مدل سازی عوامل موثر بر توسعه کسب وکارهای مبتنی بر فناوری اطلاعات در ایران با استفاده از روش معادلات ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم و فنون مدیریت اطلاعات دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
143 - 174
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل مختلف موثر بر شکل گیری و رشد کسب وکارهای مبتنی بر فناوری اطلاعات و نحوه ارتباط میان این عوامل در ایران است.
روش: پژوهش حاضر به صورت آمیخته، طی دو مرحله مختلف کیفی و کمّی، انجام شده است. در این پژوهش، پس از شناسایی و تعریف مسأله، مطالعات مرتبط پیشین مورد بررسی قرار گرفته و ابعاد مدل شناسایی شد. سپس، از طریق 12 مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق با مدیران و کارآفرینان، سیاستگذاران فناوری و صاحب نظران حوزه فناوری اطلاعات و همچنین رجوع به منابع آرشیوی، با رویکرد تحلیل محتوا و با استفاده از روش کدگذاری، مدل مفهومی پژوهش در قالب سه مقوله اصلی و نتایج حاصل از توسعه کسب وکارهای موضوع پژوهش استخراج گردید. در مرحله کمّی، مدل یاد شده با اعمال اصلاحاتی مختصر، مبنای طراحی پرسشنامه پژوهش قرار گرفت. پرسشنامه طراحی شده، پس از سنجش روایی محتوا، به جامعه ای متشکّل از سه گروه مختلف از فعالان این صنعت ارسال گردید. این سه گروه عبارتند از: 1) مدیران و عوامل اجرایی کسب وکارهای موضوع پژوهش، 2) کارآفرینان و صاحبان این دسته از کسب وکارها، و 3) خبرگان دانشگاهی و صاحب نظران. اطلاعات دریافتی از طریق این پرسشنامه ها، با استفاده از آزمون های آماری مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و اعتبار مدل و سازه های آن با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری مورد بررسی و تأیید قرار گرفت.
یافته ها: پس از انجام مراحل نظام مند پژوهش و تحلیل داده های حاصل از تجارب مشارکت کنندگان در بخش کیفی پژوهش، سه مقوله ویژگی های درون سازمانی، محرک ها و موانع محیطی و عوامل سیاستی، به عنوان مقوله های اصلی شناسایی شدند. براساس نتایج بدست آمده، عوامل سیاستی در این مدل یک متغیر برون زا و مستقل است که نقشی کلیدی در توسعه این گروه از کسب وکارها ایفا می کند. این موضوع موید ضرورت حضور دولت و اتخاذ سیاست های حمایتی از توسعه این کسب وکارها است. بُعد دیگری که واجد اهمیت فراوان است و مطابق نتایج این پژوهش، مستقیماً از سیاست های دولت اثر می پذیرد، عوامل محیطی است. دسته سوم از عوامل که به صورت غیرمستقیم از سیاست های دولت اثر می پذیرند، عوامل سازمانی هستند. این عوامل شامل تیم مناسب پروژه و دسترسی به نیروی انسانی متخصص، مدل مناسب کسب وکار، تمرکز بر نوآوری و توان بازاریابی و قدرت نفوذ به بازار است.
نتیجه گیری: توسعه اقتصاد دیجیتال در کشور مستلزم توجه همزمان به عوامل محیطی و عوامل درون سازمانی است و دولت در مقام سیاستگذار نقشی کلیدی بر توسعه کسب وکارهای دیجیتال دارد. از دیدگاه فعالان و کارآفرینان این حوزه، تأمین مالی به عنوان یک گلوگاه جدی در توسعه این کسب وکارها شناسایی شده است، بنابراین، ضروری است نهادهای مربوطه، به سیاست های فعلی در حمایت از این مشاغل و تسهیل تأمین مالی برای این شرکت ها توجه ویژه ای داشته باشند.