ترس در داستان «شاخه های شکسته» اثر جمال میرصادقی: تحلیلی شناختی
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۸
184 - 205
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش توصیفی- تحلیلی، بررسی سازوکارهای شناختی استعاره و مجاز در مفهوم سازی احساس ترس در داستان کوتاه «شاخه های شکسته» اثر جمال میرصادقی (1354) است. برای این هدف، همه شواهد استعاری و مجازی بیانگر مفهوم ترس از اثر یادشده استخراج و در چارچوب نظریه استعاره های مفهومی بررسی شدند. یافته ها نشان داد که در شاخه های شکسته، از 12حوزه مبدأ استعاری (دیدن فرد غریبه، شی ء بُرنده، تاریکی، موجود فراطبیعی، شنیدن صدا، تنها ماندن، ماده درون ظرف، مرگ، دیدن سایه، خون، حریف و دیدن چهره نامتعارف) و 16 واکنش بدنمند و رفتاری مجازبنیاد (بازماندن دهان، درخشندگی چشم ها، ناتوانی در حرکت، شنیدن صدای تنفس، تکان های جسمانی، ناتوانی در فکر کردن، گشاد شدن چشم ها، غش کردن، عرق کردن کف دست، قرمزی چشم ها، فرار، نگاه کردن به پشت سر، حفظ سکوت، خواندن دعا، مخفی شدن و رفتار حیوانی) برای صورت بندی مفهوم ترس استفاده شده است. نتیجه نهایی حاصل از بحث این است که استعاره های مفهومی و به ویژه استعاره های ساختاری برای بیان علت پیدایش ترس به کار رفته اند و واکنش های بدنمند و رفتاری مجازبنیاد، بر بازنمایی تأثیر ترس بر شخصیت ها تأکید داشته اند تا دلهره بیشتری عینی سازی شود. نوآوری این پژوهش، تأکید بر جداسازی نقش استعاره های مفهومی و مجاز در بازنمایی ترس است و از این نگاه، نتایج به دست آمده با سایر پژوهش ها متفاوت است.