آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

از آنجا که جوهره حرکت عاشورا، حرکتى سیاسى بود، نگاه سیاسى، مبارزاتى و اصلاح‏طلبانه بدان از دیرباز در بین صاحبان اندیشه و قلم رواج داشته است . شاعران بسیارى نیز به بعد اجتماعى - سیاسى عاشورا توجه کرده در کنار سروده‏هاى پرسوز و نوحه‏هاى جانگداز بر مصائب سیدالشهداء و یاران آن حضرت، بعد حماسى و انقلابى آن را مورد توجه خاص قرار داده‏اند . عناصرى چون ذلت‏ناپذیرى و عزت نفس، ظلم‏ستیزى، افشاى ستم جائران، عدالت و برابرى، اصلاح جامعه و پیکار با مفاسد، و الهام‏گیرى آزادگان از مکتب عاشورا از جمله محورهاى سروده‏هاى انقلابى و سیاسى بوده است .
نویسنده در این مقاله بعد از توجه به بعد سیاسى حماسه عاشورا و ذکر محورهاى اندیشه سیاسى در نهضت کربلا، گلگشتى در بوستان شعر شاعران داشته، آنها را با عناوین: آزادى و حریت، نپذیرفتن ذلت، عدالت و آزادى، مکتب مبارزه، جاودانگى در تاریخ و .. . سامان داده است .
نگاه سیاسى به عاشورا
اهل ادب و قلم و شاعران و نویسندگان، به حادثه عاشورا از زاویه‏هاى مختلف نگریسته‏اند و به تبع آن «زاویه نگاه‏» ، آثار شعرى و ادبى آنان نیز همان صبغه و درونمایه را یافته است .
جوهره حرکت عاشورا، حرکت‏سیاسى بود . امام‏حسین (ع) از موضع امامت مسلمین، با نپذیرفتن بیعت‏یزید و نامشروع دانستن حکومت امویان و ادعاى اینکه امامت و خلافت و رهبرى حق مسلم، مشروع و مغصوب اهل بیت است، از مدینه بیرون شد و چند ماه در مکه اقامت گزید و در آن مدت، مواضع سیاسى خویش را نسبت‏به حکومت، با مردم در میان گذاشت و در پاسخ به «استنصار» مردم کوفه و نامه‏هاى دعوت کوفیان و بصریان، مسلم بن عقیل را به نمایندگى به عراق فرستاد و پس از دریافت گزارش مساعد از اوضاع کوفه و بیعت هزاران نفر هوادار مسلح، به قصد تشکیل حکومت اسلامى و برپایى عدل و برانداختن سلطه ستم و ریشه کن ساختن غده شوم بنى‏امیه، عازم سرزمین عراق شد .
مبارزه با سلطه یزیدى و تلاش در راه احقاق حق ائمه و اهل بیت، حرکتى سیاسى الهى و از شؤون امامت‏بود که آن حضرت بدان پرداخت . این، نگاه واقع بینانه به حرکت عاشورا است .
امامت امت «قدس سره‏» ، در بعد سیاسى حرکت عاشورا سخنان فراوانى دارد که جهت نمونه به این فراز دقت کنید:
«تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد، تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا این‏که این علم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد» (1) . «تکلیف الهى خودش را تشخیص داد که باید نهضت کند و راه بیفتد، برود و مخالفت‏بکند و اظهار مخالفت و استنکار کند، هر چه خواهد شد .» (2) . «آن حضرت به فکر آینده اسلام و مسلمین بود، به خاطر اینکه اسلام در آینده و در نتیجه جهاد مقدس و فداکاى او در میان انسان‏ها نشر پیدا کند و نظام سیاسى و نظام اجتماعى آن در جامعه ما برقرار شود مخالفت نمود، مبارزه کرد و فداکارى کرد .» (3)
نگاه سیاسى و مبارزاتى و اصلاح‏طلبانه به قیام عاشورا، از دیرباز بین اهل اندیشه و قلم، کم و بیش بوده است، چرا که خود سیدالشهدا (ع)، خروج خویش را براى مبارزه با ظلم و بدعت و جهت احیاى قرآن و حق و به قصد امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح امت معرفى کرده است:
«... انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى ...» (4)
شاعران بسیارى هم به بعد اجتماعى و سیاسى آن نهضت مقدس توجه داشته و آن را سروده‏اند، هر چند در سالهاى نزدیک به انقلاب اسلامى، این نگرش، روشن‏تر و جدى‏تر بوده است و پس از انقلاب، چنین رویکردى عمق و شفافیت‏بیشترى یافته و این از برکات این نهضت است . به تعبیر مقام معظم رهبرى:
«امروز هم شاعران و گویندگانى هستند که براى ظلم، و فساد شعر مى‏گویند و اگر انقلاب ما و این تحولى که در همه ارکان ملت ما پیدا شد به وجود نمى‏آمد، معلوم نبود که چه مى‏شد و به کجا مى‏رسید؟» (5)
اندیشه سیاسى در قیام کربلا
در کنار شاعرانى که با سروده‏هاى پرسوز و نوحه‏هاى جانگداز خویش، تنها به بعد عاطفى و نوحه گرى و مرثیه بر جسم چاک‏چاک و لب عطشان سیدالشهدا (ع) مى‏پرداختند، شاعرانى هم بودند و هستند که در آن حادثه، بعد حماسى و انقلابى و اندیشه‏هاى سیاسى و الهام بخشى‏هاى اجتماعى و مبارزاتى آن را از نظر دور نداشته‏اند . عناصرى که در سروده‏هاى شاعران در این محور وجود دارد، قابل عنوان‏گذارى به صورت محورهاى زیر است:
- ذلت‏ناپذیرى و عزت نفس
- ظلم‏ستیزى و افشاگرى ستم جائران
- حق‏گرایى و دعوت به رهبرى ائمه
- عدالت و برابرى
- آزادى و آزادگى
- احیاگرى دین و سنت‏هاى اسلامى
- رسواسازى باطل و مبارزه با بدعت
- اقامه حق و عدل و امر به معروف و نهى از منکر
- اصلاح جامعه و پیکار با مفاسد
- جاودانگى نام حسین (ع) و شهداى کربلا
- موج آفرینى حادثه عاشورا در تاریخ
- الهام‏بخشى عاشورا به انقلابیون و ستمدیدگان
- الهام‏گیرى آزادگان از مکتب عاشورا
- نقد حکومت‏یزید و شیوه‏هاى جاهلیت اموى
- آگاه‏سازى توده‏ها و دریدن پرده‏هاى غفلت
- تبیین مظلومیت اهل بیت (ع)
- شایستگى امام‏حسین (ع) و عترت به امامت و پیشوایى
- ضرورت فداکارى و جهاد در راه عقیده و مرام
- شکست‏سلطه‏ها در برابر سلاح شهادت و مظلومیت
- برترى شهادت با افتخار، بر زندگى ذلیلانه
- ضرورت پیام‏رسانى در حماسه‏هاى خونین
- دشمنى دیرینه جبهه یزیدى با اساس اسلام
و ... موارد و مفاهیمى از این دست، که هم در قیام عاشورا وجود داشته و از درس‏ها و پیام‏هاى اجتماعى و سیاسى آن به شمار مى‏رود، و هم در سروده‏هاى شاعران متعهد و آگاه عاشورایى به وضوح دیده مى‏شود .
روشن است که پرداختن به مفاهیم سیاسى یاد شده و تحلیل و کاوش آنها در اشعار شعرا، کارى عظیم و پرحجم و بیرون از حوصله این نوشتار است . ناچار باید اشاراتى به نمونه‏هایى از سروده‏هاى شاعران داشت، تا گوشه‏اى از بازتاب این اندیشه‏ها در آینه شعر و ادب، روشن گردد . از آنجا که بهره‏گیرى از شعر، به لحاظ زبان عام و فراگیر و جذاب و دلنشین آن، در جاودانه ساختن مفاهیم دینى و اجتماعى مؤثر است، اهتمام جدى‏تر در زمینه سرودن شعرهاى آیینى با نگرش‏هاى سیاسى اجتماعى به حادثه کربلا و کلا مضامین مکتبى و حرکت مستمر و ریشه‏دار دین در جامعه، مى‏تواند یکى از گام‏هاى اساسى و ارزشمند به شمار آید .
گلگشتى در بوستان شعر
از محورهاى یاد شده به عنوان اندیشه سیاسى نهضت عاشورا، به چند نمونه اشاره مى‏شود و ابیاتى در باره آنها آورده مى‏شود:
1 . آزادى و حریت
ناظر زاده کرمانى مى‏گوید:
اى یاد تو در عالم، آتش زده بر جانها
هر جا ز فراق تو چاک است گریبانها
اى گلشن دین سیراب با اشک محبانت
از خون تو شد رنگین هر لاله به بستانها
بسیار حکایتها گردیده کهن اما
جانسوز حدیث تو، تازه است‏به دورانها
در دفتر آزادى، نام تو به خون ثبت است
شد ثبت‏به هر دفتر، با خون تو عنوان‏ها
این سان که تو جان دادى، در راه رضاى حق
آدم به تو مى‏نازد، اى اشرف انسان‏ها
قربانى اسلامى با همت مردانه
اى مفتخر از عزمت همواره مسلمانها (6)
مرحوم خوشدل از شاعران پیش از انقلاب، در مفاهیم سیاسى اجتماعى نهضت کربلا بسیار شعر سروده است . در یکى از آنها که به فلسفه نهضت‏حسینى اشاره مى‏کند، مى‏گوید:
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگى ننگین است
حسین مظهر آزادگى و آزادى است
خوشا کسى که چنینش مرام و آیین است
نه ظلم کن به کسى نى به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافى است
اگر چه گریه بر آلام قلب تسکین است
ببین که مقصد عالى وى چه بود اى دوست
که درک آن سبب عز و جاه و تمکین است
ز خاک مردم آزاده بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى این است (7)
نیز دکتر قاسم رسا، در ترجمه کلام اباعبدالله (ع) مى‏گوید:
گر شما را به جهان دینى و آیینى نیست
لااقل مردم آزاده به دنیا باشید (8)
در سروده فضل‏الله صلواتى مى‏خوانیم:
درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین
بذر همت در جهان افشاند افکار حسین
با قیام خویش بر اهل جهان معلوم کرد
تابع اهل ستم گشتن بود عار حسین (9)
در یکى از سروده‏هاى محسن حافظى مى‏خوانیم:
جان فدا کردى به راه مکتب آزادگى
جان هر آزاده‏اى گردد فدایت‏یا حسین (10)
شاعر دیگرى چنین سروده است (در باره عباس بن على):
درس آزادگى عباس به عالم آموخت
زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست (11)
احد ده‏بزرگى از زبان پیشواى آزادى چنین مى‏سراید:
منم آزاد مرد ملک هستى
منم قانونگذار کشور گل
منم ویرانگر کاخ ستمگر
منم روح عدالت گستر گل (12)
2 . نپذیرفتن ذلت
شاید این عنوان، هم‏مضمون با آزادگى باشد، ولى به هر حال به صورت جداگانه «زیر بار ظلم نرفتن‏» و «پذیراى ذلت نشدن‏» که فلسفه شهادت اباعبدالله بود و در جمله معروف «هیهات منا الذلة‏» تجلى یافته، در سروده‏هاى فراوانى آمده است که به چند نمونه اشاره مى‏شود:
روزى که به کوفه رو نمود از عرفات
بگزید طریق عشق، بر حب حیات
در گوش نسیم روزگاران فرمود:
آزاده، ستم‏پذیر گردد؟ هیهات! (13)
و جواد محقق گوید:
آنکه به حق خم نگشت در بر ظالم
سرو صفت، قامت رساى حسین است (14)
در شعر خسرو نژاد هم مى‏خوانیم:
جان ز کف دادن و تسلیم به ظالم نشدن
آرى، آرى به خدا همت عالى این است
جان به قربان تو اى کشته که خود فرمودى
مرگ با نام به از زندگى ننگین است (15)
و نیز این رباعى که از زبان سیدالشهداست:
من تن به زیر بار مذلت نمى‏دهم
نورم، عنان خویش به ذلت نمى‏دهم
جان مى‏دهم ز دست، ولى با یزید پست
دست از براى دادن بیعت نمى‏دهم (16)
قاسم سروى مى‏سراید:
کشته شد اما نشد تسلیم نامردى و زور
چون سرافرازى و مردى ایده و ایمان اوست
درس رادى و جوانمردى به عالم داد و رفت
کاخ حریت‏به پا از درس جاویدان اوست (17)
شاعران، اغلب با الهام از خطبه‏ها و رجزهاى امام‏حسین (ع) این مفهوم را ترسیم کرده و «ذلت‏پذیرى‏» را منافى شان امام و روح بلند و آزاده او دانسته‏اند . باز هم شعرى از دکتر رسا:
من نه آن باشم که آرم پیش دشمن سرفرود
کى ز جان‏بازى بود آزادمردان را حذر
عزت و مردانگى را یاد گیرید از حسین
تا چو جان گیرید در بر شاهد فتح و ظفر
مظهر ناموس و غیرت، آیت مردانگى
کى شوم تسلیم حکم غاصب بیدادگر (18)
و این شعر زیباى خوشدل را همه حفظ‏اند که:
نه ظلم کن به کسى، نى به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
ز خاک مردم آزاده بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى این است (19)
جمله «موت فى عز خیر من حیاة فى ذل‏» که از کلمات درخشان سیدالشهدا است، (20) در برخى سروده‏ها چنین انعکاسى یافته است:
(مرگ با عزت ز عیش در مذلت‏بهتر است)
نغمه‏اى مى‏باشد از لعل درربار حسین
از آستان همت ما ذلت است دور
و اندر کنام غیرت ما نیستش ورود
بر ما گمان بردگى زور برده اند
اى مرگ، همتى که نخواهیم این قیود
3 . عدالت و آزادى
از فلسفه‏هاى مهم قیام کربلا، دعوت به حق و عدل و تامین آزادى براى انسانها و شکستن سلطه ستم و گسستن حصارها و بندهاى بردگى از دست و پاى مردم بود . در زیارت‏نامه امام، گواهى مى‏دهیم که وى دعوتگرى به سوى قسط و عدل و برپا دارنده عدالت و ایجاد امنیت‏براى ستمدیدگان بود: «اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما» ، (21) «و یامن المظلومون من عبادک ...» (22) امثال اینگونه تعابیر در متون عاشورایى بسیار است . به تعبیر امام راحل قدس سره:
«سیدالشهدا سلام الله علیه از همان روز اول که قیام کردند براى این امر، انگیزه‏شان اقامه عدل بود ... تمام زندگیش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته شود و از بین برود .» (23)
شاعرى از زبان سیدالشهدا چنین مى‏سراید:
دادن جان به ره آزادى
به خدا بهتر از این زندگى است
مرگ اندر ره آزادى و عدل
بهتر از بندگى و بردگى است (24)
عدالتخواهى، مفهوم ظلم‏ستیزى و مبارزه با سلطه جائر را هم با خود دارد . در اشعار شاعران، این مقوله هم زیاد به چشم مى‏خورد، بصیر اصفهانى گوید:
سر سلسله مردم آزاد حسین است
آن کس که در این ره سر و جان داد حسین است
مردى که چون کوهى به بر تیشه بیداد
دامن به کمر برزد و استاد حسین است
مردانه در این مرحله بگذاشت قدم را
بر ضد ستمکار برافراشت علم را
با نیروى یزدانى و با دست‏خدایى
بشکست‏به هم قدرت ارکان ستم را
او کرد به نوع بشر این قاعده تعلیم
کاندر ره آزادگى از جان نبود بیم
دیگر نهراسید ز ستمکار ستمکش
مظلوم به ظالم نکند کرنش و تعظیم
اعلامیه از قتلگه کرب و بلا داد
با زینب و سجاد سوى شام فرستاد
این جمله ز خون بود در آن نشریه مسطور
باید بشر از قید اسارت شود آزاد (25)
اقبال لاهورى، متفکر و شاعر بلند آوازه از اهل سنت، در سروده خویش از حریت‏حسین (ع) و لاله کاشتن او در سرزمین کربلا و استبداد ستیزى حضرتش و بیدار ساختن ملت دم مى‏زند و چنین مى‏گوید:
آن شنیدستى که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس پرور چه کرد؟
آن امام عاشقان پور بتول
سرو آزادى ز بستان رسول
الله الله باى بسم الله پدر
معنى ذبح عظیم آمد پسر
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه‏ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
ما سوى الله را مسلمان بنده نیست
نزد فرعونى سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت‏خوابیده را بیدار کرد
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله‏ها اندوختیم (26)
4 . مکتب مبارزه
پیوسته انقلابیون، از زندگى و شهادت سرخ‏جامگان شهید الهام مى‏گیرند و حماسه‏هاى متجلى در شهادت‏ها، انگیزه‏آفرین و مبارز پرور و شهیدساز بوده و خواهد بود . نگاه به عاشورا به عنوان مکتبى که الگوى جهاد و شهادت‏طلبى و فداکارى است و همه ملل جهان و آزادگان باید از این سرچشمه سیراب شوند، از عناصر دیگرى است که در اشعار عاشورایى مطرح است، به نمونه‏هایى نیز از اینگونه سروده‏ها توجه کنید:
حجة الاسلام بهجتى شفق مى‏سراید:
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایه الهام جهان است هنوز
کربلاى تو پیام‏آور خون است و قیام
مکتبت راهنماى دگران است هنوز
تا قیامت ز قیام تو قیامت‏برپاست
از قیام تو پیام تو عیان است هنوز
همه ماه محرم، همه جا کرب و بلاست
در جهان، موج جهاد تو روان است هنوز
جاودان بینمت استاده به پیکار، دلیر
لا ارى الموت ترا ورد زبان است هنوز
باغ خشکیده دین را تو ز خون دادى آب
نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز
تربت پاک تو کازادگى آموزد و عشق
سرمه دیده صاحب نظران است هنوز (27)
جعفر نوا، در اشاره به درسهاى مکتب حسینى مى‏گوید:
ز سربازى سرافرازى بود آزاد مردان را
سرافرازى و سربازى ز شاه کربلا آموز
حسین آسا به دفع فتنه بیگانگان برخیز
شعار آشنایى با خدا، از آشنا آموز (28)
قاسم سروى‏ها نیز در اینکه آزادى‏خواهان جهان خوشه چین مکتب اویند، مى‏گوید:
شرح جانبازى او یکسر کتاب زندگى است
جان فدا کردن نخستین مطلع دیوان اوست
هر که در عالم دم از قانون آزادى زند
در حقیقت‏خوشه‏چین خرمن احسان اوست
درس رادى و جوانمردى به عالم داد و رفت
کاخ حریت‏به پا از درس جاویدان اوست (29)
این آموزه‏ها نه تنها ویژه حسین (ع)، بلکه رهنمود همه عاشوراییان و یاران شهید اوست . عباس بن‏على (ع) در راس اینگونه آموزگاران حریت است . در شعر «صلواتى‏» مى‏خوانیم:
داد درس یارى و جانبازى و مردانگى
بر همه اهل جهان، عباس، سردار حسین (30)
قاسم رسا نیز درا ین زمینه مى‏سراید:
قامت مردانگى افراشت‏سبط مصطفى
تا بیاموزد فداکارى به افراد بشر (31)
از شیوه‏هاى مبارزه حق‏جویانه و مکتبى، «شهادت‏طلبى‏» است . با تکیه به این فرهنگ، خون بر شمشیر پیروز مى‏شود و حنجر بریده بر خنجر کین غلبه مى‏یابد . این درس نیز براى مبارزان شهادت‏طلب در سراسر جهان دستمایه الهام است . «جواد محقق‏» چنین مى‏سراید:
اگر چه داد به راه خداى خود سر را
شکست‏حنجر او خنجر ستمگر را (32)
فرهنگ «احدى الحسنیین‏» و خود را در همه حال پیروز دیدن، از آموزه‏هاى سیاسى عاشورا است . حسین بن‏على (ع) خود را در مسیر خیر و خداخواهانه مى‏دید، چه پیروز شود، چه کشته گردد:
«ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا قتلنا ام ظفرنا» (33) .
این تلقى خاص و پیشرو، پیوسته انگیزه‏آفرین مبارزان است و هرگز مبارزان راه خدا خود را شکست‏خورده نمى‏بینند، چون به تکلیف عمل کرده‏اند .
گرچه از داغ لاله مى‏سوزیم
ما همان سربلند دیروزیم
چون به تکلیف خود عمل کردیم
روز فتح و شکست پیروزیم (34)
این فرهنگ، در طول زمان دعوتگر حق‏طلبان و ستم‏ستیزان است و فریاد «هل من ناصر» او پیوسته در گوش زمان جارى است .
«امام انقلاب کربلا با روح این دعوت
زمان‏ها را، مکان‏ها را به یارى مى‏زند فریاد استمداد
از آن فریاد دعوتگر که در متن زمان جارى است
و پیغامش شعار شور و بیدارى است
میان حق و باطل، داد با بیداد
نبردى جاودان بر پاست
در این میدان و این پیکار
نداى دعوتش چشم انتظار پاسخى از ماست
که حق تنهاست
و هر جا کربلا، هر روز عاشوراست .» (35)
مکتب بودن عاشورا براى مبارزه دائمى علیه ستم و استبداد، تنها با همان دید «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» قابل تحقق است . این بینش سیاسى و مبارزاتى در شعرهاى بسیارى مطرح است، از جمله اینها:
تا شود این عرصه خاکى سراسر کربلا
تا ابد مى‏جوشد از رگهاى عاشورا عطش (36)
امام راحل قدس سره کوشید تا این بینش را در باور مردم رسوخ دهد . مى‏فرمود:
«دستور آن بود که این برنامه، سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمینى باشد . روزهایى که بر ما گذشت، عاشوراى مکرر بود و میدانها و خیابانها و کوى و بر زنهایى که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلاى مکرر .» (37)
5 . جاودانگى در تاریخ
در مبارزه حق و باطل، على رغم تصور ستمگران که مى‏پندارند با قتل عام و خونریزى، نداى عدالت‏خواهى را مى‏توانند خاموش کنند، شهیدان زنده جاویدند، همواره اثر گذار و پرآوازه و حیاتشان در سایه مماتشان است و به تعبیر قرآن کریم: «بل احیاء عندربهم یرزقون‏» . مفهوم جاودانگى نام و یاد و فرهنگ شهیدان، در آثار شاعران بازتاب گسترده‏اى دارد . در شعر بلند و زیباى «صادق سرمد» ، این ابیات، اشاره به این بینش است:
پایان زندگانى هر کس به مرگ اوست
جز مرد حق، که مرگ وى آغاز دفتر است
آغاز شد حیات حسینى به مرگ او
وین قصه، رمز آب حیات است و کوثر است
آن کس که در اقامه حق مى‏شود شهید
عمر ابد نصیب وى از موت احمر است (38)
نیز در این شعر از بهاءالدین:
خاموش گشته‏ایم و فراموش کى شویم
بس این قدر که در همه جا گفتگوى ماست
هر جا که هست روى زمین ارغوان سرخ
آبش ز خون ما، گلش از خاک کوى ماست (39)
و دکتر رسا مى‏گوید:
فرق بین حق و باطل بین که بعد از قرن‏ها
جلوه حق مانده جاویدان و باطل بى‏اثر (40)
این حقیقت، شکست‏سلطه‏هاى ستم را در متن حاکمیت مى‏رساند، چرا که در اندیشه‏ها و وجدانهاى بشرى محکومند . حضرت زینب (س) در بارگاه یزید، در خطابه‏اى صریح به آن طاغوت سر مست از قدرت، فرمود:
«فکد کیدک و اسع سعیک و ناصب جهدک فوالله لا تمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا; (41) هر چه نیرنگ و تلاش دارى به کارگیر، به خدا قسم نه یاد ما را مى‏توانى محو کنى، نه وحى ما را مى‏توانى بمیرانى!»
در شعر معروف «فراز» ، چنین مى‏خوانیم:
دشمنت کشت، ولى نور تو خاموش نگشت
آرى آن جلوه که فانى نشود نور خداست
نه بقا کرد ستمگر، نه به جا ماند ستم
ظالم از دست‏شد و خانه مظلوم به جاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پى اوست
بلکه زنده است‏شهیدى که حیاتش ز قفاست (42)
اى که در کرب و بلا بى‏کس و یاور گشتى
چشم بگشا و ببین خلق جهان یاور توست (43)
قنبرعلى تابش نیز در این زمینه چنین مى‏سراید:
تا در گلوى تشنه حنجر، صدا جارى است
خون گلویت، کربلا در کربلا جارى است
تا آسمان کوفه پابرجاست، مى‏دانم
خون تو در این خاک، چون آب و هوا جارى است (44)
آنچه از بازتاب حماسه عاشورا در رواق تاریخ و ذهنیت‏بشر و وجدان انسانها باقى ماند، «حیات شهید» بود و زوال ستم . ظالمان نیز هرگز تصور چنین شکستى را نداشتند . «سید مهدى حسینى‏» از این جاودانگى چنین مى‏گوید:
که بود این موج، این طوفان، که خواب از چشم دریا برد؟
و شب را از سراشیب سکون، تا اوج فردا برد
کسى آمد، کسى آن سان که دیروز توهم را
به سمت مشرق آبى‏ترین فرداى زیبا برد
به خاک افکند ذلت را، شرف را از زمین برداشت
و او را تا بلنداى شکوه نیزه، بالا برد
بگو با من، بگو اى عشق، اگر چه خوب مى‏دانم
که بود این موج، این طوفان که خواب از چشم دریا برد (45)
و این همان جلوه‏اى است که در شعر محتشم کاشانى دیده مى‏شود و شور محشرى که حسین بن على (ع) در تاریخ افکنده و موجى که هرگز پایان نمى‏پذیرد: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است ...» .
6 . پیام خون
آنچه یک مبارزه را ماندگار، مؤثر، حرکت‏آفرین و مصون از تحریف مى‏سازد، «تبیین‏» است، یعنى رساندن پیام خون و ترسیم فلسفه نهضت و مقابله با فریب‏ها و تبلیغات دروغین و تحریف چهره واقعى یک حماسه . اگر در نهضت عاشورا این بعد از حرکت که به صورت خطابه‏هاى پرشور امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) جلوه کرد، وجود نداشت و مکمل خون شهداى کربلا نمى‏شد، بى‏شک این حماسه نه ماندگار مى‏شد، و نه دور از تحریف . «فرید» چه زیبا به این واقعیت اشاره کرده است:
سر نى در نینوا مى‏ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا مى‏ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت‏بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابرى از ریا مى‏ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه‏ها مى‏ماند اگر زینب نبود (46)
نقش خطابه‏هاى شورانگیز افشاگر، الهام‏بخش و رسواساز باطل، بسیار عظیم است و شاعران به این نکته وقوف کامل داشته‏اند و در پرداختن به سیماى پیام‏رسان نهضت عاشورا آن را بیان کرده‏اند . موزون اصفهانى گوید:
این همان بانوست کز نطق و بیان همچون على
انقلاب از کوفه تا شام خراب انداخته
دخترش در کوفه از تیغ زبان چون ذوالفقار
مغز جان خصم را در التهاب انداخته
از خطابى آل سفیان را به رسوایى کشید
پرده از کار پلیدان زان خطاب انداخته (47)
مرحوم صغیر اصفهانى در اشاره به نقش خطابه‏هایش چنین مى‏سراید:
بر هم زن اساس جفا کارى یزید
لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است
ابن زیاد شوم به دارالاماره‏اش
رسوا ز منطق شرر افشان زینب است (48)
«سروى‏» نیز چنین سروده است:
با کلام جان فزا اثبات دین حق نمود
عالمى را دوستدار اهل ایمان کرد و رفت
در دیار شام بر پا کرد از نو انقلاب
سنگر اهل ستم را سست‏بنیان کرد و رفت
خطبه‏اى غرا بیان فرمود در کاخ یزید
کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت
فاش مى‏گویم که آن بانوى عظماى دلیر
از بیان خویش دشمن را هراسان کرد و رفت (49)
گاهى «اسارت‏» ، تبدیل به «درس آزادى‏» مى‏شود و اسیران آزاده، با مقاومت و روحیه بالا و عزت نفس، جباران را به ستوه مى‏آورند . تبدیل کردن اسارت به آزادگى در فرهنگ عاشورا و در رفتار بازماندگان آن حادثه خونین جلوه‏گر است، تا آنجا که مى‏توان زینب کبرا را «اسیر آزادى‏بخش‏» نامید . (50) در برخى سروده‏ها چنین نگاهى به «کاروان اسارت‏» شده است:
در بطن این اسارت ما خفته است
آزادى تمام گرفتاران
مرگ پر افتخار پدرهامان
سرمایه حیات هدفداران
ما وارث شهادت و ایثاریم
بنیانگذار عزت و آزادى
ما شور پرشراره ایمانیم
آنجا که نیست جرات فریادى
ما رهسپار شهر خموشانیم
شهرى که سایه‏بان زده از وحشت
شاید به تازیانه یک فریاد
بیدارشان کنیم از این غفلت
رفتیم پیشواز اسارت‏ها
تا کاخ‏هاى ظلم براندازیم
تا در زمان قحطى حق‏جویان
آبى به آسیاب حق اندازیم (51)
7 . جهاد، رمز عزت
از روشن‏ترین پیام‏هاى سیاسى دین که در عاشورا هم تجلى یافته است، عزتى است که در سایه جهاد به دست مى‏آید . حسین بن على (ع) و یارانش چون جهاد کردند، عزیز خدا و خلق شدند و آنان که از حمایت آن شهید مظلوم دست کشیدند، گرفتار ذلت و خوارى گشتند . قیام حسین (ع) مایه حیات دین و عزت اسلام نیز گشت و بقاى دین در سایه خون و شهادت اوست . این نکته و نگرش، در اشعار فراوانى دیده مى‏شود که به چند نمونه اشاره مى‏شود .
خسرونژاد چنین سروده است:
جاودان خاطره نهضت‏خونین تو شد
چون که دین زنده از آن خاطره خونین است
بر تو و بر همه یاران شهید تو درود
که ز خون شهدا عزت دین تضمین است (52)
آنچه خود سیدالشهدا (ع) فرمود و از مرگى که موجب بقاى دین گردد استقبال فرمود (ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلى فیاسیوف خذینى) در اشعار شاعران نیز بازتاب یافته است:
وفاست وامدار تو، حماسه یادگار تو
حیات دین ز خون تو، خداست‏خونبهاى تو
اگر که نام مصطفى (ص) هنوز در جهان به پاست
از آن سر بریده توهست و از نواى تو (53)
«حسین بود، آنکه گفت:
اگر که دین جد من
به جز به کشتنم نمى‏شود به پا
اگر نهال تازه‏پاى دین حق
نیازمند خون پیکر من است
کنون من و نبرد و تیغ‏هاى تیز ...» (54)
حجة الاسلام بهجتى شفق چنین مى‏سراید:
باغ خشکیده دین را تو ز خون دادى آب
نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز
تربت پاک تو کازادگى آموزد و عشق
سرمه دیده صاحب‏نظران است هنوز (55)
محمود شاهرخى (جذبه) نیز در احیاگرى جهاد حسینى نسبت‏به دین مى‏گوید:
در ساحل فرات که لب‏تشنه شد شهید
سیراب گشت مزرع دین ز آبروى او
فرى دوباره یافت‏حقیقت ز فیض وى
آبى دوباره یافت‏شریعت ز جوى او (56)
شاعرى دیگر چنین سروده است:
تا قیام خوب به دشت عشق برپا کرده‏اى
اى مسیحا، عالمى را از دم، احیا کرده‏اى
درس جانبازى به مردان خدا آموختى
نهضت‏خونین خود سرمشق دنیا کرده‏اى
خون تو در پیکر تاریخ مى‏جوشد هنوز
مات خود، افکار اعصار و قرون را کرده‏اى (57)
عبدالحسین رضایى از زبان سیدالشهدا (ع) چنین مى‏سراید:
هیهات ذلت من و آقایى یزید
بیعت‏به آن ستمگر رسوا نمى‏کنم
در پیشگاه ظلم نیاید سرم فرود
تعظیم جز به خالق یکتا نمى‏کنم
من زنده و یزید کند رهبرى خلق؟
امضا من این حرمت‏بیجا نمى‏کنم
مرگ شرف به است از این زندگى مرا
چیزى به غیر مرگ تمنا نمى‏کنم (58)
عزت مسلمانان در سایه جهاد و فداکارى است . حسین بن على (ع) براى بازگرداندن عزت دین و شرافت مسلمین خون و جان داد و نهال اسلام را شاداب ساخت . حجة الاسلام بهجتى شفق اینگونه مى‏سراید:
باید از استاد عشق، شاه شهیدان
یاد گرفتن، گذشتن از سر و تن را
رهبر آزاده، پیشواى فداکار
دید چو بر پاى دین ز جور، رسن را
خاست چون طوفان و بر ستم بخروشید
داد رهایى ز بند، دین و سنن را
ریخت چو خونش به خاک، خاست دو صد موج
کند ز بنیان بناى ظلم و فتن را
کرد ز باران خون سرخ وى آغاز
باغ فضیلت، ز نو شکفته شدن را (59)
همو در بیان مفهوم زندگى عزیزانه و شکستن حصار بیداد در عصر حکومت طاغوت، چنین مى‏سراید:
اندر آنجا که باطل امیر است
اندر آنجا که حق سر به زیر است
اندر آنجا که دین و مروت
پایمال و زبون و اسیر است
راستى زندگى ناگوار است
مرگ، بالاترین افتخار است
این اساس مرام حسین است
روح و رمز قیام حسین است
«یا که آزادگى، یا شهادت‏»
حاصلى از پیام حسین است
شیعه او هم اینسان غیور است
تا ابد از زبونى به دور است
زان شهید سر از دست داده
زان فداکار در خون فتاده
جاودان آید این بانگ پرشور
«لا ارى الموت الا سعادة‏»
آرى آزادمردان بکوشند
بر ستمگر چو طوفان خروشند (60)
8 . عاشورا، پیامد تنها گذاشتن امام
رابطه دو جانبه «بیعت‏» و «اطاعت‏» ، بین امام و امت، نصرت پیشواى عدل و حمایت از امام معصوم و حجت‏خدا را الزامى مى‏سازد . آنچه در عاشورا اتفاق افتاد و فرزند پیامبر مظلومانه به شهادت رسید، ثمره عمل نکردن امت‏به تکلیف خویش و تنها گذاشتن امام بود . و این حادثه، ریشه در سقیفه و جریانات پس از رحلت رسول خدا (ص) دارد . این بینش سیاسى که حادثه کربلا و ظلمى که به اهل بیت‏شد، از سقیفه و شورا و عمل نکردن به سفارش پیامبر اکرم (ص) بود، و اگر آن روز چنان نمى‏شد، در سال 61 هجرى چنین نمى‏شد (61) در آثار شاعران دیده مى‏شود .
نیر تبریزى در ترسیم پیوند این دو حادثه مى‏گوید:
کانکه طرح بیعت‏شورا فکند
خود همانجا طرح عاشورا فکند
چرخ در یثرب رها کرد از کمان
تیر کاندر نینوا شد بر نشان (62)
مرحوم آیة‏الله کمپانى در اشعار عربى خود به وضوح این بینش سیاسى و تحلیل تاریخى را تشریح مى‏کند; این مضمون که: تیرى را که حرمله رها کرد، حرمله نبود که تیرانداخت، بلکه تیرانداز اصلى کسى بود که زمینه ساز آن شد . تیرى از سوى سقیفه آمد که کمانش در دست‏خلیفه بود، آن تیر نه بر گلوى آن کودک شیرخوار، بلکه بر جگر دین و بر دل رسول خدا فرود آمد:
«سهم اتى من جانب السقیفة ...» (63)
اگر پیمان مردم با «ولى‏» بود
اگر پیوند با آل على بود
نه فرمان نبى از یاد مى‏رفت
نه رنج و زحمتش بر باد مى‏رفت
نه خون دل نصیب مجتبى بود
نه پرپر لاله‏ها در کربلا بود ... (64)
این نگرش مجموعه‏اى و تحلیل به هم پیوستگى حوادث تلخ کربلا و مظلومیت اهل بیت، با آن رزیه و نقطه انحراف و ظلم نخستین به خاندان عصمت، بسیارى از وقایع را روشن مى‏سازد و اگر بناست از «عبرت‏هاى عاشورا» پندى گرفته شود، با همین دید میسر است . این، همان نکته‏اى است که در «زیارت عاشورا» هم بر آن تاکید مکرر شده و از نخستین کسى که بر آل پیغمبر ستم کرد و آخرین کسى که از او پیروى نمود و هر کس که به هر نحو و با هر وسیله و امکانات مالى و سیاسى تبلیغاتى و زمینه سازى (والممهدین لهم . .). با نفرت و نفرین یاد شده است . وقتى پیمان‏شکنى عهدى که در غدیر بستند رخ داد، تیغ کشیدن به روى حجت‏خدا در عاشورا پیامد آن خواهد بود .
على رضا قزوه مى‏سراید:
ابتداى کربلا مدینه نیست . ابتداى کربلا غدیر بود
ابرهاى خون فشان نینوا، اشکهاى حضرت امیر بود
نطفه خلافت ار چه بسته شد، در سقیفه بیعتى شکسته شد
امت رسول، دسته دسته شد، او سکوت کرد، ناگزیر بود
بعد از آن فتوت همیشه سبز، برکت از حجاز و از عراق رفت
هر چه دانه کاشتند سنگ شد، پشت هر کویر، صد کویر بود
بعد، مکه و مدینه دام شد، کوفه صرف عیش و نوش شام شد
آفتاب سربلند سایه سوز، در حصار نیزه‏ها اسیر بود (65)
اینها نمونه‏هایى از این نگرش در تسلسل و پیوست‏حوادث است و حادثه عاشورا را سرشار از درس مى‏سازد .
شعار مردمى «ما اهل کوفه نیستیم، على تنها بماند» نیز جلوه‏اى از همین نگاه و شناخت است .
پى‏نوشت:
1) صحیفه نور، ج‏2، ص‏208 .
2) همان، ج‏4، ص‏15 .
3) ولایت فقیه، ص‏161 .
4) مناقب، ابن شهرآشوب، ج‏4، ص‏89 .
5) ستودگان و ستایشگران، ص‏101 .
6) رضا معصومى، اشک شفق، ج‏1، تهران، رشیدى، 1366، ص‏339 - 340 .
7) گلواژه، ج‏1، ص‏105 .
8) همان .
9) همان، ص‏95 .
10) چلچراغ اشک، ص‏159 و 166 .
11) همان .
12) شب شعر عاشورا، ج‏1، ص‏63 .
13) همان، ج‏2، ص‏132، 133 .
14) همان .
15) چلچراغ اشک، ص‏172 .
16) همان، ص‏179 .
17) گلواژه، ج‏1، ص‏94 .
18) همان، ص‏96 .
19) همان، ص‏105 .
20) مناقب، ابن شهرآشوب، ج‏4، ص‏68 .
21) زیارت امام حسین در اول ماه رجب، مفاتیح الجنان، ص‏439 .
22) تحف العقول، ص‏239 .
23) صحیفه نور، ج‏20، ص‏189 و 190 .
24) گلواژه، ج‏1، ص‏98 .
25) همان، ج‏2، ص‏119; و نیز: اشک شفق، همان، ص‏201 - 200 .
26) همان، ص‏125 .
27) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص‏35 .
28) گلواژه، ج‏1، ص‏93 .
29) همان، ص‏94 .
30) همان، ص‏95 .
31) همان، ص‏96 .
32) شب شعر عاشورا، ج‏1، ص‏107 .
33) اعیان الشیعه، ج‏1، ص‏597 .
34) از نویسنده، برگ و بار، ص‏181 .
35) همان، ص‏105 .
36) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص‏55 .
37) صحینفه نور، ج‏9، ص‏57 .
38) گلواژه، ج‏1، ص‏92 .
39) همان، ص‏95 .
40) همان، ص‏96 .
41) مقتل الحسین، مقرم، ص‏464 .
42) چلچراغ اشک، ص‏162 .
43) همان، ص‏167 .
44) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص‏46 .
45) گل‏نغمه‏هاى عاشورایى، ص‏15 .
46) فرهنگ عاشورا، ص‏217 .
47) گلواژه، ج‏1، ص‏112 .
48) همان، ص‏113 .
49) همان‏ص‏114 .
50) نام شعر و مجموعه شعرى از نویسنده که با الهام از همین نکته است .
51) از نویسنده، برگ و بار، ص‏131 .
52) چلچراغ اشک، ص‏173 .
53) از نویسنده، برگ و بار، ص‏98 .
54) همان، ص‏100 .
55) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص‏35 .
56) همان، ص‏100 .
57) گل نغمه‏ها، ص‏55 .
58) چهره‏هاى گلگون، ص‏49 .
59) بهار آزادى، ص‏42 .
60) همان، ص‏71 .
61) در این زمینه ر . ک: «فرهنگ عاشورا» ، ص‏289 .
62) دیوان «آتشکده‏» ، ص‏59 .
63) الانوار القدسیه، ص‏99، فرهنگ عاشورا، ص‏291 .
64) از نویسنده . برگ و بار، ص‏60 .
65) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص‏19 .

تبلیغات