وفاق ملی از مهم ترین شرایط ضروری برای بسیج و سامان دهی منابع نرم افزاری و سخت افزاری یک کشور در مسیر تعالی و پیشرفت محسوب می شود. بااین حال، طرح وفاق ملی تنها زمانی می تواند از سطح یک آرمان یا شعار تبلیغاتی فراتر رود و به یک جنبش واقعی با دستاوردهای ملموس بدل شود که پیش نیازها و بسترهای تحقق آن به درستی شناسایی و فراهم شود .مقاله حاضر با هدف عملیاتی سازی طرح آرمانی وفاق ملی، به شیوه ای تحلیلی و با رویکردی جامعه شناختی- روان شناختی، به بررسی حلقه های واسط میان مطلوب نمایی های انتزاعی و مراحل اجرایی می پردازد. یافته ها نشان می دهد که هویت یابی مبتنی بر «اجماع سازی گفتمانی» از مهم ترین عوامل زمینه ساز برای دستیابی به وفاق ملی است؛ چراکه توافق بر مسائل سطحی و روبنایی، بدون شکل گیری بنیان های مشترک هویتی -که گاه ممکن است متفاوت یا حتی متضاد باشند- در عمل دست نیافتنی خواهد بود. با توجه به تداوم دوران گذار کشور از هویت سنتی به سوی شکل گیری هویت جدید - در تقاطع سه راهی هویت ایرانی، اسلامی و مدرن - و سردرگمی های ناشی از آن، نظریه هویت اجتماعیِ هنری تاجفل را برای تبیین فرایند «صورت بندی خود و دیگری» به عنوان عاملی مؤثر بر وضعیت وفاق ملی برگزیدیم. بر پایه این نظریه، درمی یابیم که نهادینه سازی هویت یابی اجتماعی، هویت یابی مبتنی بر اختیار، افزایش سرمایه اجتماعی، گسترش دایره شمول «ما» در تقابل با «دیگری»، ایجاد تعادل میان سه گانه های هویتی، غیریت سازی معقول، و هویت یابی مبتنی بر اصول، از جمله الزامات فرایند هویت یابی اجتماعی معطوف به تحقق وفاق ملی در ایران هستند.