در این مطالعه اهمیت خودکارآمدی در نظریه شناختی – اجتماعی و نقش آن به همراه نگرش ریاضی، اضطراب ریاضی و پیشرفت قبلی ریاضی در پیشرفت ریاضی از طریق تحلیل مسیر مورد بررسی گرفته است. برای این کار 366 دانش آموز کلاس سوم راهنمایی مورد مطالعه قرار گرفتند. مقیاس نگرش ریاضی فنما، مقیاس اضطراب ریاضی شکرانی، مقیاس ترکیب شده از دو مقیاس خودکارآمدی ریاضی پاجارس، نمرات ریاضی دانش آموزان در سال تحصیلی قبل و نمرات ریاضی پایان سال تحصیلی دانش آموزان برای سنجش متغیرهای پژوهش به کار گرفته شدند. نتایج مطالعه نشان داد که عملکرد قبلی در ریاضی بالاترین نقش و پس از آن خودکارآمدی ریاضی بالاترین نقش را در پیشرفت ریاضی دارد. نقش واسطه ای خودکارآمدی ریاضی بین نگرش ریاضی و پیشرفت ریاضی تایید شد. نقش واسطه ای اضطراب ریاضی بین خودکارآمدی ریاضی و پیشرفت ریاضی از یک طرف و همچنین نگرش ریاضی و پیشرفت ریاضی از طرف دیگر تایید شد. نتایج همچنین نشان داد که سطح پیشرفت قبلی از طریق نگرش ریاضی، خودکارآمدی ریاضی و اضطراب ریاضی بر پیشرفت ریاضی تاثیر دارد. به علاوه، نگرش ریاضی بر اضطراب ریاضی نیز اثر دارد. مقایسه بین انواع اثرات نگرش ریاضی بر پیشرفت ریاضی نشان داد که نگرش ریاضی اثر خود را از طریق غیر مستقیم و از طریق تاثیرگذاری بر متغیرهای میانجی چون خودکارآمدی ریاضی و اضطراب ریاضی بر پیشرفت ریاضی منتقل می کند.
" دیدگاه افراد نسبت به پژوهشها و نتایج آن ارتباط مستقیم با نحوه استفاده از نتایج پژوهشی دارد. این دیدگاه، تعیین کننده میزان و چگونگی بهره گیری از یافته ها است. از این رو به منظور بررسی نگرش کاربران یافته های پژوهشی، شکل های بهره گیری از یافته ها با عنوان مدلهای کاربست مطالعه شد و چهار مدل اصلی کاربست شامل: مدلهای انتقال خطی، حل مساله، روشنگری و تعاملی شناسایی شدند. با توجه به پرسش پژوهش در زمینه مقایسه میان سطوح کاربران، سه سطح معلمان، کارشناسان و مدیران مورد توجه قرار گرفتند. نگرش 181 نفر از سطوح کاربران با بهره گیری از پرسشنامه محقق ساخته گرد آوری شد. این عده به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از میان کارکنان سازمان و هشت منطقه از مناطق سازمان آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران برگزیده شدند. داده های هر سطح با بهره گیری از آزمون T دوبه دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که مدلهای تعاملی، انتقال خطی، حل مساله و روشنگری به ترتیب از نگرش مساعد کاربران برخوردار بودند. در مقایسه الگوهای پاسخ دهی سطوح استفاده کننده، تفاوتی میان ترتیب مدل ها مشاهده نشد و تنها تفاوت قابل اشاره به معنا دار بودن تفاوت ها مربوط می شد. به این صورت که در میان نمونه مدیران همه تفاوت ها معنا دار بودند، ولی در میان کارشناسان تفاوت میان مدلهای تعاملی و انتقال خطی و همچنین تفاوت میان مدلهای حل مساله و روشنگری معنا دار نبود. در میان معلمان نیز میان مدلهای تعاملی و انتقال خطی، تفاوت معنا داری ملاحظه نشد. به طور کلی نتایج نشان داد که از نظر کاربران مدلهای تعاملی و انتقال خطی از اهمیت بیشتر برخوردارند. که این یافته همسو با نتایج پیشین است. مدل روشنگری نیز دارای پایین ترین نگرش است که به نظر می رسد با توجه به اهمیت آن باید بیشتر شناسانده شود.
"