مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
موازنه تهدید
منبع:
سیاست جهانی دوره دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
163 - 196
از سال 1357، ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران سیاستی خصمانه در برابر یکدیگر در پیش گرفته اند هر چند در دهه های مختلف این مسئله با شدت و ضعف همراه بوده است. به همین دلیل نگارندگان این نوشتار میزان تهدید آمیز بودن این دو کشور را براساس نظریه موازنه تهدید استفن والت ارزیابی کرده اند. در واقع این نوشتار به دنبال پاسخی برای این سوال بوده است که براساس نظریه موازنه تهدید استفن والت، جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در بازه زمانی 2021-2016 تا چه اندازه نسبت به یکدیگر به عنوان تهدید به شمار رفته و می روند؟ برای یافتن پاسخ این سوال شاخص های کمی وکیفی متغیرهای نظریه موازنه تهدید شامل قدرت کلی، مجاورت جغرافیایی، قابلیت های تهاجمی و نیات تهاجمی مورد سنجش قرار گرفته اند. در نهایت یافته های این نوشتار نشان می دهد که با توجه به مفروضات نظریه موزانه تهدید، در دوران فوق جمهوری اسلامی ایران برای ایالات متحده آمریکا یک تهدید فوری و قریب الوقوع به شمار نمی آید اما ایالات متحده آمریکا می تواند یک تهدید نسبی و در عین حال جدی برای امنیت جمهوری اسلامی ایران به شمار رود. نویسندگان کوشیده اند با بهره گیری از روش مطالعه موردی به پرسش فوق پاسخ دهند.
بررسی عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل و پیامدهای آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بیداری اسلامی سال یازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۲۵)
109 - 132
مسأله پژوهش حاضر این است که روند عادی سازی روابط میان اعراب و رژیم اشغال گر فلسطین چه تأثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران برجای می گذارد؟ ( مسئله ) روش پژوهش، کیفی و ابزارگردآوری داده ها به صورت فیش برداری می باشد، مسئله اصلی نیز با رویکرد تحلیلی- اسنادی مورد واکاوی قرار می گیرد. ( روش ) برقراری پیوند نزدیک و در سطح استراتژیک میان اعراب و رژیم اشغال گر فلسطین، این رژیم را بیش از پیش به مرزهای ایران نزدیک می سازد، زیرا رژیم اشغال گر فلسطین را قادر می سازد با آب های دریایی و سرزمینی ایران به نحو غیرمستقیم هم مرز شود. هم مرز شدن با ایران، سهولت در اقدامات دیده بانی، استراق سمع و جاسوسی اطلاعاتی است. عادی سازی روابط اعراب و رژیم اشغال گر فلسطین از زوایای مختلف بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تاثیر می گذارد که شامل عواملی چون تضعیف هم پیمانان منطقه ای جمهوری اسلامی ایران، توسعه و گسترش حضور و نفوذ آمریکا در منطقه، عدم شکل گیری رژیم و ترتیبات امنیتی پایدار درخاورمیانه، برهم خوردن ساختار توازن قدرت و رشد گروه های رادیکال و افراطی در منطقه می باشد. ( یافته ها )
بررسی چرایی گرایش جمهوری اسلامی ایران به روسیه بر اساس راهبردهای موازنه سازی و دنباله روی(مقاله علمی وزارت علوم)
چگونگی تعامل با روسیه به عنوان یکی از قدرت های بزرگ و تأثیرگذار نظام بین الملل همیشه یکی از موضوع های مهم سیاست خارجی ایران از بعد از انقلاب بوده است. به موازات تبدیل شدن غرب و به ویژه آمریکا به «دیگریِ» غیرقابل اعتماد در سیاست خارجی ایران، گرایش این کشور به روسیه، به عنوان «دیگریِ» قابل اعتماد بیشتر شده است. هدف اصلی در این پژوهش بررسی چرایی چنین گرایشی از دیدگاه نظری است. پرسش اصلی این نوشتار این است که کدام یک از نظریه های اتحاد و ائتلاف در ادبیات روابط بین الملل، قدرت تبیینی مناسب تری برای بررسی گرایش جمهوری اسلامی ایران به روسیه دارند؟ در پاسخ به این پرسش این فرضیه مطرح می شود که از میان روایت های مختلف نظری اتحاد و ائتلاف دولت ها با یکدیگر، روایت های نظری نوواقع گرایانه از جمله نظریه «موازنه تهدید» یا «سیاست دنباله روی»، تحلیل دقیق تری از چشم انداز روابط دو کشور ارائه می دهند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در هر یک از این دو روایت نظری «علل، انگیزه و نتایج» سیاست گرایش ایران به دولت روسیه به طور کامل متفاوت از یکدیگر در نظر گرفته می شود. از سویی، در روایت نظری «سیاست دنباله روی» باید روایت والتی و شویلری را جدا کرد و روایت شویلر را روایت مناسبی برای تببین سیاست ایران به روسیه در نظر گرفت. این پژوهش از نظر روش، مبتنی بر بررسی موردی در یک چارچوب نظری (سازگاری نظریه با مورد) به عنوان یکی از روش های پژوهش کیفی است. روش گردآوری اطلاعات نیز به شیوه کتابخانه ای، مطالعه اسنادی و استفاده از منابع مجازی است.
بایسته های حقوقی - سیاسی تهدیدات نفوذ خاورمیانه ای رژیم صهیونیستی و تاثیر ان بر امنیت ملی – منطقه ای جمهوری اسلامی ایران
منبع:
رویکردهای حقوق سیاسی دوره ۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
148 - 177
حوزههای تخصصی:
رژیم صهیونیستی به منظور دستیابی به اهداف دیرینه خود در منطقه خاورمیانه یعنی تحقق طرح اسراییل بزرگ و عملی کردن ان از هر امکان و وسیله ای استفاده می نماید.حال نیز با طرح عادی سازی روابط با کشورهای عرب منطقه در قالب پیمان صلح ابراهیم، در صدد فشار بر رقیب و دشمن شماره یک خود در منطقه خاورمیانه یعنی جمهوری اسلامی ایران بر امده است . بنظر می رسد تلاش اسرائیل برای عادی سازی روابط با اعراب و گسترش نفوذ خود در منطقه ی خاورمیانه( محیط پیرامونی ایران ) بر اساس موازنه تهدید ، جلوگیری از نفوذ منطقه ای و تقابل و کاهش توان و عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در محیط ملی - منطقه ای خود می باشد. در این پژوهش از روش کیفی – تفسیری ، با رویکرد توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد با توجه به همسویی و همگرایی راهبردی- امنیتی اسرائیل در منطقه خاورمیانه با ایالات متحده آمریکا و نظام ارزشی ائتلاف غرب و هنجارهای حاکم بر نظام بین المللی و تعارضات هویتی- ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی ایران با موجودیت رژیم اسرائیل، هر گونه افزایش حضور اسرائیل در محیط امنیتی- پیرامونی ایران به انحاء مختلف سیاسی، نظامی، امنیتی اقتصادی، فرهنگی- اجتماعی و فنی و تکنولوژیکی به معنای کاهش میزانی از نفوذ و قدرت تأثیرگذاری ایران تلقی شده و طبیعاً تهدیدی برای امنیت ملی – منطقه ای آن به حساب می اید.
گسترش روابط جمهوری آذربایجان با رژیم صهیونیستی و تأثیرآن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران (با تأکید بر بحران قره باغ 2020)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بحران پژوهی جهان اسلام دوره ۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
84 - 102
حوزههای تخصصی:
بحران قره باغ بهترین فرصت را برای رژیم صهیونیستی فراهم ساخت تا به بهانه کمک های مشاوره ای به ارتش آذربایجان حضور عناصر اطلاعاتی خود را در محیط پیرامونی ایران بشدت افزایش دهد. هدف اصلی این پژوهش بررسی روند گسترش رابطه رژیم صهیونیستی با آذربایجان با توجه به بحران قره باغ و تاثیرات آن برامنیت ایران می باشد. سؤال اصلی مقاله این است که توسعه روابط رژیم صهیونیستی با آذربایجان باتوجه به بحران قره باغ چه تأثیری بر امنیت ملی ایران دارد؟ فرضیه پژوهش این است که گسترش روابط آذربایجان با رژیم صهیونیستی به دلیل افزایش حضور این رژیم در محیط پیرامونی ایران، امنیت ملی ایران را به مخاطره افکنده است. با در نظر گرفتن چارچوب نظری موازنه تهدید ، آذربایجان ورژیم صهیونیستی به دلیل داشتن درکی یکسان از احساس تهدیدی مشترک به نام ایران، به دنبال این بوده اند تا با این همگرایی توازن تهدید را در برابر ایران برقرار نمایند. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی است و گردآوری داده ها نیزمبتنی برمنابع کتابخانه ای و اینترنتی بوده است
تهدیدات روزافزون آمریکا در خلیج فارس و کنش ها و اقدامات ضدهژمون ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
117 - 134
حوزههای تخصصی:
ایالات متحده یکی از بازیگران بین المللی است که نقش به سزایی را در شکل گیری معادلات قدرت در خلیج فارس ایفاء می کند. این کشور در تلاش است تا با کمک هم پیمانان منطقه ای خود، نفوذ و سلطه ایران را بر این منطقه کمرنگ کند و از این طریق، به مهار و انزوای منطقه ای تهران مبادرت ورزد که این امر باعث به وجود آمدن تهدیدات امنیتی برای ایران شده است. از این رو، جمهوری اسلامی با برخورداری از موقعیت راهبردی و بالادستی خود در خلیج فارس و تنگه هرمز، با هدف اعمال فشار بر آمریکا و متحدان منطقه ای آن، تهدید به مسدود کردن این تنگه راهبردی کرده است که این موضوع تأثیر بسزایی بر منافع انرژی و امنیتی واشنگتن و هم پیمانان منطقه ای آن خواهد داشت. بدین ترتیب، پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که ایران برای پاسخ به تهدیدات روزافزون آمریکا در خلیج فارس دست به چه کنش ها و اقداماتی زده است؟فرضیه مقاله این است که با توجه به اهمیت ژئواستراتژیک خلیج فارس و تنگه هرمز در سیاست های آمریکا در خاورمیانه، واشنگتن با هدف محاصره و به طور کلی حذف ایران از معادلات منطقه،در تلاش برای توسعه همکاری ها و برقراری اتحاد راهبردی با شورای همکاری خلیج فارس برآمده است که این امر، ضمن تهدید منافع ایران در خلیج فارس، به کاهش قدرت آن در منطقه منجر خواهد شد. لذا تهران در پاسخ به این تهدیدات، از اهرم راهبردی هرمز و تهدید به بستن آن، جهت ایجاد فشار بر آمریکا و متحدان آن در خلیج فارس بهره می برد. روش مورد استفاده در این نوشتار توصیفی-تحلیلی می باشد.
موازنه گری پویا: چارچوبی برای تحلیل موازنه گری عربستان سعودی در قبال جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
81 - 100
حوزههای تخصصی:
موازنه گری عنصر مهمی از سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی بوده است. این رویکرد عمدتا متاثر ادراک تهدید رهبران این پادشاهی در قبال جمهوری اسلامی ایران بوده است که به شکل تقریبا پیوسته طی چهار دهه اخیر به دلایل گوناگون بازتولید شده است. با این وجود، نوع موازنه گری ثابت نبوده و در دوره های مختلف بین گونه های داخلی و خارجی موازنه گری متغیر بوده است. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که چرا نوع موازنه گری عربستان سعودی در قبال جمهوری اسلامی ایران در طی چهار دهه گذشته دچار تغییر شده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد اگر از منظر نظریه موازنه گری پویا به این مسئله بنگریم، با توجه به ثبات ادراک تهدید در اذهان رهبران سعودی، دلیل تغییر در گونه موازنه گری عربستان سعودی در قبال جمهوری اسلامی ایران را باید در تغییر در قطبیت نظام بین الملل دانست و با تکثیر قطبیت در این نظام گرایش به موازنه گری داخلی افزایش یافته است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است.
تغییر جهت در سیاست خارجی عربستان سعودی: از استراتژی موازنه تا رهبری ائتلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۹ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
53 - 74
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد به کارگیری نظریه موازنه تهدید استفان والت برای تجزیه و تحلیل سیاست خارجی عربستان سعودی بعد از قیام های عربی(2011) با تاکید بر بحران یمن می باشد. هدف از پژوهش حاضر، اثبات تغییر رویکرد در سیاست خارجی عربستان از استراتژی موازنه سازی به استراتژی رهبری ائتلاف در قالب نظریه موازنه تهدید است. .لذا این سوال مطرح می شود که محیط امنیتی خاورمیانه بعد از قیام های عربی 2011 چه تاثیری بر سیاست خارجی عربستان داشته است؟ در پاسخ به این سوال و با توجه به این مفروضه که بعد از قیام های عربی، ماهیت تهدیدات در خاورمیانه تغییر یافته است به طوری که این تهدیدات مستقیما مشروعیت و ثبات حاکمان سعودی را بیشتر به چالش می کشد و از اینرو پاسخی متفاوت می طلبد. فرض ما این است سیاست خارجی عربستان از عملگرایی یعنی ایجاد موازنه به همراه قدرت های بین المللی علیه منبع تهدید به سوی سیاست خارجی مستقل تر و با تکیه بر تواناییهای خود تغییر جهت داده است. روش تحقیق ما کیفی و مبتنی بر استقرائ می باشد. یعنی با گردآوری شواهد و جزئیاتی درخصوص تغییر محیط امنیتی خاورمیانه، پیامدهای قیام های عربی، پیامدهای منطقه ای توافق هسته ای، پیامدهای دکترین اوباما به یک حکم کلی می رسیم که بر اساس آن نتیجه می گیریم سیاست خارجی عربستان بعد از قیام های عربی تهاجمی تر و ابراز جویانه تر گشته است.
تبیین رقابت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۹ تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۴)
145 - 167
حوزههای تخصصی:
وقوع تحولات موسوم به بهار عربی (بیداری اسلامی) در خاورمیانه و سرایت این تحولات به یمن منجر به سقوط علی عبدالله صالح و درنهایت قدرت یابی گروه شیعی حوثی ها در این کشور شد. عربستان که این تحولات را مخالف منافع ملی و امنیت منطقه ای خود می دانست، با لشکرکشی نظامی به یمن به مقابله با این امر پرداخت. از نگاه عربستان تحولات یمن، جنگ با قدرت و نفوذ ایران در شبه جزیره عربستان و در کنار مرزهای جنوبی اش و تلاش برای از بین بردن متحدان ایران است. هرچند ایران فرستادن کمک های نظامی به یمن را تکذیب کرده و همواره به حمایت سیاسی و دیپلماتیک از این گروه اکتفا نموده است، اما تحولات یمن فرصتی را برای باز کردن جای پایی در شبه جزیره عربستان و افزایش قدرت و نفوذ ایران در این منطقه فراهم آورد. این مقاله در پاسخ به این پرسش که «ماهیت رقابت های ایران و عربستان در یمن چگونه ارزیابی می شود؟» بر این نظر است که «در کنار اختلاف های ایدئولوژیک (شیعه سنی)، رقابت های استراتژیک این دو کشور در یمن (و به طورکلی خلیج فارس) و درک تهدید از طرف مقابل، به اقدامات این دو کشور در یمن شکل داده است.
تبیین راهبرد ایران هراسی از جانب امریکا جهت مشروعیت سازی منطقه ای رژیم صهیونیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۱۳۵)
97 - 118
حوزههای تخصصی:
راهبرد ایران هراسی سالهاست توسط امریکا دنبال شده است و برای آن اهداف متعددی چون به حاشیه راندن ایران، ایجاد اختلال درتعاملات منطقه ای و بین المللی آن، وهمچنین توجیهی جهت ایجاد ائتلاف برای اعمال فشار حداکثری علیه ایران بیان گردیده است. نظریه موازنه تهدید که به واکنش دسته جمعی در مقابل تهدید دشمن مشترک اشاره دارد در بررسی این پژوهش درنظر گرفته شده است. این مقاله به شیوه توصیفی- تحلیلی بطور ویژه بدنبال بیان هدف امریکا از اعمال این استراتژی در راستای تامین منافع متحد استراتژیک منطقه ای، خود یعنی اسرائیل می باشد و بدنبال پاسخ به این سوال است که سیاست ایران هراسی آمریکا چه تاثیری بر مشروعیت بخشی منطقه ای اسراییل دارد؟ در پاسخ آورده ایم که امریکا با بزرگ نمایی تهدید ایران برای کشورهای منطقه و یکسان دانستن این تهدید برای همه بازیگران منطقه ای، ضمن ایجاد ائتلاف همه جانبه منطقه ای علیه ایران، این تهدید مشترک را مبنایی برای نزدیکی، حضور و مشروعیت منطقه ای رژیم صهیونیستی قرار داده است.
سیاست های راهبردی ترکیه در دریای مدیترانه بر اساس موازنه تهدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
173 - 194
حوزههای تخصصی:
موقعیت ترکیه در مدیترانه همواره نگران کننده است. بیش از نیمی از تجارت خارجی آنکارا از طریق دریای مدیترانه انجام می شود. هدف مقاله ارائه درک صحیح و بهتری از جهت گیری مجدد استراتژی ترکیه در مدیترانه، در پی تغییر دکترین عمق استراتژیک به دکترین میهن آبی، در پی پاسخ به این سوال است که سیاست های راهبردی ترکیه در دریای مدیترانه بر چه اساس و پایه ای شکل گرفته است؟ مقاله این فرضیه را بررسی می کند که منافع و تهدیدات ترکیه در مدیترانه، سبب اتخاذ سیاست های تهاجمی محدود خواهد شد، اما بعید به نظر می رسد به تنش ارتقاء یابد. این پژوهش براساس تئوری موازنه تهدید می باشد. روش پژوهش حاضر، تحلیل داده های کیفی است. یافته های تحقیق نشان می دهد که ترکیه به دلیل وجود متغیرهای تهدیدزا در مدیترانه، درصدد برآمد تا با اجرای سیاست های راهبردی خود در این حوزه به موازنه تهدید در برابر کشورهای حاشیه مدیترانه بپردازد و از این طریق تهدیدات علیه خود را کاهش و امنیت خود را افزایش دهد.
تاثیر ائتلاف راهبردی امارات و رژیم صهیونیستی بر امنیت خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۳ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۹
147 - 169
حوزههای تخصصی:
روابط اعراب و رژیم صهیونیستی را می توان از مهمترین مسائل امنیتی چند دهه اخیر جهان اسلام دانست. مسئله ای که ابتدا با اتحاد و ائتلاف اعراب علیه رژیم صهیونیستی همراه بود و حتی به جنگ های چندگانه منتهی شد؛ اما با شکست اعراب در این جنگ ها و نیز نبود رهبران کاریزماتیک همچون ناصر، در ادامه دامنه تنش ها به تدریج به سمت و سوی تنش زدایی و حتی برقراری روابط منجر شد. در این مقاله هدف بررسی و تجزیه و تحلیل ازسرگیری روابط دوباره میان امارات و رژیم صهیونیستی و تأثیر آن بر امنیت خلیج فارس است. یافته های مقاله با استفاده از نظریه موازنه تهدید و بهره گیری از روش تحلیلی توصیفی و منابع مکتوب و مجازی نشان می دهد که: 1. گسترش مرجعیت نظامی جمهوری اسلامی ایران در منطقه به ویژه در پساداعش 2. نبود وابستگی صرف به امریکا به ویژه در زمینه های نظامی و امنیتی 3. رقابت های شدید امیر دوبی و ابوظبی بر سر سیاستگذاری آینده امارات 4. مزایای اقتصادی صهیونیست ها از حضور در امارات (نفت، استفاده از پایگاه های نظامی امارات و فروش تسلیحات نظامی) 5. موفقیت ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا از دلایل شکل گیری ائتلاف راهبردی امارات و رژیم صهیونیستی است. پیامدهای این مسئله را می توان در چهار بعد کلان مورد مداقه قرارداد. نخست؛ عادی شدن تدریجی روابط سیاسی اعراب غرب آسیا با رژیم صهیونیستی؛ دوم تعمیق بحران ناامنی برای امارات متحده عربی؛ سوم؛ تشدید دامنه ناامنی ها برای جمهوری اسلامی ایران و چهارم نفوذ بحران ناامنی به مرزهای تمام کشورهای منطقه به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس.
سیاست های راهبردی عربستان در دریای سرخ و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۳
193 - 225
حوزههای تخصصی:
دریای سرخ، مناطق اطراف آن و کشورهای شمال آفریقا در سال های اخیر در مرکز توجهات جهانی قرار گرفته اند و بسیاری از قدرت های منطقه ای و جهانی درصدد توسعه و بسط حضور و نفوذ خویش در این مکان راهبردی هستند. قطب های قدرت در غرب آسیا نیز در چند سال گذشته رقابت های خویش را برای تعمیق حوزه قدرت در دریای سرخ را آغاز نموده اند. در کنار رقابت های تاریخی در خلیج فارس و خاورمیانه، امروزه دریای سرخ به سومین کانون مهم رقابت مبدل گشته است. در این بین عربستان سعودی با خیزشی شتابان به سمت ایجاد ترتیبات منطقه ای جدید در دریای سرخ حرکت نمود که این اقدام نقش و اهمیت بی بدیل دریای سرخ در معادلات منطقه ای و فرامنطقه ای را آشکار کرد. هدف اصلی این پژوهش واکاوی و شناخت ریشه ها، اهداف و سیاست های استراتژیک عربستان با محوریت دریای سرخ و تأثیر چنین سیاست هایی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است. سؤال اصلی مقاله این است که؟ اولویت های راهبردی عربستان سعودی در دریای سرخ چیست؟ و اتخاذ چنین راهبردهایی چه تأثیری بر امنیت ملی ایران دارد؟ موازنه سازی علیه تهدیداتی چون محور ایران- انصارالله و محور ترکیه – قطر اولویت های استراتژیک عربستان برای نقش آفرینی در دریای سرخ است که موفقیت چنین سیاست هایی می تواند با پیامدهایی چون کاهش امنیت و اقتدار ملی و تنگنای ژئوپلیتیکی برای ایران همراه باشد.
واکاوی علل و انگیزه های امارات متحده عربی در عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی و پیامدهای آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۵
189 - 225
حوزههای تخصصی:
منطقه غرب آسیا یکی از مهمترین مناطق بین المللی است که در سال های اخیر به ویژه پس از بیداری اسلامی (2011) با تحولات عمیق و گسترده ای مواجه شد. این مسئله، نه تنها سیاست خارجی و امنیتی دولت ها را متحول ساخت بلکه با بازتعریف ائتلاف ها و اتحادهای جدید، زمینه تغییر نظم موجود و شکل گیری واقعیت های نوین استراتژیکی را در منطقه به وجود آورد. در این میان، امارات متحده عربی، علی رغم روابط گسترده ای که از سالیان گذشته با رژیم صهیونیستی داشت، به عنوان سومین کشور عربی، به طور رسمی در سپتامبر 2020 روابط خود را با این رژیم علنی ساخت و دومینویی از عادی سازی روابط میان اعراب با رژیم صهیونیستی را پس از 26 سال به حرکت درآورد. در این چارچوب، این مقاله به دنبال پاسخ به این سوال اصلی است که مهمترین متغیرهای تأثیرگذار در علنی سازی روابط امارات متحده عربی با رژیم صهیونیستی کدامند و این مسئله، چه تأثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد؟ یافته های این مقاله با تأکید بر موازنه تهدید، نشان می دهد که موازنه سازی در برابر محور مقاومت (و به ویژه گروه های اخوانی)، اندیشیدن به خاورمیانه پساآمریکا و هراس از سیاست های واشنگتن، جلب حمایت آمریکا و استفاده از لابی های صهیونیستی و همچنین بهره مندی از مزایای فناورانه رژیم صهیونیستی، متغیرهای اصلی و تأثیرگذار در علنی سازی روابط امارات متحده عربی با رژیم صهیونیستی به شمار می آید. چنین رخدادی، برای جمهوری اسلامی ایران فضای ژئوپولیتیکی جدیدی را ایجاد نموده است که در آینده می تواند در قدرت ملی و نفوذ منطقه ای محور مقاومت به رهبری ایران تأثیرگذار باشد.
پیامدهای نفوذ منطقه ای رژیم صهیونیستی بر محور نفوذ و محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بیداری اسلامی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۲۹)
121 - 142
حوزههای تخصصی:
رژیم صهیونیستی با طرح عادی سازی روابط با کشورهای عرب منطقه در قالب پیمان صلح ابراهیم، در صدد فشار بر رقیب و دشمن خود در منطقه ی خاورمیانه، یعنی ایران است (مسئله )؛ این پژوهش به تحلیل و واکاوی تاثیرات نفوذ خاورمیانه ای اسرائیل و تاثیر آن بر محور نفوذ ایران به عنوان مهمترین رقیب استراتژیک این کشور می پردازد(هدف )؛ پژوهش حاضر از نوع بنیادی - کاربردی، با روش کیفی– تفسیری و رویکرد توصیفی-تحلیلی و به شیوه ی کتابخانه ای تدوین شده است. همچنین برای چهارچوب نظری این پژوهش از نظریه ی موازنه ی تهدید استفان والت استفاده شده است (روش )؛ همسویی راهبردی- امنیتی اسرائیل با آمریکا و ائتلاف غربی-عربی و تعارضات هویتی- ایدئولوژیکی ایران با موجودیت اسرائیل، هر گونه افزایش حضور ان در محیط امنیتی- پیرامونی ایران به انحاء مختلف همچون سیاسی، نظامی، امنیتی اقتصادی، فرهنگی- اجتماعی و فنی و تکنولوژیکی به معنای کاهش میزانی از نفوذ و قدرت تأثیرگذاری ایران تلقی شده و طبعاً تهدیدی برای امنیت ملی– منطقه ای ایران در منطقه ی نفوذ به حساب می آید(یافته ها ).
جهت گیری ها و فعالیت های روسیه، ایران و عربستان در جنگ یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشور های قدرتمند، همواره خود را سزاوار مداخله در بحران ها می دانند تا از تهدید منافع خود جلوگیری کنند و منافع بیشتری را به دست آورند. منطقه غرب آسیا در معادله های قدرت هایی چون روسیه، عربستان و ایران جایگاه مهمی دارد و ارتباط میان غرب آسیا و این بازیگران، پیشینه دیرینه ای از کنش ها و واکنش های متقابل را شامل می شود. امروزه یمن از کانون های بحرانی فعال در غرب آسیا به شمار می رود و کنشگران متعددی در سطح های داخلی، منطقه ای و فرا منطقه ای برای به دست آوردن نتایج مطلوب، اقدام به نقش آفرینی در تحول های آن کرده اند. در این نوشتار می خواهیم با استفاده از رویکردی توصیفی- تحلیلی، بر پایه روش کیفی مقایسه ای و به کار گیری منابع کتابخانه ای، تشابه ها و تفاوت های سیاست خارجی تهدید محور روسیه، ایران و عربستان در برابر بحران یمن را بررسی کنیم. فرضیه مورد بحث این است که هر سه کشور، با نگرشی تهدید محور، در پی افزایش نفوذ منطقه ای، کاهش تهدید و موازنه سازی هستند. اما این هدف های مشترک، به استفاده از سیاست هایی متفاوت انجامیده است؛ در حالی که ایران، به اتحاد با انصار الله و حمایت از حوثی ها و در برابر، عربستان به مقابله با این جنبش برای بی اثر کردن نفوذ ایران و حفظ هژمونی خویش با جلوگیری از تسری موج انقلاب ها به مرز های خود اقدام کردند، روسیه میانجیگری و تلاش در بی طرفی و حفظ روابط مثبت با دو طرف درگیر، با هدف کنترل تنگه باب المندب و دریای سرخ را برگزید تا با حضور در جنوب یمن و درگیر نشدن در رقابت ایران و عربستان، منافع اقتصادی و اهداف اوراسیاگرایی خویش را تأمین کند.
اتحاد اسرائیل و آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران از منظر موازنه تهدید
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رژیم اسرائیل به عنوان موجودیتی نامشروع و اشغالگر تلقی شده و یکی از سیاست های اصولی جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه در حمایت از جنبش های مقاومت بر علیه اسرائیل قرار دارد، این رژیم با احساس تهدید مواجه بوده و همواره تلاش داشته است تا در برابر این تهدید به ایجاد موازنه بپردازد. لذا این پژوهش با مبنا قرار دادن نظریه موازنه تهدید استفن والت و با پژوهشی تئوریک در پی پاسخ به این پرسش اصلی می باشد که؛ عوامل مؤثر بر احساس تهدید و هراس رژیم اسرائیل از جمهوری اسلامی ایران و دلایل نزدیکی آن به ایالات متحده آمریکا از دیدگاه نظریه موازنه ی تهدید چیست؟ در پاسخ به سؤال اصلی این فرضیه مورد آزمون قرار می گیرد که؛ حمایت جمهوری اسلامی ایران از جنبش های مقاومت و قطع ارتباط و اعلام عدم مشروعیت رژیم اسرائیل در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش برای افزایش قدرت و دست یابی به انرژی هسته ای و تشکیک در موضوع هولوکاست که بهانه اشغال سرزمین ملت فلسطین است، موجب شده که این رژیم، جمهوری اسلامی ایران را تهدیدی علیه موجودیت خود قلمداد کند. این امر موجب نزدیکی بیش از پیش این رژیم به ایالات متحده بر علیه جمهوری اسلامی ایران با هدف کاستن از تهدیدات مزبور شده است.
حضور اسرائیل در خلیج فارس و تأثیر آن بر معادلات سیاسی-امنیتی منطقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۰)
219 - 248
حوزههای تخصصی:
توافق ابراهیم با تسهیل عادی سازی رابطه میان اسرائیل، امارات متحده عربی و بحرین، زمینه حضور اسرائیل را در منطقه راهبردی خلیج فارس فراهم آورده است. یکی از دلایل حضور اسرائیل در خلیج فارس تصور جمعی از تهدید ایران از سوی اسرائیل و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است. بنابراین، حضور اسرائیل در خلیج فارس از یک صبغه امنیتی-سیاسی برخوردار است و اسرائیل و دیگر بازیگران متحد آن در خلیج فارس ناظر بر حضور اسرائیل در خلیج فارس در پی پاسخ به دغدغه مشترک امنیتی هستند. فلذا، در پژوهش حاضر در پی این هستیم تا موضوع حضور اسرائیل در خلیج فارس و تأثیر آن معادلات امنیتی خلیج فارس را از منظری تحلیلی بررسی کنیم. به همین منظور، در طول نوشتار حاضر در پی پاسخ به این پرسش خواهیم بود که حضور اسرائیل در خلیج فارس چگونه بر معادلات سیاسی-امنیتی این منطقه تأثیر می گذارد؟ باتوجه به پرسش فوق، نگارندگان با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به این فرضیه دست یافته اند که «حضور اسرائیل در خلیج فارس و اتحاد راهبردی آن با کشورهای امارات متحده عربی و بحرین می تواند زمینه بی ثباتی و میلیتاریزه شدن منطقه خلیج فارس، تغییر جایگاه سیاسی-امنیتی بازیگران مشارکت کننده در همکاری با اسرائیل و تشدید رقابت های امنیتی داخلی و منطقه ای را در پی داشته باشد».
توافق جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی و تأثیر آن بر کنشگری گروه های مقاومت فلسطینی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
خاورمیانه به عنوان یک مجموعه امنیتی خاص به جهت وضعیت مبهم، پیچیده ای که دارد همواره صحنه ائتلاف و رقابت میان قدرت های بزرگ فرامنطقه ای و قدرت های منطقه بوده است و در این میان کشورهای ایران و عربستان به عنوان دو قدرت تعیین کننده و صاحب نفوذ در منطقه، قدرت لازم برای شکل دهی و تأثیر گذاری بر مناسبات منطقه غرب آسیا را دارند. به طوری که آشکارا می توان منطقه ی غرب آسیا و شمال آفریقا را متاثر از سیاست های دو کشور مزبور و کیفیت روابط آن ها با یکدیگر دانست. از این رو، از سر گیری روابط دو کشور که- پس از 7 سال قطع کامل روابط، طی پنج دور مذاکرات در بغداد و عمان سرانجام در تاریخ 10 مارس 2023 با میانجی گری چین در پکن و - با امضای توافق نامه صلح صورت گرفت، از اهمیت بسیاری برخوردار است. این توافقنامه که به دلیل پیامدهای متعدد آن بر مناسبات منطقه ای، بازتاب گسترده ای در رسانه های منطقه و جهان در پی داشته است، سؤالات متعددی را در مورد مسائل منطقه ای مطرح می سازد. در این پژوهش، نگارندگان اثر به دنبال بررسی تأثیر این توافق ویژه و دو جانبه، بر کنشگری گروه های مقاومت فلسطینی می باشند. فلذا، پرسش اصلی این پژوهش را می توان چنین طرح نمود که «توافق ایران و عربستان چه تاثیری بر کنشگری گروه های مقاومت فلسطینی خواهد داشت؟». در پاسخ به سؤال مزبور، که نگارندگان اثر با رویکردی توصیفی-تحلیلی در مقام پاسخگویی بدان برآمده اند، می توان چنین فرضیه ای را طرح نمود که: بر مبنای نظریه ی "واقع گرایی ساختاری" و همچنین نظریه ی "موازنه تهدید"، توافق مذکور، زمینه کنشگری فعال و به تبع آن موازنه تهدید را به نفع گروه های فلسطینی تغییر خواهد داد.
ارزیابی انتقادی مفهوم ایران هسته ای در انگاره راهبردی کشورهای 1+5(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد سال ۳۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
485 - 508
حوزههای تخصصی:
مفهوم ایران هسته ای به گونه تکراری از سوی نظریه پردازان و برنامه ریزان راهبردی قدرت های بزرگ برای مهار و محدود سازی و کنترل قابلیت هسته ای ایران مورد استفاده قرار می گیرد. محور اصلی کنش ایران در فرایند هسته ای معطوف به بهینه سازی قابلیت های راهبردی و تاکتیکی بوده است. برخی از نظریه پردازان سیاست بین الملل به این موضوع اشاره دارند که ایران در سال های 1991 به بعد و به گونه پایان ناپذیر، قابلیت های هسته ای خود را ارتقا داده است.الگوی کنش راهبردی ایران در حوزه قابلیت هسته ای بیانگر آن است که قدرت سازی برای مقابله با تهدیدات، بخشی از اهداف راهبردی ایران در محیط منطقه ای بوده است. بازیگران سیاست بین الملل همواره تلاش داشتند تا ایران را در فضای محدودیت ژئوپلیتیکی قرار دهند. واقعیت ایران منطقه ای برای بسیاری از بازیگران محیط پیرامونی و قدرت های بزرگ پرمخاطره بوده و به همین دلیل است که زمینه برای محدودسازی قدرت ایران در محیط منطقه ای به وجود آ مده است.پرسش اصلی مقاله آن است که «ایران هسته ای از سوی رسانه ها، مراکز مطالعات راهبردی و دیپلمات های سیاست بین الملل به چه مفهوم مورد استفاده قرار گرفته و چه انگاره هایی برای مقابله با ایران در دستور کار قدرت های بزرگ و نهادهای بین المللی قرار گرفته است؟» فرضیه مقاله به این موضوع اشاره دارد که «مفهوم ایران هسته ای، بخشی از ادبیات راهبردی قدرت های بزرگ برای محدودسازی قدرت و قابلیت تکنیکی و تاکتیکی جمهوری اسلامی محسوب شده و این امر زمینه محدودسازی قدرت ایران را به وجود آورده است.» در تنظیم مقاله از رهیافت موازنه تهدید استفان والت استفاده می شود.