بحران جهانی 1929 م (1308 ه.ش) اقتصاد بسیاری از کشورها را تحت تأثیر قرار داد؛ اما تأثیر آن بر اقتصاد کشورهای جهان سوم و حاشیه ای که بیشتر به تولید مواد خام صادراتی می پرداختند، به مراتب بیشتر از کشورهای صنعتی و پیشرفته بود. در مقطع زمانی مورد بحث، به دلیل ضعف در ساختار اقتصادی، سنتی بودن اقتصاد و نداشتن صنایع پیشرفته در داخل، ایران به صورت یکی از تولیدکنندگان مواد خام صادراتی کشورهای اروپایی عمل می کرد. یکی از مهم ترین کالاهای خام صادراتی ایران تریاک بود که درآمد حاصل از صادرات آن برای اقتصاد ایران بسیار اهمیت داشت و هرگونه مشکل و وقفه ای در امر صادرات آن دولت را با مشکل مواجه می کرد و به چاره اندیشی وامی داشت.
در این پژوهش، با استفاده از روش تحلیلی و با تکیه بر اسناد منتشرنشده، روزنامه ها و نشریات دوره ی پهلوی اول، تأثیر بحران جهانی سال 1929 بر تجارت تریاک در ایران و اقدامات دولت در واکنش به این بحران عظیم جهانی را بررسی می کنیم. دستاوردهای پژوهش نشان دهنده ی تأثیرپذیری اقتصاد وابسته و حاشیه ای ایران از تحولات اقتصادی بازارهای خارجی است؛ بنابراین می توانیم بگوییم که ایران باوجود داشتن اقتصاد حاشیه ای، متحمل خسارت زیادی شد؛ زیرا تریاک یکی از مهم ترین کالاهای صادراتی کشور در مقطع زمانی موردنظر بود و بحران می توانست کاهش قیمت، کاهش صادرات در بازارهای جهانی و درنتیجه کسری درآمد حاصل از صادرات تریاک را برای اقتصاد ایران به دنبال داشته باشد.
مهمترین ریشه ها یا عوامل تاریخی - جامعه شناختی موثر بر ناکامی و عدم تحزب نهادمند در ایران در یک سده اخیر چه بوده اند؟ فرضیه تحقیق: دلایلی همچون درگیر شدگی شدید احزاب در جنگ قدرت، نخبه گرایانه بودن احزاب و فاصله گیری آنها از توده ها و عدم اهتمام به تربیت سیاسی و اجتماعی توده ها، رقابت غیر قاعده مند، غیر نهادمند و ستیزه جویانه احزاب، وابستگی به حکومت و قدرت های خارجی، عدم تعهد عملکردی احزاب به فرهنگ مشارکتی و حکومت اقتدارگرا مانع از تحزب نهادمند و سالم شده اند. در این تحقیق، ناکامی تحزب و عدم تحزب نهادمند به عنوان متغیر وابسته و دلایل یا عوامل تاریخی و جامعه شناختی یاد شده در فرضیه به عنوان متغیرهای مستقل تحقیق هستند. از نظریه های جامعه شناختی سیاسی مرتبط با پیش شرایط نهادی، فرهنگی و اجتماعی مرتبط با تحزب نهادمند برای تدوین فرضیه ها و پاسخ گویی به سوالات و اثبات فرضیه استفاده شده است. نتیجه کلی آن است که آن چه که در یک سده پیش دیده شده است عمدتا رقابت سیاسی و حزبی ناسالم و غیر نهادمند قدرت بنیاد بوده است و این امر، منجر به بی اعتمادی عمومی مردم به احزاب شده است.
مسئله نفت شمال ایران که بعد از جدا کردن پنج استان شمالی از امتیاز دارسی (تبعه بریتانیا) در عصر قاجار به سال 1319ق./ 1901م. مطرح شد، در تاریخ معاصر این کشور، جایگاه ویژه ای را از آن خود کرده است. ناصرالدین شاه قاجار در 1313ق. طی فرمانی، اجازه استخراج نفت در تنکابن، کجور، کلارستاق (مازنداران) را به محمد ولیخان خلعتبری داده است. خلعتبری بعداً این امتیاز را به خوشتاریا واگذار نمود. خوشتاریا نیز این امتیاز را به انگلیسی ها فروخت. بدین صورت بخشی از تاریخ نفت شمال آغاز شد. در این مقاله، این مسئله از آخرین روزهای سلطنت ناصرالدین شاه قاجار تا پایان سلطنت رضاشاه مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از نگارش این نوشتار، پاسخ دادن به این پرسش است که موضوع نفت شمال و رقابت روس و انگلیس بر سر تحصیل آن، چه تأثیری بر سیاست خارجی ایران در دوره ی رضاشاه داشت؟ در این مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با شیوه کتابخانه ای اسنادی به این مسئله پرداخته می شود. یکی از شاخصه های مهم سیاست خارجی ایران در آن زمان، رقابت انگلیس و روس بر سر احراز این امتیاز است و پس از انقلاب اکتبر روسیه، رقابت انگلیس بر سر این قضیه با اتحاد جماهیر شوروی ادامه پیدا کرد. آمریکا هم که با اعتراض به امتیاز خریداری شده انگلیس از خوشتاریا وارد این میدان شد، با استفاده از سیاست خارجی دولت ایران و از آن جمله رضاخان که سعی در ایجاد نیروی سوم به منظور کاهش نفوذ انگلیس و شوروی داشتند، موازنه این رقابت را به نفع خود تغییر داد و امتیاز نفت شمال توسط دولت ایران به شرکت های آمریکایی داده شد. این قدرت سوم که کشور آمریکا بود، همانند روس و انگلیس به منابع نفتی ایران چشم داشت. در نهایت این سیاست رضاخان به نتیجه ای نرسید.
ماندگاری چهره رجال برجسته تاریخ، بسته به گام های استواری است که در زندگی برداشته اند. گویی مدرس(ره) در زمره رجالی است که گام های خود را در سنگ فرو برده که رد آن این چنین پایدار مانده است. او مانند اسطوره ای بود که دقیقاً در گلوگاه تاریخ معاصر ایران فرود آمده بود و نقش تاریخی خود را به گونه ای ایفا کرد که از باد و باران ندیده گزند. اگر با دقت و ذکاوت به ژرفای تاریخ معاصر ایران فرو رویم، در می یابیم که مدرس (ره) در سخت ترین و حساس ترین برهه های تاریخ تحولات ایران، گام های ماندگاری برداشته است که آثار آن تا هم اکنون و تا سال ها پس از این هم برجاست. گام هایی که نه بر خاک و ماسه و برف، بلکه بر سنگفرش های زمخت عصر رضاخانی برداشته شود و برجای بماند حرف دیگری است.توجه عمیق او به اندیشه ترقی و پایبندی شدیدش به اصول دیانت، رفتارها و اندیشه های سیاسی او را نوین و روزآمد ساخته است؛ به گونه ای که پس از گذشت نزدیک به یک قرن، آرای سیاسی --- اجتماعی او با مسائل امروز مطابقت دارد. آنچه در این مختصر مورد اشاره و بازشناسی قرار گرفته، توجه به مقوله قانون گرایی و مجلس گرایی در اندیشه و فعل اوست. مقوله ای که معمولاً در فرهنگ واژگان سیاسی غرب تحت عنوان پارلمانتاریانیسم (Parlimentarianism) بررسی می شود، اما بنیادهای آن در اندیشه های سیاسی --- اجتماعی سید به گونه دیگری است.