آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

«کارایى عملى جمهورى اسلامى» عنوانسخنرانى آیت الله هاشمى رفسنجانىدر دهمین اجلاس مجلس خبرگانرهبرى (17/6/82) است. این سخنرانىدر چارچوب ماده 51 آیین نامه داخلىمجلس خبرگان انجام شده که بر طبقآن مسائل مهم داخلى و خارجى که باوظایف این مجلس ارتباط دارد، درکمیسیون سیاسى - اجتماعى مجلسمورد بحث قرار گرفته و یکى ازمسئولان یا نخبگان کشور به دعوتهیئت‏رئیسه براى سخنرانى دعوتمى‏شود. در اجلاس دهم نیز موضوعکارآمدى و کارایى نظام جمهورىاسلامى محور یک سخنرانى قرارگرفته که به لحاظ اهمیت در این شمارهمنتشر مى‏شود.

متن

 کارآمدى و کارآیى نظام
دوران مبارزه
دوران تثبیت
دوران دفاع مقدّس
دوران سازندگى
تحقق اهداف انقلاب
1. استقلال
مردمسالارى
توسعه همه جانبه
منشأ نارضایتى‏ها چیست و کجاست؟
حوزه‏هاى علمیه و تغذیه حکومت
بسم اللّه الرحمان الرحیم. الحمد للّهوالسلام على رسول اللّه و آله.
آیین‏نامه ما نمایندگان را موظّف کردهاست که در هر اجلاسیه‏اى، یکى|20|از مسائل مهمّ کشور و انقلاب را بررسى کنیم و آغاز کار از کمیسیون سیاسى و اجتماعىاست. از سوى این کمیسیون دو موضوع پیشنهاد شده است:
کارآمدى و کارآیى نظام
یکى از موارد بسیار مهمى که امروز دشمنان انقلاب و ایران در باره آن برنامه‏ریزى کرده وکار مى‏کنند، این است که مى‏کوشند نظام را ناکارآمد نشان دهند و به جامعه، به خصوصجوانان چنین القا کنند که نظام اسلامى نمى‏تواند در دنیاى امروز، جامعه را اداره کند! به نظرمى‏رسد این از اهداف درجه اوّل آنان است و این حقیقتاً خطر بزرگى است.
روشن است یکى از وظایف ما به عنوان خبرگان و نیز به عنوان روحانیّت، که پیشتاز اینانقلاب بوده و حافظ آن خواهد بود و همچنین به عنوان یک شهروند، این است که هر کس درحدّ توان خودش روى این مسأله کار کند و جلو این ظلم را که به انقلاب مى‏شود، بگیرد. مناز آنجا که از آغاز تاکنون در جریان امور کشور بوده‏ام، از افرادى هستم که این مسؤولیت رابیشتر احساس مى‏کنم.
بدیهى است که این بحث بسیار وسیع است و حرف‏هاى من فهرست وار خواهد بود.امیدوارم هر یک از ما و کسانى که این بحث را مى‏شنوند، پى‏گیرى و دنبال کنند. حالا ممکناست انتقادهایى داشته باشند و قبول یا ردّ کنند. من نظر خودم را مى‏گویم.
پیش از شروع بحث، باید میلاد حضرت جواد و حضرت مولى الموحدین(ع) را تبریکبگویم و از انفاس قدسى آنان استمداد کنیم تا بتوانیم این بحث اساسى را درست مطرح کنیم.
به جهت توصیه کمیسیون، من روى کارآمدىِ عملى بیشتر تکیه مى‏کنم. بحث را مى‏شوددر دو بخش مطرح کرد: یکى اینکه آیا اصلاً نظام اسلامى در زمان حاضر جوابگوى ادارهجامعه هست و جوامع بشرى امروز مى‏توانند در چهارچوب معارف اسلامى جامعه را ادارهکنند یا نه؟ این بیشتر یک بحث تئوریک و نظرى است.
بخش دیگر این است که ما چه کرده‏ایم؟ مدیریت نظام ما از آغاز تاکنون چه کردهوامروزدر چه وضعى هستیم و آینده را چه گونه مى‏بینیم؟ این دو مطلب پیشگفتهدرمواردى متداخل و با هم است، لیکن در واقع از هم جدا است. بحثى که من مى‏کنمیک‏جریان تاریخى است و در کنار هر قطعه تاریخ، تحلیلى مختصر هم خواهم کردودربخش‏هاى سازماندهى و هدایت انقلاب و عملکرد و ساختار نظام، مقایسه‏هایى|21|بابرخى جاهاى دیگر خواهم داشت.
براى اینکه کارآیى نظام اسلامى و عملکرد خود را به درستىارزیابى و تحلیل کنیم، باید بگوییم که ما چند دوره مشخص داریم:1-دوره انقلاب و مبارزه 2 - دوره تثبیت 3 - دوره سازماندهىوساختار تشکیلات نظام 4 - دوره دفاع 5 - دوره از سازندگى تا امروز.و چشم انداز هم بخش بعدى است که در آینده مى‏خواهیم چه کنیم.
دوران مبارزه
در مورد مبارزه، باید گفت خوشبختانه بیشتر شما کسانى هستیدکه در مبارزه بوده‏اید و قبل از انقلاب را خوب لمس کرده‏اید ومى‏دانید که جریان‏هاى مختلفى در ایران بودند که داعیه مبارزه راداشتند. یکى از آن‏ها همین جریان اسلامى بود با رهبرى امام وحوزه‏هاى علمیه و روحانیّت و نیروهاى مذهبى خاص. گروه دیگرجریان چپ و مارکسیست‏ها بودند که سوسیالیست‏ها هم جزو آنانبه شمار مى‏آمدند و نیز ملّى‏گراها بودند. در میان آنان جریان دیگرىهم بود که آن روزها به عنوان التقاطى شناخته شد و بعد تعبیر «منافق»براى آنان انتخاب گردید. آنان، هم اسلامى بودند و هم کمونیست.مى‏خواستند بین دو نقطه متضاد اسلام و گروههاى چپ پل بزنند.
ملى گراها سابقه‏اى در دولت دکتر مصدق هم داشتند که به آنمى‏نازیدند. در حالى که آن‏جا هم باز به روحانیت مربوط مى‏شد.چون نهضت ملى نفت هم با حمایت‏هاى آیت اللّه کاشانى و آیت اللّهخوانسارى و بعضى از روحانیون دیگر پیروز شد. البته شکستنهضت ملّى نفت با ملّى گراها بود نه پیروزى‏اش.
پس در عمل دیدیم جریانى که توانست مردم را به صحنه بیاوردوسرانجام با حضور مردم مبارزه پیروز شد، جریان مذهبى و اسلامىبود. بقیّه هیاهو خیلى داشتند، لیکن حضور مردمى‏شان جداً کمبودوبعد از پیروزى انقلاب هم همه آنان به اندازه یک شریک
   
جریانى کهتوانست مردم رابه صحنه بیاوردو سرانجام باحضور مردممبارزه پیروزشد، جریانمذهبى و اسلامى بود.
|22|
مساوى سهم خواهى مى‏کردند و مى‏خواستند در اداره انقلابسهم داشته باشند!
من فکر نمى‏کنم که کسى منکر شود در دوران مبارزه نقش اوّلرا نیروهاى مسلمان و مدیریت‏هایى که عمدتاً روحانى بودند بهعهده داشتند و آنان بودند که مبارزه را به سامان رساندند و بههمان دلیل پرچمدار بودند. نقش امام راحل(ره) هم که حرف اوّلرا مى‏زد و بسیار سازنده بود و حتّى تا امروز هم اینگونه است.
دوران تثبیت
دوران تثبیت دوران سختى براى ما بود. به خاطر همین سهمخواهى که جریان‏ها داشتند. آنها از روزهاى نخستِ پیروزىمخالفت‏ها را آغاز کردند و ایذاءها و شیطنت‏ها را، هم در مرکز وهم در نقاط مختلف کشور؛ مانند کردستان، سیستان و بلوچستان،خوزستان، آذربایجان و تا حدود زیادى گنبد شروع کردند. دیدیمکه جریان‏هاى قومى به چه شرارت‏هایى دست زدند! در مرکز نیزوضع همان طور بود، با اینکه دولت موقّت را که تشکیل دادیم وتقریباً همه این گروه‏ها در دولت موقّت بودند. جبهه ملّى،گروههایى مثل جاما و مسلمانان مبارز و بسیارى از گروه‏هاىکوچک هم سهم داشتند و در شوراى انقلاب یا در دولت بودندویا در مدیریت‏هاى استانى و مانند آن بودند. همین زیاده‏خواهىو توقع‏هاى بى‏جاى آنان، که مى‏خواستند در حدّ همه مردم سهمبگیرند، ما را دچار مشکل کرد. اینجا اوّلین نقطه‏اى بود که ما رادچار مشکل ساخت، آنهم بر سر ماهیّت انقلاب، که نظام چهماهیّتى داشته باشد، اسلامى یا دمکراتیک بدون قید اسلامى و بهاصطلاح، لائیک یا چیز دیگر؟ هم قاطعیت امام و هم خواستمردم، با آن رفراندم و همه پرسى که مى‏دانید، حدود نود و نهدرصد - 98/2 - درصد مردم رأى به جمهورى اسلامى دادند و بعد
|23|
هم در قانون اساسى تبلور یافت. از همین جا انشعاب‏هایىبه‏وجود آمد، عدّه‏اى همه پرسى را تحریم کردند و مخالفت‏هاىلفظى هم بسیار و بى‏حساب بود و وقتى قانون اساسى براساس‏اسلامى بودن نظام تصویب شد دچار بحران‏هاى جدّىشده بودیم.
من این روزها، به دلیلى، مذاکرات شوراى انقلاب را، که در آندوران یکى از محورهاى مهم اداره کشور بود، مرور مى‏کنممى‏بینم که ما روزهاى آغازین انقلاب چه قدر مشکل داشتیم!مهم‏ترین و وقت‏گیرترین مسائل در جلساتى که داشتیم، مسألهکردستان، خوزستان، گنبد بود و در همان روزها با مسألهآذربایجان روبرو شدیم؛ کارهایى که خلق مسلمان در آذربایجانکردند، واقعاً همراه با هیجان، تنش و التهاب بود؛ التهابى که براىنسل امروز غیر قابل توصیف است.
به هر حال، از آن مقطع عبور کردیم؛ مقطعى که مى‏توانستکشور را تجزیه کند، چون آمریکا و غربیان پشت سر آنان بودندوکشورهاى عربى نیز وارد شدند. همان هنگام حزب بعث عراق،هم پول زیادى خرج مى‏کرد، هم سلاح زیادى مى‏فرستاد و همایذاءهاى مرزى علیه ما داشت. سلطنت طلب‏ها هم که ریشه کننشده بودند. گرچه گروهى از آنان فرارى بودند، لیکن درداخل‏کشور هم بودند و در بسیارى از ادارات و ارگان‏ها حضورونفوذ داشتند.
ارگان‏هاى کشور نفوذ کرده بودند. واقعاً دوران مشکلى بودوگذشت. قانون اساسى تصویب و انتخاب‏ها انجام شد.
فتنه دیگرى پیش آمد و آن فریب کارى‏ها و ریاست جمهورىبنى صدر بود که مى‏توانست براى همیشه کشور اسلامى را بهسوى دیگرى ببرد. که این فتنه هم با بیدارى نیروهاى اسلامى، که
|24|
حق بسیار بزرگى در انقلاب دارند، برطرف شد. البته با دادن قربانى‏هاى فراوان که یکنمونه‏اش انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى بود؛ حادثه‏اى که در آن بهترین شخصیت‏هاىتأثیرگذار و بسیج کننده انقلاب را در یک لحظه از دست دادیم.
امروزه شما مى‏توانید وضع فعلى عراق را با کشور ما مقایسه کنید، با آن همه گرفتارىومشکل که ما داشتیم. بعد از رژیم شاه، براى ما ساختار مهم بود تا با این همه معارضودشمن بتواند کشور را نگه دارد. اکنون که از آن بحران‏ها عبور کرده‏ایم هر کسى ممکناست‏نقدهایى داشته باشد. گرچه من نمى‏توانم بگویم همه کارهایى که شده، دقیقاً صحیحبوده است، ولى در حدّ تشخیص و بررسى‏ها صحیح بود و اثر هم داد، البته مى‏توانست بهتراز این انجام شود که شاید به عقل ما نرسیده است. با این همه، هنوز هم کسى پیشنهادبهترنداده است.
ما کشورى را تحویل گرفتیم که براى همه امورش مسؤول داشت و هیچ کارى بىمسؤول نبود در این حال یا باید همان مسؤولان را مى‏پذیرفتیم و یا همه را به هم مى‏ریختیم وعوض مى‏کردیم؛ همان کارى که آمریکایى‏ها در عراق مى‏کنند و ارتش و پلیس و استخباراتو بعضى از وزارتخانه‏ها و... را مرخص کرده و بیرون ریخته‏اند. قبلاً رسم انقلاب‏ها و بیشترانقلاب‏هاى کمونیستى این بود که وقتى مى‏آمدند، همه را تصفیه مى‏کردند. حتّى این سخنمعروف بود که یکى از مأموران تصفیه کوتاهى کرده بود و مسؤولان سابق را از شهر بهاردوگاه نبرده بود. به او گفتند: چرا آنان را به بیرون از شهر انتقال ندادى؟ گفته بود: ماشین وامکانات نداشتیم. گفتند: ماشین نداشتید، گلوله هم نداشتید؟! تفکر جارى در آن زمان این بودکه انقلاب واقعى باید گذشته‏ها را حذف فیزیکى کند. امّا انقلاب اسلامى نمى‏خواست چنینکند، اوّلاً بسیارى از مأموران و بعضى از مسؤولان رژیم سابق با انقلاب همکارى کرده بودند.طبقه پایین آن‏ها که اصلاً جز انقلاب بودند و اعتصاب‏هاى آنان باعث پیروزى انقلاب شد.ارتش و پلیس هم همین طور بودند، ما هم که به جهت معتقدات اسلامى و داشتن روحیهانسانى به خودمان اجازه نمى‏دادیم تصمیمات خطرناک بگیریم و ظلم کنیم.
بنابراین، تدبیرى اندیشیده شد که در کنار این ادارات و سازمان‏ها، که نمى‏شد به آن‏هااعتماد کرد، از نیروهاى انقلاب، ارگان‏ها و نهادهاى انقلابى ایجاد شود تا به آنان کمک کنند وبدینوسیله، به تدریج کادرسازى کردیم و به تربیت نیرو پرداختیم. سپاه در کنار ارتش، کمیتهدر کنار پلیس و دادگاه انقلاب در کنار دادگسترى به وجود آمد. ادارات و وزارتخانه‏ها بودند،
|25|
مى‏کرد. بقیه نهادهاى انقلاب همینگونه تأسیس شدند. روشن است که این ساختار براى ماهزینه داشت، ولى ناگزیر بودیم و نمى‏شد آنان را تصفیه کرد، چون نه انسانى بود و نهمصلحت. و بسیارى از آنها هم واقعاً طرفدار انقلاب بودند و هستند و از سوى دیگرنیروهاى انقلاب هم نمى‏شد بیکار بمانند. و نیز نمى‏شود که همه امور را دست افراد قبلىبدهیم و بگوییم نیروهاى انقلاب بروند به خانه‏هایشان!
پس نیروهاى انقلاب به این صورت وارد کار شدند و به تدریج فعالیت خود را درارگان‏ها آغاز کردند و سرانجام پس از طى دوره‏اى اکنون رسیده‏ایم به یک نقطه‏اى که مى‏بینیمکار درستى بوده و تصمیم صحیحى گرفته‏ایم.
البته برخى انتقادهایى که به انقلاب اسلامى مى‏کنند، این است که مى‏گویند تعداد کارکناندولت خیلى افزایش یافته است. گرچه افزایش یافته امّا معمولاً اغراق مى‏کنند. امروزه رسمشده است کسانى که مى‏خواهند چیزى بگویند یا بنویسند و شعارى حرف بزنند، رقم‏هاىدرشت مى‏گویند؛ مثلاً یک میلیون نیرویى که در رژیم شاه به صورت خرید خدمتى کارمى‏کردند و هنوز استخدام رسمى نشده بودند، بعد از انقلاب استخدام رسمى شدند؛ چون بهآنان ظلم مى‏شد.
آن مقدارى که مى‏گویند درست نبوده و اغراق است. با اینکه این نهادها همه جدیداست‏و گفتیم که همه نیروها جدید آمدند ولى آن اندازه که مى‏گویند نیست و معمولاًاغراق‏مى‏کنند.
در دولتى کردن هم آن قدر اغراق مى‏شود که گاهى مى‏بینیم در تعبیراتِ حتّى مسؤولانسطح بالا، افرادِ وارد گاهى مى‏گویند، مثلاً: هشتاد درصد اقتصاد کشور ما دولتى است! اینحرف، حرف ناحقى است. من چند بار از این مسأله دفاع کرده‏ام که چنین نیست و شما ناحقمى‏گویید. کشاورزى ما حدود بیست تا بیست و پنج درصد اقتصاد ما است، تمامش از آنِبخش خصوصى است و کمتر دولتى است. بخش مسکن خیلى کم دولتى است و عمدتاً دردست مردم است. خانه‏ها و ساخت و سازها و... و بخش تجارت، عمدتاً بخش خصوصىاست و اصلاً دولت در تجارت جارى کشور حضور چندانى ندارد. خدمات مختلف همهمینگونه است. در چند روز گذشته که در مجمع تشخیص مصلحت نظام جلسه و بحثداشتیم، از رییس بانک مرکزى خواستم که یک کار آمارى کند. ایشان هم این کار را کرد
|26|
ونتیجه را گزارش داد و همه این‏ها را معیّن کرد. نتیجه این شد کهتنها چهل درصد اقتصاد ما دولتى است و این بزرگ نمایىِ هشتاددرصد، از همان شیوه‏هاى تو دل خالى کن است و براى اینکه نظامرا ناکارآمد نشان دهند از آن استفاده مى‏کنند. به این شیوه زیادمتوسّل مى‏شوند که لازم است در جاى دیگر در باره آن توضیحداده شود.
به هر حال ساختار نظام را به تدریج شکل دادیم. البته منخودم اگر بخواهم انتقاد کنم، در بعضى از دولتى کردن‏ها و دربعضى از مصادره‏ها مى‏توانم حرف‏هایى بزنم که انتقاد باشد، امّا بههر حال ما باید مجموعه را در نظر بگیریم. نمى‏شود که تنها نقاطضعف را بگوییم و بس. وضعیت آن زمان با الآن متفاوت بود پساوضاع آن زمان را باید در نظر بگیریم و سپس نقد کنیم. ولى جاىاین سخن هست که کسى بگوید و بحث کند که آیا بعضى از دولتىکردن‏ها درست بوده است یا نه؟ این قابل بحث است.
دوران دفاع مقدّس
در باره دوره دفاع مقدّس هم حرف براى گفتن زیاد است ولىدر این بخش هم خیلى توقّف نمى‏کنیم. مى‏دانید که ما کشورىتنها بودیم و هیچ حمایت خارجى نداشتیم. در داخل گرفتاراختلافات داخلىِ زمان بنى‏صدر، منافقین و بسیارى افراد بودیمکه امور را در اختیار داشتند و هنوز شکل نگرفته بودیم. ارتش ماواقعاً در حال تصفیه بود و هیچ سلسله مراتب و فرماندهى در آنمراعات نمى‏شد و سپاه در تشکیلات بسیار جوان بود، در چنینوضعیتى چنان جنگى بر ضدّ ما آغاز شد که شرق و غرب وارتجاع، با پول و سلاح و تبلیغات و اطلاعات از طریق صدام، بهجان انقلاب افتادند و آن همه فشار بر گرده انقلاب آمد. ما، درتنهایى و با اتّکا به امکاناتى که از رژیم قبل مانده بود یا خودمان
|27|
خلق کردیم، به دست جوانان بسیجى، سپاه و ارتش، این شرّ ازکشور دفع شد. به طورى که چیزى از خاک ما در دست عراقى‏هانماند و در سازمان ملل هم بالأخره حکم پیروزىِ ما صادر شد وگفتند که ایران متجاوز نیست و عراق متجاوز است و بایدخسارت بپردازد.
در مجموع جنگ یکى از صحنه‏هاى با شکوه تاریخ ما استگرچه بسیار گران تمام شد. ما بیش از دویست هزار شهید دادیم وهمین مقدار یا بیشتر جانباز و آزاده و... داریم، ولى به قیمت اینفداکارى، کار بزرگى کردیم و بدترین شرّى را که متوجه کشورماشده بود، توانستیم دفع کنیم و در عین حال در دنیا سربلند باشیم ودرسى هم به متجاوزان بدهیم. پس باید بپذیریم که از دوران دفاعهم خوب عبور کردیم.
من در اینجا نمى‏توانم از همه جزئیات جنگ و دفاع، دفاع کنم.ممکن است از ما اشتباهاتى سرزده باشد. شاید در مواردى بهترمى‏توانستیم بجنگیم. و بالأخره ممکن است مى‏توانستیم شروعجنگ را به تأخیر بیندازیم... امّا تا این حد هم ساده نیست که همینطورى بگوییم که مى‏توانستیم و نکردیم؛ چون تصمیم گرفتهبودند که انقلاب را از پا در بیاورند.
ابتدا خواستند با کودتا از پا در آورند، نشد. تصمیم گرفتند باآشوب از پا در آورند، نشد. صریحاً گفته بودند (و در اسناد همهست) که این بار دیگر کار نهایى را انجام مى‏دهیم! کم کم آن اسنادبیرون مى‏آید و رو مى‏شود که آن برنامه‏ها براى حذف انقلاب
دوران سازندگى
دوره آخر هم دوره بازسازى و سازندگى است که بعد از جنگشروع شده و تاکنون هم ادامه دارد و باید ادامه داشته باشد. اهمیت
   
در مجموع جنگ یکىاز صحنه‏هاى باشکوه تاریخ ما استگرچه بسیار گرانتمام شد. ما بیش ازدویست هزار شهیددادیم و همین مقدار یابیشتر جانباز وآزاده و... داریم، ولىبه قیمت این فداکارى،کار بزرگى کردیم وبدترین شرّى را کهمتوجه کشورما شدهبود، توانستیم دفعکنیم و در عین حال دردنیا سربلند باشیم ودرسى هم بهمتجاوزان بدهیم.
|28|
این مورد از سه مورد پیش اگر بیشتر نباشد کم‏تر نیست؛ چون مخالفان انقلاب تقریباً همگىدر این مسأله متحد بودند و مى‏گفتند: ایرانیان با امواج انسانى و با هیجانات مذهبى پیروزشدند و مخالفان داخلى را حذف کردند، امّا به خاطر نداشتن تجربه و نیروهاى متخصص وحمایت نشدن از خارج و در انزوا قرار گرفتن و مشکلاتى که در سر راه‏شان وجود دارد و...نمى‏توانند کشورشان را بسازند و این‏جا دیگر گیر مى‏کنند، در نتیجه مردم متفرق مى‏شوند ومیان مدیران و مردم فاصله مى‏افتد! همه دیدند که این هم اتفاق نیفتاد و به خلاف انتظار آنان،انصافاً دوران سازندگى کارهاى بسیار بزرگى کرد و جا دارد که مقایسه شود و ببینیم تفاوت‏هاکجا است؛ چون همین طورى به شکل ادعا بگوییم شاید خیلى جا نیفتد. من البته سازندگى راکه مى‏گویم، امروز را هم مى‏گویم، گرچه امروز مقدارى از سرعت سازندگى کم شده است،امّا اصل برنامه‏ها ادامه دارد.
مقایسه‏اى کنیم بین ایرانِ قبل از انقلاب و کارهایى که بعد از انقلاب شد؛ تنها دو سه رقمرا در نظر بگیرید: در سال‏هاى آخر رژیم شاه، شش میلیون بشکه نفت تولید مى‏کردند، فقطپانصد یا ششصد هزار بشکه مصرف داخلى بود و بقیه را مى‏فروختند هر بشکه به قیمتحدود سیزده یا چهارده دلار بود و کشور هم حدود سى و سه میلیون تا سى و چهار میلیونجمعیت داشت؛ یعنى پنج و نیم میلیون بشکه نفت براى سى و سه میلیون نفر و قدرت خریدِدلار هم چهل درصد بیشتر از امروز بود. دلار در مقابل ارزهاى دیگر، چهل درصد تضعیفشده است. آمریکایى‏ها به عمد یا به اجبار این کار را کرده‏اند.
پس درآمد رژیم شاه بسیار بیشتر از ما بود و در خارج هم موقعیت بهترى داشت و از همهجا مى‏توانست کمک بگیرد و آنان هم مى‏دادند. با این حال، آنانکه در شهرستان‏ها هستند،مى‏دانند که چه قدر به شهرستان و روستاها ظلم شده است و به جز شهرهایى مانند تهران،اصفهان، مشهد کمى هم شمال و بعضى جاها، به بقیه کشور بى توجه بودند و کار زیر بنایىانجام نمى‏شد. تلفن نبود. آب و برق نبود. راه نبود. بهداشت و دکتر نبود. چهل و هفت درصدمردم بى سواد بودند. بچه‏هاى زیادى امکان رفتن به مدرسه را نداشتند. دانشگاه ما صدوپنجاه هزار دانشجو داشت، آنهم با داشتن سى و سه میلیون نفر جمعیت و اکثر مردم از اینکهبه دانشگاه برسند مأیوس بودند. با اینکه دلار هفت تومانى داشتند و تقریباً همه چیز هموارداتى بود، تورّم بسیار بالا بود. همین امروز صبح گفتم که تورّم زمان شاه را بگیرند، معلومشد که در سال 1356 تورّم 25/1 درصد بوده است.
|29|
در سال 1357 کمى بهتر شده است امّا نه به دلیل کار آنان، بلکه به دلیل اینکه اوضاع بههم‏ریخت و نتوانستند پول تزریق کنند و وضعیت ویژه‏اى پیش آمد. البته مقدارى همانقلاب مؤثّر بود. جمهورى اسلامى در تمام این مدّت، به طور معدّل حدود سه میلیونبشکه‏نفت صادر کرده است. الآن که مصرف‏ما بیش از دو میلیون بشکه است، تولید به چهارمیلیون مى‏رسد.
پس کم‏تر از نصف آنان (رژیم گذشته) نفت تولید کرده‏ایم، قدرت خرید دلارمان کم‏ترشده، جمعیت کشورمان به دو برابر رسیده و سازندگى مان بسیار بیشتر از آنها است و اصلاًقابل مقابسه نیست. در بخش برق، خاموشى‏هایى را که در زمان شاه بود فراموش نکرده‏ایم.کمبود سیمان را از یاد نبرده‏ایم. تازه آنچه بود وارداتى بود!
ما پس از انقلاب، دوران دفاع را داشتیم، آشوب‏هاى داخلى و نیز تحریم را داشتیم اما بااین همه، توانستیم این گونه حرکت کنیم. یکى از راه‏هایى که با آن مردم و جوانان را فریبمى‏دهند آن است که چیزهاى وهمى از زمان گذشته را مطرح مى‏کنند و براى این‏که دل بچه‏هارا خالى کنند و ارزش کارهاى انقلاب را پایین بیاورند، حرف‏ها و آمارهاى بى ربطى رامى‏گویند. گاهى هم اینگونه حرف‏ها از آدم‏هایى شنیده مى‏شود که عجیب است و نمى‏دانیمحمل بر چه کنیم؟!
تحقق اهداف انقلاب
اهدافى که جمهورى اسلامى داشت، بررسى مى‏کنیم تا ببینیم چه اتّفاقاتى افتاده است ونیز مقایسه‏هایى را انجام مى‏دهیم:
1. استقلال
یکى از اهداف مهم و شاید نخستین هدف ما استقلال بود؛ زیرا یکى از چیزهایى کهموجب شد ملّت ما یک پارچه به میدان بیاید، وابستگى به آمریکا بود و این (سلطه خارجى)چیزى بود که مردم از آن رنج مى‏بردند و نجات از دست خارجى‏ها خواست عمومى براىمردم بود که به این خواسته رسیدند و امروزه در دنیا کسى نیست که به خود جرأت دهد و ادّعاکند ایران وابسته به خارج است یا نفوذ خارجى در این کشور حکمفرما است! حتىنفوذى‏هاى نامرئى چنین حرفى را بر زبان نمى‏آورند. حقیقتاً مورد اجماع ناظران است که ایرانتوانسته استقلال خودش را به خوبى به دست آورد. این بسیار با ارزش و مایه افتخار است لیکن
امروزه در دنیا کسىنیست که به خودجرأت دهد و ادّعا کندایران وابسته بهخارج است یا نفوذخارجى در این کشورحکمفرما است! حتىنفوذى‏هاى نامرئىچنین حرفى را برزبان نمى‏آورند.
حقیقتاً مورد اجماعناظران است که ایرانتوانسته استقلالخودش را به خوبىبه دست آورد. اینبسیار با ارزش ومایه افتخار استلیکن متأسفانه کم‏تردر مقایسه‏ها و ارزشگذارى‏ها به آن توجّهمى‏شود.
   
|30|
متأسفانه کم‏تر در مقایسه‏ها و ارزش گذارى‏ها به آن توجّهمى‏شود. شما کشورهاى منطقه خودمان و دیگر کشورها را ببینیدکه چه بلایى از نفوذ خارجى‏ها مى‏بینند. حتّى کشورى مانند ژاپنرا ببینید! این کشور تشخیص داده است که براى آینده خود درنفت ایران جایگاهى داشته باشد، لیکن آمریکایى‏ها به آنانمى‏گویند شما حق ندارید در منطقه آزادگان (ایران)سرمایه‏گذارى کنید! پیش از این، چنین مسأله‏اى را در موردپتروشیمى امام داشتیم و در سدّ کارون نیز سه بار تکرار شدهاست‏که آمریکایى‏ها به ژاپنى‏ها گفته‏اند نیایید. و آنان مشکلاتىدارند و نمى‏آیند. ایران دیگر چنین اربابى ندارد و این از برکتانقلاب است.
نگاهى به رژیم شاه بیندازیم و ببینیم چگونه بوده است. در آنزمان سفیر به دربار مى‏رفت و فرمان مى‏داد و شاه هم جرأتنمى‏کرد از آن فرمان تخلّف کند. پایین‏تر از شاه که حساب‏شانروشن است!
همانگونه که پیشتر گفتم، از بحران‏ها عبور کردیم. شما اینانقلاب را با انقلاب‏هاى دیگر مقایسه کنید؛ مثلاً با الجزایر.انقلاب الجزایر شاید عمیق‏ترین انقلاب کشورهاى اسلامى بود،چون با دادن یک میلیون شهید، سال‏ها مبارزه مسلحانه کردندوفرانسه را شکست دادند و پیروز شدند. ولى بعد ببینید چه برسرشان آمد! اگر قیاس کنیم، مى‏بینیم که جمهورى اسلامى بسیارافتخارآمیز حرکت کرده است، البته نمى‏خواهم تلاش‏هاى مردمالجزایر را نادیده بگیرم.
افغانستان را ببینید، مردم سالها جهاد کردند و جنگیدند تا ازشرّ شوروى نجات پیدا کردند، حقیقتاً جهاد کردند؛ هم مسلمانانسنى و هم مسلمانان شیعه و هم قومیّت‏هاى مختلف. جهادشانهم بسیار سخت بود. با دولت دست نشانده شوروى و نیز خود
|31|
شوروى جنگیدند. ولى بعد از پیروزى نتوانستند کشورشان را جمع کنند و جنگ داخلى تاامروز همچنان ادامه دارد و حالا باز خارجى‏ها آمده‏اند تا نجات‏شان بدهند! معلوم نیست چهسرنوشتى براى این مردم مظلوم، در پیش است.
در عراق، همین بعثى‏ها و دیگران انقلاب کردند. نظام سلطنتى را به هم زدند، اماانقلابشان به دست بعثى‏هاى خشن افتاد، ببینید چه رفتارى با مردم عراق داشتند و چهمشکلاتى براى همسایه‏هاى عراق به وجود آوردند!
این روزها وقتى اسناد داخل ادارات عراق به دست مى‏آید و انسان تعداد کشته‏ها وزندانى‏ها و سر به نیست شده‏ها را مى‏بیند که بعد از دهها سال کسى از سرنوشت آنان خبرندارد، تعجب مى‏کند که یک رژیم مستبد این‏گونه کشور را اداره کند. این هم یک انقلاب بودو حالا به این شکل در آمده رژیمى ساقط شده است.
وضع فعلى عراق هم با کشور ما قابل مقایسه است. جا دارد پنج ماه اوّل سقوط صدام را باسقوط شاه مقایسه کنیم و ببینیم که واقعاً مدیریت امام و نیروهاى انقلابى تحسین برانگیزهست یا نه. الآن در عراق چه مى‏گذرد و آینده آن کشور واقعاً وحشتناک است. منظره مبهم وغبار آلودى جلوى چشم انسان است که بر سر این ملت مظلوم چه مى‏آید؟! امروز در عراقکسى مسؤول خدمات رسانى براى مردم نیست، نه آب هست، نه برق، نه امنیّت و نه بهداشت.هر کس براى خودش یک گوشه‏اى کار مى‏کند. وقتى انقلاب ما پیروز شد، دست ما هم بهجایى بند نبود ولى کمیته‏ها بى درنگ آمدند و امنیّت را برقرار کردند و هر جا به طور خودجوش، مردم، علما، مساجد؛ همان افرادى که راهپیمایى مى‏کردند، به مدیریت پیوستند. امامیک مرکز نیرومندى براى اداره کشور تشکیل دادند و به خوبى به این مسائل رسیدند. ازخارج هم ما با مزاحمت‏هاى زیادى مواجه بودیم که عراقى‏ها چنین وضعى را ندارند،خودشان هستند و ضعف اشغال‏گران که نمى‏توانند کشور را اداره کنند.
اگر کسى فکر کند که آمریکایى‏ها با نیروهاى خود مى‏توانند عراق را اداره کنند، بسیارساده لوح است و اگر امور کشور را به دست مردم بدهند و انتخابات مردمى شود، نتیجه‏اشچیزى نخواهد شد که آمریکا مى‏خواهد. به یقین همه اهداف آمریکا به باد مى‏رود. من بعیدمى‏دانم که آمریکا مدیریت عراق را به دست مردم عراق بدهد. این شعار آزادى بخشى واقعاًدروغ و فریب کارى است.
راه سوم هم این است که افراد امین و گماشته‏اى از خود عراقى‏ها پیدا کنند و به وسیله آنان
|32|
کشور را اداره کنند و فرمان آمریکا را بپذیرند، این هم نخواهدشد، چون انسان‏هاى شریف وارد چنین صحنه‏هایى نمى‏شوند واگر هم بپذیرند، همانگونه که مى‏بینید معارضات و مخالفت‏ها وناراحتى‏هاى مردم به آنان خیلى میدان نمى‏دهد. بنابراین، راهىنمى‏بینم براى اینکه آمریکا عراق را به وضع عادى برگرداند.
بیرون رفتن آمریکا از این وضع مشکل‏تر است، چون اگربخواهد بیرون برود، کارش دشوارتر مى‏شود؛ اوّلاً: در دنیا به کلّىبى آبرو مى‏شود و با این پرسش مواجه مى‏گردد که آمدى و اینهمه ظلم کردى، سرانجام بر گشتى؟! و ثانیاً: روشن نیست که چهاتفاقى در عراق رخ خواهد داد و آینده آن قابل پیش بینى نیست.وضع روز به روز خطرناکتر و بدتر مى‏شود، ناگزیر استسازماندهى کند. اگر بخواهند اداره‏اش کنند، خیلى سخت است.افراد کارشناس و عاقل مى‏دانند و خودشان هم معترفند که براىاداره عراق برنامه‏اى نداشته‏اند. گرچه ما هم وقتى در ایران پیروزشدیم برنامه‏اى که از پیش نوشته شده باشد، نداشتیم. نه نیروداشتیم و نه برنامه، امّا مردم و رهبرى مثل امام بودند. روحانیتهمه جا با مردم ارتباط عمیق داشت و نیروهاى مورد اعتماد مردممى‏توانستند جامعه را هدایت کنند؛ چنین سرمایه‏اى در عراقنیست. در جاهایى هم که امام جماعتى یا رییس عشیره‏اى در میانمردم مقبول است و نفوذ دارد؛ به طور نسبى اطراف خودش راآرام مى‏کند، امّا این آغاز کار است.
متأسفانه آن حادثه‏اى که در نجف رخ داد و افراد زیادى ازمردم در کنار جوار حضرت على(ع) آنگونه قطعه قطعه شدند وآن هتاکى نسبت به حرم صورت گرفت، چیز کمى نبود ونشانمى‏دهد که آن‏جا آبستن حوادث بسیار است. این حادثه مى‏تواندحوادث زیاد دیگرى‏خلق کند.
این مقایسه‏ها نشان مى‏دهد که بى‏انصافى است اگر بگوییم،
|33|
مثلاً جمهورى اسلامى کارى نکرده یا کارآیى نداشته است.کسانى که چنین مى‏گویند، جایى را پیدا کنند که انقلاب کردهوکارآیى‏اش بیشتر از جمهورى اسلامى بوده است. در هر یکازاین‏ها که بنگرید مى‏بینید جمهورى اسلامى، به طور نسبىودربرخى‏ها به طور مطلق و در مواردى بیش از حدّ انتظار موفقبوده است.
مردمسالارى
اگر مسأله مردم سالارى و حاکمیت مردم و میدان دادن به آنها را،که باید در همه انقلابها اصل باشد، را معیار قرار دهیم، بازجمهورى اسلامى به صورت افراطى موفّق بوده است. کمکشورى را پیدا مى‏کنید که در سال اوّل پیروزى قانون اساسىبنویسد. سال‏ها طول مى‏کشد تا تجربه قانون اساسى پیدا کنند،ولى جمهورى اسلامى این کار را کرد. در مدّت کم‏تر از دو ماه،نظام را به رفراندوم و همه پرسى گذاشتیم که مردم نظام خود راانتخاب کنند. امام(ره) به سرعت جامعه را پیش بردند و توانستیمبا انتخاب مردم مجلس و دولت تشکیل دهیم. اگر این موارد راجداگانه بررسى کنیم، مى‏بینیم که چه قدر کار شده است و چگونهاز این بن بست‏ها عبور کرده‏ایم.
توسعه همه جانبه
در مورد توسعه چند مورد را به عنوان نمونه و مثال مى‏آوریمتا ببینیم چه قدر ارزش‏مند است:
* از دانشگاه‏ها شروع مى‏کنیم: ما با صد و پنجاه هزار دانشجوکشور را تحویل گرفتیم و امروز بیش از یک میلیون و ششصدیاهفتصد هزار دانشجو در دانشگاه‏هاى ما مشغول بهتحصیل‏هستند.
کشور را با چهل و هفت درصد بى سواد تحویل گرفتیم
   
بى‏انصافى استاگر بگوییمجمهورى اسلامىکارى نکرده یاکارآیى نداشتهاست. کسانى کهچنین مى‏گویند،جایى را پیدا کنندکه انقلاب کرده وکارآیى‏اش بیشتراز جمهورى اسلامىبوده است.
|34|
وامروز هشتاد و پنج درصد مردم ما با سواد هستند؛ بیشتر افراد بى سواد را پیرمردها وپیرزن‏هاى از کار افتاده و... تشکیل‏مى‏دهند.
* نیازهاى داخلى کشور به طور عمده به وسیله خودمان تأمین مى‏شود. کمتر چیزى استکه در آن نیازمند به خارج باشیم. درصد کمى وابسته‏ایم که در صددیم آن را هم کم کنیم. البتهتعامل هم باید باشد. یعنى بالأخره باید با خارج مبادله داشته باشیم و خرید و فروش کنیم،حتّى اگر مستقل باشیم و نیازمان تأمین باشد. باید باب تجارت را باز کنیم چون خودش یکباب مهم وزیر بنایى است. پس به خاطر شرایط و وضعیتى که داشته‏ایم، توجه به نیازهاىداخلى کرده‏ایم و شما امروزه مى‏بینید که در همه امور، کارهاى بزرگى در سطوح مختلفانجام شده است.
در بخش نظامى، شاه مى‏نازید که هر چه لازم دارد از آمریکا، فرانسه، انگلیس و روسیهمى‏خرد، دلار هم بود و با قیمت‏هاى گزاف مى‏خریدند و وارد مى‏کردند ولى امروز ایران همهآنها را، غیر از چند قلم، خودش مى‏سازد. آن هم خیالى نیست و از کتاب و مشاوره بیروننیامده است بلکه نیازها از میدان جنگ تشخیص داده شده و فهمیده‏ایم که چه چیزى به درددفاع مى‏خورد به دنبال همان رفته‏ایم و آن را تأمین مى‏کنیم.
همین بحث «انرژى هسته‏اى» که امروز مطرح است و حسادت‏ها و خصومت‏ها رابرانگیخته است، این را نشان مى‏دهد. آنان مى‏دانند که جمهورى اسلامى به فکر سلاح اتمىنیست. در زمان جنگ با صدام، ما مى‏توانستیم حمله‏هاى شیمیایى آنان را سخت‏تر ازخودشان پاسخ بدهیم، ولى به سوى این فکرها نرفتیم، چون این کار را انسانى نمى‏دانستیم.امام(ره) مى‏گفت: اگر شما مى‏خواهید مقابله به مثل کنید در جنگ کلاسیک، قبل از اینکه یکشهر را بزنید، چهل و هشت ساعت قبل، باید اعلام کنید که مردم بیرون بروند و بى‏گناهى درشهر گلوله نخورد! و این در حالى بود که صدام هر لحظه به شهرهاى ما موشک مى‏زد. بناى مابر این نبود که جنگ غیر انسانى کنیم.
ما این تجربه را پشت سر خود داریم و دنیا هم مى‏داند؛ همان‏ها که به عراقى‏ها موادشیمیایى بسیار پیشرفته دادند. آخرین آنها در جنگ جهانى دوم توسط آلمانى‏ها به کار رفتکه بسیار خطرناک بود. دانش فنى (تکنولوژى) آن، الآن در عراق هست. آنان مى‏دانستند که مامى‏توانیم این کار را بکنیم و نکردیم، حالا بى جهت بهانه‏گیرى مى‏کنند. باید گفت در اینحرکت‏ها یک اعترافى هست؛ یعنى کار این‏ها، ضمن اینکه یک مغالطه و دروغ است، اعتراف
|35|
به این است که حساس‏ترین دانش فنى را که بسیار انحصارى است و فقط چند کشور در دنیامى‏توانند آن را داشته باشند، ایران دارد. این اعتراف به پیشرفت ما است. ما که خودمان رامى‏شناسیم، امّا آنان این ادعاها را با اهداف دیگرى مطرح مى‏کنند.
کشور ما، به فن آورى و دانش فنى سد سازى، پل سازى، تأسیس کارخانه‏هاى بزرگ،سیمان، نیروگاه، کارخانه‏هاى فولاد، آلومینیوم، دست یافته و آنها را بلد هستیم و جلو رفته‏ایمو قدرت سازندگى این‏ها را داریم.
ضعفى که در کار ما بوده و باید ترمیم شود، این است که ما باید برنامه و چشم‏انداز درازمدّت داشته باشیم و در چهارچوب درستى حرکت کنیم. جاى خالى این قبلاً دیده شده بود.در اواخرِ دولتى که من مسؤولش بودم، ایران هزار و چهارصد را مطرح کردیم و مقدماتش راهم فراهم کردیم و همه ارگان‏ها، استعدادها و نیازها را گزارش کردند و در حال تلفیق بود کهبرنامه بیست ساله‏اى تنظیم و تهیه شود که دیگر آن دوره تمام و آن کار متوقّف شد. البته اخیراًرهبرى به مجمع تشخیص مصلحت نظام دستور دادند که شما چشم انداز دراز مدّت آیندهنظام را مشخّص کنید که بر اساس آن، برنامه‏ها تنظیم شود. الآن در مجمع تشخیص مصلحتنظام، کمیسیون‏ها کار مى‏کنند و دولت هم کار خوبى کرد و نظر خود را در باره چشم اندازآینده داد. شاید در ظرف چند هفته آینده، این چشم انداز اعلام شود. در آن صورت استقرارىپیدا مى‏شود که ما به کجا مى‏خواهیم برسیم و اهداف مثلاً بیست سال آینده‏مان چه خواهد بودتا برنامه‏ها با آن تنظیم شود.
کشورهایى که در حال توسعه هستند، این برنامه را دارند.
این پیشرفت‏ها که گفتیم در حالى اتفاق افتاده که هیچ وقت ما را به حال خودماننگذاشته‏اند. اگر در خارج پولى داشتیم، بایکوت و مسدود کردند و ندادند، جز در جایى که بهزور توانسته باشیم بگیریم. اگر قراردادى استراتژیک و سوق‏الجیشى داشتیم لغو کردند؛مانند زیر دریایى، نیروگاه اتمى، موشک‏هاى دوربرد و... قراردادهایى که در زمان شاه امضاشده و هزینه‏هایش پرداخت گردیده است. البته یک بخشى از آن قراردادها را بختیار دراواخر دوران شاه با فشار آمریکایى‏ها لغو کرد و بسیارى از قراردادها را آن‏ها انجام نمى‏دهند،با صراحت ایستاده‏اند و مى‏گویند ما عمل نمى‏کنیم!
همانگونه که مى‏دانید ما همیشه در تحریم بوده‏ایم. چیزهایى را که کشورهاى دیگر بهآسانى مى‏خرند، ما باید از بازار سیاه تهیه کنیم، چون مى‏گویند دو منظوره است و مى‏تواند به
|36|
مسائل نظامى بینجامد.
بانک جهانى، صندوق بین‏المللى پول و خیلى جاهاى دیگر، حاضر نبودند با نرخ‏هاىمعمولى به ایران وام بدهند و ما روى منابع خودمان تکیه مى‏کردیم، جز در مقاطع کوتاهى کهتوانستیم مبالغى را فایناس کنیم و از آن‏ها بگیریم. شما مى‏بینید که ما درگیر جنگ بودیم،تحریم را داشتیم و مسدود و محاصره بودیم. تهدیدهاى دائمى بالاى سرمان بود ولى حرکتکردیم و پیش رفتیم. در این مسیر کادرسازى هم شده است.
گرچه شاید هیچ وقت برنامه جامع و تنظیم شده‏اى براى تعداد نیروهاى متخصّص وکارى، نداشته‏ایم، ولى عملاً دراین بیست و پنج سال یا یک ربع قرن، در همه صحنه‏ها، کادرخوبى داریم و کسى نمى‏تواند بگوید جمهورى اسلامى نیروى انسانى کم دارد. امروزه هرکارى بخواهیم مى‏توانیم انجام دهیم. تبادل تجربه با دنیا هم که کارى معمولى است ومى‏توانیم از کسانى که از ما پیشرفته‏تر هستند استفاده کنیم.
منشأ نارضایتى‏ها چیست و کجاست؟
مسأله بسیار جدّى که این روزها مطرح است و باید این حقیقت را بپذیریم، نارضایتىعده‏اى از مردم است، حالا یا با تبلیغات بد بوده یا به جهت شیوه‏هاى نادرست اطلاع رسانىاست، باید قبول کنیم که گروهى از مردم ناراضى هستند و انتقاد و اعتراض دارند. بخشى ازاین بر مى‏گردد به خود ما که اسلام را چگونه شناخته‏ایم و چگونه به مردم شناسانده‏ایم و چهمى‏خواهیم. بخش دیگرش هم بر مى‏گردد به عملکرد ما مدیران. بخش عمده‏اش هم برمى‏گردد به اشتباهات تاریخى که اکنون دارد اتّفاق مى‏افتد و آن مشاجراتى است که از چندسال پیش در ایران شروع شده و جریان‏ها به جان هم افتاده‏اند و مسابقه گذاشته‏اند در بد نامکردن همدیگر. یک اجماع مرکّبى درست کرده‏اند که کارها همه خراب است و باید اصلاحشود! این وضع قطعاً روى جوان‏ها و افرادى که قدرت تحلیل ندارند و تاریخ را نمى‏دانند واین مسائلى را که من عرض کردم، براى‏شان روشن نیست تأثیر مى‏گذارد و دل آنان رامى‏لرزاند و آنان را به مخالفت وامى‏دارد.
مطلبى را اخیراً مقام معظّم رهبرى مطرح کردند، و آن اینکه: سخت‏گیرى یک جریان ازسویى و انتقادهاى نامعقول جریان دیگر و بدگویى و تقریباً فحاشى و هتاکى از سوى دیگردر جامعه تأثیر بسیار خطرناک به جاى مى‏گذارد، این سخنى است که باید جدّى گرفت و باید
|37|
در باره آن فکر کرد، نمى‏شود که ما از درون خود، تریبون‏هاىخارجى را تغذیه کنیم. رسانه‏هاى خارجى امروز خیلى آسانمى‏توانند از رسانه‏هاى خود ما، خوراک تبلیغاتى خودشان را بهدست آورند و چنین مى‏کنند. یک چیز کوچکى در گوشه‏اى ازروزنامه‏اى مى‏نویسند و آن تبدیل مى‏شود به یک مقاله و دررادیوهاى خارجى تا مدّت‏ها از آن استفاده مى‏کنند! من نمى‏گویمنوشته نشود، بالأخره جامعه آزاد مطالبش نوشته مى‏شود، امّاجریان اطلاع‏رسانى باید یک جریان حساب شده و منظم وجهت‏دار باشد. بدانیم که جامعه باز در کنارش اشکالاتى هم داردو باید اشکالاتش برطرف شود، این‏ها ریشه را مى‏زند.
حوزه‏هاى علمیه و تغذیه حکومت
من به عنوان یک روحانى و کمى آشنا به مبانى عرض مى‏کنم:به هر حال حوزه و روحانیت ما خودش را براى حکومت اسلامىآماده نکرده است، گرچه همه آنان عاشق حکومت اسلامىهستند. امروزه فقه ما در حوزه‏ها باید به گونه‏اى تدریس شود ومحقّقان به طورى پرورده شوند که بتوانند نظام حاکمیت را تغذیهکنند. توقع ما از مدیران این است که اسلامى عمل کنند و درگذشته بسیار کوشیده‏ایم که ساختارمان را اسلامى کنیم.
از کارهاى مهمى که کم‏تر روى آن بحث مى‏شود. مسألهبانکدارى است. پیش از آنکه ما مدیریت کشور را به دست بگیریمامور کشور به صورت طاغوتى و لاییک اداره مى‏شد. بانک‏ها همهربوى بودند. بالأخره در مجلس قانونى را با همان فتاواى موجودگذراندیم، راه‏هاى فرار از ربا را که تقریباً در همه کتب فقهى آمده،شناسایى کردیم و راه‏هایى را انتخاب کردیم و قانونى را گذراندیمو شوراى نگهبان و امام هم تأیید کردند، بانک هایمان را اسلامىکردیم. ممکن است بانک‏هایى هم باشند که مراعات نکنند
   
امروزه فقه ما درحوزه‏ها باید بهگونه‏اى تدریسشود و محقّقان بهطورى پروردهشوند که بتوانندنظام حاکمیت راتغذیه کنند.
|38|
وربوى باشند، امّا قانون الآن، مشکلى ندارد؛ چون به امضاى شوراى نگهبان رسیده است. مافعلاً غیر از این معیارى براى حکومت خود نداریم. ممکن است فقهاى دیگر، نظر دیگرىداشته باشند امّا این معیار، معیاردرستى است؛ آوردن شوراى نگهبان براى نظارت برمصوّبات مجلس و سایر جاهایى که نظارت مى‏کنند تا اسلامى بودن نظام مخدوش نشود، اینچیز کمى نیست. نهادهایى هستند مثل دیوان عدالت ادارى و جاهاى دیگر که مى‏توانند بادقت نظارت کنند تا کارهااسلامى شود.
دستگاه قضایى ما در گذشته تقیدى نداشت که اسلامى باشد، گرچه عمدتاً با قانون مدنىتنظیم شده بود، ولى به هر حال بعد از انقلاب سیستم و نظام قضایى را اسلامى کردیم. امروز،یک قاضى که در دادگاه حکم مى‏کند، خیالش راحت است که دارد با مبانى اسلامى و با قانوناسلامى حکم مى‏کند. راهش را باز کرده‏ایم. آن قدر هم مجتهد نداشتیم براى قضاوت، باز راهاسلامى دیگرى را برگزیدیم. مجالس ما در مورد اراضى کشاورزى، اراضى شهرى، در موردمعدن و مسائل بسیار دیگرى که شبهه‏ناک بود، قانون گذراندند و از تصویب شوراى نگهبانگذشته است. این‏ها کم نیست. در دنیایى که از اسلام و دین گریزان بودند، توانسته‏ایم نظامىرا با این مسائل سرپا نگه داریم و با همین معیارهاى فقه جواهرى‏مان توانسته‏ایم نظاماسلامى داشته باشیم. آیا این کار کمى است؟
به نظر من یکى از موارد مهم در مسائل اجتماعى - به تعبیر رهبرى - سخت‏گیرى است کهبه ما طلبه‏ها بر مى‏گردد، باید فکر کنیم در چه دنیایى زندگى مى‏کنیم. نیازهاى واقعى کشورچیست. نیازهاى نسل جوان چیست و بالأخره نیازهاى توسعه کشور و مسائل خارجى‏مانچیست؟ مبانى فقهى ما انعطاف‏پذیر است. مى‏دانید که عقل یکى از منابع بسیار مهم در اجتهادما است، هم‏چنین قواعدى که در بحث تزاحم مصالح و به هم رسیدن مسائل فاسد و افسد یاصالح از آن اطلاع دارید. اصلح، این‏ها مواردى است که صدها فتوا در کتاب‏هایمان از قدیم تاامروز در کتب فقها وجود دارد. به راستى چه چیزى از اصل نظام و حاکمیت اسلام در ایندنیاى کفر مهم‏تر است؟
بنابراین شما مى‏توانید با مبانى، جریانى در حوزه به وجود آورید که آن جریان بتواند بهعنوان حکومت اسلامى و حاکمیت دین، مشکلاتى را که فکر مى‏کنید نظام را تضعیف مى‏کندو قشرى از اقشار بچه‏هاى مسلمان را از نظام دور مى‏سازد، آن مسائل را حل کند تا خیال همهراحت شود، احساس کنیم که وظیفه دینى و طلبگى و وظیفه حکومتى مان را انجام مى‏دهیم.
|39|
جاى اینگونه فعالیت‏ها خالى است. ما الآن در مسائلى کلنجار مى‏رویم که نهایتاً به نام دین، دراقشارى از مردم بدنامى درست مى‏کند و از همین‏رو است که دیوهاى تبلیغاتى مى‏گوینداسلام و دین در جامعه امروز دیگر کارساز نیست! من فکر مى‏کنم اسلام و دین، امروز کاملاًکار ساز است.
یکى از مهم‏ترین بحث‏هایى که امروز روى آن تکیه مى‏کنند، مسأله ولایت فقیه است، کهمحورِ حکومت شیعى است. ما اصلاً تکوّن شیعه را بر اساس امامت معصومان داریم، اگر اینرا از شیعه بگیرند، دیگر چیزى نخواهیم داشت و تفاوتى با دیگران نخواهیم داشت. ولایتائمه که منصوص است و بعد از آنان، طبق مبانى، فقیه جامع‏الشرایط، محور تصمیم‏گیرى درجامعه هستند. ما باید روى همان محور حرکت کنیم. این نقطه مثبت و قوّت ما است کهدشمنان مى‏خواهند همین را ضعیف کنند. چون ما همیشه از این ناحیه پیروز شده‏ایم،مى‏خواهند این نقطه اتکا را بشکنند. این نقطه اتکا بسیار مهم است؛ روزى شخصیتى مثل امامهمه جا را زیر نظر داشتند و هر حرفى را که مى‏زدند، همه مى‏پذیرفتیم و حرفش حرف آخربود. بحمداللّه امروز رهبرى هم همین گونه هستند. بقیه کشورها هم اصول مقدسى دارند وبه ارزش‏هایى معتقدند. آنها هم ارزش‏هاى ملّى و ارزش‏هاى انقلابى دارند، حدّاقل به قانوناساسى خود پایبند هستند و همه در آن چهارچوب حرکت مى‏کنند و مشکلى هم ندارند.بالأخره راهى را براى رهایى از دگم‏ها پیدا کرده‏اند. ما هم همین کار را کرده‏ایم. ما هم براىشکستن دگم‏ها در برنامه‏هایمان، امروز کاملاً سازماندهى شده‏ایم و مجمع تشخیصمصلحت نظام به همین منظور است که اگر رهبرى براى حلّ معضلات و مرافعات صلاحدیدند که تصمیمى غیر از مسیر جارى بگیرند، از این طریق اقدام مى‏کنند.
اکنون آن نقطه قوّت ما تبدیل به سرپلى براى تبلیغات دشمن شده است که انصافاً بسیارسنگین است. اصلاً از این ناحیه اسلام را تحت فشار قرار مى‏دهند. تفاوت ما با دیگران، کههمین جزمیت را دارند، این است که ما آن‏جا شروط مشکلى داریم؛ باید عالم و فقیه باشد،عادل و متقى باشد و نیز شجاع و مدیر و مدبّر و اگر هر یک از این‏ها را نداشته باشد، خود بهخود از اعتبار ساقط مى‏شود. چنین موقعیتى در مدیریت دنیا وجود ندارد و دیگراننمى‏توانند چنین چیزهایى داشته باشند ولى ما ناچاریم که داشته باشیم. این‏ها براى ما شرطواقعى است. به نظر من، نظام ما از نظر تئوریک همه چیز دارد: مبانى‏مان درست است.اجتهادمان کاملاً آزاد است، مى‏توانیم با عقل و منطق و با دیدن مصالح زمان و مکان و شرایط
از لحاظ نظرىمشکلى نداریم وولایت فقیهمحکم‏ترین مبناىحرکت ما است ومکتب تشیّع بدون آنکارآیى ندارد و طبعاًنهادهایى مانندشوراى نگهبان وآنان که بر حاکمیت اسلام ناظر هستند،بسیار سنگرهاىمهمى هستند ودرعمل هم،نمى‏توانیم بگوییمنظام ما ناکارآمدبوده است.
   
|40|
اجتهاد پویا داشته باشیم و نیروى مجتهد هم کم نداریم. بنابراین ازنظر تئوریک و نظرى دچار مشکل نیستیم فقط ارتباط کافى میانابعاض حاکمیت و حوزه وجود ندارد و باید حوزه و جریانمدیریّت کشور، آن چنان با هم نزدیک باشند که مدیراننیازهایشان را به حوزویان عرضه کنند و آنان نیز نیازهاى اینان راتأمین کنند. فقط انتقاد نباشد. معلوم باشد اگر حکمى با فتاواىبعضى نمى‏سازد، بالأخره این حکم بر اساس مبانى اسلامىانتخاب شده است. پس از لحاظ نظرى مشکلى نداریم و ولایتفقیه محکم‏ترین مبناى حرکت ما است و مکتب تشیّع بدون آنکارآیى ندارد و طبعاً نهادهایى مانند شوراى نگهبان و آنان که برحاکمیت اسلام ناظر هستند، بسیار سنگرهاى مهمى هستند ودرعمل هم، همان‏طور که گفتم، نمى‏توانیم بگوییم نظام ماناکارآمد بوده است. در عین حال مى‏پذیریم که در مواردى، درسیاست خارجى و برخى از بحث‏هاى اقتصادى و اجتماعى،مى‏شد راه‏هاى دیگرى را برگزید. البته چنین نیست که همان‏ها همکه انتخاب شده، کار تباه و نادرستى بوده است. بالأخره در یکمقطعى درست تشخیص داده شده و به آن عمل گردیده است.
ان‏شاءاللّه با چشم اندازى که باید به امضاى رهبرى برسدآینده بهترى براى ایران ترسیم کنیم و باید با اراده‏اى محکم واطمینان کامل تا زنده هستیم این حجّت خدا را در زمین، که همینحکومت اسلامى بر مبناى معارف اهل بیت است، به دستنسل‏هاى بعد بدهیم و این کار به توفیق خداوند خواهد شد.ان‏شاءاللّه.

تبلیغات