فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۳۷۹ مورد.
مقاله به زبان فرانسه: بحران مدرنتیه در آثار آنی ارنو و فریبا وفی (crise de la modernité dans l'oeuvre d'Annie Ernaux et de Fariba Vafi)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
La littérature de l’extrême contemporain, fermement attaché aux concepts sociologiques, voit sa montée grâce aux écrivains tels Annie Ernaux en France et Fariba Vâfi en Iran, dont l'œuvre est considérée comme un passage de la littérature moderne à la littérature classique. Les œuvres de ces deux romancières sont des produits de l'ère moderne dans ce sens qu'elles ne représentent plus l'histoire d'un individu (personnage héros) isolé et séparé des cadres sociaux sans tenir compte du milieu, des manières d'être et des positions vis-à-vis de la collectivité sans quoi il perd son identité. Dans cet article, nous cherchons à répondre aux questions sur la place de la modernité dans toutes ces péripéties, sur la manière d’éviter la persistance de la souffrance et le sentiment de reniement de ses origines, sur l’approche de Vâfi et d’Ernaux face à la modernité, et enfin, sur la façon qu’elles adoptent en vue de réhabiliter le statut de la femme moderne à travers la littérature féminine. Les personnages de ces écrivains représentent plutôt une collectivité traumatisée par le passage d'une ère de transition. L'individu cherche à combler cette lacune par la fuite, de ses origines, et se réfugier dans un monde où l'attrait du bonheur est artificiel, et ne cesse de céder place à la technologie, c’est-à-dire la modernité et ses implications.
بررسی تطبیقی کارکرد مفاهیم مشترک درآثار مولاناو تولستوی (بر اساس حکایت ""منازعت آن چهار کس درباره انگور"" اثر مولانا جلال الدین بلخی و داستان ""یک خدا برای همه"" اثر لئو تولستوی)
حوزههای تخصصی:
در میان قصه های تعلیمی مولانا جلال الدین رومی در مثنوی قصه ای با عنوان منازعت آن چهار کس در باره انگور به چشم می خورد. موضوع حکایت اختلاف میان سه نفر با سه زبان بر سر ظاهر لفظ انگور است. هریک از این افراد واژه انگور را به زبان خود می خواند و از این باب، میان آن ها اختلاف به وجود می آید.داستان دوم یک خدا برای همه اثر لئو تولستوی است، در این داستان تولستوی شخصیت های مختلفی را از کشور های مختلف نشان می دهد که در قهوه خانه ای جمع شده اند و هریک بر اساس دیدگاه و باورهای خود تعریفی خاص از ذات پرورگار ارائه می دهند. هدف این پژوهش، که با روش تحلیل تطبیقی صورت گرفته است، بررسی آراء و نظریات دو فیلسوف و ادیب شهیر قرن 13 و 19 میلادی، مولانا جلال الدین رومی و تولستوی، درباره اهمیّت توجه به باطن امور و بی توجهی به ظواهر آن هاست. مولانا در داستان خود به تبیین این نظریه می پردازد که انسان ها غالباً در لفظ و ظاهر اختلاف دارند و آنجا که باب حقیقت بر انسان ها گشوده می شود اختلافات کنار رفته، صلح و آشتی جایگزین آن می شود. تولستوی نیز،در داستان خود، اختلاف میان ادیان و مذاهب را صوری دانسته و معتقد است اختلاف آن ها پایه و اساس محکمی ندارد،زیرا همگی یک خدا را می پرستند و به یک حقیقت اعتقاد دارند. بنابراین علی رغم تفاوت زمانی ششصد ساله و تفاوت های فرهنگی میاناین دو ادیب، هر دو آن ها بر این باورند که انسان ها فریب خورده جلوه های ظاهری دنیاهستند و در این میان، فقط افرادی به صلح و آرامش ...
Christine et Kid, un nouveau roman à l’image de La Jalousie (""کریستین و کید""، یک رُمان نو به مانند ""حسادت"")(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هوشنگ گلشیری، نویسنده ی ایرانی و خالق اثر شازده احتجاب، یکی از آثار شاخص ادبیات مدرن ایران، رمان کریستین و کید را در سال 1350 به رشته ی تحریر درآورد. این رمان که الهام بخش آن جریان رمان نو فرانسه بوده است در ساختار و مضمون تقلیدی از رمان حسادت از الن رب گریه می باشد. داستان رمان گلشیری به درون مایه حسادت گره خورده است، اما تلاش های نویسنده در به کار بستن ویژگی ها و جریان نوشتاری رمان نو، آن را به داستان الن رب گریه نزدیک می کند. در مفاله ی حاضر سعی برآنست تا به بررسی این موضوع پرداخته شود که چه میزان اثر گلشیری توانسته است خود را در جریان رمان نو تثبیت کند و از طرفی سعی خواهیم کرد با دیدگاهی تطبیقی، نقاط تشابه این دو داستان را به تصویر بکشیم. در این راستا، چگونگی پرداخت چهار عامل طرح داستان، شخصیت و زمان و مکان را در داستان گلشیری با توجه به نظریه های رمان نو بررسی می کنیم
مقاله به زبان فرانسه: تاثیرحلاج در خلق مجنون الزا نوشته لویی آراگون (Inspiration hallâdjienne dans Le Fou d’Elsa de Louis Aragon)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لویی آراگون در اثر خود به نام مجنون ِالزا مجموعه ای از فرهنگها و ژانرهای ادبی مختلف را گردآوری کرده است و از همه مهمتر اینکه روابط میان فرهنگی بین غرب و شرق در این کتاب به طور واضح مشاهده می شود. از ادبیات عرب و تاریخ اسپانیا گرفته تا تفکرات فلسفی، مذهبی و عرفانی در شکل گیری این اثر نقش داشته اند. دراین مقاله صرفاَ سعی شده است که به تاثیر لویی آراگون از یکی از شخصیتهای عرفان عرب یعنی منصور حلاج پرداخته شود. در حقیقت لویی آراگون دیدگاه عرفانی حلاج نسبت به عشق را که نه بر پایه لذت وخوشی بلکه بر رنج و درد بنیان نهاده شده است به امانت میگیرد و در این اثر منعکس میکند. نویسنده خود را در قالب قهرمان داستان پنهان میکند تا بتواند دیدگاههایش را در مورد تجربه عشقی اش بیان کند.
بررسی و تحلیل دو داستان تمثیلی از مولوی و داستایوفسکی با توجه به مساله وجوه تراژیک زندگی
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات تکرارشونده در اذهان و نفوس انسان ها در طول تاریخ توجه به مسئلة مرگ و اضطراب حاصل از آن است که روح و روان انسان را معطوف کرده و متفکران همواره سعی کرده اند با رهیافت های مختلف به دلایل و عوامل این نوع اضطراب بپردازند. در این مقاله، نویسنده با اذعان به اختلاف و تمایز تلقی اندیشمندان از پدیدارهای متافیزیکی همچون خدا، زندگی پس از مرگ و ... با توجه به شرایط و ویژگی های حاکم بر هر دوره، به واکاوی این نوع از اضطراب، با توجه به دو داستان تمثیلی از دو جهانبینی متفاوت (مولوی و داستایوفسکی)، می پردازد؛ اضطرابی که از آن به اضطراب حاصل از سرنوشت و مرگ تعبیر شده است. داستان نخست جالینوس و استر از مولوی و دیگری ایوان و کروکودیل از داستایوفسکی است که نویسنده در این مقاله ضمن بیان اختلاف در جهانبینی حاکم بر تولید دو متن و نتایج پایانی داستان ها، به مقایسه نوع کنش شخصیت های اصلی و زمینه های دیگر، افکار و اندیشة حاکم بر دو داستان و... میپردازد. حاصل کلام این است که دو داستان بهرغم شباهت های فراوان از نظر ساختاری و در مواردی موضوعی، از نظر فضای گفتمانی- فلسفی متفاوت بوده، به این معنا که داستان مولوی در مذمت دنیادوستی و داستان داستایوفسکی در نکوهش مرگاندیشی، پوچی و بی معنایی زندگی است.
بررسی تأثیر زبان لویی فردینان سلین در سفر به انتهای شب بر مدیر مدرسه جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلال آل احمد، با تکیه بر زبان عامیانه، پویایی منحصربهفردی به نگارش خود بخشیدهاست. این شاخصه، در مدیر مدرسه به اوج رسیده و قلم نویسنده، هنگام معرفی شخصیتهای جامعه، متعهدانه در گرو اصطلاحات آن قش ر ق رار میگیرد. مدیر مدرسه بعنوان یک سند ادبی ماندگار، روایتگر جامعه بوده و با پایبندی به زبان جاری، جزئیات داست ان را، ب اورپذی رت ر مینماید. هر اثر ادبی غنی نیز، منحصر به مجموعهای محدود از نکات ادبی است و در جریان رویکردی تطبیقی، زوایای عمیقتری از آن واکاوی می شود. مدیر مدرسه آل احمد نیز میتواند به همین منظور در تطبیق با سفر به انتهای شب سلین قرار گیرد.این دو اثر را می توان از جنبه های محتوا، شیوه بیان و جهان بینی نویسنده مورد مقایسه و بررسی قرارداد، اما شباهت بارز، تعهد نویسندگان آنها به زبان عامیانه و تسرّی دادن این زبان به قالب نوشتار می باشد. قلم سلین، نکته ایست که توجه آل احمد را در سفر به انتهای شب به خود جلب کرده و او را وادار می نماید که اظهار کند مدیر مدرسه را با تأثیرپذیری از این رمان به نگارش درآورده است. آنچه که این پژوهش به آن می پردازد، چگونگی اثر پذیری قلم آل احمد از سلین بویژه در بکار گیری زبان عامیانه برای نگارش می باشد.
نقش مایه های شرقی- ایرانی در آثار نیکالای گومیلیوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ضمن معرفی نیکالای گومیلیوف، «پدر آکمهایسم» روسیه کوشیده ایم، نحوه آشنایی او را با شرق و تأثیرپذیریش از آثار شرقی را بررسی کنیم. گومیلیوف با تأسی از شرق و الگو قرار دادن عناصر شرقی در اشعارش، آثار بینظیر و منحصربهفردی خلق کرده است که در این نوشتار با تجزیه و تحلیل برخی از آن ها سعی کرده ایم منابع الهام آن ها را مشخص کنیم. از مهم ترین و جالبترین اشعار او «درویش مست»، «تأسی از زبان فارسی»، «مینیاتور پارسی»، «زائر» و نمایشنامه منظوم «فرزند خدا» است که در آن ها به وضوح میتوان جهانبینی شرق گرایانة او را دید. گومیلیوف که در مکاتبات دوستانه خود نیز از تخلص «حافظ» استفاده میکرد، همواره در جست وجوی راهی برای غنی کردن فرهنگ سرزمین خود و نزدیک کردن آن به عناصر معنوی شرق بود؛ از همینروست که در آثار او سرچشمههای معنوی و روحانی شرق با صور و شمایل شاعرانه انعکاس یافته و جهانبینی او را تحتتأثیر خود قرار داده، بهطوریکه او را از سایر نویسندگان و شاعران عصر نقرهای روسیه متمایز کرده است. در این مقاله همچنین به موضوع چگونگی انعکاس عناصر شرقی، تعالیم عرفان اسلامی و تصوف، در آثار این شاعر اشاره خواهیم کرد.
بررسی نمودهای مشابه و متمایز رئالیسم جادویی در داستان ملکوت اثر بهرام صادقی و «پیرمردی فرتوت با بال های عظیم» اثر مارکز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رئالیسم جادویی از جریان های مهم ادبی در کشورهای درحال توسعه است که منتقدان در دو شاخة سبک های داستان نویسی یا مکتب های ادبی، ویژگی های آن را بررسی کرده اند. خاستگاه اصلی این گونة ادبی، امریکای لاتین است؛ با این حال، در زبان فارسی به دلیل شباهت های فرهنگی و اجتماعی، نمودهایی مشابه و گاه متمایز از این شیوة ادبی را می توان دید. از آنجا که در اغلب پژوهش های پیشین وجوه مشترک نمود رئالیسم جادویی در آثار نویسندگان ادب اقلیمی- روستاییِ فارسی و نویسندگان مشهور امریکای لاتین واکاوی شده است، در این مقاله به روش تطبیقی- مقایسه ای و با تأکید بر رویکرد مکتب امریکایی، نمودهای مشابه و متمایزِ این گونة ادبی در داستان ملکوتاز بهرام صادقی و «پیرمردی فرتوت با بال های عظیم» اثر مارکز بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد این دو داستان از نظر خاستگاه فرهنگیِ دوپاره و مؤلفه های مشترکی همچون نمودِ باورها و عقاید شگفت، استفاده از نمادها، و تقابل و آمیختگی سنت و مدرنیته، در محدودة رئالیسم جادویی قرار می گیرند؛ اما با توجه به تفاوت های فرعی، داستان های مارکز و بسیاری از نویسندگان امریکای لاتین از منظر دربرگرفتن مؤلفه های رئالیسم جادویی با واقعیت گرایی موجود در ادبیات روستایی ایران تناسب بیشتری دارند و ملکوتصادقی با درنظر گرفتن ساختارگرایی غالب، توجه به عناصر مدرن و نوع نگاه نویسنده به سنت ها، عمدتاً بازتابندة نوعی داستان واقع گرای جادویی است که می توان آن را رئالیسم جادویی شهری نامید.
تجربه ی عاطفی ویلیام وردزورث و منوچهری دامغانی در توصیف طبیعت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات انگلیسی و فارسی وصف طبیعت از جایگاه والایی برخوردار است. در این مقاله، تلاش بر این است تا نشان داده شود که نگاه وردزورث به طبیعت، انفسی است در حالی که نگاه منوچهری به طبیعت، آفاقی است. ویلیام وردزورث طبیعت را مأمنی قرار می دهد برای مفاهیم اخلاقی، عرفانی، شخصی و معنوی. وی عناصر ساده زیست طبیعت از جمله کشاورزان ساده زیست، مردم عامه و روستایی را به صحنه ی ادبیات می آورد که تا زمان او از قلمرو ادبیات حذف شده بودند. حال آنکه منوچهری شاعر دم است و به دنبال تجربه ی حسی است. وی همانند عکاسی است که به ضبط وقایع می پردازد و در عکسبرداری از طبیعت، هیچ تصرفی نمی نماید. منوچهری در پس عناصر و تصاویر طبیعت، چیزی را جز تجربه حسیشاعرانه جستجو نمـی کند. برای وی قطرات باران، گل های بهـاری، شبنـم، باد نوروزی، زیبایند مادامی که شاعر سرخوش و سرمست است. این تحقیق با تکیه و استناد به روش توصیفی - تحلیلی مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی انجام می شود، که قایل به بررسی های موازنه ای و مقایسه ای است و تمرکز در این مقاله بر مقایسه نگاه این دو شاعر به عناصر طبیعت است تا از این منظر به عمق نگاه آنان پی برده و تفاوت و تشابهات آنان را بدست دهیم.