سایبرکندریا در بین بیماران مبتلا به دیابت، خلأ پژوهشی وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش نشانگان سایبرکندریا در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در شهر تهران انجام شد. روش: روش این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در مراکز درمانی شهر تهران (انجمن دیابت تهران و مرکز دیابت نیاوران) بودند (589 نفر) بود. برای انتخاب نمونه آماری، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) گمارش شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس شدت سایبرکندریا (مک الروی و شولین، 2014) استفاده شد. هم چنین برای اعضای گروه آزمایش، 8 جلسه 90 دقیقه ای از پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز و همکاران، 2006؛ هیز و همکاران، 1999) برگزار شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون تحلیل واریانس طرح درون گروهی- بین گروهی و نرم افزار SPSS-20 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تمامی مؤلفه های سایبرکندیا در گروه آزمایش مؤثر بود (001/0 P<) و این کاهش، پایداری خود را در مرحله پیگیری نیز حفظ شد (05/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر پیشنهاد می شود، روان شناسان حوزه سلامت از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای کاهش نشانگان اضطراب سلامت، به ویژه در افراد مبتلا به سایبرکندریا استفاده کنند.
۷۱.

اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر کاهش نشانگان سایبر کندریا در بیماران دارای دیابت نوع دو شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: درمان شناختی رفتاری نشانگان سایبر کندریا دیابت نوع دو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۱۶
زمینه: مطالعات مختلف نشان داده است سایبرکندریا یک اختلال اضطرابی قابل درمان بوده و علائم آن در بیماران مبتلا به دیابت نیز می تواند با مداخلات روانشناختی کاهش پیدا کند. از جمله درمان های رایج برای اختلالات اضطرابی، درمان شناختی-رفتاری است که در مورد اثربخشی آن بر کاهش نشانگان سایبرکندریا در بین بیماران مبتلا به دیابت، خلأ پژوهشی وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر کاهش نشانگان سایبرکندریا در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در شهر تهران انجام شد. روش: روش این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در مراکز درمانی شهر تهران (انجمن دیابت تهران و مرکز دیابت نیاوران) بودند (589 نفر) بود. برای انتخاب نمونه آماری، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) گمارش شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس شدت سایبرکندریا (مک الروی و شولین، 2014) استفاده شد. هم چنین برای اعضای گروه آزمایش، 8 جلسه 90 دقیقه ای از پروتکل درمان شناختی-رفتاری (ویلسون و برانچ، 2019؛ بورن، 2011) برگزار شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون تحلیل واریانس طرح درون گروهی–بین گروهی و نرم افزار SPSS-20 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری بر کاهش تمامی مؤلفه های سایبرکندیا در گروه آزمایش مؤثر بود (001/0 P<) و این کاهش، پایداری خود را در مرحله پیگیری نیز حفظ شد (05/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر پیشنهاد می شود، روان شناسان حوزه سلامت از درمان شناختی-رفتاری برای کاهش نشانگان و درمان اضطراب سلامت، به ویژه در افراد مبتلا به سایبرکندریا استفاده کنند.
۷۲.

اثربخشی آموزش درمان مبتنی بر شفقت بر اجتناب شناختی و نشخوار فکری در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: درمان مبتنی بر شفقت اجتناب شناختی نشخوار فکری دیابت نوع دو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۸
زمینه: بیماران مبتلا به دیابت نوع دو اغلب با چالش های روانشناختی مانند اجتناب شناختی و نشخوار فکری مواجه هستند که می توانند مدیریت بیماری را دشوارتر کنند. آموزش درمان مبتنی بر شفقت (CFT) به عنوان یک رویکرد روانشناختی نوظهور، پتانسیل کاهش این مشکلات را دارد. با این حال، مطالعات محدودی به بررسی اثربخشی این روش در بیماران دیابتی پرداخته اند، که نشان دهنده شکاف پژوهشی در این حوزه است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش درمان مبتنی بر شفقت بر اجتناب شناختی و نشخوار فکری در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو شهر اراک انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 (غیر وابسته به انسولین) شهر اراک در مهر ماه سال 1401 بود که تعداد 40 نفر از بیماران، به شیوه نمونه گیری هدفمند، انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 N=) و گواه (20 N=) گمارش شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه نشخوار فکری (نولن- هوکسیما و مارو، 1991) و اجتناب شناختی (سکستون و داگاس، 2008) بود. برای گروه آزمایش، درمان مبتنی بر شفقت به صورت هشت جلسه گروهی هفته ای دوبار به مدت 80 دقیقه برگزار شد و گروه گواه، مداخله ای دریافت نکرد. در این پژوهش، جهت تحلیل داده ها، از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 25 استفاده شد. یافته ها: یافته های مطالعه حاضر نشان داد که آموزش درمان مبتنی بر شفقت به طور معناداری باعث کاهش اجتناب شناختی (05/0 P<) و نشخوار فکری (05/0 P<) در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو شد. همچنین، این بهبودی در دوره پیگیری نیز پایدار و معنادار بود (05/0 P<). نتیجه گیری: یافته های این مطالعه حاکی از آن است که آموزش درمان مبتنی بر شفقت می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر در کاهش مشکلات روانشناختی بیماران دیابتی مورد استفاده قرار گیرد. این رویکرد می تواند در برنامه های مراقبت جامع دیابت ادغام شود تا به بهبود کیفیت زندگی و مدیریت بهتر بیماری کمک کند.
۷۳.

ویژگیهای روان سنجی پرسشنامه خودتنظیمی درمان در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خودتنظیمی درمان دیابت نوع دو ساختار عاملی پایایی روایی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۸
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه خودتنظیمی درمان (TSRQ) در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش و مواد: این پژوهش توسعه ای و از نظر روش گردآوری داده ها در زمره مطالعات توصیفی و اعتباریابی آزمون قرار داشت. جامعه آماری پژوهش را بیماران مبتلا به دیابت نوع دو شهر مشهد در پائیز 1402 تشکیل می دادند. دو گروه نمونه 201 نفری و 283 نفری از این بیماران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های خودتنظیمی درمان (TSRQ)، شایستگی ادراک شده (PCS)، سرزندگی ذهنی (SVS)، رضایت از زندگی (SWLS) و فشار روانی (K6) را تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل داده با تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی، رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس چندمتغیره و با استفاده از نرم افزار های SPSS.27 و Amos.24 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پرسشنامه خودتنظیمی درمان (TSRQ) از ساختاری دو عاملی برخوردار است. واریانس تبیین شده برای بعد رعایت رژیم دارویی و کنترل قندخون برابر با 58/81 درصد و در بعد برنامه غذایی و فعالیت بدنی برابر با 40/85 درصد بود. تحلیل عاملی تاییدی نیز این ساختار را تأیید کرد. همسانی درونی مقیاس با آلفای کرونباخ و دو نیمه کردن به تأیید رسید. روایی پیش بین در ارتباط با شایستگی ادراک شده، سرزندگی، رضایت از زندگی و فشار روانی در سطح مطلوبی قرار داشت (01/0>P). بین قندخون ناشتا (FBS) با هیچ یک از ابعاد خودتنظیمی درمان دیابت رابطه معناداری وجود نداشت (05/0<P). تحلیل واریانس چندمتغیره نیز تفاوت هایی را بر حسب سال های ابتلا به دیابت، جنسیت، سن، وضعیت تأهل، میزان تحصیلات و وضعیت اشتغال تفاوت های معناداری در خودتنظیمی دیابت نشان داد (01/0>P). نتیجه گیری: به نظر می رسد، پرسشنامه خودتنظیمی درمان (TSRQ) در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو از ویژگی های روان سنجی مناسبی برخوردار بوده و می تواند در ارزیابی توانایی خودمدیریتی و خودتنظیمی این بیماران و کمک به بهبود آنان سودمند واقع شود.
۷۴.

مقایسه اثربخشی درمان مثبت نگر و مدل الگوی توانمند سازی خانواده مبتنی بر شفقت به خود بر خود مراقبتی و هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران زن مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خود مراقبتی دیابت نوع دو درمان مثبت نگر مدل الگوی توانمند سازی خانواده مبتنی بر شفقت به خود هموگلوبین گلیکوزیله

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹ تعداد دانلود : ۱۷
هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان مثبت نگر و مدل الگوی توانمند سازی خانواده مبتنی بر شفقت به خود بر خودمراقبتی و هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران زن مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش شناسی: در یک مطالعه نیمه آزمایشی با گروه کنترل و پیش آزمون و پس آزمون، 45زن مبتلا به دیابت نوع دو که از خرداد تا تیر ماه 1403 مراجعه کننده به بخش غدد بیمارستان شهید دکتر لبافی نژاد شهر تهران بودند با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. سپس آزمودنیها به طور تصادفی و از طریق نرم افزار اکسل آفیس در دو گروه آزمایش(گروه آزمایش اول تحت درمان درمان مثبت نگر (n=15)؛ گروه آزمایش دوم تحت درمان مدل الگوی توانمند سازی خانواده مبتنی بر شفقت به خود (n=15) و یک گروه کنترل (n=15) تحت درمان های روتین بیمارستان قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ی مقیاس خودمراقبتی دیابت و هموگلوبین گلیکوزیله در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سه ماهه جمع آوری شدند. داده ها در نرم افزار آماری SPSS نسخه 21 وارد و با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که در مرحله پیش آزمون بین سه گروه تفاوت معنی داری وجود نداشت که حاکی از همگن بودن سه گروه و مقایسه پس آزمون ها در سه گروه حاکی از وجود تفاوت معنی دار است که این مساله نشان دهنده اثربخشی گروه درمان مثبت نگر و گروه توانمندسازی خانواده مبتنی بر شفقت بوده است. همچنین مقایسه پیگیری در سه گروه آزمایش نیز حاکی از وجود تفاوت معنی دار است که این مساله نشان دهنده پایداری اثربخشی در دو گروه آزمایش می باشد. جهت بررسی اثربخشی درمان مثبت نگر بر ابعاد خودمراقبتی و هموگلوبین گیلکوزیله از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیری استفاده شد (001/0 < P). همچنین مشخص شد که بین دو گروه آزمایش در مرحله پس آزمون و پیگیری نیز تفاوت معنی داری وجود دارد و مقایسه میانگین ها حاکی از اثربخشی گروه توانمندسازی خانواده مبتنی بر شفقت به خود در برابر درمان مثبت نگر بود. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که مدل الگوی توانمند سازی خانواده مبتنی بر شفقت به خود می تواند در بهبود خود مراقبتی و هموگلوبین گلیکوزیله در زنان مبتلا به دیابت نوع II موثر باشد.