از دیرباز پذیرفته شده است که تاریخ مسعودی در جریان رشد و تکامل صور و سبکهای ادبی زبان فارسی جایگاه مهمی دارد. بیهقی و استادش در دیوان رسالت، ابونصر مشکان، در زمانی به نوشتن دست زدند که نفوذ زبانی و ادبی عربی در محیط فرهنگی ایران روزافزون بود. طی نیمه اول قرن چهارم هجری، آل بویه سرزمینهایی از قلمرو تمدن کهن عرب، همچون عراق و جزیره، را به زیر سلطه خود درآورده بودند؛ به هنگامی که بغداد، به حیث مرکز حیات فکری، در اوج بود و هنجارهای اجتماعی آن در بخش بزرگی از جهان اسلام آن سوی بین النهرین نشر و رواج یافته بود. از این رو، دیلمیان نافرهیخته ناگزیر می بایست از مربیان عرب یا فارسی زبان خویش پیروی و از آموزش زبان عربی، هم در دربار خود در ایران غربی هم در بغداد، مشتاقانه حمایت کنند. لذا برای متنبی، یکی از بزرگ ترین شاعران عربی گو، آسان بود که از دربارهای حمدانیان و اخشیدیان به بغداد و دربار عضدالدوله در فارس برود. حمایت و تشویق حکمرانانی چون عزالدوله بختیار و عضدالدوله و وزیرانی چون ابن عبید و ابن سعدان و صاحب بن عباد نشر و نفوذ فرهنگ عرب به سرزمینهای شرقی را تقویت می کرد...
تسکین شیرازی، یعقوب بن مسعود (؟)، فلک نازنامه، به کوشش سید علی آل داوود، انتشارات توس (گنجینه متون داستانی ?)، تهران ????، ???(??+???) صفحه.
فلک نازنامه شرح سفرها و ماجراهای فلک ناز، شاهزاده یهودی تبار مصری است. از این مثنوی با نامهای فلک ناز، داستان فلک ناز، خورشیدآفرین، فلک ناز و خورشیدآفرین، سرو و گل، خورشیدآفرین و گل، فلک ناز و خورشیدآفرین و سرو و گل طناز، و خورشیدآفرین و فلک ناز و سرو و گل طناز یاد شده است. این داستان دلکش عاشقانه، زمانی، در مکتبخانه ها خوانده می شده است. و از آن چند روایت منثور و منظوم موجود است. از آن میان، روایت منظوم سروده تسکین شیرازی - ظاهرا در پرتو زبان گفتاری و شیوه مقبول داستان سرایی آن - بیشتر شهرت یافته و چندین بار در هند و ایران به چاپ رسیده است.
تسکین شاعری عرب تبار بوده که پدر و مادرش در بحرین سکونت داشته اند و او به شیراز مهاجرت کرده و در آن شهر اقامت گزیده است. وی، در عصر کریم خان زند می زیسته، و فلک نازنامه را به تشویق میرزا شرف، از بزرگان شیراز، به رشته نظمی سست درآورده است. میرزاشرف، پیش از تسکین، شاعری به نام «ضیایی» را مامور نظم این داستان کرده بود، اما ضیایی این کار را به پایان نبرد.
فلک نازنامه، به تقلید از خسرو و شیرین نظامی، در بحر هزج مسدس مقصور (یا محذوف) سروده و ماخذ آن چندبار با عنوان سرو وگل معرفی شده است، از جمله در این بیت:
به هر منظوم و منثوری رسیدم کتابی به ز سرو و گل ندیدم
(ص 65)...
جامی ـ شاعر، عارف و متفکر بزرگ قرن نهم ـ باآنکه غالب اشعارش سرشار از اندیشههای والا و انسانساز است، همچنان که زنان پاکیزه و صوفیمنش را میستاید، و با زنان درویش حال و رنج دیده همدردی میکند، به تبعِ تفکر حاکم بر عصر خویش، اشعاری در نکوهش زن دارد که بیانگر بیاعتمادی او به این جنسِ مکمّل است. بررسی نگرش او و هم عصرانش دربارة زن، میتواند گامی باشد، هرچند اندک، در بررسی نحوة تفکر عمومی عصر وی دربارة زن؛ و شاید گوشهای از سرنوشت زن را در دورانی که اقطاعداران و زمیندارانِ بزرگ برسرنوشت مردم حاکم بودند به تصویر کشد.