آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۹۳

چکیده

مقدمه: پژوهش حاضر معطوف به خشونت جنسیتی است. برمبنای فهم عامه خشونت جنسیتی خصوصی و خانوادگی تلقی می شود و عمدتاً با هدف حفظ خانواده و فرهنگ اعمال و توجیه می شود. پژوهش حاضر در نظر دارد تا به میانجی تجربه و درک زنان از خشونت در عرصه های مختلف اجتماعی، به واکاوی اشکال، زمینه ها و پیامدهای خشونت جنسیتی در نزد نمونه ای از زنان شهر سنندج بپردازد. روش: روش پژوهش حاضر، نظریه زمینه ای است و طی آن با 35 نمونه از زنانی مصاحبه انجام شد که از تجربه خشونت در زندگی برخوردار بودند. در انتخاب نمونه ها، از نمونه گیری هدفمند و با حداکثر تنوع بهره گرفته شده است. یافته ها: زنان موردمطالعه خشونت را در عرصه های مختلف اجتماعی تجربه کرده اند و جامعه پذیری جنسیتی، تبعیض نهادی و محرومیت از منابع قدرت، زمینه های خشونت جنسیتی را شکل داده اند. تجربه خشونت برای زنان آمیخته با سلب قدرت، نادیده انگاری، طرد نهادی، ترس فراگیر و بدبینی نسبت به مردان بوده است و تقدیرگرایی و گریز از جامعه به عمومی ترین راهبرد مواجهه با خشونت تبدیل شده است؛ راهبردهایی که پذیرش هویت متعارف، ترس و بدبینی نسبت به مردان و غیاب سیاست زندگی را در پی داشته است. بحث: محرومیت از منابع قدرت، عدم دسترسی به شبکه های اجتماعی حمایتی، تبعیض نهادی، انسداد ارتقای سازمانی بر شکنندگی و آسیب پذیری زنان در عرصه های مختلف دلالت دارد. گستردگی خشونت بیش از هر چیز نشان از وجه نهادی و ساختاری خشونت دارد؛ فلذا نمی توان خشونت جنسیتی را به مسأله فردی تقلیل داد و از تغییر و اصلاح بسترهای نهادی و ساختاری خشونت غفلت کرد.

تبلیغات