۱.
زمینه و هدف: یادگیری الکترونیکی به عنوان یکی از شیوه های نوین آموزشی می تواند بر ابعاد مختلف رفتاری و روانی دانش آموزان تأثیر بگذارد. از سوی دیگر، پرخاشگری و سلامت روانی از مهم ترین شاخص های تربیتی در دوران نوجوانی به شمار می روند. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف مدل یابی روابط ساختاری یادگیری الکترونیکی و پرخاشگری با نقش میانجی سلامت روانی در میان دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر بهشهر انجام شد. روش کار: پژوهش حاضر از حیث روش توصیفی و از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کلیه دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر بهشهرکه در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند. تعداد جامعه آماری بنا بر استعلام از واحد آمار اداره آموزش و پرورش شهرستان بهشهر برابر با 850 نفر بود. حجم نمونه طبق جدول کرجسی و مورگان 265 نفر از طریق روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار تحقیق شامل سه پرسشنامه یادگیری الکترونیکی واتکین و همکاران (2004)، پرخاشگری اهواز زاهدی فر و همکاران (1379) و سلامت روان گلدبرگ (1972) بود و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و نرم افزار Pls استفاده شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که بین یادگیری الکترونیکی و پرخاشگری با نقش میانجی سلامت روانی دانش آموزان رابطه وجود دارد. همچنین بین یادگیری الکترونیکی و سلامت روانی، بین سلامت روانی و پرخاشگری و بین یادگیری الکترونیکی و پرخاشگری دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر بهشهر رابطه وجود دارد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد که بین یادگیری الکترونیکی و پرخاشگری با نقش میانجی سلامت روانی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد. این نتیجه بیانگر آن است که سلامت روانی می تواند نقشی تعیین کننده در جهت دهی اثرات یادگیری الکترونیکی بر رفتارهای پرخاشگرانه ایفا کند. بنابراین، تقویت سلامت روانی دانش آموزان از طریق مداخلات آموزشی و مشاوره ای می تواند به کاهش پرخاشگری و بهره گیری مثبت تر از ظرفیت های یادگیری الکترونیکی منجر شود.
۲.
مقدمه و هدف: با توجه به نقش محوری استادان در ارتقای کیفیت آموزش عالی، توجه به بالندگی حرفه ای آنان ضرورتی اجتناب ناپذیر است. رویکرد تربیت استاد فکور می تواند با ایجاد تغییر در نگرش و عملکرد استادان، زمینه ساز ارتقای فردی، سازمانی و حتی فراسازمانی در دانشگاه ها شود، بنابراین هدف این مطالعه شناسایی پیامدهای به کارگیری مدل بالندگی حرفه-ای استادان با رویکرد تربیت استاد فکور در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری بود.روش کار: روش مطالعه آمیخته بود که جامعه آماری در بخش کیفی شامل تمام خبرگان و صاحب نظران دانشگاهی که هیات علمی دانشگاه های آزاد اسلامی استان مازندران بود که براساس قانون اشباع نظری 15 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و در بخش کمّی نیز جامعه آماری شامل کلیه اساتید تمام وقت و نیمه وقت و مدعو دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری مشغول به فعالیت در سال تحصیلی 1403-1402 به تعداد 540 نفر بود و حجم نمونه ی آماری بر اساس فرمول کوکران تعداد 225 نفر با روش نمونه گیری تصادفی در نظر گرفته شد. برای جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش از پرسشنمه محقق ساخته حاصل از بخش کیفی بود. روش تحلیل داده ها در بخش کیفی کدگذاری و در بخش کمی استفاده از نرم افزارهای SPSS-v23، AMOS بود.یافته ها: نتایج نشان داد که 3 مولفه (فردی، سازمانی و فراسازمانی) به عنوان پیامدهای اصلی شناسایی شدند که بر مدل بالندگی حرفه ای استادان با رویکرد تربیت استاد فکور تاثیر دارند. نتایج آزمون تی نشان می دهد که بیش ترین پیامد اصلی موثر ، پیامدهای " فردی" با مقداره آماره (339/19= t) بوده و کم ترین پیامد اصلی موثر نیز پیامدهای " فراسازمانی" با مقداره آماره (049/9= t) می باشد. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها، بالندگی حرفه ای استادان با رویکرد تربیت استاد فکور بیشترین اثر را در سطح فردی و سپس در سطح سازمانی و فراسازمانی بر جای می گذارد.
۳.
زمینه و هدف: گسترش فناوری های نوین پزشکی مانند هوش مصنوعی و جراحی رباتیک، چالش های حقوقی بی سابق های در تبیین مبانی مسئولیت مدنی ایجاد کرده است. این پژوهش با هدف تحلیل این چالش ها و ارائه راهکارهای مناسب برای نظام حقوقی ایران انجام شد.روش کار: این مطالعه با روش توصیفی-تحلیلی و با گردآوری کتابخانه ای داده ها از متون حقوقی، قوانین و مقالات معتبر انجام شد. داده ها با استفاده از استدلال قیاسی و تحلیل منطقی مورد بررسی قرار گرفت.یافته ها: یافته ها نشان داد مفاهیم سنتی تقصیر و رابطه سببیت در برابر پیچیدگی های فناوری های نوین ناکارآمد هستند. مشخص گردید که توزیع مسئولیت میان ارائه دهندگان خدمات، توسعه دهندگان فناوری و مؤسسات درمانی نیازمند بازتعریف است. همچنین خلأ قانونی موجود منجر به بلاتکلیفی حقوقی برای بیماران و ارائه کنندگان خدمات شده است.نتیجه گیری: نظام حقوقی ایران نیازمند تصویب قانون خاص با رژیم مسئولیت ترکیبی (تقصیر و محض)، ایجاد صندوق جبران خسارت و تعیین استانداردهای شفاف است. این اقدامات ضمن حمایت از حقوق بیماران، امنیت حقوقی لازم برای توسعه نوآوری در حوزه سلامت را فراهم می کند.
۴.
مقدمه و اهداف: مولتیپل اسکلروزیس (MS) یک اختلال التهابی مزمن در سیستم عصبی مرکزی (CNS) است که با دمیلیناسیون، تخریب عصبی و تظاهرات بالینی متغیر مشخص می شود. در میان عملکردهای فیزیکی که توسط مولتیپل اسکلروزیس (MS) مختل می شوند، توانایی راه رفتن اغلب مهم تر از همه در نظر گرفته می شود. افراد مبتلا به MS نسبت به افراد همتای سنی، نوسان وضعیتی بزرگتر و سرعت راه رفتن آهسته تری دارند. هدف از این مطالعه مقایسه تاثیر مصرف آلفا لیپوئیک اسید با کورکومین بر شاخص های استرس اکسیداتیو و مشخصات بالینی افراد مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس بود.مواد و روش: نمونه آماری این مطالعه شامل 45 بیمار مبتلا به MS از نوع عود کننده- فروکش کننده RRMS بودند که بر اساس نوع درمان و وضعیت ناتوانی به دو گروه تجربی و کنترل همگن شدند. گروه تجربی اول 2 کپسول 300 میلی گرمیALA، گروه تجربی دوم 2 کپسول 300 میلی گرمی کورکومین و آزمودنی های گروه کنترل دو کپسول دارونما (گروه کنترل) به مدت دو ماه (هر روز ساعت 10 صبح) مصرف کردند. یک روز قبل و بعد از دوره از از آزمودنی ها آزمون توسعه یافته زمان بلند شدن و راه رفتن گرفته شد.یافته ها: نتایج آزمون تی همبسته نشان داد در گروه های تجربی پس از یک هفته کاهش معنی داری در نمرات ناتوانی (05/0< P) و زمان بلند شدن و راه رفتن مشاهده شد؛ نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد بین سه گروه در تمامی شاخص ها تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0< P) و گروه تجربی کورکومین نمرات بیشتری نسبت به گروه ALA داشتند .نتیجه گیری: ALA می تواند عملکرد راه رفتن را به دلیل افزایش عملکرد عضلات اسکلتی به جای تغییر عملکرد CNS بهبود بخشد. ALA از عملکرد میتوکندری به عنوان یک عامل مشترک ضروری برای پیروات دهیدروژناز در طول تنفس هوازی پشتیبانی می کند و علاوه بر محافظت CNS در سنتز اسیدهای نوکلئیک میتوکندریایی نقش دارد.
۵.
مقدمه و هدف: زندگی زناشویی یکی از مهم ترین و پیچیده ترین عرصه های روابط انسانی است که کیفیت آن تأثیر مستقیم بر سلامت روان، رضایت فردی، رفاه اجتماعی و حتی سلامت جسمانی زوجین دارد. به همین منظور پژوهش حاضر به بررسی پیش بینی صمیمیت زناشویی بر اساس رضایت زناشویی در افراد متأهل پرداخت.روش کار: طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری در این پژوهش شامل تمامی زوجین دانشگاه های آزاد اسلامی استان مازندران بود که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند که بنا بر استعلام تعداد 450 زوج شناسایی شد. نمونه ی مورد مطالعه با توجه به پژوهش های پیشین شامل 45 زوج از اعضای جامعه آماری بود. روش نمونه-گیری در این پژوهش، نمونه گیری در دسترس بود. پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (1989) و صمیمیت زناشویی ویرینگ (1983) برای گردآوری داده ها استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان می دهد که رضایت زناشویی به طور معناداری پیش بینی کننده ی صمیمیت زناشویی می باشد (001/0 P< و 31/0- =B). همچنین این نتایج نشان می دهد که حدود 9 درصد از واریانس صمیمیت زناشویی توسط رضایت زناشویی تبیین می شود. نتیجه گیری: به طور کلی، یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که رضایت زناشویی نقش مؤثری در پیش بینی صمیمیت زناشویی دارد و افزایش رضایت زوجین می تواند به شکل گیری روابط عاطفی نزدیک تر و تعمیق احساس نزدیکی و اعتماد متقابل منجر شود. هرچند رضایت زناشویی تنها بخشی از واریانس صمیمیت را توضیح می دهد، اما تأثیر قابل توجهی بر کیفیت تعاملات، مهارت های ارتباطی و پایداری رابطه دارد. این نتایج اهمیت توجه به ارتقای رضایت در برنامه های مشاوره ای و آموزشی زوجین را نشان می دهد و بیانگر این است که بهبود رضایت زناشویی نه تنها سلامت روانی و عاطفی زوجین را ارتقا می دهد، بلکه زمینه ساز صمیمیت پایدار و رضایت بلندمدت در زندگی مشترک خواهد بود.
۶.
زمینه و هدف: دنیای معاصر سلامت، شاهد تحولی شگرف و بی سابقه تحت تأثیر فناوری های دیجیتال است لذا هدف از این تحقیق تحلیل حقوقی مأموریتهای جدید سازمان نظام پزشکی در عصر فناوریهای دیجیتال سلامت (Health Tech) بود.روش کار: روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی بوده و از نوع تحقیقات کاربردی محسوب می گردد. داده های مورد نیاز مطالعه ی کتابخانه ای و بررسی اسناد فراهم خواهد شد. جامعه ی آماری تحقیق شامل کلیه ی متون، اسناد و قوانین مرتبط با موضوع پژوهش می باشد.یافته ها: ایران از پتانسیل بالایی برای رشد در حوزه ی فناوری های سلامت برخوردار است. یک چارچوب نظارتی واضح، پیش بینی پذیر و منطبق با استانداردهای جهانی، نه تنها به عنوان یک عامل «حفاظتی»، بلکه به عنوان یک «تسهیل گر» و «اعتمادساز» برای سرمایه گذاری، نوآوری و توسعه ی کسب وکارهای ایرانی در این عرصه عمل خواهد کرد.نتیجه گیری: تحولات دیجیتال در حوزه سلامت، سازمان نظام پزشکی را با چالش ها و فرصت های بی سابقه ای مواجه ساخته است. گسترش فناوری هایی مانند پزشکی از راه دور، هوش مصنوعی و پلتفرم های سلامت دیجیتال، ضرورت بازتعریف مأموریت ها و سازوکارهای نظارتی این نهاد را آشکار کرده است.