نویسنده این مقاله با بررسی آثار سعدی به این نتیجه میرسد که موارد فراوانی در کل آثار افصح المتکلمین وجود دارد که نشان میدهد او به هر اندیشه یا مفهوم پیچیده و مجردی که برمیخورد معمولا به همان صورت اصلی به آنها اذن دخول در شعر نمیدهد و آنها را با بیان ویژه یا تخصصی و علمی در سخن وارد نمیکند بلکه نخست آن را به سادهترین شکل خود تبدیل میکند تا قابلیت ارائه به عنوان مضمونی شاعرانه را بیابد. به همین دلیل آن را «ترجمه فارسی به فارسی» مینامد. وی اشاره میکند: همه چیز در آثار سعدی با تصویر به ویژه از نوع شفاف همراه است یعنی سعدی پیوندی همیشگی میان اندیشه و تصویر برقرار کرده طوری که هانری ماسه، سعدیپژوه بزرگ فرانسوی نیز به این ویژگی مهم کل آثار منظوم و منثور سعدی پی برده است و میگوید تمام لذت سبک سعدی از پیوند اندیشهها با هم سرچشمه میگیرد. آنچنان لذتی که ترجمه نیز آن را از میان نمیبرد.
شاعر فارسی گوی شهیر هند، میرزا عبدالقادر بیدل (1133-1054ق) در خلال آثارش به تبیین نقش مخاطب در آفرینش شعر، انواع مخاطب، خواننده آرمانی و چگونگی تعامل خود با مخاطبان پرداخته است. در آثار وی، سه نگاه در تعامل با مخاطب، متناسب با ادوار زندگی این شاعر نمایان است. او در ابتدای راه شاعری و در روزگار گمنامی و ناشناختگی درصدد جذب مخاطب و جلب نگاه اوست؛ در ادامه عمر و همگام با پختگی آثار، قبول مخاطب عام را نشانه ای از ضعف و پستی شعر یافته و به مخاطب خاص و نخبه علاقه مند می شود؛ و آخرین مرحله زندگی ادبی وی نیز فراغت از مخاطب خاص و عام و دعوت انواع مخاطبان به بهره گیری از خوان شعر اوست. در این تحقیق ضمن بررسی این موضوعات، به علت یابی رفتارهای متفاوت او در قبال مخاطب نیز پرداخته ایم.
انسان موجودی اجتماعی است و کار و پیشه وجه اشتراک و شرط لازم زندگی انسان در جامعه است.از سوی دیگر یکی از ساده ترین و در دسترس ترین ابزاری که می تواند دست مایه ی آفرینش هنری یک شاعر قرار بگیرد همین پیشه ها است.خاقانی با به کار بردن نزدیک به240 پیشه در دیوان اشعار خود،نشان داده که آشنایی کامل با اکثر پیشه های دوران خود دارد. خاقانی برای آفرینش صور خیال به کمک پیشه ها،شگردهای متنوعی را به کار گرفته است. در این مقاله برای بازیابی و روشن شدن این شگردها ، 8 پیشه ی ساده و مردمی به طور جامع و دقیق از سه منظر معنایی ، هنری و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته اند. نتیجه به دست آمده نشان می دهد که خاقانی علاوه بر استعاره ، تشبیه ، تلمیح ، مراعات نظیر ،ارسال المثل و اسلوب معادله که آرایه هایی معمول و شناخته شده هستند شگردهای ویژه ای نیز دارد که عبارتند از ؛ تداعی های شاعرانه ، هنجار گریزی، سمبل آفرینی ، استفاده از تضاد یا هماهنگی و تشابه میان پیشه ها ، بهره بردن از پیشه های اسطوره ها، ساخت ترکیب های تازه، بهره گیری از ضرب المثل های ساخته شده از پیشه ها، استفاده از هنجارهای پیشه ها و آفرینش هنری با پیشه های خانوادگی. از منظر اجتماعی و روانشناسی نیز می توان گفت دیدگاه شاعر نسبت به پیشه ها متاثر از دیدگاه جامعه است اما در مواردی شاعر با توجه به تجربه های شخصی ، دیدگاه مخصوص به خود را دارد .
دانشمند محترم، آقای دکتر محمد دبیر سیاقی، تاکنون دیوان منوچهری را دو بار تصحیح کرده اند. تصحیح نخست ایشان در سال 1326 منتشر شد و پس از آن چهار بار، با تغییراتی، در سال های 1338، 1347، 1356 و 1363، مجددا به چاپ رسید. در سال 1370، تصحیح دیگری از این دیوان به همت انتشارات زوار منتشر شد که، درصفحه دو، نوبت چاپ آن چاپ اول قید شده است. بعد از این تاریخ نیز این تصحیح یک بار دیگر به چاپ رسید که ظاهرا این تجدید طبع بدون هیچ گونه تغییری بوده است. طبق احصای بنده، تصحیح دوم کتاب نسبت به چاپ سوم از تصحیح اول – که دراختیار نگارنده است – 38 بیت اضافه دارد. تعدادی از این ابیات مربوط به نسخه ای از دیوان منوچهری است که در سال 1051 نوشته شده و در اختیار برادر مرحوم دهخدا بوده، ولی در اصل به خود دهخدا تعلق داشته است؛ یادداشتی بر برگ اول آن و نکته ای که در زیر می آید این مطلب را تایید می کند. آقای دکتر دبیر سیاقی تفاوت ها و اضافات این نسخه را، در صفحات سی و هفت تا پنجاه از تصحیح اول دیوان (1363)، نقل کرده اند.
آقای دبیر سیاقی، پس از چاپ تصحیح اول کتاب، نمونه هایی چاپی آن را به نظر مرحوم استاد فروزانفر رسانده بودند و ایشان درباره تعدادی از ابیات دیوان حدس هایی زده بودند که ایشان این تصحیحات را، در چاپ های بعدی، به متن کتاب برده اند. سپس، یادداشت ها و «حدس ها»ی مرحوم دهخدا را نیز از حواشی نسخه خود استخراج کرده و غالب آنها را در متن کتاب درج کرده اند. منتقل کردن این گونه تصحیحات حدسی و گاه ذوقی به متن، در تدوین متن های انتقادی، بی شک با روش مرسوم تصحیح انتقادی و علمی متون سازگاری ندارد. یک متن انتقادی عینی فقط باید به نسخه هایی متکی باشد که مصحح بر اساس آنها کتاب را تصحیح می کند. هر گونه حدس و احتمال درباره صورت کلمات و عبارات متن، ناگزیر، باید در حاشیه قید شود. تنها در مواردی که، در نتیجه سهو القلم کاتب، غلطی آشکار در متن پیدا شده یا کلمه ای، هنگام کتابت، از قلم افتاده باشد مصحح می تواند متن را تغییر دهد. اما، در مورد دیوان منوچهری و «تصحیحات» مرحوم دهخدا نکته دیگری هست و آن این که دهخدا نسخه مورخ 1051 را در اختیار داشته و مقدار زیادی از آنچه را در حاشیه نسخه خود آورده، و به عنوان «تصحیح» دهخدا به چاپ های تصحیح اول دیوان راه یافته، از این نسخه نقل کرده است. نمونه این گونه منقولات را در صفحات سی و هفت تا پنجاه و سه مقدمه چاپ پنجم می توان دید. احتمالا وی به بعضی نسخه های دیگر دیوان یا به جنگ ها و مجموعه های دیگری نیز دسترسی داشته است و صورت های مضبوط در این نسخه ها را در ذهن داشته و در حاشیه نسخه خود از دیوان منوچهری نقل کرده است. این نکته در مورد تصحیحاتی که دهخدا در اشعار منقول در لغت فرس اسدی انجام داده، و آقای دکتر دبیر سیاقی آنها را به متن چاپ خود از لغت فرس منتقل کرده اند، نیز کاملا صدق می کند. نگارنده، هنگام تصحیح لغت فرس اسدی، متوجه شد که تمام این «تصحیحات» منقول از نسخه های دیگر لغت فرس یا از فرهنگ های دیگر است که دهخدا، بدون هیچ گونه قیدی و اشاره ای، در حاشیه نسخه چاپی خود نقل کرده بوده است...