آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

 

رشد و پیشرفت علم و دانش از یک سو و عملکرد کلیسا درغرب ازسوى دیگر، پندار استغناى بشر از دین و استقلال فکرى او را تقویت کرد.انسان متمدّن، پرونده حکومت دینى را بست و به بایگانى سپرد و انواعحکومت‏هاى بشرى را یکى پس از دیگرى تجربه نمود و حکومت مردمبر مردم را آرمان نهایى بشر و پایان تاریخ خواند.
در چنین فضایى، انقلاب اسلامى ایران به رهبرى شخصیتى الهى وفراتر از تحلیل‏هاى متداول سیاسى و جامعه شناختى، به وقوع پیوست وپیامى جدید را به بشریت ارائه کرد و حکومتى را، که با تکیه بر تعالیمدینى، بر نفى توأمان استبداد و استعمار تأکید مى‏ورزد، در قلب خاورمیانهتأسیس نمود. تشکیل این حکومت، که داعیه اداره مطلوب جامعه و تأمینحقوق و آزادى‏هاى واقعى مردم و پاسخگویى به نیازهاى حقیقى بشرامروز را داشت، و موفقیت آن مکتب‏هاى پر سر و صداى بشرى را، که درقرون اخیر یکه‏تاز میدان بودند، با خطر جدّى مواجه مى‏ساخت، مکاتبىکه با شعار نفى استبداد در اروپا ظهور کردند ولى استعمارِ ملل دیگر راسرلوحه برنامه‏هاى خود قرار دادند.|4|
لیبرالیسم غربى و سوسیالیسم شرقى، که در نفى دین در عرصهسیاست و اجتماع همداستان بودند، به طور یکسان از ظهور انقلاب دینىدر آستانه قرن بیست و یکم دچار وحشت شدند و جبهه‏اى متحد براىرویارویى با این پدیده جدید تشکیل دادند. مقابله قدرتهاى استکبارىِمتکى به یکى از دو قطب یاد شده، در طى ربع قرن اخیر از این زاویه قابلتحلیل و ارزیابى است. دو مکتبى که هر کدام بر نیمى از جهان سیطرهداشتند، با پدیده‏اى روبرو شده بودند که در فرهنگ و قاموس آناننمى‏گنجید. حجم دشمنى‏ها، مخالفت‏ها و توطئه‏ها از سوى صاحبانقدرت و نفوذ در دنیا به منظور جلوگیرى از گسترش این حرکت و پیام، بهتنهایى، نشانه اهمیت این انقلاب و نظام برخاسته از آن بود. از دیدگاهحضرت امام خمینى(قد)، رهبر فقید انقلاب اسلامى:
«همه توطئه‏هاى جهان‏خواران علیه ما، از جنگ تحمیلى گرفته تا حصراقتصادى و غیره، براى این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوىجامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.»
[1]
ملت مسلمان ایران براى غرس این نهال و نگهدارى آن، بهاى سنگینىپرداختند. در چنین وضعیّتى عقل حکم مى‏کند که علاقمندان و دلبستگاناین نظام، فعالیت خود را در دو عرصه متمرکز کنند:
نخست، «دفاع تئوریک از نظام سیاسى جمهورى اسلامى» به عنوانپیشنهادى نو در جهان امروز، نظامى مردمسالار که بر تعالیم حیاتبخشدین استوار است؛ نظامى که مردم، علاوه بر آنکه با آراى خود اصل واساس و ارکان آن را استوار ساخته‏اند، به آن علاقمند بوده و حفظ آن را«تکلیف دینى» خود مى‏دانند. مردم به خاطر پاى بندى به ایمان مذهبى واحکام و مقررات دینى، نه تنها مشارکت درامور حکومت را حق خودمى‏دانند، بلکه حضور در عرصه سیاست و اجتماع و دفاع و مراقبت ازدستاوردهاى انقلاب را وظیفه دینى خود قلمداد مى‏کنند.
تبیین امتیازات نظام جمهورى اسلامى و مقایسه آن با نظامهاى لیبرالدموکراسى، یکى از وظایف دینى و ملّى و تاریخى متفکران و نخبگان
|5|
جامعه است. آیا ملتى که از جان و مال خود در راه تحقق آرزویى دیرینه واستقرار حاکمیت اسلام گذشته و بهترین جوانان خود را در راه عزت،استقلال و شرف خود فدا کرده و عده‏اى را در پرتو حاکمیت نظامجمهورى اسلامى، از نعمت علم و موقعیت اجتماعى برخوردار نموده،نمى‏تواند از آنان انتظار داشته باشد که از نظامى که او با ایثار و مجاهدتبرپا کرده، دفاع عقلانى کنند؟ چه کسانى وظیفه دارند پایه‏هاى نظرى ایننظام سیاسى را در داخل و خارج تحکیم نمایند؟ آیا دفاع از نظام منتخبِملت و قانون‏اساسى آن، که توسط خبرگانشان تدوین شده، وظیفهروشنفکران، نخبگان و متفکران نیست؟ آیا نادیده گرفتن اصول مترقى ومنحصر به فرد قانون‏اساسى و برجستگى نظام جمهورى اسلامى ودلبستگى به اصول لیبرالیسم و نظامهاى سکولار و آن را تنها گزینهمطلوب براى جوامع امروزى قلمداد کردن، ظلم و جفا در حق این ملترشید و شهیدان گلگون کفن ایشان نیست؟
تجربه تلخ عصر مشروطه و رفتار نابخردانه مدعیان روشنفکرى کهمقتضیات دینى و ملى این ملت را نادیده گرفتند و نهضت آزادى خواهانهو عدالت طلبانه ملت مسلمان به رهبرى روحانیت را در آن مقطع منحرفساخته و با هدایت استعمارگران استبداد رضاخانى را براى این ملتمظلوم به ارمغان آوردند، آیینه عبرت ما است. لااقل براى یک بار باید بهنیروهاى مذهبى و توانایى‏هاى خودى اعتماد کرد و دل از بیگانگان بریدو عطایشان را به لقایشان بخشید.
انتظار ملت و رهبرى از روشنفکران و نخبگان جامعه براى تبییننظریه «مردمسالارى دینى» که در شکل نظام «جمهورى اسلامى» تحققیافته، انتظار زیادى نیست. بى توجهى به این رسالت دینى، ملى و تاریخىسبب شرمندگى در پیشگاه ملتها، و موجب سرزنش آیندگان شده و نیزمجازات الهى را به دنبال خواهد داشت.
حقیقت و انصاف این است که با توجه به حجم فراوان فعالیت گفتارىو نوشتارى نخبگان جامعه در مقولات سیاسى و اجتماعى و حقوقى،
|6|
مقدارى که بتوان نام آن را «تبیین عقلانى اصول و مبانى نظام جمهورىاسلامى» نهاد، بسیار ناچیز است. با چنین وضعیتى چگونه مى‏توان انتظارداشت که جوانان و نوجوان این مرز و بوم تحت تأثیر تبلیغات وسیعدشمنان قرار نگیرند؟ و چگونه مى‏توان متوقع بود که جمهورى اسلامىدر میان روشنفکران، نویسندگان و آزاداندیشان ملل دیگر به درستىشناخته شود؟ قدم اول براى قضاوت آزاداندیشان داخلى و خارجىنسبت به یک نظام سیاسى، که مقولات جدیدى را به عرصه اجتماع وسیاست وارد کرده و داعیه اداره مطلوب جامعه و پاسخ‏گویى به نیازهاىبشر را دارد، شناخت و شناساندن مؤلفه‏هاى اساسى این مکتب سیاسىاست. به گمان نویسنده، بسیارى از موضعگیرى‏هاى منفى اندیشمندان ونخبگان فرهنگى و سیاسى دنیا - علاوه بر آنکه متأثر از تبلیغات منفىقدرتهاى استکبارى است - معلول عدم آشنایى با این نظام سیاسى ومؤلفه‏هاى اساسى آن است، چه اینکه بسیارى از مخالفتها در داخل نیزبرخاسته از ناآشنایى نسبت به امتیازات این نظام سیاسى در مقایسه بانظامهاى سیاسى دیگر است. نخبگان و روشنفکران در این زمینهمسؤول‏اند، تلاش درخورى در جهت معرفى این نظام سیاسى و مبانى ومؤلفه‏هاى آن صورت نداده‏اند، چنان که در دفاع از این نظام در برابرهجمه سنگین دشمن به طور جدى اقدام نکرده‏اند.
عرصه دیگر که مکمّل عرصه نخست شمرده مى‏شود و اهمیتش اگربیشتر از آن نباشد، کمتر نیست، «نشان دادن کارآمدى نظام در جهت حلّمسائل و مشکلات و نیازهاى جامعه امروز» است. شکى نیست که فلسفهوجودى حکومت، رفع نیازها و حل مشکلات مردم است، نیازها ومشکلاتى که تنها از عهده حکومت بر مى‏آید. هر حکومتى که بتواند باکارآمدى، فلسفه وجودى خویش را معنا بخشد و ضرورت حضور خودرا به اثبات رساند، در حقیقت قوّت نظریه‏اى را که پشتوانه حکومتاست، استحکام بخشیده است. اگر حکومتى در حل مشکلات متنوعفرهنگى، سیاسى، اقتصادى، امنیتى و نظامى قوى‏تر ظاهر شود و رضایت
|7|
عموم مردم را جلب نماید، به طور طبیعى نظریه‏اى را که بر اساس آنتأسیس شده، درعمل محک زده و توجهات داخلى و خارجى را به خودجلب مى‏کند. موفقیت نسبى کشورهاى غربى در تأمین زندگى مرفه براىاکثر شهروندان و رشد و توسعه کشور - گذشته از رفتار آنان در چپاولثروتها و استثمار ملل دیگر - از عوامل مقبولیت نسبى ایشان در افکارعمومى است. سرّ اینکه افرادى از شرقى‏ها با سفر به غرب و مشاهده رشدو پیشرفت مادى، فریفته آنان مى‏شوند، توفیق آنان در این بعد از حیاتبشرى است که براى عموم مردم ملموس‏تر است. گرچه نقاط ضعفاساسى مکاتب غربى در زمینه‏هاى مختلف از آن جمله ایجاد عدالتاجتماعى سبب شد که مکتب مارکسیسم با ادعاى از بین بردن فاصله‏هاىطبقاتى در جهان غرب ظهور کند و تا چند دهه به حیات خود ادامه دهد،اما نفى خدا و معنویت از یک سو و عدم توفیق در عرصه‏هاى اجتماعى واقتصادى از سوى دیگر، همگان و حتى نظریه پردازان این مکتب را به ایننتیجه رساند که این مکتب توانایى حل مشکلات بشر را ندارد، از این روبه موزه تاریخ پیوست.
غرب گرچه از مشکلات فراوانى چون «خلأ معنویت» و «فقدانعدالت» رنج مى‏برد، اما همین مقدار که درتأمین زندگى مادى و اقتصادىتوفیقاتى به دست آورده، سبب دوام آن تا به امروز شده و عده زیادى ازمردم را دچار این پندار نموده که نظامهاى سیاسى غربى تنها راه حلمشکلات بشر و رفع نیازهاى او هستند.
بدیهى است که در چنین فضایى نظام نوپاى جمهورى اسلامى نیز ازاین زاویه مورد ارزیابى قرار گرفته و خواهد گرفت. یکى از راههاىمقابله دشمنان این نظام همین است که در داخل و خارج کشور القا کنند کهحکومت دینى کارآمدى لازم را ندارد و نمى‏تواند از عهده حل مشکلاتبشر امروز برآید، از گشودن گره‏هاى اقتصادى، سیاسى و امنیتى عاجزاست، قدرت کافى براى رشد و توسعه در جهان متمدن امروز را ندارد،قوانین اسلامى در جوامع بسیط گذشته کارآیى داشته و در جوامع پیچیده
|8|
امروزى کارگشا نیست.
این شبهه لااقل یکصدسال است که در این مملکت از سوىروشنفکران غرب‏گرا و شرق‏گرا مطرح شده و مى‏شود و البته چونهیچگاه قدرت در اختیار دینداران و متولیان فرهنگ اسلامى نبوده،فرصت پاسخگویى قاطع و عملى به این شبهه فراهم نشده بود.
امروز با پیروزى انقلاب اسلامى و استقرار نظام جمهورى اسلامىاین فرصت استثنایى مهیا شده، ریشه کن کردن شبهاتى از این قبیل در گروموفقیت و کارآمدى این نظام است. اثبات کارآمدى جمهورى اسلامى وپاسخگویى عملى به این شبهه بر عهده سیاستمداران، مدیران و دستاندرکاران اداره جامعه است. خوشبختانه مردم و روحانیت با پشت سرنهادن دو مقطع مهم «دوران مبارزه و ساقط کردن رژیم استبدادى گذشته»و «دوران استقرار و تثبیت نظام جمهورى اسلامى» توانایى و کارآمدىمکتب اسلام را در عرصه سیاسى و اجتماع به منصه ظهور رساندند.امروز در سومین مقطع یعنى دوران رشد و توسعه همه جانبه و رسیدن بهنقطه‏اى مطلوب و ساختن کشورى آباد و مستقل در همه ابعاد و قدرتمندو تأثیر گذار در مناسبات منطقه‏اى و بین‏المللى قرار گرفته‏ایم و قدمهاىمثبت و موفقیت‏آمیزى هم برداشته‏ایم. گذر از این مقطع نیز به تلاش ومجاهدت خستگى‏ناپذیر نیاز دارد. امروز مدیران و دست‏اندرکارانجامعه در همه سطوح و عرصه‏ها وظیفه‏اى بسیار حساس و تاریخى برعهده‏دارند که در صورت موفقیت، تلاش و مجاهدت این ملت فداکار درطول یک قرن گذشته به ثمر نشسته و آرزوى دیرینه آنان مبنى بر حاکمیتاسلام و مسلمین در عرصه سیاست و اجتماع تحقق یافته و تجربه موفقنظام سیاسى جمهورى اسلامى به جهانیان عرضه خواهد شد. تمدناسلامى بار دیگر از شرق سربرآورده و به دنبال رسیدن به مجد و عظمتاز دست رفته خویش است و این امر براى غرب بسیار گران و غیر قابلتحمل است. توجه به حساسیت این مقطع تاریخى دولتمردان را بهتلاشى مضاعف و مخلصانه فرا مى‏خواند.
|9|
نیاز به یادآورى نیست که هر قدر صاحبنظران، روشنفکران و نخبگانجامعه به تبیین اصول و مبانى نظام همت گمارند و به دفاع عقلانى از آنبرخیزند و امتیازات آن را از نظامهاى سیاسى دیگر برجسته کنند، بدونتوفیق مدیران در اثبات کارآمدى نظام، راه به جایى نخواهند برد.همکارى و همفکرى این دو گروه؛ یعنى متفکران و نخبگان از یک طرفو مدیران و دست اندرکاران از طرف دیگر، شرط لازم براى رسیدن بهمقصود نهایى است. مخالفان داخلى و خارجى نظام دینىِ جمهورىاسلامى تمام همّت خود را صرف مى‏کنند تا مانع موفقیت این نظام شوندو تبلیغ کنند که درعمل ثابت شد مکتب اسلام براى اداره جوامع امروزبشرى توانایى لازم را ندارد و باید به سراغ مکاتب تجربه شدهبشرى‏رفت.
آیا در چنین وضعیت دشوارى، که از یک سو دشمن مانعِ پیش روىماست و از سوى دیگر تجربه جدیدى را آغاز کرده‏ایم که دشواریهاىخاص خود را به همراه دارد، نباید همه توان وظرفیت خود را براى کسبموفقیت نظام جمهورى اسلامى به کار گیریم؟ اگر با توکل بر خدا و اعتمادبه ملت رشید ایران بر تلاش و مجاهدت خود در دو عرصه یاد شدهبیفزاییم، موفقیت نظام حتمى است، به امید آن روز.
سردبیر
پى‏نوشت‏ها
[1]. صحیفه امام، ج‏21، ص‏290.

تبلیغات