تحلیل سیاست موازنه قدرت ایران در رهیافت رئالیستی و نئورئالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره اول پاییز ۱۳۹۰ شماره ۱
131 - 158
موازنه منطقه ای یکی از اصلی ترین موضوعات مورد بحث نظریه پردازان روابط بین الملل و امنیت ملی محسوب می شود. هریک از نظریه پردازان تلاش دارند تا جلوه هایی از موازنه قدرت را تبیین نمایند. برخی از آنان اعتقاد دارند که ساختار نظام بین الملل بدون وجود توازن، ادامه پیدا نخواهدکرد. برخی دیگر، براین اعتقادند که تاکید بر موازنه منطقه ای توسط قدرت های بزرگ به معنای نادیده گرفتن ضرورت های رفتار استراتژیک کشورهای منطقه ای محسوب می شود. بنابراین مداخله ی قدرت های بزرگ در فرایند توازن منطقه ای، شاخص های تئوریک و تحلیلی موازنه قدرت را ناکارآمد می سازد. از سوی دیگر، ژئوپلیتیسین ها نیز در چگونگی تعامل نیروهای جغرافیایی، سیاسی و راهبردی تاکید دارند. زمانی که مولفه های یادشده در سیاست دفاعی امنیتی کشورها با تغییر روبه رو می شود، طبیعی است که شکل بندی های ژئوپلیتیکی نیز با تغییر همراه خواهد شد. این امر، موازنه قدرت منطقه ای را تغییر خواهد داد. اگر تغییر در موازنه قدرت گسترده و فراگیر باشد، درآن شرایط زمینه برای شکل گیری منازعات منطقه ای به وجود می آید. بنابراین ژئوپلیتیسین ها نیز همانند نظریه پردازان روابط بین الملل بر ضرورت توازن قدرت برای تداوم تعادل و ثبات منطقه ای تاکید دارند. حوزه های منطقه ای به عنوان سطح میانی منطقه ژئوپلیتیکی محسوب می شوند. بنابراین، توازن قدرت در سطوح میانی نظام بین الملل در شرایطی انجام می گیرد که هیچ یک از بازیگران منطقه ای به برتری قدرت دست پیدا نکنند. این امر، بیانگر آن است که اگر کشوری در محیط امنیت منطقه ای به قدرت مازاد دست پیدا کند، در آن شرایط موازنه منطقه ای تغییر پیدا خواهدکرد.