توسعه و امر اجتماعی؛ با تمرکز بر برنامه ریزی توسعه در عصر پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله نسبت توسعه یا برنامه ریزی عمرانی را با امر اجتماعی در ایران دوران پهلوی دوم مطالعه می کند. به لحاظ زمانی، دورانی بررسی می شود که از اواسط حکومت رضاشاه تا انقلاب 1357 را دربرمی گیرد. برای تحلیل این بازه زمانی سه دهه ای، از صورت بندی نظری امر اجتماعی در سنت دورکیمی و نیز دونزلو و مفهوم بهنجارسازی ایوالد بهره برده است.به لحاظ روش شناختی، این پژوهش مطالعه ای تاریخی است که از الگوی روش شناختی تاریخ مفاهیم کوزلک و تاریخ فضایی الدن بهره می برد و روش آن مطالعه کتابخانه ای، تحلیل اسناد و تحلیل ثانوی بوده است.ایده برنامه ریزی توسعه در ایران، با آنکه دغدغه ای درونی بود، پس از جنگ جهانی دوم، عمیقاً تحت تأثیر فضای گفتمانی جهانی توسعه قرار گرفت و اغلب دغدغه ها و اولویت های درونی جامعه ایرانی در توسعه را به حاشیه برد یا نادیده گرفت.مهمترین نتایج این مقاله عبارتند از: نخست برنامه ریزی عمرانی-توسعه ای این عصر، از حیات اجتماعی انتزاع شد و درنتیجه اولویت با ایده های برنامه بود تا پایداری اجتماعی و ایجاد ارزش هایی مانند همبستگی اجتماعی، تعلق و مشارکت اجتماعی. دوم، چشم انداز رشدگرایانه-مدرنیزاسیونی برنامه ریزی در ایران حیات اجتماعی در ایران را نادیده گرفت و نتوانست به نهادینه سازی برنامه ریزی و اهداف توسعه در آن منجر شود و درنهایت به نهادزدایی گسترده دامن زد. درنهایت آنکه تلاش دولت پهلوی برای ایجاد وضعیت نسبی رفاهی نتوانست به «بهنجارسازی جامع» منجر شود.