
مقالات
حوزههای تخصصی:
تشبیه، استعاره، کنایه و اغراق ازجمله عناصر بلاغی هستند که در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی کاربرد فراوان دارد و در این پژوهش با توجه به اهمیت موضوع در تحلیل و شناخت اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی، به بررسی و تحلیل آنها پرداخته شده است. پژوهش حاضر برپایه مطالعات کتابخانه ای میدانی و به روش تحلیل محتوای کیفی و مصاحبه های ساختاریافته انجام شده است. پس از بررسی و تحلیل ویژگی های بلاغی در منتخبی از اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی می شود گفت عنصر تشبیه (حسی به حسی) بیشترین کاربرد را دارد و جنگجویان را ازنظر قدرت بدنی و توان جنگاوری به شیر، پلنگ، گرگ و رستم تشبیه کرده اند. مشبه به ها از محیط کوهستانی، زندگی دامداری، حیوانات و پرندگان محل زندگی شان گرفته شده است. استعاره یکی دیگر از آرایه هایی است که در اشعار بررسی شده برای نشان دادن هنر جنگاوری جنگجویان و خلاصه کردن و ساده سازی مفاهیم رزمی به کاررفته است. در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی، شیر، پلنگ و مارهای برهنه استعاره از جنگجویان و یا جنگجوی ایل است. کاربرد عنصر کنایه در این اشعار به نوعی کیفیت جنگجو و آماده بودن آنها انجام جنگ های بیشتر و عزاداربودن اشخاص را نشان می دهد. در توصیف قهرمانان قومی و برای نشان دادن شکوه و هیبت جنگاوری آنان اغراق کرده اند.
بررسی تطبیقی عناصر روایت در غزل روایی گذشته و معاصر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غزل روایی یکی از فرم های تازه غزل در دوران معاصر است و به غزلی اطلاق می شود که داستانی را بازگو کند. به عبارتی دیگر شاعر غزل را به متنی تبدیل می کند که در آن وقایعی ازپیش انگاشته شده و به طور آگاهانه در توالی یکدیگر قرار می گیرد. در این نوع غزل عناصر داستانی به شکل پررنگی حضور دارد است و پی رنگ آن از الگویی روایی پیروی می کند. سابقه غزل روایی در شعر فارسی به ادبیات کهن فارسی بازمی گردد. غزل رواییِ گذشته، علاوه بر بیان مسائل عاشقانه، در عرفان نیز حضوری پررنگ دارد و نمونه هایی از آن را در دیوان عطار و مولانا می توان دید. در شعر معاصر کسانی همچون سیمین بهبهانی و محمدسعید میرزایی به نحو مشهودی از روایت در غزل بهره برده اند. غزل روایی گذشته، در کاربست عناصر روایت به ویژه شخصیت، صحنه پردازی و پی رنگ با غزل روایی معاصر تفاوت هایی دارد. این جستار بر آن است با روشی توصیفی تحلیلی مبتنی بر خوانش و تحلیل نمونه، مشابهت ها و مغایرت های عناصر روایت در غزل روایی دیروز و امروز را به دست دهد. می توان گفت غزل روایی گذشته فضایی ذهنی و کلی دارد؛ اما غزل روایی معاصر به مسائل عینی و جزئی در جامعه نظر می افکند. موضوعات غزل های روایی گذشته موضوعاتی عاشقانه، قلندرانه و عارفانه است؛ اما موضوع غزل روایی معاصر، آیینی و اغلب اجتماعی است. شخصیت های غزل روایی گذشته در تقابلی دوگانه میان عاشق و معشوق، سالک وپیر متغیر است؛ اما در غزل روایی امروز، شخصیت هایی تنها از بطن جامعه برگزیده می شوند. زمان و مکان در غزل روایی پیشین کلی و عمومی است؛ اما غزل روایی معاصر متمایل به جزئی گرایی است. درمجموع، غزل روایی معاصر اجتماعی تر، عینی تر، نمایشی تر و جزءنگرتر از غزل روایی گذشته است؛ اما ازنظر پی رنگ و خط سیر روایت، غزل روایی گذشته کامل تر از غزل روایی معاصر است.
معرفی و بررسی ویژگی های زبانی نسخه خطی مثنوی زینت الانجمن اثر میرزا حسن کفّاش اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی زینت الانجمن در بحر متقارب با دوهزار بیت و در مدح و منقبت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) است که شامل مرثیه امام حسین(ع) نیز می شود. این اثر متعلق به میرزا حسن کفّاش اصفهانی از شاعران دوره بازگشت در قرن سیزدهم است که متأسفانه درباره زندگی وی هیچ منبع مُتقَن و موثقی وجود ندارد. در هیچ یک از فهرست های نسخ و دست نوشته های فارسی، نامی از مثنوی زینت الانجمن نیست و تنها یکی از دو نسخه موجود دیوان کفّاش (نسخه کتابخانه آیت الله گلپایگانی) با این مثنوی آغاز شده است. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی و مطالعات کتابخانه ای ابتدا به ویژگی های نسخه شناسی این اثر پرداخته و آنگاه مختصات زبانی آن را تحلیل کرده است. کفّاش اصفهانی در سرودن این مثنوی به شاهنامه فردوسی نظر داشته است. شعر کفّاش ساده، روان و به دور از واژه های نامأنوس و دشوار است. لغات مهجور و ترکیبات عربی در دیوان او اندک است و تعبیرات و عبارات عامیانه، زبان شعر او را به زبان مردم کوچه و بازار نزدیک کرده است.
مبانی درست نویسی در زبان فارسی معیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث از خطاهای زبانی و تمرکز بر اصلاح خطاهای نوشتار از موضوعاتی است که در بسیاری از کتاب های ویرایش و نگارش مطرح شده است. در این کتاب ها بدون توجه به مبانی درست نویسی، خطاهای زبانی مطرح شده و در نتیجه اظهارنظرهای شخصی و سلیقه ای بسیاری در این کتاب ها راه یافته است. این درحالی است که هرگونه بحث درباره درست نویسی مستلزم تبیین اصول و مبانی آن است. نظر به نبودِ بحث روشمند در حوزه مبانی درست نویسی، در این پژوهش کوشش می شود ضمن مرور و نقد دیدگاه های ابوالحسن نجفی، خسرو فرشیدورد، میرشمس الدین ادیب سلطانی و ناصرقلی سارلی معیارهایی برای درست نویسی پیشنهاد شود. نتایج این بررسی نشان می دهد یکی از نکات بسیار مهم که در تبیین مبانی درست نویسی به آن اهمیت داده نمی شود، توجه به سبک ها و گونه های مختلف زبان است. زبان معیار گونه های مختلفی دارد که از بین آنها گونه اداری، رسانه ای، ادبی و علمی شناخته شده تر است. با توجه به اینکه موضوع کلام و نیز مخاطب در هریک از این گونه ها با گونه های دیگر متفاوت است، لازم است در تدوین اصول درست نویسی به این تفاوت ها توجه شود. همچنین، ضروری است در تدوین قواعد درست نویسی به تحولات زبان در ادوار زبانی مختلف و نیز گفتار توجه شود. بسیاری از الگوهای زبانی و گفتاری به تدریج به برخی از گونه های نوشتاری راه می یابد. پراکندگی ها و نبودِ معیارهای صریح در پژوهش های پیشین منجر به پیشنهاد معیارهایی برای درست نویسی در این پژوهش شد. این معیارها عبارت است از: 1. سره گرایی؛ توجه به ویژگی های صرفی، نحوی و آوایی زبان فارسی؛ 2. توجه به روابط معنایی اجزای جمله و انتقال معنا؛ 3. اقتصاد زبانی یا کم کوشی؛ 4. پیشینه زبان و انطباق گفتار و نوشتار. لازم است این معیارها در کنار هم و با توجه به تفاوت ها و تنوعات زبانی در نظر گرفته شود.
بررسی رباعیات سنایی غزنوی بر مبنای نظریه ارتباط کلامی رومن یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه ارتباط کلامی رومن یاکوبسن (Roman Jakobson) که در آن به کارکردها و نقش های اصلی (فرستنده، پیام و گیرنده) و فرعی (موضوع، رمزگان و مجرای ارتباطی) زبان توجه شده، از نظریه های بسیار منسجم در حوزه زبان شناسی و نقد ادبی به شمار می آید. بر مبنای این نظریه، جهت گیری پیام به سوی هریک از این نقش ها موجب پدید آمدن کارکردهای خاصی، از قبیل عاطفی، ترغیبی، ادبی، ارجاعی، فرازبانی و نیز همدلی می شود. در بررسی و مطالعه رباعیات سنایی غزنوی، با توجه به کارکردهای شش گانه زبان مشخص شد که علاوه بر نقش ادبی که تمام رباعیات به دلیل بهره گیری از عناصر شعری از آن برخوردارند، نقش عاطفی نیز بیشترین کارکرد را دارد. در نقش عاطفی که در آن، جهت گیری پیام به سوی گوینده است، شاعر با زبانی ساده و صمیمی به بیان عواطف و احساسات خویش درباره مسائلی، از قبیل معشوق، ممدوح و مخالفان خویش پرداخته است؛ ازاین رو هدف و محوریت کلام در این رباعیات با فرستنده (شاعر) است و نوع ادبی این رباعیات از نوع ادب غنایی است که در آن، سازه توصیف، مهم ترین سازه به حساب می آید و شاعر در آن به توصیف مقوله هایی، همچون عشق، معشوق، مدح، انسان، جهان و نیز خدا پرداخته است.
بررسی اختیار شاعری تسکین در عروض فارسی و عربی (با تأکید بر ملمَّعات مجیر الدین بیلقانی، مولوی و خواجوی کرمانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختیارات شاعری از مباحث مهم در هر نظام عروضی است تاجایی که کمتر شعری در فارسی و عربی می توان یافت که در آن اختیاری به کار نرفته باشد. اختیار «تسکین» از اختیارات بسیار مهم و پرکاربرد شاعری در عروض فارسی است و در عروض عربی نیز کاربرد دارد؛ اما به نام های دیگری آمده است. اختیار تسکین را ابن فرخان با نام «جواز وزنی» در قرن ششم مطرح کرد؛ اما نخستین بار اصطلاح تسکین را خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب معیارالاشعار خود آورده است که براساس آن، شاعر می تواند به جای دو هجای کوتاه (UU)، یک هجای بلند (-) بیاورد. ازآنجاکه به کارگیری اختیار تسکین در اشعار ملمَّع -به ویژه در ملمَّعاتی که بخش عربی آن بر وزن عربی و بخش فارسی آن بر وزن فارسی سرود شده است- نقش مهمی در ایجاد شباهت بین اوزان فارسی و عربی ایفا می کند، در این پژوهش به بررسی و تحلیل این اختیار در عروض فارسی و عربی بر مبنای ملمَّعات سه تن از ملمَّع سرایان معروف پرداخته شده است. نتایج این پژوهش که به عنوان مطالعه ای توصیفی تحلیلی و نگرشی تطبیقی طراحی شده است، حاکی از آن است که زحاف «اضمار» و زحاف «عصب» در عروض عربی، معادل اختیار تسکین در عروض فارسی است؛ اما دایره شمول تسکین در عروض فارسی بسیار گسترده تر است. همچنین در این پژوهش روشن شد که اختیار تسکین تأثیر چشمگیری در پرکاربرد بودن برخی از اوزان ملمَّعات در شعر فارسی داشته است.
نشانه شناسی کهن الگوی زن وحشی با توجه به شخصیت فرانک و تهمینه براساس تقابل و تشابه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آغاز پیدایش دانش نشانه شناسی در جهان بیش از چند دهه می گذرد که در این زمینه از چشم اندازهای گوناگون به شناسایی و بررسی نشانه ها پرداخته شده است. نشانه شناسی روشی پژوهشی است که سعی در تأویل معنا از صورت دارد. تقابل، در زبان شناسی و نشانه شناسی و نیز در نقد ساختارگرایی و پساساختارگرایی، عنصری اساسی و مفهومی کلیدی است که در تفسیر و تأویل معنا به آن توجه می شود. کهن الگویی زن وحشی مبحث جدیدی است که از یافته های یونگ اخذ شده است. کلمه «وحشی» به مفهوم منفی امروزیِ آن، یعنی مهارشدنی نیست. این کهن الگو به مفهوم مادر ازلی و نخستین موجود سلاله مادر با ویژگی یاریگر، خردمند و پرورنده... است. مقاله حاضر به موضوع نشانه شناسی و تقابل و کهن الگوی زن وحشی با توجه به شخصیت فرانک و تهمینه می پردازد. در این پژوهش با توجه به کهن الگوی زن وحشی، شخصیت فرانک یاریگر نیک، در برابر عنصر شر (ضحاک) و ازنظر خویشکاری مادرانه از جنبه ای شبیه و ازجهتی در تقابل با تهمینه است. فرانک نماد مادر پرورنده و تهمینه نماد مادر فروگیرنده است؛ بنابراین شخصیت فرانک در برابر تهمینه در تقابل است. در این پژوهش، نماد به عنوان یک عنصر نشانه شناسی به درک کهن الگو کمک می کند. نشانه شناسیِ نمادهای سپندارمذ، آناهیتا، گاو برمایه، پری و... در این دو داستان، فهم ما را از داستان پذیرفتنی تر می کند. تقابل نور و تاریکی را می توان به صورت پنهان در خویشکاری فرانک یافت، صورت دیگری از آشتی ناپذیری نیک و بد که زیربنای اساطیر ایرانی است.