عوامل علی اتخاذ استراتژی های غیربازار در سطح بنگاه و نهادی: یافته های مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
565 - 606
حوزههای تخصصی:
هدف: همان گونه که این روزها مشاهده می کنیم، شرکت ها به طور فزاینده ای در حال پذیرش مسئولیت اجتماعی شرکت (CSR) و فعالیت سیاسی شرکت (CPA) هستند. مشاهده می شود که برخی از شرکت ها، یک واحد مستقل با عنوان واحد سیاسی، مسئولیت اجتماعی یا غیربازار ایجاد کرده اند. با این حال، تأثیر اقدامات غیربازار بر عملکرد شرکت، در ادبیات پیشینه همواره مثبت گزارش نشده است. وقتی به دنبال روشی برای تبیین جهت گیری استراتژیک فعالیت غیربازار در ادبیات پیشینه می گردیم، مشاهده می کنیم که هیچ روشی برای تمایز فعالیت غیربازار استراتژیک، از فعالیت غیربازار صرف پیشنهاد نشده است؛ حتی بدتر اینکه در این ادبیات پیشینه، معلوم نیست که چه عواملی به اتخاذ استراتژی های غیربازار منجر می شوند. عطف به این حقایق، پژوهش حاضر به دنبال شناسایی عواملی است که به اتخاذ استراتژی غیربازار توسط بنگاه ها منجر می شوند تا با اهرم سازی آن، الگویی برای تبیین جهت گیری استراتژیک فعالیت های غیربازار ارائه کند.
روش: این پژوهش یک مرور نظام مند با رویکرد پیکره بندی است. در این پژوهش به دنبال آنیم تا یک پیکره بندی جدید از دانش موجود، برای درک مسائلی ارائه کنیم که به اتخاذ استراتژی غیربازار منجر می شوند. این کار با شناسایی سرنخ ها از مطالعات پیشین و ترکیب آن ها در یک کل منسجم انجام می شود. در واقع یک تحقیق کارآگاهی انجام داده ایم. روش پژوهش بدین صورت است که ابتدا، ۱۰۱ مقاله در ادبیات پیشینه گسترده، چندبُعدی و نابالغ غیربازاری انتخاب شد که سرنخ های مرتبطی با مسئله پژوهشی تولید می کردند. سپس با اهرم سازی منطق پس کاوی/ استفهامی، سرنخ ها استخراج شدند. روش استخراج کدهای مرتبط با مسائل سطح بنگاه و نهادی، تحلیل محتوای کیفی است که از تحلیل تماتیک بهره می برد. تحلیل تماتیک با انجام کدگذاری باز بر محتوای مقاله ها آغاز می شود و با شناسایی و معرفی تم های گسترده تر و فراتم برای مجموعه ای از تم های مرتبط پایان می یابد.
یافته ها: یافته های اصلی این پژوهش، ارائه یک مقوله بندی از مسائل سطح بنگاه و نهادی است که به طور بالقوه، به تدوین استراتژی غیربازار منجر می شوند. تم های محوری مسائل سطح بنگاهی که به اتخاذ استراتژی غیربازار منجر می شوند، عبارت اند از: ضعف رقابت پذیری، مکمل سازی مزیت رقابتی، مزیت رقابتی ملی، مدیریت ریسک نهادی، مدیریت ذی نفعان بیرونی (مشروعیت)، مأموریت و ارزش های سازمانی و مسئله عاملیت. فراتم این تم ها «هزینه های نهادی مبادله» است. به طور مشابه، تم های محوری مسائل سطح نهادی که به اتخاذ استراتژی غیربازار منجر می شوند، عبارت اند از: جست وجوی رانت، شکست بازار، شکست دولت، ریسک سیاسی و اخلاق. فراتم این تم ها «مدیریت بافت نهادی» است.
نتیجه گیری: این پژوهش بر مبنای یافته های آن، چیرگی تئوری های نهادی جامعه شناختی در گفتمان نهادی غیربازار را نقد و بر لزوم محوریت تئوری های نهادی اقتصادی در این گفتمان تأکید می کند. همچنین این پژوهش با اهرم سازی فراتم «هزینه های نهادی مبادله»، به گونه شناسی و تشریح هزینه های مبادله اقدام می کند. در ادامه و با اهرم سازی این گونه شناسی، الگویی برای استراتژی یکپارچه بازار و غیربازار در سطح جهت گیری های کلان بنگاه پیشنهاد می کند. این الگو می تواند در تبیین جهت گیری استراتژیک فعالیت غیربازار نیز مبنا قرار داده شود؛ به این معنا پژوهش حاضر، هم از منظر شناسایی عوامل علّی اتخاذ استراتژی غیربازار در سطح بنگاه و نهادی و هم از منظر خلق مبنایی برای تبیین جهت گیری استراتژیک فعالیت غیربازار در قالب استراتژی یکپارچه، گفتمان علمی غیربازار را توسعه می دهد.