قرآن پژوهان فریقین از عرف در فهم و تفسیر قرآن بهره گرفته اند؛ اما به صورت مستقل و به تفصیل در آثار خود به کاربردهای عرف در انواع آیات نپرداخته اند. هدف این تحقیق استخراج این کاربردها از میان مباحث تفسیری فریقین است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی این مسئله پرداخته و اهم نتایج به دست آمده عبارت است از: 1 کاربرد منبعی، برای عرف قابل پذیرش نیست؛ زیرا عرف امری است که ذاتاً خطابردار است؛ 2 عرف برای تشخیص مفاهیم آیات به کار می رود ؛ اما در تفسیر مصادیقی کاربرد دارد که در حیطه های مرتبط با عرف باشد، مانند تشخیص موضوعات آیات الاحکام، تخصیص و تقیید و تنقیح مناط.