فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۴٬۴۴۹ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
279 - 304
حوزههای تخصصی:
فیلیپس از ناشناختارگرایان در خصوص باورهای دینی است. او با طرح ایده مغالطه تعالی زبان دینی معتقد است که این زبان واجد خصوصیت غیرارجاعی بودن و غیرتوصیفی بودن و جدا بودن وجود واقعی از وجود منطقی در گزاره هایش است. در این مقاله نشان می دهیم که توصیفی بودن زبان دینی در نظام فکری وی به این معناست که در زبان دینی هیچ گاه نباید جدا از متن دینی، اثبات وجود خدا و سایر شاخص های دینی انجام پذیرد، زیرا نحوه زندگی دینی منشأ انتزاع معنا و وجود این باورهاست. از نظر فیلیپس صحبت کردن از خدا و سایر موضوعات دینی، دارای ارجاع به متعلق خود هستند. اگرچه این متعلق امری خارجی نیست، بلکه تحقق یافته در نحوه زندگی مؤمنان است. او توصیفی و ارجاعی بودن زبان دینی را در محدوده نحوه زندگی دینی می پذیرد و البته همین امر مهم ترین نقطه تمایز وی با دیگر فیلسوفان دین تحلیلی است. از همین رو برخی فیلسوفان تحلیل زبانی در حوزه فلسفه دین، انتقادهای زیر را به دیدگاه او مطرح کرده اند: الف) عدم صحت تمایز میان وجود منطقی از وجود واقعی پیرامون خداوند؛ ب) نفی واقعیت عناصر دینی بر اساس مبنای پوزیتویستی فیلیپس؛ ج) عدم اثبات ناتوانی زبان عرفی در صحبت کردن از امور ماورایی.
گالیله، ابن سینا و ادعای بی نیازی از تجربه: پژوهشی بر پیش فرض های روش شناختی مشترک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گالیله دست کم در بخشی از آثارش، صراحتاً ندای بی نیازی از تجربه سر می دهد. ابن سینا نیز در بحث از علم خدا به جزئیات، علم پیش از تجربه ی منجم را نمونه ای از علمی می داند که درست مانند علم الهی، از انفعال تجربی متأثر نیست. در این نوشتار تلاش کرده ایم میان چنین اظهارنظرهایی که نتیجه ی نظرورزی این دو فیلسوف تلقی می شود و مقدمات آن، یعنی پیش فرض ها و روش های احتمالاً مشترک آن ها، ارتباط برقرار کنیم. نهایتاً نیز به این نتیجه رسیده ایم که ابن سینا در وجهی از مطالعات طبیعی اش، با روش کاری گالیله هماهنگی دارد و همین هماهنگی، سخنان یکسان آن دو را سبب شده است. در نمونه ای که به بررسی آن پرداخته ایم، ابن سینا در بررسی حرکات سماوی، مطالعه بر ساختار ریاضیاتی اجسام سماوی را مدنظر قرار می دهد و سرشت یابی رایج در طبیعیات ارسطویی را کنار می گذارد و به روش گالیله ای نزدیک می شود. البته نمی توان این روش را به تمام طبیعت شناسی شیخ نسبت داد و روش علمی دوپاره ی او را با شیوه ی علمی یکپارچه ی گالیله یکسان انگاشت.
آیا مصنوعات اخلاق دارند؟ برونو لاتور و اخلاق تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بر اساس سه معنای وساطت تکنولوژی نزد برونو لاتور، یعنی وساطت ترکیب، ترجمه و واگذاری، از سه معنای اخلاقی بودن تکنولوژی سخن خواهیم گفت. تکنولوژی بخشی از کنش های اخلاقی ماست، ما برخی از کنش های اخلاقی را به تکنولوژی واگذار می کنیم، و نیز تکنولوژی می تواند قصدها و انگیزهای اخلاقاً مهمی را در کاربر ایجاد کند. سپس بحثی را راجع به مسئولیت اخلاقی مطرح خواهیم کرد و با تفکیک مسئولیت از تقصیر نشان خواهیم داد که کنش های شبکه ای مستلزم سلب مسئولیت انسان یا اعطای مسئولیت به تکنولوژی نیستند و با این حال می توان به شکل معناداری از «مجازات تکنولوژی» نیز سخن گفت
بازخوانی دیدگاه دیویی درباره ی واقع گرایی در علم (برمبنای بخش هایی از کتاب هنر به منزله ی تجربه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جان دیویی در کتاب هنر به منزله ی تجربه نظریه ای بدیع درباره ی زیبایی و هنر ارائه می دهد که ریشه های آن را می توان در نگاه تکاملی و هگلی وی جست. کتاب ضمن معرفی نگاهی نو به هنر، به نحوی حاشیه ای به مقایسه ی علم و هنر می پردازد تا خواننده را در رسیدن به آراء نویسنده در فلسفه ی هنر راهنمایی کند. مقاله ی حاضر به بازنویسی دیدگاهدیویی درباره ی واقع گرایی علمیمی پردازد.در این بازنویسی دعوی بر آن است که می توان با مقایسه هایی که دیویی میان هنر و علم در هنگام نگارش کتاب هنر به منزله ی تجربه انجام داده است، به درک بهتری از دعوای کنونی فلسفه علم میان واقع گرایان علمی و ساخت گرایان اجتماعی رسیددرواقعدیویی تصویری از اندرکنش مداوم انسان و جهان پیرامون ارائه می دهد که نه با خوانش های متعارف واقع گرایی در فلسفه ی علم سازگار است و نه با برداشت های رایج ساخت گرایی اجتماعی می خواند.
«پدر ناکارآمد» بررسی علل گرایش به الحاد از دیدگاه جان. جی. پاسکویینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
1 - 28
حوزههای تخصصی:
مطالعات میان رشته ای و افزایش سطح تعامل میان رشته های مختلف علوم انسانی در بررسی ها و مطالعات اخیر جایگاه ویژه ای یافته است. علل گرایش به الحاد نیز موضوعی است که امکان دارد از زوایای مختلف روانشناسانه، جامعه شناسانه و دین شناسانه بررسی شود. در این مقاله چرایی و چگونگی تأثیرگذاری علل غیرفلسفی مانند آسیب های عاطفی، روانی، تربیتی و فضای فکری و فرهنگی جامعه (که اغلب توسط روشنفکران رهبری می شود) بررسی خواهد شد تا مشخص شود که مداخله عوامل غیرفلسفی تا چه اندازه در برگزیدن جهان بینی الحادی مؤثر است. پاسکویینی با استفاده از نظریه «پدر ناکارآمد» پروفسور ویتز، نقش عوامل روانشناسانه و اجتماعی را در گرایش به الحاد بررسی کرده است.
اگوی فربه؛ تفسیر مرداک از تصویر انسان در اخلاق مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
607 - 624
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی دیدگاه آیریس مرداک (فیلسوف اخلاق ایرلندی) درباره فلسفه اخلاق مدرن می پردازیم. به عقیده مرداک، اخلاق مهم ترین فعالیت بشر است که دو چیز از آن مطالبه می شود: اول اینکه واقع گرایانه باشد و دوم اینکه به این سؤال پاسخ دهد که چگونه می توانیم خودمان را بهتر سازیم. بر اساس این دو مطالبه، او از تبیین های اخلاقی فلسفه های مدرن انتقاد می کند. به نظر وی در فلسفه های اخلاق مدرن حوزه اراده انسان تا جایی گسترده شده که گویا انتخاب اخلاقی چیزی دلبخواهی و امری مربوط به اراده شخصی است. تأکید بیش از اندازه بر اراده انسان، نه تنها کمکی به زیست اخلاقی نمی کند بلکه امکان انتخاب اخلاقی و انجام دادن عمل اخلاقی را نیز دشوارتر می کند. حاصل تمرکز افراطی بر اراده انسان دو چیز است: یکی فاصله گرفتن از واقع گروی اخلاقی و دیگری ایجاد توهم برای انسان. به تعبیر دیگر ایجاد اگوی فربه ای که به توهمی گرفتار می آید که او را از عمل اخلاقی دور می کند، چراکه خودمحوری، مانع اصلی عمل اخلاقی است.
باورهای کلامی و علوم انسانی (جایگاه و چگونگی تأثیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
503 - 526
حوزههای تخصصی:
بی شک آگاهی جامع از کاستی های کلام موجود، پاسخ دقیق به امکان اسلامی سازی علوم و مبرهن به امکان پیرایش علوم از پیش فرض ها، با نگاهی کلان به جایگاه های تأثیر و تأثر و از آن طریق اصطیاد چگونگی تأثیر باورهای کلامی بر علوم انسانی میسر است. نوشتار حاضر، ضمن پذیرش فی الجمله نه بالجمله ابتنای علوم انسانی و امهات مسائل این علوم بر گزاره های کلامی، با استفاده از روش تاریخی و تحلیل عقلی، هدف مذکور را در طرحی جامع دنبال می کند. بر اساس این طرح، الف) علم یا فعالیت علمی به عنوان متعلق تأثیر گاهی به صورت مستقیم و زمانی دیگر به صورت غیرمستقیم از باورها اثر می پذیرند؛ ب) در تأثیر غیرمستقیم، باورهای کلامی در مرحله اول بر عوامل معرفتی (عوامل فلسفی و علمی) یا غیرمعرفتی (ویژگی های شخصیتی دانشمندان، فرهنگ، محیط و جامعه آماری و...) تأثیرگذار بر علم یا فعالیت علمی تأثیر می کنند و آنگاه بر علوم انسانی؛ ج) تأثیرگذاری بر فعالیت و فرایند تولید علم و پژوهش به دو صورت خرد و کلان تصور شدنی است؛ زیرا علم را می توان ناظر به مسئله پژوهشی و کلیت معرفت، تصور و مراحل تولید آن دو را بررسی کرد؛ د) همچنین در صورتی که مراد از علم معنای دیسیپلین باشد، مؤلفه های علم مانند موضوع، روش، غایت و... از باورهای کلامی اثر می پذیرند.
تحلیل مبانی معرفتی نسبی گرایی در اخلاق سکولار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
93 - 122
حوزههای تخصصی:
نظر به اینکه نسبی گرایی اخلاقی ریشه در نسبیت معرفت دارد، پرداختن به مبانی معرفتی آن ضرورت دارد. در این نوشتار سه مبنای عقل گرایی، فردگرایی و تقلیل گرایی بررسی خواهد شد. از آنجا که نسبی گرایی شاید در سطح اخلاق دینی نیز مطرح شود، با قید اخلاق سکولار امکان اول از بحث خارج می شود. از میان مبانی نسبی گرایی، عقل گرایی حداقلی بر آن است که محرک اخلاقی انسان عقل نیست، بلکه احساس است. عقل صرفاً ابزاری محاسبه گر و در خدمت میل خواهد بود، در این مبنا، با کمرنگ شدن عقلانیت، اعتبار تمامی دیدگاه های اخلاقی از بین می رود. بر اساس فردگرایی همه انسان ها به نحو برابر و آزادانه حق زندگی و تعیین ارزش های اخلاقی خود را دارند. در این مبنا «دیگری» در حاشیه قرار می گیرد. عدم آگاهی از تمامی امیال فردی و نبود راهکار به هنگام بروز تعارض از نقص های این مبناست. تقلیل گرایی به عنوان مبنای دیگر، با نفی خیر اعلی یا حقیقت اخلاقی، نگاه تک بعدی به انسان دارد و اخلاق را به امری ذهنی و در جهت رفع نیازهای زیستی انسان فرومی کاهد. این مبنا، با نادیده گرفتن جنبه روحانی انسان، حقیقت اخلاقی را توهم می داند، در حالی که با تک بعدی نگری هم اصالت تقلیل گرایی را به عنوان یک دیدگاه معتبر زیر سؤال می برد و هم با نفی ارزش برتر اخلاقی، ارزش های فرعی و زیستی انسان را نیز از او می گیرد.
بررسی نظریه هنجارمندیِ منطق با تکیه بر انتقاداتِ هارمن و ارائه تبیینی از این نظریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چنانکه اصول اخلاقی افعالِ ما را هنجارگذاری نموده، آنها را به درست(correct)و نادرست(incorrect)تقسیم می نمایند، اصول و قوانینِ منطق نیز بر اساسِ نظریه هنجارمندیِ منطق (normativity of logic)تفکر و استدلالاتِ معمول در زبانِ روزمره را هنجارگذاری می نمایند. صورتبندی های گوناگونی از این نظریه در متون فلسفی وجود دارد که محل بحث و منازعاتِ گسترده ای در متون فلسفی از چند دهه گذشته تا حال حاظر بوده اند. در مقاله پیش رو صورتبندی های مذکور را با تکیه بر انتقاداتِ مشهورِ گیلبرت هارمنعلیهِ تز هنجارمندی منطق، به بحث و بررسی خواهیم گذاشت. راهبردِ کلیِ هارمن برای نقدِ هنجارمندیِ منطق، تلاش برایِ توجیه این مدعاست که هیچ صورتبندیِ معقولی از هنجارمندیِ منطق نمی توان ارائه نمود. ما نیز پس از بررسی استدلالاتِ هارمن، استدلال خواهیم نمود که می توان صورتبندی قابل قبولی از این تز ارائه داد به طوری که نقدهایِ هارمن بر آن کارگر نیفتد. در گام آخر نیز تبیینی از چرایی هنجارمندیِ منطق بر اساسِ معنا و مفهومِ باور ارائه خواهیم نمود. بدین منظور ابتدا نظریه مهمی در موردِ مفهومِ باور که در متون فلسفی به نظریه هنجارمندی باور (normativity of belief) مشهور است را تشریح و سپس استدلال می کنیم که نظریه مذکور مستلزمِ هنجارمندیِ منطق است.
تأملی بر چیستی و چرایی نفی صفات الهی از منظر قاضی سعید قمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۷)
869 - 890
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم خداشناسی، رابطه ذات و صفاتاللهی است. اقوال متعددی در این زمینه بیان شده اند که یکی از آنها، نفی صفات از ذات است که از آن بهاللهیات سلبی تعبیر می شود. قاضی سعید قمی از مهم ترین چهره های مروج این دیدگاه بود. در این نوشتار، نگاهی بهاللهیات سلبی از منظر قاضی سعید قمی خواهیم داشت. ابتدا به مفهوم شناسی نفی صفات می پردازیم که سه معنا برای آن بیان شده است که همگی مورد مناقشه اند. عجز از تصحیح نحوه انتزاع اوصاف کثیر از ذات بسیط و تلقی نادرست از معنای وصف ملازم دانستن آن با زیادت و غیریت با موصوف و فرار از دام تشبیه و عدم توانایی بر جمع میان روایات، عوامل اصلی در گرایش قاضی سعید بهاللهیات سلبی هستند. حاصل بررسی نگرش ایشان به مقوله صفاتاللهی آن است که نه معنای قابل دفاعی از نفی صفات ارائه و نه دلیل محکمی بر نفی صفات اقامه کرده اند. حاصل بررسی نگرش ایشان به مقوله صفاتاللهی آن است که وی با وجود کوشش فراوان و اقامه ادله متعدد، توفیق چندانی به دست نیاورده است؛ یعنی نه معنای دفاع شدنی از نفی صفات ارائه داده و نه دلیل محکمی بر نفی صفات اقامه کرده است.
بررسی نظریه تأویل ابن عربی و به کارگیری آن در تفسیر عرفانی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
73 - 91
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو تحقیق و بررسی روش تفسیر عرفانی ابن عربی یکی از اقطاب عرفان اسلامی است.در این تحقیق پس از بیان کوتاه شخصیت و آثار تفسیری، به روش تفسیری او که بر اساس کشف و شهود عرفانیاللهام ربانی است؛ با امعان نظر در آثار تفسیری وی توجه شده است. ابن عربی اگر چه معتقد است: کشف و شهود می توانداللهامات ربانی باشد و هم القائات شیطانی و تلبیس ابلیس، به ناچار نیازمند به میزان صدق از عقل، کتاب و سنت است، در عین حال در میدان عمل نتوانست، پایبندی عملی به اصول ذکرشده را حفظ کند.
سؤالات محوری مقاله، عبارتند از:
= روش تفسیری عرفانی ابن عربی بر چه اساسی استوار است؟
= آیا کشف و شهود عرفانی به تنهایی روش کاملی برای تفسیر قرآن خواهد بود؟
= آیا کشف و شهود عرفانی نیاز به میزان صدق دارد؟
= راه تشخیصاللهامات ربانی، از القائات شیطانی چیست؟
= میزان پایبندی عملی ابن عربی به میزان صدق چه اندازه است ؟
آنچه تحقیق و بررسی روش تفسیری او را مشکل می کند، دسّ و تحریفی است که به نظر اهل فن در آثار او انجام گرفته است. به هر حال آثار موجود، در برخی از نظر عقل، کتاب و سنت دفاع منطقی ندارند، به نحوی که حتی طرفداران او را ناچار می کند که بحث دسّ و تحریف در آثار وی را پیش بکشند که به نمونه های آنها اشاره شده است. در پایان نتایج بحث خاتمه بخش این تحقیق خواهد بود.
امکان طبیعت گرایی در علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبیعت گرایی علمی آموزه ای مشتمل بر دو جزء هستی شناختی و روش شناختی است. بر اساس جزء روش شناختی، روش علمی تنها منبع برای کسب شناخت معتبر (راجع به طبیعت) است و بر اساس جزء هستی شناختی، همه آنچه وجود دارد (علی الاصول) می تواند بوسیله علم مورد پژوهش قرار گیرد. برخی از فلاسفه طبیعت گرا معتقدند که جزء هستی شناختی، یعنی طبیعت گرایی هستی شناختی (یا متافیزیکی)، یک اصل فلسفیِ ضروری یا ساختاری برای علم است، به این معنا که اگر از متافیزیکِ علم زدود شود، آنچه حاصل می گردد دیگر علم نخواهد بود. در مقابل، بسیاری از منتقدین طبیعت گرایی معتقدند که طبییعت گرایی هستی شناختی، آموزه ای خارج از متافیزیک علم است و تنها طبیعت گرایی روش شناختی است که (نه یک اصل متافیزیکی بلکه) یک اصل نظم دهنده یا روش شناختی برای علم به شمار می رود. در این تلقی، طبیعت گرایی تنها به عنوان یک پیشفرض پراگماتیک برای عمل علمی دانشمندان به کار می رود. در این مقاله نشان خواهیم داد هیچ یک از دو رویکرد فوق در خصوص نسبت طبیعت گرایی و علم صحیح نیست؛ و ما مجاز نیستیم بر اساس یک پیشفرض متافزیکی یا پراگماتیک، راه ورود هویات و علل فراطبیعی را به قلمرو علم سد نماییم، و متافزیکی از عالم طبیعت را برای علم پیشفرض بگیریم که از آغاز خالی از چنین هویات و عللی است
حیث وجودشناسانه ابژکتیویته از منظر گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابژکتیویته به عنوان ایدئال علوم - به خصوص علوم انسانی - مورد نقد گادامر است چون تجربه ای از خودبیگانه در انسان شکل داده و سبب انسداد وجودشناسانه می شود. این ایدئال ناشی از تفوق نقد عقل محض کانت بر علم جدید و همچنین غفلت سنت فلسفه غربی از زبان است. هر چند دیلتای تلاش کرد با استفاده از سنت زبانی و هرمنوتیکی جایگاهی مختص علوم انسانی فراهم آورد، اما، به دلیل بنیان دکارتی اش و نیز تلقی ابزارگرایانه اش از زبان و آگاهی تاریخی، دچار سوبژکتیویسم شده و علوم انسانی را همچون حکمِ زیباشناسانه کانتی، عاری از حقیقتِ موضوع کرد. گادامر با بازخوانی تجربه هنری و تجربه تاریخی در کانت و دیلتای و همچنین استفاده از فلسفه هایدگر و هگل،به همراه توجه انتولوژیک به زبان، تجربه هرمنوتیکی را سامان داد تا ایدئال آن، نه فرایند ابژکتیوسازی، بلکه ظهور خودِ موضوع در زبان باشد و این همان زاخلیخکایت(Sachlichkeit)بوده که آشکارگی موضوعیّتِ موضوع یا شیئیّتِ شیء است.
ایمان نجات بخش از دیدگاه ملاصدرا و رهبران نخستین مذهب پروتستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
151 - 172
حوزههای تخصصی:
ادیان ابراهیمی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) شرط نجات و رستگاری اخروی مؤمنان به دین خود را در گرو ایمان می دانند، البته ایمانی که نجات بخش است، نه ایمان غیر نجات بخش. در واقع ایمان نجات بخش ایمانی محسوب می شود که واقعی و حقیقی باشد و از متون مقدس دینی گرفته شده باشد. اما این ایمان نجات بخش چه ایمانی است؟ ملاصدرا ایمان نجات بخش را که عامل رستگاری انسان است، ایمانی می داند که از طریق برهان و کشفی باشد در مقابل ایمان سمعی و عوام الناس. لوتر ایمانی را نجات بخش می داند که فرد مؤمن اعتقاد قلبی و اعتماد و اطمینان راسخ به ایمان داشته باشد، نه صرف زبانی و بدون اطمینان. کالون نیز ایمانی را نجات بخش می داند که اطمینان و اعتماد قلبی و راسخ باشد تا بتواند بر شک ها و تردیدهایی که این اطمینان قلبی را تضعیف می کند، غلبه کند. این پژوهش برای یافتن پاسخ به سؤال فوق به بررسی و بیان آرای ملاصدرا از متألهان مسلمان و لوتر و کالون از متألهان مسیحی می پردازد که به عنوان رهبران نخستین مذهب پروتستان نام برده می شوند.
مسأله شاهد قدیمی برای بِیزگرایی، وتعبیرهای احتمال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله ی شاهد قدیمی یکی از چالش های اصلی پیش روی بیزگرایان است. می توان راه حل های پیشنهاد شده برای این مسأله را به دو دسته ی راه حل های کلاسیک (با پذیرش مشکل و تلاش برای ارائه ی راه حل مناسب) و راه حل های غیرکلاسیک (با انکار مشکل و تلاش برای منحل کردن آن)تقسیم کرد. راه حل های کلاسیک توسط افرادی چون گاربر، جفری، نینیلوتو و ایلز پیشنهاد شده اند. این راه حل ها با انتقادات مهمی از سوی افرادی چون ایلز و ایرمن روبه رو شده اند. یکی از راه حل های غیرکلاسیک، رها کردن تعبیر ذهنی احتمال و برگزیدن تعبیر عینی احتمال است که توسط روزنکرانتز پیشنهاد شده است. در این مقاله، راه حل های کلاسیک مسأله ی شاهد قدیمی و نقدهای وارد شده بر آن ها مورد بررسی قرار گرفته، و تلاش شده است تا نشان داده شود که این راه حل ها کفایت لازم برای حل این مسأله را ندارند. در انتها نیز از پیشنهاد روزنکرانتز به عنوان تنها پیشنهادی که ریشه ی مسأله ی شاهد قدیمی را به درستی تشخیص داده است، دفاع کرده ایم.
الگوی شبکه ای شریعت در نظریه معرفت ابن عربی و پیامدهای انسان شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
441 - 462
حوزههای تخصصی:
نظریه معرفت ابن عربی با شریعت پیوند ناگسستنی دارد. وی شریعت را یگانه طریق برای رسیدن به حقیقت می داند. شریعت به مثابه میزان شناخت، منبع معرفت و تأمین کننده یقین مضاعف، از دیگر نقش های شریعت در نظریه معرفت اوست. شریعت در هر دو ساحت نظر و عمل، میزان است؛ در حوزه نظر، هم در معارف عقلی و هم در معارف شهودی، میزان محسوب می شود که می توان آن را به دو صورت باواسطه و بدون واسطه فهم کرد. سالک طریق حقیقت با الگو قرار دادن دیناللهی و تقلید از آن، واجد سه گانه های عدالت، حکمت و ادب خواهد شد. تحقق این صفات در ساحت وجودی او، ضرورت توجه به اسباب و علل ثانوی را به همراه دارد. ابن عربی چکیده این اسباب و علل ثانوی را با عنوان «هویت» آدمی نام می برد و آن را اگرچه حجاب و مانع می داند؛ حجابی که گریزی از آن نیست و حکمت، حرمت نهادن این حجاب را اقتضا دارد.
چیستی معنویت و سیر معناپذیری آن در غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
527 - 548
حوزههای تخصصی:
«معنویت» در روزگار نخست، به سنت های دینی منحصر بود. اما امروزه نه تنها در همه سنت های دینی و غیردینی به کار رفته، بلکه در برخی آیین ها، جوهره اصلی خود را در تقابل با دین تحصیل کرده است. بحث از معنویت در غرب، از دوران کهن به طور پراکنده در آثار فکری و هنری مطرح شد و در همه اَشکال آن یک فرآیند ارتباطی با عالم معنی و موجود متعالی مشاهده می شود که به تدریج قطب انسانی را متحول و او را به عالم غیرمادی نزدیک می کند. در این مقاله درصددیم تا به روش توصیفی تحلیلی ضمن تبیین سیر معناپذیری معنویت در غرب، به این سؤال پاسخ دهیم که چه تفاوت هایی بین معنویت مدرن غربی با معنویت دینی وجود دارد؟ و در جهت پاسخگویی به این سؤال به مفهوم شناسی اصطلاح معنویت از نگاه دانشمندان اسلامی و محققان غربی اشاره می کنیم و با ذکر سیر معناپذیری آن در غرب به تبیین فلسفی مفهوم معنویت می پردازیم و ابعاد و حیثیات هریک را شرح می دهیم و به این نتیجه رسیده ایم که معنویت با همه مقوّمات و پیش فرض هایش جدا از زندگی در این دنیا نیست و میان معنویت مدرن با معنویت دینی دو اختلاف اساسی هست: یکی در روش، و دیگری در منشأو بیشتر اشکال معنویت مدرن از مفاهیم ماهوی شهودی هستند.
شلنبرگ، هیک و سوئین برن در مواجهه با مسئله خفای الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
341 - 364
حوزههای تخصصی:
خفای الهی مسئله ای است که یکی از براهین مهم کنونی به نفع الحاد به شمار می رود. ما در این مقاله سعی داریم دیدگاه های این سه فیلسوف دین معاصر، جان شلنبرگ، جان هیک و ریچارد سوئین برن را در مورد خفایاللهی بررسی کنیم. جان شلنبرگ خفایاللهی را در تضاد با عشقاللهی می داند و معتقد است که لازمه عشقاللهی این است که خداوند مدرک کافی برای وجودش را در اختیار انسان های مستعدی قرار دهد که قصوری در این زمینه ندارند. در دسترس بودن چنین مدرکی به منزله پنهان نبودن خداوند خواهد بود. اما از دیدگاه شلنبرگ خداوند چنین نکرده است، بنابراین اساساً خدایی وجود ندارد. از دیدگاه هیک برای حفظ اختیار شناختی و اخلاقی ما ضروری خواهد بود که خداوند پنهان باشد. ریچارد سوئین برن معتقد است که پنهان بودن خداوند سبب می شود که ما بتوانیم سرنوشتمان را خودمان انتخاب کنیم. بنابراین از نظر وی خفایاللهی برای تحقق انتخاب اصیل سرنوشت برای ما ضروری است. نتایجی که از بررسی های این مقاله به دست می آید، این است که خفایاللهی الحاد را توجیه نمی کند. در عین حال دلایل هیک و سوئین برن در توجیه خفایاللهی بر مبنای اختیار نیز اثبات نمی کنند که عدم تحقق خفایاللهی با اختیار انسان ها منافات دارد.
نظریه اخلاقیِ امر الهی؛ بررسی و نقد نگرش دانس اسکوتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
719 - 738
حوزههای تخصصی:
نظریه اخلاقیِ امراللهی، بنیان ارزش های اخلاقی را در اوامر وحیانیِ موجود در متون مقدس جست وجو می کند. دانس اسکوتوس که در آرای کلامی خود به اراده آزاد و قدرت مطلق خداوند اهتمام زیادی داشته، از جمله مدافعان این نظریه بوده است و ضمن اینکه منشأ الزام اخلاقی را ارادهاللهی می داند، تقریر وجودشناختی متعادلی از این نظریه ارائه می دهد. عدم توجه به تفکیک امر از ارادهاللهی و عدم وجود معیار واضحی در تشخیص ارادهاللهی، ناسازگاری درونی و خودمتناقض بودن، حکم به عدم لزوم پایبندی غیردینداران به اصول اخلاقی و فقدان معیار اخلاقیِ ثابت برای قضاوت در باب درستی یا نادرستی امور به لحاظ اخلاقی، از جمله مهم ترین چالش ها فراروی ایشان در اتخاذ تقریری هر چند متعادل از نظریه اخلاقیِ امراللهی است. این مقاله با روشی تحلیلی و استنادی، ضمن تبیین نظریه امراللهی و بیان تقریرهای مختلف از آن، به قضاوت در باب تقریری خواهد پرداخت که اسکوتوس از این نظریه ارائه داده است.
مرگ اندیشی و معنای زندگی در هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
25 - 49
حوزههای تخصصی:
مرگ اندیشی در نگاه هایدگر و تأثیر آن بر معنای زندگی ناشی از رابطه انسان با هستی و هستی معطوف به مرگ اوست. هایدگر مرگ اندیشی را مختص دازاین اصیل دانسته و زندگی اصیل را معنادار می داند. او اندیشه مرگ را نیرویی برای گسست از پوچی روزمرگی و معناداری زندگی به شمار می آورد. در مواجهه با نیستی و تکاپو در میدان مرگ آگاهی دازاین قادر به کسب بصیرت نسبت به واقعیت جهان، آزادی و اصالت بخشیدن به زندگی خود و به تبع معنا وجهت دادن به زندگی است. حفظ هویت فردی، کشف امکانات وجودی دازاین در این دنیا، انتخاب آگاهانه و زندگی متفکرانه و مسئولیت در برابر خود و دیگران از پیامدهای زندگی اصیل و معنادار است. دیدگاه هایدگر در زمینه معنای زندگی دیدگاهی طبیعت باور بود. به نظر هایدگر، معیار بیرونی برای عمل انسانی وجود ندارد و انسان خود آفریننده ارزش هاست. اصالت و ارزشمند بودن در گرو انتخاب و تعیین نشدن توسط معیارهای بیرونی و دیگران است. به نظر وی آنچه مهم است، در راه بودن است، حتی اگر هدفی به عنوان هدف نهایی وجود نداشته باشد. از دیدگاه هایدگر زندگی معنادار لازمه هستی اصیل است که در آن انسان به دلیل ترس از مرگ و برای رهایی از دلهره ناشی از ترس از مرگ، به زندگی معنا می بخشد.