سیده مهدیه میرمیران

سیده مهدیه میرمیران

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
۱.

بهینه سازی ابعاد بازشوهای جبهه جنوبی ساختمان با رویکرد کاهش مصرف انرژی (نمونه موردی: خانه های روستایی شرق استان گیلان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بهینه سازی ابعاد بازشوی جنوبی خانه روستایی رودسر مصرف انرژی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵ تعداد دانلود : ۵
انتقال حرارت شیشه ها به ویژه در پنجره های جنوبی، در نماهای بیرونی ساختمان، نوسان دمای درون را بالا می برد. از آن سو، برای داشتن نور طبیعی، کاربرد نمای شفاف ضروری است. در سکونتگاه ها به دلیل زمان حضور بیشتر در آنها در اقلیم معتدل و مرطوبی مانند گیلان که روزهای ابری بیشتری دارد، شرائط دشوارتر است. هدف مقاله، بهینه سازی اندازه و تناسبات پنجره های جنوبی در سکونتگاه های روستایی شرق گیلان برای کاستن از مصرف انرژی، در کنار تأمین نور روز کافی می باشد. نخست، سکونتگاه های روستای حسین آباد شهرستان رودسر برپایه رده بندی مؤلفه های ساختمان با توجه به نیازهای اقلیمی، با روش تحلیل سلسله مراتبی AHP گونه یابی شده اند. سپس نمونه های با فراوانی بیشتر، با نرم افزار راینو و افزونه های هانی بی، شبیه سازی انرژی شده اند؛ و برای نمونه کم مصرف، بازشوهای جنوبی که بالابرنده مصرف انرژی بوده اند، و جزئیات تناسبات بازشو، پهنا و بلندا، OKB و WWR برای بهینه یابی بررسی شدند. آنگاه با ثابت نگه داشتن دیگر مؤلفه ها و بازشوهای دیگر ساختمان، با بهره گیری از پلاگین والِسی، اندازه های بهینه و تناسبات بازشوی جنوبی به دست داده شد. نتایج نشان دادند که از مصرف انرژی در حالت بهینه، 153/49 کیلووات ساعت در سال کاسته شد. عامل های درنظرگرفته شده، نزدیک به وضع موجود، و میانگین تغییرات در پهنا، و بلندا، OKB و WWR برای هر سه فضای جنوبی، به ترتیب 33/3-، 22/22-، 50 و 39/89- درصد بوده است. این تغییرات با توجه به شرایط استانداردsDA حدود 0/62 درصد مصرف انرژی را کاهش داده است. همچنین میزان WWR آن در میانگین حالت های بهینه، 9 درصد کمتر بوده، و از مصرف انرژی در سال برای ساختمان 73/15 کیلو وات ساعت، یا 0/22 درصد کاسته شده است.  
۲.

بهبود کیفیت فضای شهری با افزودن به غنای محرک های حسی محیط (نمونه موردی: گذر هوسم، رودسر)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: محرک های حسی کیفیت فضای شهری گذر هوسم فضای شهری رودسر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۱ تعداد دانلود : ۲۵۱
فرایند ادراک فضای شهری امروز، بیشتر برگرفته از داده های حس بینایی است؛ چراکه دیگر محرک های حسی محیط در ذهن و روان کاربر فضا انگیزشی پدید نمیآورند. پیشفرض این پژوهش این است که اگر محرکهایی، در محیط بهکار گرفته شده باشند که بتوانند تجربه ای چندحسی پدید آورند، بر کیفیت و غنای فضای شهری افزوده می شود. هدف این پژوهش، بررسی راهکارهای بهبود کیفیت فضای شهری با افزودن به غنای حسی محیط و برانگیخته شدن همه حواس، برای همه گروه های گونه گون اجتماعی، سنی و جنسی و کم توان از نظر ادراک و حواس است. راهبرد این پژوهش، کیفی است؛ و روی نمونهای از محیط شهری کار شده که در شهر رودسر است و گذر هوسم نام دارد. مسیر پژوهش بدینگونه است که پس از بازشناسی گونههای محرک های حسی محیط بر پایه نگرش پدیدارشناسی و راهکارهای افزایش غنای گذرهای محلی در نمونه، معیارهای ارزیابی کیفیت محیط در سه سطح برای آن استخراج می شود. سپس بر پایه معیارهای سطح سوم، پرسشنامه لیکرت تنظیم میگردد؛ و با مشاهده میدانی، مطالعات حسگردی، مصاحبه و پرسشنامه، کیفیت این محرک ها در گذر هوسم، برداشت، ارزیابی و تحلیل میشود. یافتهها نشان میدهند که کیفیات فضایی گذر هوسم با داشتن محرک های حسی غنی، خشنودی و رضایت بالایی فراهم میکنند؛ و کیفیت هایی چون آرامش و سکوت، ایمنی، احساس و ادراک چندگانه، برانگیختن تخیل و خاطره، تجربه فضا و تصویر ذهنی وحدت بخش در فضا را بیشتر می کنند. از نظر میزان تأثیرگذاری، محرک های چشایی بیش از دیگر محرک های حسی و سپس محرک های بساوایی، شنوایی، بویایی، عضلات و بینایی مؤثرتر هستند. نتایج نشان میدهند که راهکارهایی چون پیونددهی مناسب کوچه و بن بست به گذرگاه اصلی، نورپردازی کوچه های پنهان فضا در شب، کاستن از سر و صدای خودروهای عبوری، کف سازی مناسب گذرگاه برای حرکت پیاده و نابینا و ایجاد کاربری ها و فعالیت در زمان مختلف در این گذر، توصیه هایی سودمند هستند.
۳.

پدیدارشناسی تفسیری فضاهای میانوار در معماری خانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: میانوار درون بیرون تعامل با فضا پدیدارشناسی معماری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۱ تعداد دانلود : ۳۹۶
بیان مسئله : از گذشته های دور دو کارکرد اصلی «دسترسی» و «دیدرسی» در فضاهای میانوار (واسط) در طراحی و ساماندهی فضا مطرح بوده است ولی امروزه در طراحی توجه چندانی به این فضاها نشده و حتی گاه نادیده انگاشته می شوند. پیامد این وضع، برآورده نشدن شماری از نیازهای روانی و معنایی است که تنها در فضاهای میانوار پاسخ می یافته و می یابند. این در حالی است که شماری از معماران پدیدارشناس بر تعامل همه جانبه گستره های وجودی انسان با فضای معماری و  اهمیت پاسخگویی به نیازهای روانی و معنایی تأکید دارند. هدف پژوهش : این تحقیق به جستجوی کارکرد فضاهای میانوار در معماری خانه، بر پایه رویکرد چند تن از معماران پدیدارشناس معاصر می پردازد و هدف آن دستیابی به کارکرد بهینه این گونه فضاها در خانه است. روش پژوهش : برای رسیدن به اهداف تحقیق، در قالب روش کیفی و با بهره گیری از رویکرد تفسیری و پدیدارشناسانه به فضا، نخست برپایه مطالعات نظری به توصیف دیدگاه چهار تن از معماران پدیدارشناس در ارتباط با فضاهای میانوار پرداخته شده است؛ سپس با بهره گیری از روش «پدیدارشناسی تفسیری»، به ساخت واحدهای معنایی در آثارشان پرداخته شده و توانایی های کارکردی میانوارها در دو سویه «ادراکی-معنایی»، «رفتاری-کارکردی» و نیز «ویژگی های کالبدی-فضایی سازگار و پاسخگوی به آن کارکردها» بازخوانی شده است. نتیجه گیری : نتایج نشان می دهند فضاهای میانوار هنگامی کارکرد بهینه دارند که بتوانند سلسله مراتب دسترسی مناسبی از فضای بیرون به درون فراهم آورند، در عین حال احساسی از آرامش و در پناه بودن را برای مخاطب فراهم آورده و همه حواس و ادراکات او را در این میان درگیر کنند. در پاسخ به این سه کارکرد ویژگی های متمایزکننده کالبدی همچون کاربرد نور و سایه، الگوهای صوتی، بویایی و بساوایی متفاوت و  همچنین داشتن مرزهای کالبدی ویژه می توانند پاسخگوی آنها باشند.
۴.

الگویابی میانوار در خانه های تاریخی گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الگوی ساماندهی فضایی میانوار فضای میانی خانه های گیلان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۸ تعداد دانلود : ۲۵۹
پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی فضایی «میانوار» در خانه های تاریخی گیلان، برای بازخوانی توانایی های نهفته آن در پاسخگویی به کارکردهای گوناگون و ازپی آن کالبدهای مختلف در گذر زمان بوده است. میانوار واسطی است که در میانه دو فضای دیگر، آن ها را به هم ربط داده و در دسترس یا دیدرس می سازد. ازاین رو این تبیین می تواند الگوهای ویژه ای از ساماندهی فضایی در این خانه ها را نشان دهد؛ و نقشی که میانوارها در برقراری روابط دیدرسی و دسترسی داشته اند را روشن سازد. فرضیه این پژوهش این بوده که میانوارها نقش بنیادی در ساماندهی فضایی خانه های سنتی داشته اند. گونه پژوهش، تفسیری تاریخی است؛ چراکه به کشف و تبیین روابط میانوارِ شماری خانه در گذشته می پردازد. دراین راستا در آغاز و در گام گردآوری اطلاعات، با روش گردآوری اسنادی و سپس روش مشاهده و پژوهش میدانی بر پایه نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند، شماری از خانه تاریخی گیلان از دوره قاجار، پهلوی اول و دوم برگزیده می شوند. سپس همه گونه های میانوار در آن ها شناسایی شده و با رویکردی تحلیلی تفسیری در گستره کارکردی فضایی ارزیابی می شوند. آنگاه در گام داوری، با رویکردی تحلیلی قیاسی سه الگوی فضایی میانوار (ایوان، میاندر ورودی و میاندر میانی) بازشناسی شده و روابط کارکردی و از پی آن نقش میانوارها در ساماندهی فضایی خانه تبیین می گردد. دستاورد پژوهش این است که ایوان ها پرکاربردترین گونه میانوار در خانه های تاریخی گیلان بوده اند؛ و افزون بر دارا بودن شکل و ویژگی های کالبدی ویژه، سهمی مهم در دیدرسی و دسترسی میان اتاق ها و فضای بیرون داشته اند. در رده پس ازآن، دو میانوار دیگر، یعنی میاندر ورودی و میاندر میانی در خانه های تاریخی اهمیت داشته اند؛ که افزون بر ارتباط مستقیم با هم، با اتاق ها و مهمان خانه دارای بیشترین روابط بوده اند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان