محمدکاظم یوسف پور

محمدکاظم یوسف پور

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۲۳ مورد از کل ۲۳ مورد.
۲۱.

بررسی مقایسه‌ای عنصر نور در مثنوی با مهم‌ترین آثار عرفانی ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: عرفان وحدت وجود نور تجلی مثنوی

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه مولانا پژوهی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق شاعران و نویسندگان فارسی زبان بر یکدیگر
تعداد بازدید : ۲۳۸۶ تعداد دانلود : ۱۳۷۰
این مقاله بر آن است که جلوه¬های گوناگون معرفت¬شناختی و هستی¬شناختی عنصر نور را در مثنوی بررسی و آن را با آثار عرفانی مهم فارسی مقایسه کند. نتیجه کار نشان می¬دهد که مولوی بیشتر به جنبه¬های معرفتشناختی عنصر نور با تکیه بر قرآن و شریعت پرداخته است و تلقّی او از عنصر نور و توابع آن، هم با تلقّی اصطلاحی صوفیانی مثل علی بن عثمان هجویری و ابوالقاسم قشیری و هم با تلقّی هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی ویژه امثال عینالقضات همدانی و احمد غزّالی و نیز نظام اندیشه‌ای ساختارمند و منسجم تأویلی ابن عربی و پیروانش تفاوت دارد. مولوی هرچند به ویژگیها و ارزشهای معرفت¬شناختی عنصر نور از جنبه¬های مختلف اشاره دارد، اما از دید هستی‌شناختی از چهارچوب قرآن و حدیث پا را فراتر نمی¬نهد.
۲۲.

نقش استطراد در حکایات مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مثتوی استطراد تداعی معانی سخن ازتجالی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۷۲ تعداد دانلود : ۱۰۶۶
مثنوی مولانا به گونه ای دنباله سنت معارف گویی است که در خاندان وی معمول بوده است. ارتجالی بودن کلام، دخالت اقتضائات آنی و فی المجلس در سیر طبیعی مطالب، الزامات بلاغت منبری و در نتیجه گسستگی سخن از نشانه های ناگزیر این گونه آثار است. حضور مستقیم و بالفعل مخاطبان در زمان آفریده شدن مثنوی، فضایی مدرسی ایجاد می کند و بالطبع نقش گویا و خاموش آنان را در جای جای این منظومه تعلیمی، که محصول تعامل گوینده و شنونده است، می توان دید. از سوی دیگر، علائق و سلائق مولانا نسبت به برخی مطالب و مضامین دلخواه، سبب می شود تا در شکل گیری نهایی حکایات، کلام او را در اختیار خود بگیرند نه او کلام را. تذکارهای مکرر مولانا در توجه خواننده به معنای انفسی، نه آفاقی، حکایات و پیمانه معنی شمردن قصه به مخاطب او می آموزد که در ظاهر حکایات نماند و مثنوی را به منزله کتاب قصه نخواند. در این مقاله به این موضوعات پرداخته می شود: استطراد در مثنوی به شکلها و انگیزه های گوناگون پیدا می شود. واکنشهای مخاطبان حاضر در مجالس اعم از سخنان یا حالات، تداعیهایی که بی اختیار در ذهن مولانا شکل می گیرند، بیخود شدن گوینده در هنگام طرح مطالبی که روح حساس او شدیدا به آنها وابسته است، همچون عشق، توحید، فنا، یاد شمس تبریزی و... در زمره انگیزه های این گریزهاست.
۲۳.

مقایسه داستان بهرام چوبینه با تراژدی مکبث(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۷۰
در میان شاهکارهای ادبی جهان، به دلیل اندیشه ها و جان مایه های مشترک، همانندی های بسیار به چشم می آید. در این نوشته، با مقایسه داستان بهرام چوبینه از شاهنامه فردوسی و تراژدی مکبث اثر شکسپیر و از راه باریک شدن در سرنوشت قهرمانان این دو داستان می کوشیم تا سرشت انسانی را در پرتو اندیشه دو شاعر نامدار شرق و غرب روشن تر ببینیم. شاهنامه فردوسی و نمایشنامه مکبث شکسپیر از جهات گوناگون همانندند: آفرینندگان هر دو در شمار ابرمردان ادبیات جهان اند؛ هر دو روایات تاریخی را دست مایه آفرینش ادبی خود ساخته اند؛ هر دو، طبعا به مقتضای اثر هنری، در روایت دست برده اند؛ هر دو اثر در سال های پختگی و کمال خود- احتمالا در آخرین دهه زندگی- پدیده آمده اند؛ و سرانجام، در هر دو اثر، سایه روشن های روح آدمی در مواجهه با قدرت نگاشته شده است. نمایشنامه مکبث، چون دیگر آثار شکسپیر در دوران کمال او، از نوع تراژدی است؛ اما اثر حکیم توس، اگر کاملا با موازین تراژدی منطبق نباشد، مایه های سرشار تراژیک دارد. دو داستان را ذیل سه عنوان- بستر، وقایع، شخصیت ها- بررسی می کنیم و در این بررسی آنها را همچون دو آیینه در مقابل هم می گذاریم و می کوشیم تا کمال و نقص هر یک را در دیگری باز جوییم. ضمنا شایسته دیدیم که، در لابه لای گفتار، هر واقعه را در جای خود به اختصار نقل کنیم تا خوانندگان در جریان ماجرا قرار گیرند تا برای آنان یادآور خوانده های گذشته باشد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان