کشورهای آفریقا پس از استقلال برای تحقق امر دولت سازی با مشکلات عمده ای مانند توسعه و امنیت مواجه شدند. در بحبوحه استقلال، فضای سنگین جنگ سرد نیز بر جهان مستولی شد، در نتیجه مهمترین بخش دولت سازی یعنی امنیت و توسعه مورد غفلت قرار گرفت. این تحقیق براین فرضیه استوار است که با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد دوران جدیدی در روابط بین الملل شروع شد. این امر منجر به ایجاد ساختار جدیدی شده است که یک سری شرایط را به عاملان و کارگزاران آفریقایی تحمیل کرد. پس از سقوط آپارتاید در آفریقای جنوبی و فعال شدن سیاست خارجی جدید، کارگزاران این کشور به همراه دیگر کشورهای قاره با درک وضعیت ساختار جدید و اعمال اراده شان درصدد تبیین راه حل و حتی در بسیاری از موارد درصدد ساختار منحصر به آفریقا برای مشکلات این قاره برآمدند. این تحقیق با استفاده از روش ساختمندگرایی (تعامل کارگزار- ساختار) و بررسی تحلیلی درصدد شناخت مسایل آفریقا، پس از جنگ سرد می باشد.
این مقاله در دو سطح تحلیل سازماندهی شده است: ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی در نظام بین الملل جدید و سپس پی آمدهای این ساختار بر تحولات زئوپلتیکی خاورمیانه. فرضیه مقاله مطرح می کند که: خروجی های ژئوپلیتیک خاورمیانه عمدتاً تحت تأثیر اختلافات، رقابت ها و تفاوت های کشورهای قدرتمند خاورمیانه است ولی در عین حال رقابت های جهانی و اروپایی آمریکا و روسیه، قطب های موجود خاورمیانه ای را تقویت می کنند، بیشتر در پی مدیریت اختلافات هستند تا حل آنها، از ساختار دو قطبی برای فروش اسلحه و تعادل اقتصادی بهره برداری می کنند و به عنوان اهرم در تشدید یا کاهش اختلافات فیمابین، استفاده می کنند. مقاله چارچوب نظری رابرت کی گن (Robert Kagan) را اتخاذ می کند که بر اساس افزایش اهمیت جایگاه و نفوذ سیاسی در کنار تعاملات اقتصادی در نظام بین الملل بحث می کند. مقاله از وضعیت جاری اقتصاد آمریکا، اهداف نوین روسیه، میراث عملکرد سیاست خارجی اوباما و سیستم انگیزشی اسراییل در قالب بندی ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه
بهره برداری می کند. در نتیجه گیری، مقاله به ظهور یک سیستم دو قطبی در خاورمیانه اشاره کرده که با ائتلاف های منطقه ای و بین المللی خود در پی تقابل و تضعیف یکدیگر هستند. تداوم این سیستم دو قطبی تابع امکانات مالی بازیگران منطقه ای از یک طرف و نتایج مذاکرات آمریکا و روسیه پیرامون اختلافات دو جانبه و اروپایی یکدیگر خواهد بود.
طبیعی است که ما در جامعه خودمان چارچوبی داریم که به عنوان چارچوب جهان بینی ما نیاز به صیقل یافتن پرورش رشد و بسط دارد و شاید دهه ها طول بکشد تا ما به یک الگوی ثابت پیچیده و چند بعدی برسیم.