فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۶۵۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
«رکوب الکوسج» (برنشستن کوسه)، نام جشنی است که پیش از فرا رسیدن بهار به نشانة وداع با فصل سرما برگزار می شد. «سروة بست» (سرو کاشمر)، نام سروی است که به باور پیشینیان، زرتشت آن را از بهشت آورده و به دست خود یا گشتاسب و یا گرشاسب آن را در کاشمر کاشت. از آنجا که درخت سرو نزد ایرانیان مقدس بود، به این درخت کهن نیز به دیدة احترام می نگریستند. سرو کاشمر تا دوران متوکل عباسی مایة افتخار اهالی خراسان بود تا آن که به دستور این خلیفه قطع شد. ابومنصور ثعالبی در کتاب ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب به «رکوب الکوسج» و «سروة بست» اشاره کرده است.
در این جستار درصددیم تا با بررسی این دو نمونه در کتاب ذکرشده نشان دهیم حتی آن دسته از کتب میراث عربی که به ظاهر با تاریخ ایران ارتباط ندارند، می توانند حاوی مطالب ارزشمند در این زمینه باشند.
گفتنی است در مقاله حاضر از روش توصیفی - تحلیلی استفاده شده است و بررسی پدیده های ایرانی در منابع کهن عربی از حوزه های پژوهش در ادبیات تطبیقی است.
تأثیر حکیم نیشابور بر عرار، شاعر بزرگ اردن
منبع:
نامه پارسی ۱۳۳۱ شماره۴
حوزههای تخصصی:
متنبی در شیراز
تاثیر زبان عربی بر شعر نظیری نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر زبانی بر اساس نیازهای خود واژه هایی را از زبان های دیگر وام می گیرد که زبان فارسی نیز این گونه می باشد. از میان زبان ها، زبان عربی بیش و پیش از هر زبان دیگری بر زبان فارسی تأثیر گذاشته است. واژگان بسیاری طی 11 سده وارد زبان فارسی شده است. ورود زبان عربی به قلمرو شعر فارسی به یک دوره زمانی و یا شاعری خاص بر نمی گردد. بلکه همه شاعران پارسی زبان کم و بیش زبان عربی را در سروده های خود بکار برده اند محمدحسین نظیری نیشابوری شاعر فارسی سرای ایرانی قرن 11 و11 ه . ق که در هندوستان سکونت گزید، دیوانی مشتمل بر انواع گوناگون شعر دارد که در آن غزل بیش از همه خودنمایی می کند. نظیری نیشابوری در جای جای دیوانش از کلمات، تعابیر و جملات عربی استفاده کرده است. او این موارد را به خوبی در خدمت زبان فارسی قرار داده است به طوری که خواننده با شنیدن آن ها دچار دوگانگی زبانی نمی شود. نوع بکارگیری این عبارت ها ثابت می کند که او با زبان عربی آشنا بود و وجوه فصاحت و بلاغت و ایجاز عربی را هم می دانست. به کارگیری آیات قران و احایث پیامبر و ... منجر به بروز پدیده بینامتنی در دیوان او شده است. در این مقاله با شیوه توصیفی و تحلیلی تلاش شده است تا با بررسی شعر نظیری نیشابوری مشخص شود که زبان عربی به چه میزان در شعر این شاعر فارسی زبان رسوخ کرده و شاعر به چه روش هایی میان زبان فارسی و عربی هماهنگی ایجاد کرده است.
بررسی تطبیقی میزان جامعه پذیری لیلی در منظومه عربی و منظومه نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر سعی دارد که براساس مکتب آمریکایی با تکیه بر رویکرد نقد اجتماعی، به بررسی ویژگی های شخصیّتی لیلی، میزان حضور و ظهور او در دو داستان، شیوه و نوع تلاش های او برای دیدار با مجنون و نقض قاعده ازداوج سنّتی بدون عشق و عوامل مؤثّر در عفّت ورزی او را مورد بررسی قرار دهد.
در هر دو منظومه، لیلی با وجود دربند بودنش و برخلاف تصوّر عامیانه، حالتی بین تسلیم پذیری و طغیانگری دارد، گرچه این طغیانگری در منظومه نظامی اوج می گیرد. او با کمال عفّت ورزی که در داستان عربی بیشتر جنبه عرفی دارد ولی در فارسی جنبه شرعی، بسیار فکورانه و با حالتی محتاطانه و شجاعانه، در متن داستان حضور می یابد و پا به پای مجنون ابراز وجود می کند تا بلکه قاعده حاکم بر جامعه را نسبت به خود نقض کند، گرچه زن بودنش در نهایت نقشه های او را ناکام می گذارد.
دراسة مقارنة نقدیة لقصة من ""غادة السمان"" وأخرى ل ""بیجن نجدی"" من منظور المدرسة الأمریکیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إذا کان النص الأدبی فی رؤیة المدرسة الکلاسیکیة للأدب المقارن یخضع للبحث بغیة الکشف عن تأثیراته المتبادلة مع النصوص الأدبیة الأخرى، ففی المدرسة الأمریکیة یتحول النص إلى مادة یفحصها الباحث لاستکشاف ما فیها من جمالیات، فاتحا بعد ذلک باب المقارنة بینها وبین مادة أدبیة أخرى، لتتموضع فی مکانتها التی تستحقها حسب الرؤیة العلمیة. ینطلق هذا البحث من المنظور الأمریکی المقارن، عاقدا المقارنة بین عملین أدبیین هما ""المستشفى لا، القطار"" للقاص الإیرانی بیجن نجدی و""فزاع طیور آخر"" للقاصة السوریة غادة السمان، لیبرز بذلک أهمیة الدور الذی یستطیع الأدب المقارن أن یلعبه فی فهم النصوص الأدبیة. وفی سیاق الاستنتاجات، فقد توصل البحث إلى أن المدرسة الأمریکیة قادرة فعلیا على تحقیق غایتها المتجسدة فی المزج بین حقلین معرفیین دون انصهار أحدهما بالآخر. کما یتبین أن هذه المدرسة قادرة على أن تمثل دورا فی الکشف عن الأبعاد الجمالیة للأعمال الأدبیة وذلک عبر توظیف آلیات النقد الأدبی الجدید. أضف إلى ذلک أن القاصین تمکنا من التواصل مع القارئ عبر تبنی استراتیجیات محددة تنسجم مع ما یحمله النص من معانٍ ومفاهیمَ، بید أن القاص بیجن نجدی یتقدم على القاصة غادة السمان فی إبداع الصور الفنیة لخلق لوحته الفنیة المکتوبة. فیما یکشف البحث فی جانب آخر من مخرجاته عن أن استخراج جمالیات المبدعات الفنیة لن یکون المحطة الأخیرة فی رحلته المقارنة، بل لابد له أن یضع تلک الجمالیات أمام القارئ کی یزید من فهمه للنص الأدبی ویعزز رؤیته لاختیار الأفضل لیطالب المبدع الفنی بإبداع أعمال أدبیة ذات جمالیات أغزر، بغیة تفعیل عملیة الأخذ والعطاء بین القارئ والکاتب.
تلقى إبراهیم أمین الشواربی و محمد الفراتی من الغزل الثامن لحافظ الشیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لقد أعطت نظریات النقد الحدیثة، الحریة للمتلقی فی تشکیل معنی النص و تفسیره علی هواه، بعدّ النص مفتوحاً لاحتمالات کثیرة و دلالات مخفیة و متطورة بتطور الحیاة و تطور خبرات المتلقی الاجتماعیة و التاریخیة و الثقافیة. إذا لکلّ زمن و لکل لغة قرائه ؛ فلا یتوقّف القراءة و التلقی عند زمنٍ ما. و بینما یختلف تلقیات أبناء اللغة الواحدة فلا ریب فی اختلاف تلقیات أبناء اللغة الأخری. اللغة الفارسیة و العربیة هاتین اللغتین العریقتین، اشتد اتصال بعضهما ببعض وکثرت متلقو آدابهما و من المشاهیر الأدبیة التی کثرت متلقو أدبها، حافظ الشیرازی، هذا الشاعر العظیم الذی طبقت شهرته الآفاق فی مشارق الأرض و مغاربها. ومن المتلقین الذین قاموا بترجمة اشعار حافظ، الأستاذ و الأدیب المصری إبراهیم أمین الشواربی، و الأدیب و الشاعر السوری محمد الفراتی. قد ترجم الشواربی، الغزل الثامن لحافظ نثراً و ترجمه الفراتی شعراً. قد تناولت الدراسة، المقارنة بین تلقیهما المعنوی و الجمالی من هذا الغزل عن طریق استقراء الغزل الثامن و دراسة تراجمهما بیتا بیتا، معتمدا علی أسس نظریة التلقی إذ ما وجدنا العنایة التی یستحقّها هذه النظریة فی الدراسات التطبیقیة لأشعار حافظ. و من النتائج التی حصلت علیها: بیان مدی اختلاف تلقی المتلقیین عن اصل الأبیات، ثم اختلاف تلقی بعضهما عن بعض وأخیرا أنّ الترجمة التی قدّمها الشواربی أبلغ من ترجمة الفراتی و أقرب من أصل الغزل؛ ربما لأن الترجمة بالنثر لا تواجه المحدودیات التی تواجهها الترجمة بالشعر.
واکاوی سیمای نیشابور در شعر عبد الوهّاب البیاتی و محمّدرضا شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیده شهر، در بیان رنج های جامعه و همچنین در نمود آرزوی آفرینش ناکجاآباد، نگاه شاعران زیادی را به یکدیگر پیوند داده است. نیشابور، شهری است که در آثار عبد الوهّاب البیاتی و محمّدرضا شفیعی کدکنی، جایگاه ویژه ای دارد. بیاتی به ویژه در مجموعة شعری «الّذی یأتی ولا یأتی» و شفیعی در دفتر شعر «در کوچه باغ های نشابور» سیمایی متفاوت از نیشابور را ترسیم نموده اند. این پژوهش، با رویکردی توصیفی - تحلیلی و با نظر به اصول مکتب ادبیّات تطبیقی فرانسه می کوشد تا چگونگی نمود سیمای نیشابور را در شعر البیاتی و شفیعی کدکنی بررسی نماید و همسانی ها و ناهمخوانی های تصویر نیشابور را در رویکرد دو شاعر، مورد بازخوانی و تحلیل قرار دهد. نگارندگان در این نوشتار، برآنند تا با بررسی شهرسروده های بیاتی و شفیعی کدکنی، وجوه اشتراک و افتراقِ بازتاب یافته در سروده های آنان را در ترسیم شهر و به ویژه شهر نیشابور به بوتة بحث و بررسی بگذارند. برآیند پایانی این خوانش تطبیقی، از یک سو حکایت از ترسیم همانند جلوه هایی مانند ترس، تاریکی، درّنده خویی، تسلیم، بیم و امید از شهر نزد دو شاعر دارد و از سوی دیگر، نشان از کاربست یک طیف واژگانی مشابه توسّط دو سراینده دارد که به ویژه در راستای ترسیم احساس حسرت، دریغ و اندوه آنان نسبت به شهر ستمدیده و به قهقرارفتة نیشابور نمود یافته است؛ هرچند گونه ای امیدواری به رستاخیز نیشابور و ساخت ناکجاآباد نیز در اشعار دو شاعر، قابل ردیابی است.
بررسی تطبیقی آراء نقدی احسان عباس و عبدالحسین زرین کوب در نگاه به سنت و تجدد ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احسان عبّاس و عبدالحسین زرّین کوب که با وسعت دامنه های علمی خویش، دایرة المعارفی در نوع خود به شمار می روند، در زمینة نقد ادبی معاصر عربی و فارسی بسیار پرتلاش ظاهر شدند وآثار زیادی بر جای گذاشتند. آن ها توانستند بین تاریخ ادبیّات و نقد ادبی رابطة بسیار نزدیکی برقرار کنند. فعّالیّت نقدی این دو ناقد برجسته، در قالب کار نقد تطبیقی گنجانده می شود؛ بدین صورت که هر آنچه از گذشتة نقد ادبی شرق و غرب فرا گرفته بودند، با نقد ادبی معاصر تطبیق دادند و شکل جدیدی از نقد به وجود آوردند. به همین جهت می توان آن ها را از جمله ناقدان مخضرم به شمار آورد. آن ها ضمن بررسی همه جانبة نقد ادبی گذشتة خود و آگاهی کامل از مکتب ها و روش های نقدی نوین، نگاهی نوگرایانه به سنّت داشته اند؛ از تأثیر متعادل و متقابل فرهنگ و ادب غرب و شرق استقبال کردند و برخلاف کسانی که در این زمینه به افراط یا تفریط گرایش داشتند، راه اعتدال را در پیش گرفتند. هرچند در مواقعی دیده می شود که میزان گرایش آن ها به سنّت و تجدّد به یک اندازه نیست و برخلاف احسان عبّاس که ذاتاً مدرنیسم محسوب می شود و از شعر نو بسیار استقبال می کند، زرّین کوب گرایش بیشتری به سنّت دارد؛ امّا در عین حال هر دوی آن ها به تجدّد و نو آوری با پشتوانة کلاسیسیم اعتقاد دارند. همین گرایش همه جانبه و تنوّع رویکردها، آن ها را از سایر منتقدان معاصر متمایز می کند.
المقاومة فی الشعر الجزائری والإیرانی؛ دراسة مقارنة بین مفدی زکریّا وفرخی یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الأدب مقولة رقیقة تتناسب مع طبع البشر حیث مثّل خلال التاریخ دورا کبیرا فی الثورات والحرکات الاجتماعیّة لقصد الاستقلال أو الحریّة، وهو یتفرّع إلی ما یصنع أدب المقاومة الّذی هو أدب جیّاش لایقبل الثبوت والیأس إذ یعمد إلی الدفاع عن المجتمعات رافضا الهیمنة القهریّة، وبوصفه سلاحا مانعا یتیح مجال الخلود الثقافیّ للمجتمعات المهجومة، محاولا أن یحیی لهیب الرجاء فی قلوب الشعوب؛ فشأنه یرتبط بساحة الفکر المعاصر وهو فی الشعر منهج مساعد علی فهم الجودة الشعریّة ومشهد من المشاهد العظیمة المستنهضة، عزّز الشعوب ضدّ إرادة الطغاة الذاهبین فی تصرّفاتهم إلی الکبت والعنجهیّة؛ فیؤخذ بعین الاعتبار مجرّد سلاح لبعض الشعراء المقاومین مثل فرخی یزدی ومفدی زکریّا اللذین بذلا جهدا ریادیّا فی مقاومة الأدبین الإیرانیّ والجزائریّ. ومن هذا المنطلق تحاول هذه المقالة بمنهج وصفیّ- تحلیلیّ، وبالاعتماد علی المدرسة الأمریکیّة والسلافیّة للأدب المقارن، دراسةً ومقارنةً بین الشاعرین، مفدی زکریّا وفرخی یزدی، وهی تغضّ الطرف عن ضرب الثورتین عند البلدین. تدلّ حصیلة البحث علی أنّ الشاعرین یشترکان فی الهدف العامّ ویختلفان فی المنهجیّة؛ فتصطبغ مقاومة فرخی بالصبغة العنیفة المتمایلة إلی طریقة العتاب لشعبه، والصراخ علیهم بدلا من أن یوجّه الملامة إلی الاستبداد والاستعمار وفی المقابل ینهج مفدی زکریّا نهجا تشویقیّا لشعبه فی مسیرة المقاومة حیث یعتزّ بشعبه فیقوم بوصف بطولالتهم حتی یزید هکذا من روح المقاومة لدیهم.
تأثیر زبان فارسی در عربی
منبع:
وحید اسفند ۱۳۴۶ شماره ۵۱
حوزههای تخصصی:
شعر و حکمت ایران در ادبیات عرب
حوزههای تخصصی:
تأثیر فرهنگ و ادب ایرانی در ادب عربی مطالعه مورد پژوهانة (امثال مولد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله نشان دادن تأثیر حکمت های خسروانی و اندیشه های ایرانشهری در ادب عربی است. با آنکه این سخن جدید نمی نماید، موضوع از زاویة جدیدی مطالعه شده که تا به حال به آن پرداخته نشده است. این مقاله مدعی است علاوه بر حضور گسترده حکمت های ایرانی در ادب عربی، بخش اعظم بیش از هزار مثل مُوَلََّدی (غیر عربی) که در منابع عربی وجود دارد، ایرانی است. لذا پس از ترسیم زمینه های تاریخی برای انتقال این اندرزها به ادب عربی، با معرفی ده ها نمونه از این امثال که در ایرانی بودن آنها تردیدی وجود ندارد، راه را برای پژوهش های بعدی هموار کرده ایم. افزون بر این، برای آنکه تأثیر ادب و فرهنگ ایرانی را در ادب عربی نشان داده باشیم، مضامین مشابه آنها را در ادب فارسی و عربی نقل کرده ، به امثال و حکم دهخدا ارجاع داده ایم. در مواردی نیز به نقد شرح و تحلیل برخی متون ادب فارسی پرداخته ایم تا نشان دهیم تأثیر اندیشه های ایرانی در ادب عربی بیش از آن است که امروز بر اذهان پ ژوهشگران حاکم است و حق فرهنگ و ادب ایران نه تنها از سوی محققان عرب که از سوی اندیشمندان ایرانی هم، چنانکه باید شناخته نشده است.
جلوه های خردورزی ایرانیان باستان در شاهنامه و منابع عربی
حوزههای تخصصی:
خردگرایی از اندیشه های بنیادین فرهنگ ایرانی است، زیرا این فرهنگ، سعادت و رستگاری آدمی را در استخدام خرد می داند. از این دیدگاه خرد بزرگترین موهبت الهی و مهم ترین ابزار برای مبارزه با دیوهایی است که در درون آدمی به صورت صفات ناپسند چون حرص، خشم، حسد و...فرو خفته اند. این بینش از آغاز تا پایان، چون خون در پیکر شاهنامه جاری است. فردوسی در جای جای شاهنامه صفات نیک و آثار پر برکت آن را بر می شمارد و در ستایش امور پسندیده و نکوهش امور ناپسند، خرد را معیار قرار داده، آن را چون ترازو ملاک سنجش می داند. این جهان بینی، موجب شده است که فردوسی ستایش خرد را مقدم بر ستایش پیامبر بیاورد و برخلاف دیگر ستایش گرانِ دانش، قید و شرطی برای ستایش دانش نیاورد. در شاهنامه، سخنان حکیمانه ی بسیاری دیده می شود که فردوسی آنها را از خردمند، مرد خرد، خردمند ایران و... نقل کرده است، تأمل در منابع عربی که آکنده از اقوال حکیمانه ایرانیان است، نشان می دهد بسیاری از این خردمندان، حکیمان ایرانی چون بزرگمهر و انوشروان هستند.
تأثیرپذیری سنایی غزنوی از ادبیات عربی (با تکیه بر دوره های اموی، عباسی و اندلس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سنایی غزنوی از شاعران بزرگ و برجسته قرن پنجم و ششم هجری است. وی در زمانه ای می زیست که فرهنگ و ادبیات عرب بر همه مناطق تحت تصرف مسلمانان، حاکمیت داشته است. به نظر می رسد دو عامل اساسی، علّت تأثیر فرهنگ و شعر عربی بر شعر شاعران قرن پنجم بوده است: الف) آمیزش روزافزون زبان فارسی با واژه ها و ترکیب های عربی؛ ب) اشتیاق و گرایش درونی شاعران به فرهنگ عربی. سنایی در بیشتر قصیده های خود از واژه ها، ترکیب ها، عبارت ها، ضرب المثل ها و نمادهای فرهنگ عربی بهره برده است. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی و با تمرکز بر مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی، تأثیر فرهنگ عربی دوره های اموی و عباسی و اندلس را بر شعر سنایی بررسی و تحلیل کند. برای رسیدن به این هدف، ابتدا نکاتی درباره تأثیرپذیری سنایی از فرهنگ و شعر عربی در مقدمه بیان شد؛ سپس بازتاب فرهنگ و ادب عربی در دیوان شاعر بررسی و تحلیل گردید. برپایة این پژوهش می توان دریافت که سنایی ضمن تأثیرپذیری آشکار و پنهان از ادبیات عربی، با هنرمندی تمام، بر این الفاظ و معانی رنگ و لباس تازه ای پوشانده است. شاعر بیشترین تأثیر را از دوره عباسی و به ویژه ابونواس و متنبی گرفته است.