مهدی عبدالله زاده رافی

مهدی عبدالله زاده رافی

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۲۲ مورد از کل ۲۲ مورد.
۲۱.

شیوع اختلال نقص توجه/بیش فعالی مبتنی بر خودگزارشی در زنان شهرستان ملایر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اختلال رفتاری اختلال نقص توجه اختلال بیش فعالی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۲ تعداد دانلود : ۱۴۳
هدف. هدف پژوهش حاضر بررسی شیوع اختلال نقص توجه/بیش فعالی مبتنی بر خودگزارشی در زنان شهرستان ملایر بود.روش. روش این پژوهش توصیفی بود. جامعه پژوهش حاضر را تمامی زنان شهرستان ملایر تشکیل داده بود که از این جامعه به صورت در دسترس، ۲۶۳۳ فرد انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از مقیاس خودگزارشی اختلال نقص توجه/بیش فعالی بزرگسالان کانرز (1999) انجام شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون آماری خی دو استفاده شد. تجزیه وتحلیل با نرم افزار آماری SPSS-22 انجام شد.یافته ها. یافته ها نشان داد که شیوع اختلال نقص توجه/بیش فعالی در زنان 19 تا 40 سال 2/8 درصد بود و اختلال نقص توجه با 6/9 درصد شایع تر از اختلال بیش فعالی (4/7%) بود. همچنین، با افزایش سن از شیوع اختلال نقص توجه/بیش فعالی در زنان کاسته می شود.نتیجه گیری. اختلال نقص توجه/بیش فعالی در زنان جوان از شیوع بالایی برخوردار است به همین خاطر، توجه به این اختلال و برنامه ریزی برای درمان آن ضروری است.
۲۲.

رابطه ی بین آزاردیدگی دوره ی کودکی با فرزندپروری فعلی مادران: نقش تعدیل گر تجربه های خیرخواهانه

کلیدواژه‌ها: آزاردیدگی دوره کودکی تجربیات خیرخواهانه سبک های فرزندپروری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷ تعداد دانلود : ۶۴
مقدمه: آزاردیدگی دوره کودکی با پیامدهای متعددی همراه است و می تواند عملکرد فرد را در دوران بزرگسالی نیز تحت تاثیر قرار دهد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل گر تجربه های خیرخواهانه در رابطه ی بین آزاردیدگی دوره ی کودکی با فرزندپروری فعلی مادران بود. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران دارای فرزند 6 سال به بالای شهر کرمانشاه در سال 1400 بود. نمونه پژوهش شامل 269 مادر بود که از طریق نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه سبک های فرزندپروری (بامریند، 1991)، آزاردیدگی دوره کودکی (برنستاین و همکاران، 2003) و تجربیات خیرخواهانه (نارایان و همکاران، 2018) گردآوری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS-27 و Amos-24 و به روش ضریب همبستگی پیرسون، همبستگی جزئی و تحلیل مسیر انجام شد. یافته ها: نتایج ماتریس همبستگی نشان داد که میان تجربه آزاردیدگی دوره کودکی با فرزندپروری مقتدرانه رابطه منفی معنادار (28/0-r=)، و میان تجربه خیرخواهانه با فرزندپروری مقتدرانه رابطه مثبت معنادار (45/0r=) وجود دارد (05/0>P). شدت رابطه بین تجربه آزاردیدگی کودکی با فرزندپروری مقتدرانه فعلی مادران، پس از کنترل اثر تجربه خیرخواهانه به 10/0- تغییر نمود، که این رابطه به لحاظ آماری معنادار نیست. علاوه بر این، معناداری مسیر اثر تعاملی نیز نشانگر تائید نقش تعدیل گر تجربه خیرخواهانه بر شدت رابطه بین تجربه آزاردیدگی کودکی و فرزندپروری مقتدرانه فعلی مادران بود. نتیجه گیری: هرچه میزان تجارب خیرخواهانه بیشتر باشد شانس بکارگیری سبک فرزندپروری مطلوب یا مقتدرانه افزیش می یابد. علاوه برآن این تجارب می تواند از شدت اثرات نامطلوب تجربه آزاردیدگی کودکی نیز بکاهد. بنابراین پیشنهاد می گردد متخصصان بهداشت روان به نقش تجارب خیرخواهانه به عنوان یکی از راهکارهای پیشگیری و تعدیل اثرات نامطلوب تجربه ترومای کودکی در آموزش های والدین توجه ویژه ای مبذول دارند

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان