جنبش زنان در دوره معاصر از مرزهای غربی آن فراتر رفته و تمامی جوامع را تحت تأثیر قرارداده است. متفکران و اندیشمندان اسلامی مواجهه های متفاوت و گاهی متعارض در برابر آن داشته اند. برخی از نواندیشان با اصل قراردادن دستاوردهای فمینیسم، کوشیدند تا تفسیری تقلیل گرایانه از دین به دست داده و مطابق با دیدگاه های فمینیسم، فهمی از دین درباره زن به دست دهند. برخی دیگر با اصل قراردادن شریعت، به مخالفت با جریان جنبش زنان دست زده و بنیان های آن را در ناسازگاری با دین مورد فهم قراردادند. راه سومی در میان متفکرانی چون طباطبایی، مطهری و جوادی آملی با بهره بردن از میراث عرفان اسلامی ظهورکرد که در آن ضمن اعتنا به مقام و ارزش انسانی زن، تفسیری بدیع از تمایز ساحت انسانی و اجتماعی زن ارائه داده و کوشیدند تا معضل ناسازگاری دین و مسئله زن را پاسخ دهند. حسب آموزه های دینی، زن بر اساس رویکرد تفسیری طباطبایی از ارزش انسانی برابری با مرد برخوردار بوده و بلکه در منظری بنیادین که بازتابی از دستاوردهای تفسیر عرفانی است زن هم واجد حیث فاعلیتی است و هم دارای ساحت پذیرندگی است در حالی که مرد تنها وجه فاعلیت دارد. طباطبایی حیث انسانی را ذاتی و اصل قرارداده و وجه اجتماعی را امری ثانوی و بالعرض دانسته است. در این مقاله درصدد هستیم تا اولاً شالوده دیدگاه طباطبایی درباره زن را بازخوانی کرده، سپس تفسیر وی از منزلت انسانی زن بر مبنای بنیان های دینی- فلسفی را تبیین کرده و سرانجام دستاوردهای تمایز دو ساحت انسانی و اجتماعی زن برای پاسخ به ناسازگاری را مورد بررسی قراردهیم. کلیدواژه ها: زن، ارزش انسانی، حقوق اجتماعی، روش تفسیری، علامه طباطبایی