همزمان با انقلاب 1905 روسیه وشکست نظامی روسیه در جنگ با ژاپن در همان ایام میان ارمنیان و مسلمانهای قفقاز رشته برخوردهای بروز کرد که از آنها میتوان بعنوان سنگ بنای تداوم مجموعهای یادکرد . در این بررسی قفقازی برای تسری این برخورد به ایران اشاره شده و توفیق پایداری از مقامات دولتی و دینی ایران در جلوگیری از این تلاش .
ورای فعالیت های نظامی بریگاد قزاق، واقعیت های نهفته ای وجود داشت که صبغه سیاسی ـ نظامی پررنگ تری به آن می داد. این واقعیت ها نه تنها در مراحل شکل گیری بلکه در فرایند توسعه سازمانی، اجرای ماموریت های نظامی، فرماندهی، جذب و انفصال نیروها، تامین منابع مالی و نحوه تعامل با مسایل کشور آشکارا به چشم می خورد گشودن دریچه ای کوچک به سوی واقعیت های یادشده و تفسیر و تحلیل آنها از آغاز تا پیروزی انقلاب اکتبر 1917 روسیه، نقطه اصلی تمرکز این مقاله است. به همین دلیل، از تشریح و بسط رخدادهای تاریخی حتی المقدور خودداری و در عوض بر نتایج حاصل از آنها در پیوند با نیروی قزاق ایران تاکید می شود.
در آستانه جنگ جهانی اول، دامنه تجاوزات روسها در مازندران گسترش یافت و اراضی سوادکوه هم مورد تعرض آنها قرار گرفت. شیرگاه معروف به دروازه مازندران، در اواخر 1332ق./ 1914م. به دست ژنرال پاتایوف روسی تصرف شد؛ اما با تلاش اولیای دولت، امیر مؤید و حامیانش، روسها خیلی زود آنجا را موقتاً تخلیه کردند. حضور مجدد امیر مؤید و بستگانش در شیرگاه، برخلاف میل بخشی از اهالی شیرگاه بود و در مقابل پیشنهاد امیر مؤید، نماینده مجلس شورای ملی به دولت مبنی بر اجاره دادن خالصجات به سیف الله خان سرتیپ (مستاجر سابق آن بلوک)، بخشی از اهالی ناراضی شیرگاه، ادعا کردند که قبل از ورود روسها، مورد تعدی و تجاوز افراد امیر مؤید قرار گرفته اند. در این نوشتار، با رویکرد بررسی جایگاه تاریخی این شکایات، نخست به نوع داوری برخی از نویسندگان راجع به این اسناد پرداخته می شود و پس از آن، با نگاهی به حضور روسها در مازندران در اواخر دوره قاجار، مسئله مقابله امیر مؤید با روسها در سوادکوه، سیر رخدادهای منجر به شکایت مردم شیرگاه و در نهایت، بیرون راندن روسها از سوادکوه، مورد بررسی قرار می گیرد. نتیجه گرفته می شود که مسائل موجود در مناسبات امیرمؤید و بستگانش با رعایا، پررنگ تر از آنچه واقعیت داشته، منعکس شده است، و همراهان پاتایوف هم در آن بی تاثیر نبوده اند.