مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
بدن زنانه
منبع:
تاریخ ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
155 - 177
حوزههای تخصصی:
ارزشمندی بدن زنانه و چگونگی سامان آن، از آغاز مدرنیزاسیون در ایران عصر رضاشاه تا به اکنون، پیوند نزدیکی با مفاهیم هویت ملی با تکیه بر ارزش های فرهنگ غربی داشته است. عزم دولت پهلوی برای ساخت جامعه ای جدید که خود را از طریق فرهنگ و نمادهای غربی بازنمایی کند، در کنار ورود و اثرگذاری صنعت زیبایی، تأثیری دیرپا بر سامان بدن زنان به ویژه از زمان اجرای کشف حجاب به بعد داشت. پس از این واقعه، بدنی که تا آن زمان از دیده ها نهان بود، از طریق صنعت زیبایی که در نشریات دولتی تبلیغ می شد، به محل سیاست گذاری دولت و ارزش های فرهنگ غربی بدل شد. نوشتار حاضر در پی پاسخ به این سؤال است که مدیریت بدن چطور در شکل گیری هویت جدید زن ایرانی در زمان رضاشاه عمل کرد و همچنین، مفهوم ارزشمندی بدن زنانه به شکل گیری چه مشاغلی در این دوره منجر شد؟ فرضیه پژوهش، با تکیه بر مقالات روزنامه اطلاعات و با روشی توصیفی تحلیلی، این است که صنعت زیبایی و تبدیل شدن بدن زیبا به منبع قدرت و منزلت برای زنان به شکل گیری تصویر زن جدید ایرانی حداقل در بین طبقه متوسط و بالا منجر شد و مشاغل زنانه برای نخستین بار حول مدیریت بدن شکل گرفتند.
بدن زنان در تصاویر کتاب های درسی پس از انقلاب: بازنمایی و سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظام آموزشی ایران برای تربیت انسان مطلوب خود رویکردی جنسیتی و عمدتا مبتنی بر گفتمان مسلط مردانه در پیش گرفته است. این رویکرد، تقابل های دوگانه را در نحوه بازنمایی جنسیتی کاملا طبیعی و بحق نشان داده است. نظام آموزشی از رهگذر برنامه درسی، به دنبال هژمونی هویتی به لحاظ اجتماعی برساخته از زنانگی بوده که از مهمترین ویژگی های آن، بدن زنانه است. نظر به اهمیت روزافزون تصویر در فرایند بازنمایی، معناسازی و هویت بخشی، توجه این مقاله به تصاویر کتاب های درسی معطوف شده است. با تکیه بر روش پژوهش و گفتمان فوکو، نظریه و مفهوم بازنمایی هال، نظریه گفتمان لاکلائو و موف، رویکرد و مطالعات جنسیت و نحوه روئیت پذیری، در این مقاله سعی شده تا بازنمایی بدن زنانه را در کتاب های درسی بعد از انقلاب در ارتباط با گفتمان های مسلط این چهار دهه دنبال کنیم. کوشش این مقاله بر این بوده تا نظام های بازنمایی بدن زنانه در دوره های گفتمانی بعد از انقلاب را نقد و تفسیر کند. و به این پرسش پاسخ دهد که چه نظام روئیت پذیری، بدن زنانه را در این دوره ها نمایندگی و بازنمایی می کرده تا از طریق آن نماینده و عامل مطلوب خود را تصویر و ارائه کرده باشد. بر اساس یافته های این مقاله، در منظومه بازنمایی صورت گرفته از بدن زنانه در تصاویر کتاب های درسی، با نظام «رؤیت پذیری» چندلایه تبعیض آمیزی روبرو هستیم؛ از جمله بخش عمده ای از زنان و دخترانی که از نظر پوشش، انتخابی متفاوت از پوشش مطلوب دارند، حذف شده اند. از سوی دیگر این نظام عمدتا تابع گفتمان مسلط جذابیت جنسی بوده، بدن هایی با پوست روشن، کشیده و لاغر، صورت های زیبا، بینی های کوچک و سربالا را نمایندگی می کند که با واقعیت جامعه فاصله دارد.
مطالعۀ انسان شناختی مواجۀ دختران با مفهوم باکرگی؛ مطالعۀ موردی دختران مجرد 18 تا 30 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق به بررسی و مطالعه درک و مواجهه دختران نسل جدید با مفهوم باکرگی می پردازیم. محوریت تحقیق، تجربه زیسته دخترانی است که رابطه جنسی آزاد داشته اند و هرکدام در مواجهه با باکرگی و عدم باکرگی تصمیم های متفاوتی برای بدن و سرنوشت خود گرفته اند. در بخش نظری از نظریه پاکی و خطر مری داگلاس[1] به دلیل هم پوشانی با مسئله بکارت در ایران و ارتباط پاکی و ناپاکی بدن در مقوله باکرگی استفاده شده است. در بخش روش، محوریت تحقیق، مردم نگاری و کار میدانی بوده است. در این پژوهش با 55 مشارکت کننده مصاحبه انجام شده است. شرکت کنندگان 18 تا 30 ساله، مجرد، دارای تحصیلات دانشگاهی و از نظر اقتصادی و اجتماعی در سطح متوسط و متوسط رو به بالا هستند. درک و مواجهه دختران جدید نسبت به باکرگی درکی مبهم و پیچیده است. نسل جوان با درگیری و تناقض بین خواسته های فردی در امر جنسی و فشارهای اجتماعی در ارتباط با ارزشمندی بکارت دختران، با وجود هنجارشکنی اولیه در انتها مجبور به تبعیت و پذیرش هنجارهای غالب می شوند و برای پذیرش مجدد در اجتماع و ارائه بکارت فیزیکی، به عمل های ترمیم بکارت روی می آورند. Mary, Douglas .[1]
بررسی عوامل تأثیرگذار در استفاده از بدن در آثار هنرمندان هنر اجرا و هنر محیطی (با تأکید بر آثار سه هنرمند زن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۱ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
567 - 597
حوزههای تخصصی:
جستار پیش رو به بررسی آثار هنرمندان فعال زن در حیطه «هنر اجرا» و «هنر محیطی» پرداخته است. مندیتا، وندرمولن و گودرزی، هنرمندان انتخاب شده در این پژوهش، بدن زنانه خود را به عنوان مدیوم اصلی برای خلق آثار هنری شان در طبیعت به کار گرفته اند. هدف کلی این پژوهش بررسی عوامل تأثیرگذار بر ایجاد شباهت ها و تفاوت ها در نحوه ارائه و استفاده از بدن زن در چیدمان ها یا اجراهایی است که هنرمندان هنر محیطی، در قیاس با حضور یا نقش بدن در هنر اجرا، در آثارشان استفاده کرده اند. پژوهش حاضر سؤالات در برگیرنده دو سؤال است: در نحوه ارائه عصر بدن در طبیعت چه شباهت ها و تفاوت هایی بین آثار هنرمندان مورد پژوهش وجود دارد؟ همچنین، نحوه ارائه و استفاده از عنصر بدن در آثار هنرمندان مورد پژوهش چگونه است؟ روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی و شیوه جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته است. در راستای اهداف پژوهش، مصاحبه و پرسش نامه هایی نیز انجام شده است. شیوه تجزیه و تحلیل مطالب به صورت کیفی و تحلیل محتوا انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد بدن در آثار هر سه هنرمند به عنوان یک ابژه و مدیوم اصلی به کار گرفته شده است، اما تفاوت های فرهنگی، جغرافیایی، خصوصاً باورهای مذهبی آن ها، توانسته تأثیر مهمی در نحوه ارائه متفاوت و سمبلیک هنرمندان از بدنشان در ارائه آثار هنری شان داشته باشد.
پزشکی سازی، استعمار بدن زنانه و سرمایه گذاری بر اضطراب تناسلی زنان: مورد مطالعه لابیاپلاستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۶
226 - 207
حوزههای تخصصی:
جراحی های زیبایی از جمله لابیاپلاستی در ایران رو به افزایش است. از آن جا که اندام جنسی در معرض نظارت و قضاوت عمومی نیست، و کسب مقبولیت و شمول اجتماعی با این جراحی موضوعیت ندارد، افزایش تقاضای آن قابل تأمل است و نیاز به بررسی جداگانه دارد. این مطالعه با هدف بررسی نقش جراحان در برساخت اندام جنسی زنانه ایده آل و به هنجارسازی و گسترش مداخلات پزشکی زیبایی با تأکید بر لابیاپلاستی انجام شد. روش مطالعه کیفی با رویکرد تحلیل محتوا بود و داده ها از ویدیوهای تبلیغاتی با موضوع لابیاپلاستی که در صفحات اینستاگرام 12 پزشک متخصص زنان و زایمان منتشر شده، جمع آوری شد. تعداد نمونه بر اساس شیوه اشباع نظری تعیین شد. در مرحله تحلیل، داده ها کد گذاری، و کدهای مشابه کنار هم قرار داده شدند و از کدهای مشابه، زیرطبقات و طبقات استخراج شدند. یافته های مطالعه نشان داد که پزشکان در ویدیوهای تبلیغاتی شان، در برساخت اندام جنسی زنانه آرمانی مشارکت و از اندام جنسی زنانه که منطبق با شکل ایده آل نباشد، بیماری نمایی می کنند. آن ها برای حل مشکل زنان جراحی لابیاپلاستی را ترویج می کنند و خود را به عنوان قهرمان و منجی به تصویر می کشند که با جراحی، طیف وسیعی از مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی زنان را حل می کنند. بررسی ویدیوهای تبلیغاتی جراحان نشان می دهد که با پزشکی شدنِ زیبایی اندام جنسی زنانه، نقش پزشک درمانگر به پزشک مشاطه و نقش بیمار به زیباجو تغییر یافته و الگوی جدیدی از رابطه پزشک-بیمار خلق شده است. در تبلیغات لابیاپلاستی، پزشکی به عنوان یک کسب و کار دیده می شود که در آن پزشکان با دور شدن از پروفشنالیسم، به تبلیغ کالای زیبایی مشغولند، منش کاسب کارانه جای گزین آلتروییسم شده و از قواعد و اقتضائات بازار پیروی می کنند. مطالعه حاکی از آن است که پزشکی سازی بدن زنانه، شرایط را برای استعمار بدن زنان فراهم کرده است؛ و با عروج پزشکی تجاری، جراحان با پاتولوژیک نشان دادن زشتی لابیامینور بر اضطراب تناسلی زنان، سرمایه گذاری می کنند.