نقدی بر ساختار نظام تقسیمات کشوری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقسیمات کشوری مکانیسم اداره مطلوب و بهینه فضای جغرافیایی کشورها به وسیله نظام های سیاسی است. بین ساختار سلسله مراتب اداری و سطوح فضایی پیوند تنگاتنگی وجود دارد. به عنوان یک اصل در جغرافیای سیاسی باید بین نهادهای مدیریت سیاسی فضا و سطوح و چارچوب آن ارتباط متناسب برقرار شود. ملاحظه می شود که سازمان دهی، چارچوبی منطقی برای اداره قلمرو است. ازآنجاکه در ایران سازمان سیاسی فضا با چالش هایی مواجه شده، این پژوهش ساختار نظام تقسیمات کشوری را بررسی و نقد کرده است که به دلیل ویژگی های ساختاری و مدیریتی آن، ناکارآمدی هایی را در مدیریت سیاسی و اداری کشور به همراه دارد. ساختار نظام فعلی تقسیمات کشوری شامل چهار سطح استان، شهرستان، بخش و دهستان است که طی زمان، دچار چالش هایی همچون افزایش بوروکراسی، توزیع ناعادلانه منابع، تمرکزگرایی افراطی و عدم هماهنگی میان بخش های اداری شده است. این مشکلات پیامدهایی مانند افزایش هزینه های اجرایی، ناکارآمدی در ارائه خدمات و ایجاد شکاف های توسعه ای میان مناطق مختلف کشور را در پی داشته است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی با بررسی اسناد کتابخانه ای نظام تقسیمات کشوری را نقد می کند. یافته ها نشان می دهد که عدم وجود سطح منطقه در ساختار سلسله مراتب تقسیمات کشوری موجب ناکارآمدی نظام تقسیمات کشوری در انجام وظایف خود و اتخاذ رویکردهای بخشی در بین سایر نهادهای نظام اداری گشته که با ایجاد سطح منطقه و حذف سطح دهستان می توان به کارآمدتر شدن سازمان دهی و مدیریت سیاسی فضا و حتی کاهش حفره های دولت اقدام کرد. پژوهش حاضر بر ضرورت بازنگری در این ساختار تأکید دارد و با ارائه مدلی پیشنهادی، حذف سطح دهستان و ایجاد سطح منطقه را به عنوان راهکاری برای بهبود کارایی نظام اداری پیشنهاد می دهد. این تغییر با ایجاد یکپارچگی میان دستگاه های اجرایی و سازمان های اداری و تطابق بیشتر تقسیمات کشوری با ویژگی های جغرافیایی و فرهنگی می تواند گامی مؤثر در جهت کاهش تعارضات منطقه ای، افزایش عدالت فضایی و تقویت توسعه متداوم باشد.