منطقه قفقاز در طول تاریخ یکی از مناطق استراتژیک جهان به شمار می آمد. اهمیت ژئوپلیتیکی این منطقه عمدتاً ناشی از نقش کوه های قفقاز می باشد که همچون سدی این منطقه را به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم کرده اند. با تشکیل دولت ایلخانان در ایران و جنوب کوه های قفقاز و دولت اردوی زرین در شمال قفقاز یعنی دشت قپچاق بار دیگر اهمیت ژئوپلیتیک منطقه قفقاز برجسته شد. خانات اردوی زرین که پیش از ایلخانان در شمال قفقاز حضور داشتند همواره به قفقاز جنوبی دست اندازی می کردند. با تشکیل دولت ایلخانان منطقه قفقاز به متصرفات هلاگو اضافه شد. این مسئله نگرانی خانات اردوی زرین را در پی داشت. ایلخانان که به اهمیت منطقه قفقاز پی برده بودند پایتخت خود را در نزدیکی این منطقه بنا کرده اند تا مانع از افتادن این منطقه به دست رقیب خود یعنی اردوی زرین بشوند. این رقابت، دو امپراتوری را به اتخاذ سیاست های خاصی در روابط با یکدیگر و یا در روابط بین الملل نمود که در این مقاله کوشش می شود برخی از مهم ترین این اقدامات مورد بررسی قرار گیرد. روش تحقیق در این مقاله تاریخی است.
از جمله سرزمین هایی که توسط مغولان فتح شده و سپس به عنوان منطقه تابع ایلخانان اداره می شد، جنوب قفقاز بود. در دوره ایلخانان، حکومت باگراتیون قدرت برتر در این منطقه بود و امرای این نواحی به جز مناطقی خاص در اران و قراباغ که به طور مستقیم اداره می شد، وابسته و تحت فرمان حکومت باگراتیون بودند. عوامل چندی بر سیاست و روابط حاکمان جنوب قفقاز و ایلخانان تأثیر می گذاشت. مقاله حاضر به دنبال تبیین و تحلیل تحولات مربوط به جنوب قفقاز در پیوند با ایلخانان از منظر دینی است و می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که سیاست خارجی ایلخانان از جمله سیاست مذهبی آنان، چه تأثیری بر اوضاع مسیحیان این منطقه در دوره حکومت ایلخانی داشت؟ یافته های این تحقیق که به صورت کتابخانه ای و اسنادی صورت گرفته است، نشان می دهد جنوب قفقاز به دلیل موقعیت راهبردی و ادعاهای ارضی اردوی زرین در این منطقه، اهمیتی خاص برای ایلخانان داشت. ایلخانان غیرمسلمان تلاش می کردند تا علاوه بر سیاست های معمول به وسیله اعطای امتیازات به مسیحیان منطقه از اتحاد آنان با اردوی زرین جلوگیری کرده و از دشمنی آنان با مسلمانان به خوبی برای جنگ علیه اردوی زرین و ممالیک بهره برند. از طرف دیگر، مسیحیان جنوب قفقاز نیز تلاش می کردند تا از تفاوت باورهای ایلخانان غیرمسلمان، علیه مسلمانان و در جهت اعتلای دین مسیحیت استفاده کنند. مسلمان شدن ایلخانان باعث تغییر در سیاست مذهبی آنان در مقابل مسیحیان و اعمال سختگیری و فشار بر مسیحیان جنوب قفقاز شد. گرچه فشار بر مسیحیان منطقه تاحدی بر روابط سیاسی آنان با ایلخانان مسلمان تأثیر گذاشت؛ اما سیاست کلی ایلخانان مسلمان در جنوب قفقاز با ایلخانان غیر مسلمان در استفاده از نیروی نظامی آن، علیه دشمنان و نیز حفظ منطقه به عنوان سرزمین حایل و مهم راهبردی در مقابل اردوی زرین تغییری نکرد.
جنبش جنگل در حیات سیاسی–نظامی خود، مراحل متفاوتی را ازسر گذراند. جان مایه این جنبش، مخالفت با حضور استعمارگران روس و انگلیس و ضدیت با استبداد داخلی بود. رهبر فرهمند آن، میرزاکوچک خان، از مشروطه طلبان متدینی بود که حیات شخصی خود را وقف پیشبرد اهداف جنبش کرد. با وقوع انقلاب کمونیستی در روسیه، جنبش جنگل که دوره فتور خود را می گذراند، وارد مرحله جدیدی از تکاپوهای خود شد. به نظر می رسید انقلاب بلشویکی با اهداف آرمان گرایانه خود، جنبش را از رکود نجات داده است؛ اما روند رویدادهای بعدی نشان داد که جنبش به شدت دچار تضادهای ژرف در هویت ایدئولوژیک و نیز اهداف خود شده بود. جنبش و رهبر آن، متعلق به سرزمینی بودند که پایداری سنت، ویژگی بارز آن بود؛ اما انقلاب بلشویکی، اگرچه از صافی تفکرات لنین گذشته بود، رهاورد مدرنیسم غربی به حساب می آمد. پُر واضح بود که در لحظه ای تعیین کننده از تاریخ، تضاد سنت و مدرنیته یا بهتر بگوییم، تضاد نظریه و عمل، خود را در عرصه و بستر واقعیت موجود جامعه نشان خواهد داد. مشخصاً هیچ کدام از طرف ها بهره شایانی از این ستیز نبردند: هم آرمان های بلشویکی به سبب پایداری سنت و حاملان آن، یعنی رهبر جنبش، یاران او و مردم اکثراً کشاورز گیلان، صورت عملی به خود نگرفت و هم جنبش جنگل توسط بلشویک ها فرو گذاشته شد و سرانجام، ازهم پاشید