فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۹۶۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
داستان های پسامدرن معمولاً با بحث هایی بازیگوشانه درباره خودِ زبان و کنش داستان نویسی درصدد سلب اقتدار از «فراروایت» هستند. فراروایت نظامی دلالتی- معرفتی است که مدعی کشف معنای نهایی یا درک حقیقت است و می کوشد سلطه خود را بر ساختار دلالتی همه متون از جمله ادبیات بگستراند. ادبیات پسامدرن برای مقابله با این سلطه، هر گونه نظمی را که مایه قوام فراروایت هاست، در تمامی سطوحِ متن از جمله سطح دیداری به بازی می گیرد. در کنار بازی های نامتعارف سطح لفظی یا معنایی، هنجارشکنی های سطح دیداری این متون آن قدر زیاد است که می توان آنها را جزء ویژگی های سبکی به حساب آورد. یکی از اشکال هنجارشکنی که کاربرد خودآگاهانه آن خواننده را دچار تعلیق می کند، کاربرد نامتعارف علائم ویرایشی است. در این مقاله، هنجارشکنی های علائم ویرایشی در داستان های پسامدرن فارسی، با تأکید بر آثار بیست و شش تن از نویسندگان دهه های هفتاد و هشتاد بررسی می شود.
رابطه کارکردهای زبانی با تیپ های شخصیّتی در داستان نون و القلم جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبقات مختلف اجتماع، صاحبان حِرَف و مشاغل گوناگون و مردمان شهر و روستا هر کدام تحت تأثیر ویژگی های طبقاتی، تحصیلی، جنسیتی، اقلیمی، دینی، سنی و روانی متفاوت، نوع سخن گفتن و به عبارتی کارکردهای زبانی ویژه ی خود را دارند. انعکاس تنوّعات زبانی جامعه در فضای آثار داستانی یکی از ویژگی ها و به عبارت درست تر از امتیازات داستان نویسی معاصر است. عدم توجّه به این امر و تحمیل خواست نویسنده بر زبان اشخاص داستان، نادیده انگاشتن استقلال شخصیت های داستان، ایجاد اختلال در عنصر گفت و گو و تقلیل آن به ابزاری جهت انتقال آراء نویسنده، و در نهایت مخدوش کردن وجه هنری و زیبایی شناختی اثر است. برقراری تناسب میان کارکردهای زبانی اشخاص داستان با تیپ شخصیّتی آن ها هم از نظر توفیق نویسنده در شخصیّت پردازی و هم از نظر ایجاد پندار واقعیّت که هر دو از اصول داستان پردازی اند لازم و ضروری است. مقاله ی حاضر داستان بلند نون و القلم آل احمد را از این منظر بررسی کرده است. روش پژوهش کیفی است و داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا به روش کتابخانه ای و سند کاوی بررسی می شود. نتیجه نشان می دهد میان کارکردهای زبانی اشخاص با تیپ های شخصیتی آنان تناسب چندانی وجود ندارد که دلیل آن را می توان تحمیل بینش و بیان نویسنده بر قهرمانان داستان دانست. به عبارت دیگر به نظر می رسد آل احمد این داستان را عرصه ی ترویج اندیشه های سیاسی خود و انتقاد از اندیشه های مخالف قرار داده است.
نقد: "سپرده به زمین"، "افول یوزپلنگان"
منبع:
رودکی۱۳۸۶ شماره۱۹
حوزههای تخصصی:
نگاهی دیگر به داستان گم شدن تازیانه بهرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توتمیسم که نوعی اعتقاد به ارواح بود، برای انسان ابتدایی پناهگاهی اعتقادی شمرده می شد که می توانست از طریق آن با عوالم فراسویی ارتباط برقرار کند. این نوع اعتقادات در آثار حماسی بازتابی گسترده داشته است که می توان با شنـاخت آنها راهی نـو در مـسیر درک درسـت تـر از اسطوره های کهن قوم ایرانی نشان داد. در این میان داستان گم شدن تازیانه بهرام در شاهنامه، داستانی شگرف و درخور توجه است. به پندار نگارنده، تازیانه که به طور معمول در میدان مبارزه به کار گرفته می شد و در ضمن وسیله ای برای مجازات گناهکاران بود، بر اساس اعتقادات ایرانیان، تقدس ویژه ای داشته است.
نگارنده در این جستار برآن است که داستان گم شدن تازیانه بهرام را از دیدگاه اعتقادی توتمیسم بررسی کند و نشان دهد که تازیانه بهرام بخشی از اعتقادات وی بوده و او درواقع برای حفظ این اعتقادات، جان خویش بر کف نهاده و برای بازیافتن آن به میدان رزم بازگشته است
چوبک و اندیشة وجودی (تحلیل داستان «انتری که لوتی اش مرده بود» در پرتو فلسفه اگزیستانسیالیسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار برخی از مؤلفه های اگزیستانسیالیسم همانند حذف واجب الوجود از مناسبات اجتماعی و فردی، وانهادگی، تنهایی و دلهره را در یکی از موفق ترین داستان های چوبک به نام «انتری که لوتی اش مرده بود» مورد بررسی قرار داده ایم؛ نتایج حاصل از دریافت و تشریح این اثر حاکی است که داستان به شدت تحت تأثیر فلسفه اگزیستانسیالیسم قراردارد؛ داستان با بیانی سمبولیک به دغدغه های وجودی انسان محصور در دنیای درهم شکسته معاصر می پردازد و به رنج های بی پایان این موجود وانهاده در عرصه هستی اشاره می کند. مخمل نماد و نماینده انسان معاصر است که برای برون رفت از بحران های دنیای مدرن و بحران ذوب شدن در مفاهیم و مقولات کلی تلاش می کند و با جداشدن از پایگاه معنوی نیرومند خود، به عنوان بزرگ ترین عنصر ارزشگذار، به امید بازیابی تفرد و قرارگرفتن در جایگاه عامل ایجاد ارزش های مستقل پیش می رود. اما واقعیت های موجود، امکان توجه به ساحت آینده را از او سلب می کند و او درنهایت به دلیل عقبگرد به گذشته تاریک، به بن بستی نفوذناپذیر برخورد می کند.
انتروپی در طبیعت و جامعه در داستان «گیله مرد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان گیله مرد از بزرگ علوی داستانی واقع گراست که البته ظرفیت های نمادپردازی نیز دارد. نقدهای موجود از این اثر از نوع نقد جامعه شناسانه است که با توجه به واقعیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی عصر رضاخان، حوادث و شخصیت های داستان را بازخوانی می کند. هم زمانی آشوب و اضطراب شخصیت های داستان با انتروپی طبیعت، ما را به بررسی رابطة زمینه و حوادث داستان و نیز رابطة جامعه و طبیعت فرا می خواند. رابطه ای که در آن زمینه نقشی برجسته تر از ایجاد صحنه برای حوادث داستان یا بازگویی درون شخصیت ها بازی می کند. نقد بوم گرایانة گیله مرد خوانشی تازه از این اثر را ارائه می دهد که در آن، بیان همة واقعیت ها در ملاحظات طبقاتی و اجتماعی خلاصه نمی شود؛ بلکه فریاد و غرش جنگل و انتروپی طبیعت معنا و مفهومی زیست محیطی را با خود به همراه دارد.
توصیف شخصیتهای داستانی در «یکی بود و یکی نبود»
حوزههای تخصصی:
نقد ادبی: دریافتی از بوف کور
منبع:
کلک فروردین ۱۳۶۹ شماره ۱
حوزههای تخصصی:
نقد شخصیت در آثار داستانی صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلک داستان: درخت گلابی (برای ابوالقاسم سعیدی)
حوزههای تخصصی:
راوی بوف کور، رانه مرگ و شکاف در نظم نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظم نمادین ساحت مرگ ابژه هاست. دال و نماد با مرگ گره خورده اند. با طلوع دال ها، مدلول ها غروب می کنند و خرسندی های پیشانمادین از زندگی بشر رخت برمی بندند و نگاه سنگین و خیره ای بر زندگی حاکم می گردد که سوژه را از ذاتی ترین بخش وجودی خود محروم می کند. اما نظم نمادین خود پیرامون یک هسته تروماتیک برساخته شده است؛ پیرامون چیزی که از نمادینه شدن می گریزد. رانه مرگ در روان کاوی نوفرویدی لاکان عنصری است انقلابی که نظم نمادین را مختل می کند. بوف کور رانه مرگ است؛ نظم نمادین در بوف کور به دیده تردید می نگرد. راوی بوف کور مازادی است که تن به دام دال های نظم نمادین نمی سپارد. بوگام داسی، دختر اثیری و لکاته استعاره و تجسمی از خوشی هایی هستند که در نظم نمادین از راوی دریغ شده اند. این فقدان و محرومیت راوی را به جستجو و تکرار خوشی ها و ابژه های از دست رفته برمی انگیزد. این مقاله تلاش می کند با استفاده از تلقی ژاک لاکان از رانه مرگ، اصرار راوی بوف کور را در شکستن ممنوعیت های نظم نمادین مورد بررسی قرار دهد تا نشان دهد که بوف کور برخلاف نظر بعضی از منتقدان اثری منفعل نیست.
خوانشی بوم گرایانه از داستان کوتاه «درخت گلابی» نوشته ی گلی ترقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«درخت گلابی»، داستانی که داریوش مهرجویی آن را به پرده ی سینما برد، از بهترین داستان های گُلی ترقی نویسنده ی تأثیرگذار معاصر ایرانی است. شخصیت اصلی داستان که خود را نویسنده و فیلسوف قلمداد می کند چهل سال را بی وقفه به فعالیت علمی و سیاسی محض پرداخته و با این که شهرتی برای خود به دست آورده است، اکنون چشمه ی خلاقیت اش خشکیده و با حالتی سرخورده و نگران به باغ دماوند کودکی اش پناه آورده تا، شاید در خلوت و آرامش آن باغ زیبا بتواند آخرین کتابش را بنویسد. نویسنده در این داستان، با برجسته سازی نقش درخت گلابی به عنوان نماد طبیعت و تأثیر آن بر روان و اندیشه شخصیت اصلی، با نگرشی بوم گرایانه سعی در بازتعریف طبیعت و رابطه انسان با آن دارد. نقدهای موجود از داستان بیش تر تکیه بر جنبه های محض فلسفی و روانکاوانه آن دارند، درحالی که واکنش ها، حساسیت ها و درکی که نویسنده نسبت به طبیعت و محیط طبیعی نشان می دهد، تاکنون در کانون توجه قرار نگرفته است. بنابراین، خوانشی بوم گرایانه Ecocritical)) از داستان می تواند لایه دیگری از معناهای نقب نزده ی متن را بنمایاند
درخت انجیر معابد
صندوق خانة ایدئولوژی تأویلِ نشانه شناسی «گیاهی در قرنطینة» بیژن نجدی...(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأویل و فهم هر اثر ادبی بر پایه نظریه های جامعهشناختی، نوعی تلفیق روش ها و ترکیب نگرش هاست؛ چنان که هم زاویه های تاریک اثر ادبی را روشن می کند و هم نظریه ها را به آزمون می گذارد. این مقاله رهیافتی است ساختاری و نشانهشناختی و تأویلی بر داستان کوتاه «گیاهی در قرنطینة» بیژن نجدی از مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند که بر اساس نظریة ایدئولوژی و گفتمان قدرت نوشته شده است. ابتدا، نگارنده نشانه های فرامتنی و متنی داستان را به تفکیک توصیف و تبیین کرده، سپس همة این نشانه ها را در شبکه ای از دلالت های متنی تأویل نموده و سرانجام کنش های معناساز و معناآفرین متن را با نظریة ایدئولوژی (مارکس، آلتوسر و ژیژک) و گفتمان قدرت (فوکو) همساز کرده است. هدف این مقاله، جدا از شناسایی ابعاد بینامتنی، ساخت های روایی، رمزگشایی نشانه های متنی و دریافت ساختار پنهان متن داستان «گیاهی در قرنطینه»، کوششی برای دست یابی به استعارة کلانی است که می تواند هستة مشترک مضامین داستانیِ یوزپلنگانی که با من دویده اند باشد؛ استعارهای که سلطه ایدئولوژی و توهمِ هویت، مستعارٌله آن است.
گفتمان، قدرت و زبان در قصه های بهرنگی از دیدگاه تاریخ گرایی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با بررسی گفتمان، قدرت و زبان در داستان های «الدوز و کلاغ ها» و «الدوز و عروسک سخنگو»ی بهرنگی از دیدگاه تاریخ گرایی نوین ِفوکو، نشان می دهد گفتمان های چندگانه در این آثار متأثر از گفتمان های انقلابی، سیاسی، ادبی و فرهنگی عصر بهرنگی است؛ همچنین تبیین می کند چگونه بهرنگی با قصه های کودکانه، از زبان بی زبان ها، کلاغ ها و عروسک ها رابطة متقابل زبان و قدرت را به تصویر کشیده است. چرا که هرجا زبان تهدیدی برای قدرت (زن بابا) به شمار می آید، بی درنگ به سکوت و خاموشی محکوم می شود.
جدول کلمات متقاطع
بررسی جایگاه زن در مقایسه تطبیقی بوف کور و شازده احتجاب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تصاویری که ادبیات از زنان به دست داده تصاویری متناقض چون زن آرمانی، جادوگر، نابالغ و خام، زن فتانه و وسوسه گر، مادر فداکار و زن مرگ آور است. در این اندیشه ها زنانگی به شکل آرمان گرایانه و شیطانی تقسیم شده که از این منظر نیز این تصاویر به مناسبات و روابط فرضی میان زن با مرد بستگی دارد و در این راستا زن بزرگتر یا کوچکتر از واقعیت زندگی ارایه شده است.در این مقاله سعی شده است با بررسی تطبیقی بوف کور صادق هدایت و شازده احتجاب هوشنگ گلشیری ضمن اشاره به مشابهت ها و وجوه افتراق دو اثر دیدگاه دو گانه این نویسندگان نسبت به زن مورد مداقه قرار گیرد.